شرح ریاض الصالحین - جلد چهارم

فهرست کتاب

۱۶۸- باب: آداب حرکت و توقف، و گذراندن شب و خوابیدن در سفر؛ و استحباب پیمودن مسیر در شب، و ملایمت و خوش‌رفتاری با چارپایان و مراعات حالِ آن‌ها؛ و جواز سوار شدن دو نفر بر چارپای قوی؛ و امر به رعایت حق حیوانات به کسی که در این زمینه کوتاهی کرده است

۱۶۸- باب: آداب حرکت و توقف، و گذراندن شب و خوابیدن در سفر؛ و استحباب پیمودن مسیر در شب، و ملایمت و خوش‌رفتاری با چارپایان و مراعات حالِ آن‌ها؛ و جواز سوار شدن دو نفر بر چارپای قوی؛ و امر به رعایت حق حیوانات به کسی که در این زمینه کوتاهی کرده است

۹۶۹- عن أَبي هُريرةَس قال: قَالَ رسولُ اللهج: «إِذَا سَافَرْتُمْ فِي الخِصْبِ، فَأعْطُوا الإبلَ حَظَّهَا مِنَ الأَرْضِ، وَإِذَا سَافَرْتُمْ في الجدْبِ، فَأسْرِعُوا عَلَيْهَا السَّيْرَ، وَبَادِرُوا بِهَا نِقْيَهَا، وَإِذَا عَرَّسْتُمْ، فَاجْتَنِبُوا الطَّرِيقَ؛ فَإنَّهَا طُرُقُ الدَّوَابِّ، وَمَأوَى الهَوَامِّ بِاللَّيْلِ».[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۱۹۲۶]

ترجمه: ابوهریرهسمی‌گوید: رسول‌اللهجفرمود: «هرگاه در مسیری سرسبز سفر کردید، بهره‌ی شتر را از زمین به او بدهید (و بگذارید تا حیوان در حال حرکت بچرد) و چون در مسیری خشک و بی‌علف سفر کردید، او ‌را تند برانید تا پیش از این‌که مغز استخوان حیوان، یعنی توان و نیرویش از بابت خستگی و رنج راه از میان برود، به مقصد برسید. و اگر شب در جایی توقف کردید، از اتراق کردن در راه بپرهیزید؛ زیرا راه، گذرگاه حیوانات و در شب، محلّ گزندگان و حشرات است».

۹۷۰- وعن أَبي قتادةس قال: كَانَ رسولُ اللهج إِذَا كَانَ فِي سَفَرٍ، فَعَرَّسَ بِلَيْلٍ اضْطَجَعَ عَلَى يَمِينهِ، وَإِذَا عَرَّسَ قُبَيلَ الصُّبْحِ نَصَبَ ذِرَاعَهُ، وَوَضَعَ رَأسَهُ عَلَى كَفِّهِ.[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۶۸۳]

ترجمه: ابوقتادهسمی‌گوید: رسول‌اللهجهنگامی‌که در سفر بود، اگر در شب توقف می‌کرد، بر پهلوی راست خود می‌خوابید؛ اما اگر کمی پیش از صبح توقف می‌نمود، دست خود را از قسمت آرنج بالا می‌گرفت و سرش را بر روی کف دستش می‌گذاشت.

[نووی گوید: علما گفته‌اند: بدان سبب ساعدِ دست خویش را بالا می‌گرفت که در خواب عمیق فرو نرود و نماز صبح فوت نشود یا به‌تأخیر نیفتد.]

شرح

مؤلفدر این باب آداب فراوانی درباره‌ی سفر و خوش‌رفتاری با حیوانات سواری آورده است؛ زیرا کسی که با شتر، یا الاغ، یا اسب و قاطر سفر می‌کند، درباره‌ی آن‌ها مسؤول است و باید مراعاتشان کند. پیامبرجدر حج وداع بر شتر خویش سوار بود و در سربلندی‌ها مقداری افسار را پایین می‌انداخت تا افسار، شتر را اذیت نکند. یکی از آداب سفر، این است که وقتی انسان در ایام یا مسیری سرسبز سفر می‌کند، حیوان را تند نراند و بهره‌ی حیوان از زمین را به او بدهد؛ یعنی: بگذارد تا حیوان بچرد. زیرا وقتی حیوان را آرام براند، حیوان فرصت چریدن در حال حرکت نیز پیدا می‌کند. اما اگر خشک‌سالی بود و گیاهی در زمین وجود نداشت، حیوان را تند برانید؛ زیرا اگر آرام حرکت کنید، مدت سفر طولانی می‌شود و گیاهی هم در زمین نیست که حیوان از آن بچرد؛ در نتیجه توان و نیروی حیوان تحلیل می‌رود. این‌جاست که حکمت و فرزانگی پیامبرجبیش از پیش نمایان می‌شود و درمی‌یابیم که الله متعال به او بینشی داده بود که هم به مسایل و منافع انسان‌ها اهمیت می‌داد و هم به مصالح حیوانات. از این‌رو مسافران را رعایت این آداب رهنمون شد. هم‌چنین فرمان داد که اگر در سفر برای استراحت توقف کردیم، نباید در راه یا جاده بخوابیم؛ زیرا گذرگاه حیوانات است و مردم در این مسیرها یا جاده‌ها حرکت می‌کنند و ممکن است کسی بی‌خبر سر رسد و برخوردی صورت بگیرد و در جاده بیفتد. هم‌چنین راه‌ها، محل جمع شدن گزندگان است؛ زیرا گاه پس‌مانده‌هایی از خوراکی‌های رهگذران در راه می‌افتد و حشرات و گزندگان فراوانی جمع می‌شنود. از این‌رو پیامبرجفرمان داد که برای اتراق کردن و خوابیدن، از جاده فاصله بگیریم تا نه برای سایر رهگذران مشکلی ایجاد شود و نه خودمان در معرض اذیت و آزار حشرات و گزندگان قرار بگیریم. به‌ویژه در جاده‌های امروزی که دور شدن از حاشیه‌ی جاده، اهمیت بیش‌تری دارد؛ زیرا اتفاق یک لحظه می‌افتد و ممکن است راننده‌ی خواب‌آلود باشد و با کسانی که در کنار جاده خوابیده‌اند، تصادف کند و بدین ترتیب حادثه‌ی دل‌خراشی روی دهد. لذا از توقف و خوابیدن در کنار جاده‌ها، به‌ویژه در کنار بزرگ‌راه‌ها خودداری کنید و خود و دیگران را در معرض خطر قرار ندهید. این، رهنمود رسول هدایتجاست.

هم‌چنین روش پیامبرجدر سفر این بود که اگر در آغاز شب برای استراحت توقف می‌کرد، بر پهلوی راستش دراز می‌کشید و راحت می‌خوابید؛ اما اگر اندکی پیش از صبح توقف می‌کرد، استراحتی کوتاه می‌‌فرمود و برای این‌که خوابش سنگین نشود و نماز صبح را از دست ندهد یا نمازش به‌تأخیر نیفتد، ساعدِ دست خود را بالا می‌گرفت و سرش را روی کف دستش می‌گذاشت. این، اشاره‌ای‌ست به‌اینکه انسان، هم باید به استراحتش اهمیت دهد و هم عبادت پروردگارش را از یاد نبرد. وقتی انسان در ابتدای شب می‌خوابد، به‌اندازه‌ی کافی استراحت می‌کند و سیرخواب می‌شود و به‌سادگی برای نماز برمی‌خیزد؛ اما کسی که در پایان شب یا دیرهنگام می‌خوابد، نباید با اطمینان یا به‌گونه‌ای بخوابد که در خواب عمیق فرو برود؛ بلکه به پیروی از پیامبر اکرمجبه روشی بخوابد که گویا بیدار است تا خوابش سنگین نشود و نماز صبحش را از دست ندهد. لذا چه خوب است که زنگ هشدارِ ساعت خود را فعال کنیم تا با زنگ ساعت بیدار شویم و نمازمان فوت نشود؛ زیرا رسول‌اللهجاز ان جهت ساعدِ دست خود را بالا گرفت که در خواب عمیق فرو نرود و به‌سادگی بیدار شود. لذا استفاده از ساعت زنگ‌دار برای بیدار شدن، خوب و پسندیده است.

***

۹۷۱- وعن أنسس قال: قَالَ رسول اللهج: «عَلَيْكُمْ بِالدُّلْجَةِ، فَإنَّ الأرْضَ تُطْوَى بِاللَّيْلِ».[روايت ابوداود با اِسناد حسن] [صحیح الجامع، ش: ۴۰۶۴؛ السلسلة الصحیحة، ش: ۶۸۱؛ آلبانیدر مشکاۀ المصابیح، ذیل حدیث شماره‌ی ۳۰۰۹، گفته است: «اِسنادش "جید" می‌باشد»]

ترجمه: انسسمی‌گوید: رسول‌اللهجفرمود: «در شب حرکت کنید؛ زیرا زمین در شب در هم‌پیچیده و کوتاه می‌شود».

۹۷۲- وعن أَبي ثَعْلَبَةَ الخُشَنِيِّس قال: كَانَ النَّاسُ إِذَا نَزَلُوا مَنْزِلاً تَفَرَّقُوا في الشِّعَابِ وَالأوْدِيَةِ. فَقَالَ رسولُ اللهج: «إنَّ تَفَرُّقكُمْ فِي هذِهِ الشِّعَابِ وَالأوْدِيَةِ إنَّمَا ذلِكُمْ مِنَ الشَّيْطَانِ». فَلَمْ يَنْزِلُوا بَعْدَ ذَلِكَ مَنْزِلاً إِلا انْضَمَّ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ.[روايت ابوداود با اِسناد حسن] [صحیح أبی داود، از آلبانیش: ۲۲۸۸]

ترجمه: ابوثعلبه‌ی خُشَنیسمی‌گوید: مردم هنگامی که در جایی اتراق می‌کردند، در دره‌ها و گذرگاه‌های کوهستانی پراکنده می‌شدند. لذا رسول‌اللهجفرمود: «پراکنده شدن شما در این کوه‌ها و دره‌ها، نتیجه‌ی وسوسه و فریبِ شیطان است». از آن پس، مردم هرجا که اتراق می‌کردند، کنار یک‌دیگر قرار می‌گرفتند.

۹۷۳- وعن سهل بن عمرو- وقيل: سهل بن الربيع بن عمرو- الأنصاري المعروف بابن الحنظلِيَّةس وَهُوَ من أهل بيعة الرِّضْوَانِ- قال: مَرَّ رسولُ اللهج بِبَعِيرٍ قَدْ لَحِقَ ظَهْرُهُ بِبَطْنِهِ، فَقَالَ: «اتَّقُوا الله في هذِهِ البَهَائِمِ المُعجَمَةِ، فَارْكَبُوهَا صَالِحَةً، وَكُلُوهَا صَالِحَةً».[روايت ابوداود با اِسناد حسن] [صحیح الجامع، ش: ۱۰۴؛ السلسلة الصحیحة، ش: ۳۳؛ آلبانیدر مشکاۀ المصابیح، ش: ۳۳۷۰، این حدیث را صحیح دانسته است]

ترجمه: از سهل بن عمرو- و گفته شده: سهل بن ربیع بن عمرو- انصاری، معروف به ابن‌حنظلیهسکه از اهل بیعت رضوان بود، روایت است: رسول‌اللهجاز کنارِ شتری گذشت که شکمش - از فرط لاغری- به پشتش چسبیده بود. رسول‌اللهجفرمود: «درباره‌ی این حیوانات زبان‌بسته، از الله بترسید (و به‌آن‌ها رسیدگی کنید تا) هم خوب سوارشان شوید و هم خوب از آن‌ها تغذیه نمایید».

۹۷۴- وعن أَبي جعفر عبد الله بن جعفرب قَالَ: أردفني رسولُ اللهج ذَاتَ يَوْمٍ خَلْفَهُ، وَأسَرَّ إليَّ حَدِيثاً لا أُحَدِّثُ بِهِ أحَداً مِنَ النَّاسِ، وَكَانَ أحَبَّ مَا اسْتَتَرَ بِهِ رسولُ اللهج لِحاجَتِهِ هَدَفٌ أَوْ حَائِشُ نَخْلٍ، يَعنِي: حَائِطَ نَخْلٍ.[مسلم، این حدیث را همین‌گونه مختصر روایت کرده است.] [صحیح مسلم، ش: (۳۴۲، ۲۴۲۹)]

وزادَ فِيهِ البَرْقاني بإسناد مسلم - بعد قَوْله: حَائِشُ نَخْلٍ- فَدَخَلَ حَائِطاً لِرَجُلٍ مِنَ الأنْصَارِ، فَإذا فِيهِ جَمَلٌ، فَلَمَّا رَأى رَسولَ اللهج جَرْجَرَ وذَرَفَتْ عَيْنَاهُ، فَأتَاهُ النَّبيُّج فَمَسَحَ سَرَاتَهُ - أيْ: سِنَامَهُ- وَذِفْرَاهُ فَسَكَنَ، فَقَالَ: «مَنْ رَبُّ هَذَا الجَمَلِ؟ لِمَنْ هَذَا الجَمَلُ؟» فَجَاءَ فَتَىً مِنَ الأنْصَارِ، فَقَالَ: هَذَا لِي يَا رسولَ الله. فَقَالَ: «أفَلا تَتَّقِي اللّهَ في هذِهِ البَهِيمَةِ الَّتي مَلَّكَكَ اللّهُ إيَّاهَا؟ فَإنَّهُ يَشْكُو إلَيَّ أنَّكَ تُجِيعُهُ وتُدْئِبُهُ».[ابوداود، این حدیث را همانند برقانی روایت کرده است.] [صحیح أبی داود، از آلبانیش: ۲۵۴۹]

ترجمه: ابوجعفر، عبدالله بن جعفربمی‌گوید: روزی رسول‌اللهجمرا پشت سر خویش سوار مرکب کرد و سخنی در گوش من گفت که آن‌را برای هیچ‌کس بازگو نمی‌کنم. بهترین چیز نزد پیامبرجکه دوست داشت هنگام قضای حاجت، خود را پشت آن پنهان کند، تپه‌ی خاک و نخلستان بود.

برقانی با اِسناد مسلم، افزون بر این، آورده است: پیامبرجواردِ باغِ یکی از انصارششد و آن‌جا شتری دید. شتر همین‌که رسول‌اللهجرا دید، صدایی از گلوی خود درآورد و چشمانش پر از اشک شد. پیامبرجپیشِ شتر آمد و بر سر و گوش و کوهانش دست کشید. آن‌گاه شتر آرام گرفت. سپس پیامبرجفرمود: «صاحبِ این شتر کیست؟ این شتر، مالِ کیست؟» جوانی از انصار آمد و گفت: ای رسول‌خدا! مال من است. پیامبرجفرمود: «آیا درباره‌ی این حیوان که الله به تو داده است، از الله نمی‌ترسی؟ این حیوان نزد من شکایت می‌کند که تو، او را گرسنه نگه می‌داری و خسته‌اش می‌کنی (و از او زیاد کار می‌کشی)».

۹۷۵- وعن أنسس قال: كُنَّا إِذَا نَزَلْنَا مَنْزِلاً، لا نُسَبِّحُ حَتَّى نَحُلَّ الرِّحَال.[ابوداود، این روایت را با اِسنادی که مطابق شرط مسلم می‌باشد، روایت کرده است.] [آلبانیدر المشکاۀ، ش: ۳۹۱۷، این حدیث را صحیح دانسته است]

ترجمه: انسسمی‌گوید: وقتی در جایی اتراق می‌کردیم، تا زمانی که بارهای شترها را باز نمی‌کردیم (و پایین نمی‌گذاشتیم)، مشغول نماز نمی‌شدیم.

شرح

نوویچند حدیث درباره‌ی آداب سفر آورده است؛ از جمله: این حدیث که پیامبرجامتش را به حرکت کردن در شب رهنمون شد و خبر داد که زمین برای مسافر در شب در هم‌پیچیده و کوتاه می‌شود. یعنی: مسافر در شب مسافتی را می‌پیماید که در روز نمی‌پیماید؛ زیرا شب، خنک است و این، باعث می‌شود که شتر بانشاط و چالاک باشد و با سرعت بیش‌تری حرکت کند. از این‌رو پیامبرجاز این موضوع به کوتاه شدن زمین در هم پیچیده شدنِ آن، تعبیر فرمود.

یکی از دیگر از آداب سفر، این است که هم‌سفران هنگامی‌که در جایی اتراق می‌کنند، پراکنده نشوند؛ صحابهشهرگاه در جایی اتراق می‌کردند، در کوه‌ها و دره‌ها متفرق می‌شدند.؛ پیامبرجفرمود: «پراکنده شدن شما در این کوه‌ها و دره‌ها، نتیجه‌ی وسوسه و فریبِ شیطان است». از آن پس، مردم هرجا که اتراق می‌کردند، کنار یک‌دیگر قرار می‌گرفتند. زیرا در کنارِ هم بودن، مایه‌ی قدرت بود و بهتر می‌توانستند از یک‌دیگر دفاع کنند و اگر دشمن در تاریکیِ شب به آنان حمله‌ور می‌شد، امکان دفاع و رویارویی وجود داشت؛ اما هنگامی‌که پراکنده می‌شدند، توان و نیروی دفاعیِ آنان کاهش می‌یافت و ضعیف می‌شدند.

از دیگر مسایلی که در این باب ذکر شده، سفارش پیامبرجدرباره‌ی چارپایان می‌باشد؛ این‌که بر انسان واجب است که با حیوانات به‌نیکی رفتار کند و بیش از توانشان از آن‌ها کار نکشد و در دادن آب و غذا به آن‌ها کوتاهی نکند.

هم‌چنین تنها یک نفر بر پشت چارپا سوار شود؛ مگر این‌که حیوان، توانایی حمل دو نفر را داشته باشد. ولی اگر ضعیف بود و تواناییِ این کار را نداشت، جایز نیست که بیش از توانش از او کار بگیرند؛ زیرا این حیوانات نیز همانندِ انسان از گوشت و خون و استخوان تشکیل شده‌اند و مانند انسان خسته می‌شوند؛ وقتی انسان کاری انجام دهد که بیش از توانِ اوست یا کاری بر او تحمیل گردد، خسته می‌شود. حیوانات نیز همین‌گونه هستند. از این‌رو پیامبرجدستور داد که درباره‌ی این حیوانات زبان‌بسته از اللهبترسیم و در حقشان کوتاهی نکنیم.

سپس مؤلفحدیثی بدین مضمون آورده است: بهترین چیز نزد پیامبرجکه دوست داشت هنگام قضای حاجت، خود را پشت آن پنهان کند، تپه‌ی خاک و نخلستان بود. روزی برای قضای حاجت واردِ باغِ یکی از انصارششد و آن‌جا شتری دید. شتر همین‌که رسول‌اللهجرا دید، صدایی از گلوی خود درآورد و چشمانش پر از اشک شد. پیامبرجپیشِ شتر آمد و بر سر و گوش و کوهانش دست کشید. آن‌گاه شتر آرام گرفت. سپس پیامبرجفرمود: «صاحبِ این شتر کیست؟» جوانی از انصار آمد و گفت: ای رسول‌خدا! مال من است. پیامبرجفرمود: «آیا درباره‌ی این حیوان که الله به تو داده است، از الله نمی‌ترسی؟ این حیوان نزد من شکایت می‌کند که تو، او را گرسنه نگه می‌داری و خسته‌اش می‌کنی (و از او زیاد کار می‌کشی)». این، یکی از معجزه‌های پیامبرجبود که حیوانات با او سخن می‌گفتند؛ زیرا این، نشانه‌ای از سوی اللهبود که با آن پیامبرش را تأیید می‌کرد. الله متعال هر پیامبری که می‌فرستاد، معجزه یا معجزاتی به او می‌داد که بیان‌گر نبوتش بود تا مردم، او را تکذیب نکنند؛ زیرا اگر کسی، ادعا می‌کرد که فرستاده و پیام‌آور الهی‌ست و معجزه‌ای با خود نداشت، مردم او را تصدیق نمی‌کردند؛ اما الله متعال به فرستادگانش معجزاتی می‌داد که نشان‌گر صداقتشان بود. البته بزرگ‌ترین معجزاتی که به پیامبران داده شد، معجزات پیامبر اسلامجبود. ابن‌کثیردر «البدایة و النهایة»آورده است: هر معجزه‌ای که به هریک از پیامبران گذشته داده شده بود، به پیامبرجنیز همانندِ آن معجزه یا بزرگ‌تر از آن داده شد؛ چه آن معجزه برای شخصِ پیامبرجبود و چه برای پیروانش. وی سپس نمونه‌های فراوانی از معجزه‌های پیامبرجرا ذکر کرده است. اما به هیچ‌یک از پیامبران گذشته معجزه‌ای چون قرآن که معجزه‌ی پیامبر اسلامجاست، داده نشد؛ از این‌رو پیامبرجفرمود: «وَإِنَّمَا الَّذِي أُوتِيتُ وَحْيٌ أَوْحَاهُ الله إِلَيَّ، فَأَرْجُو أَنْ أَكُونَ أَكْثَرَهُمْ تَابِعًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ». [صحیح بخاری، ش: ۴۹۸۱، ۷۲۷۴) و مسلم، ش: ۱۵۲ به‌نقل از ابوهریرهس] یعنی: «آن‌چه به من داده شده، وحیی‌ست که الله به سوی من فرو فرستاده است؛ لذا امیدوارم که روز رستاخیز از سایر پیامبران، پیروان بیش‌تری داشته باشم». زیرا قرآن، وحیی‌ست که هم‌چنان ماندگار می‌باشد و هرچه مردم آن‌را می‌خوانند، بر ایمانشان به الله و فرستاده‌اش افزوده می‌شود؛ چون آیات و نشانه‌های بزرگی در آن است که نشان می‌دهد: رسول‌اللهجبه‌راستی فرستاده‌ی الله متعال می‌باشد.