شرح ریاض الصالحین - جلد چهارم

فهرست کتاب

۱۴۱- باب: سنت است که وقتی از اجازه‌گیرنده بپرسند: «کیستی»، بگوید: «فلانی هستم» و نام یا شهرتِ خویش را بیان کند؛ و گفتنِ «منم» و امثال آن در پاسخ، مکروه است

۱۴۱- باب: سنت است که وقتی از اجازه‌گیرنده بپرسند: «کیستی»، بگوید: «فلانی هستم» و نام یا شهرتِ خویش را بیان کند؛ و گفتنِ «منم» و امثال آن در پاسخ، مکروه است

۸۷۹- عن أنسس فِي حديثِهِ المشهورِ فِي الإسراء، قال: قال رسول اللهج: «ثُمَّ صَعِدَ بِي جِبْريلُ إلى السّماء الدُّنيا فاستفتح، فقيل: منْ هذا؟ قال: جبْريلُ، قِيل: وَمَنْ مَعَك؟ قال: مُحمَّد. ثمَّ صَعِدَ إلى السَّماء الثّانية فاستفتح، قيل: مَنْ هذا؟ قال: جبريل، قيل: وَمَنْ مَعَك؟ قال: مُحَمدٌَّ» والثّالثة والرَّابعة وَسَائرهنَّ وَيُقالُ في باب كُلِّ سماءٍ: مَنْ هذا؟ فَيقُول: جبريل.[متفق عليه] [صحیح بخاری، ش: (۳۲۰۷، ۳۸۸۷)؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۶۲]

ترجمه: از انسسدر حدیثِ مشهور «اِسراء» روایت است: رسول‌اللهجفرمود: «...سپس جبرئیل مرا به آسمان دنیا بالا بُرد و گشوده شدن دروازه‌ را درخواست کرد. گفته شد: کیستی؟ پاسخ داد: جبرئیل هستم. گفته شد: چه کسی با توست؟ گفت: محمد. آن‌گاه مرا به آسمان دوم بالا بُرد و خواستارِ باز شدن آن شد. گفتند: کیستی؟ پاسخ داد: جبرئیل هستم. گفته شد: چه کسی با توست؟ گفت: محمد». و در آسمانِ سوم و چهارم و دیگر آسمان‌ها و در دروازه‌ی هر آسمان پرسیده می‌شد: کیستی؟ و جبرئیل می‌گفت: جبرئیل هستم.

۸۸۰- وعن أبي ذرٍس قال: خَرَجْتُ لَيْلةً مِنَ اللّيالِي فإذا رسولُ اللهج يَمْشِي وَحْدَهُ، فَجَعَلْتُ أَمْشِي فِي ظِلِّ الْقَمَرِ، فَالْتَفَتَ فَرَآنِي فَقَال: «مَنْ هذا؟» فَقُلْتُ: أبو ذَرٍ.[متفق عليه] [صحیح بخاری، ش: ۶۴۴۳؛ و صحیح مسلم، ش: ۹۴]

ترجمه: ابوذرسمی‌گوید: شبی از شب‌ها بیرون رفتم؛ پیامبرجرا دیدم که تنها راه می‌رفت. در سایه‌(ای که از نورِ) ماه (پدید آمده بود)، به راهم ادامه دادم (تا در مهتاب دیده نشوم و خلوتِ پیامبرجرا به‌هم نزنم). پیامبرجنگاه کرد و مرا دید؛ فرمود: «کیستی؟» گفتم: ابوذر.

۸۸۱- وعن أُمَّ هانئل قالت: قَالت:أَتَيْتُ النَّبِيَّج وَهُو يَغْتسِلُ وفاطمةُ تسْتُرُهُ فقال: «مَنْ هذه؟» فَقُلْتُ: أَنَا أُمُّ هَانئ.[متفق عليه] [صحیح بخاری، ش: ۳۵۷؛ و صحیح مسلم، ش: ۳۳۶؛ این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی ۸۶۹ گذشت]

ترجمه: ام‌هانیلمی‌گوید: نزد پیامبرجآمدم و پیامبرجاستحمام می‌کرد و فاطمهلپارچه‌ای را برای پوشاندن ایشان گرفته بود. پیامبرجپرسید: این زن کیست؟ گفتم: من، ام‌هانی هستم.

۸۸۲- وعن جابرٍس قال: أتَيْتُ النَّبِيَّج فَدَقَقْتُ البابَ فقال: «مَنْ هذا؟» فَقُلْتُ: أنا، فقال: «أنا أنا؟» كَأَنَّهُ كَرِهَهَا.[متفق عليه] [صحیح بخاری، ش: ۶۲۵۰؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۱۵۵]

ترجمه: جابرسمی‌گوید: نزدِ پیامبرجآمدم و در زدم؛ پرسید: «کیستی؟» گفتم: منم. فرمود: «(یعنی چه که) منم، منم؟!» گویا از این طرز جواب، خوشَش نیامد.