نقدی بر دیدگاه تیجانی دایر بر اینکه عمرسبا پیامبر جمخالفت کرده است
تیجانی میگوید: «هر کس در این گونه روایات دقت کند، خواهد دید که صحابه خود را برتر از رسول الله جمیدانستند و معتقد بودند که پیامبر جخطا میکند ولی خود آنان خطا نمیکنند، در نتیجه بعضی از مورخان اقدامات صحابه را صحیح قرار دادهاند هر چند که اقدامات آنان مخالف با اقدامات رسول الله جبودهاند. یا اینکه مورخین بعضی از صحابه را در علم و تقوی بالاتر از رسول الله جدانستهاند. بطور مثال در جریان زندانیان و اسیر شدگان جنگ بدر گفته شده است که رسول اکرم جخطا کرده و عمر بن خطاب درست گفته است و در این باره روایات دروغینی را نقل کرده میگویند: رسول الله جچنین فرموده است: «اگر خداوند ما را به مصیبتی گرفتار میکرد، غیر از عمر بن خطاب کسی دیگر نجات حاصل نمیکرد» [۴۹۹].
میگویم:
۱- در روایات صحیح به سند صحیح آمده است که پروردگار عالم در بیش از یک جریان با عمر بن خطاب موافقت کرده است. بخاری در صحیح خود از حضرت انس چنین روایت میکند: عمرسگفت: در سه مساله زاویه نگرش و دید من مورد تایید حضرت حق قرار گرفته است. یک: از رسول الله جخواستم اگر مقام ابراهیم را محل نماز قرار میدادیم، چقدر خوب بود؟ به دنبال این خواست و مشوره من، این آیه: ﴿ وَٱتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبۡرَٰهِۧمَ مُصَلّٗىۖ ﴾[البقرة: ۱۲۵] «مقام ابراهیم را محل نماز خود قرار دهید» ـ نازل شدـ.
دو: عرض کردم، ای رسول خدا چقدر خوب بود اگر شما به همسرانت امر میکردی تا حجاب کنند زیرا هر انسان خوب و خراب با آنان حرف میزند؟ بدنبال این مشوره، آیه حجاب نازل شد.
سه: همسران اکرم جعلیه رسول الله جاتفاق کرده بودند، خطاب به آنان گفتم: اگر رسول الله جشما را طلاق دهد، پروردگار همسران بهتری از شما به پیامبر خواهد داد. بدنبال آن، این آیه: ﴿ عَسَىٰ رَبُّهُۥٓ إِن طَلَّقَكُنَّ أَن يُبۡدِلَهُۥٓ أَزۡوَٰجًا خَيۡرٗا مِّنكُنَّ ﴾[التحریم: ۵] نازل شد [۵۰۰]. امام بخاری حدیث مذکور را با این الفاظ در جای دیگر آورده است: عمرسگفت: در سه مساله دیدگاه من موافق با خواست پروردگار بود یا پروردگار در سه مساله با من موافقت فرمود: یک: عرض کردم: ای رسول خدا، انسانهای خوب و خراب در محضر شما میآیند، بهتر است شما مادران مومنان را امر کنید تا حجاب کنند. خداوند آیه حجاب را نازل کرد.
دو: حضرت عمرسمیگوید: به من خبر رسیده بود که رسول اکرم جدر حق بعضی از ازواج مطهرات خشم کرده است، نزد آنان رفته، گفتم: اگر باز نیامدید، خداوند پیامبرش را همسرانی بهتر از شما خواهد داد. عمرسمیگوید: نزد یکی از همسران رسول الله جآمدم، او گفت: ای عمر، رسول الله خودش به همسران چیزی نمیگوید تو آنان را نصیحت میکنی؟ به دنبال آن، خداوند آیه: ﴿ عَسَىٰ رَبُّهُۥٓ إِن طَلَّقَكُنَّ أَن یُبۡدِلَهُۥٓ أَزۡوَٰجًا خَیۡرٗا مِّنكُنَّ ﴾را نازل کرد و همین روایت در صحیح مسلم نیز با اندک تفاوتی در الفاظ آمده است. برای اطلاعات بیشتر به این منابع مراجعه شود.
۱- صحیح بخاری، کتاب التفسیر، سوره بقره برقم (۳۲۱۳).
۲- صحیح مسلم مع الشرح كتاب فضائل الصحابة، باب فی فضائل عمر، برقم (۲۳۹۹).
همچنین در حدیث طولانی دیگری به نقل از عمرسچنین آمده است: .. . ابن عباس میگوید: بعد از اینکه ـ در جنگ بدر ـ اسیر گرفتند، رسول الله جبه ابوبکر و عمر گفت: رای شما در مورد این اسیران چیست؟ ابوبکر گفت: ای پیامبر خدا، آنها پسر عموها و خویشاوندان ما هستند، به نظر من از آنها فدیه بگیرید تا باعث تقویت ما در برابر کفار شود. چه بسا خداوند آنها را به اسلام هدایت نماید. رسول الله جفرمود: ای پسر خطاب، رای تو چیست؟ گفتم: نه، ای رسول الله، سوگند به خدا، رای من مثل رای ابوبکر نیست، به نظر من اجازه دهید تا گردنهایشان را بزنیم، به علی اجازه دهید تا گردن عقیل را بزند و به من اجازه دهید تا گردن فلانی (یکی از خویشاوندان عمر) را بزنم زیرا اینها بزرگان و ائمه کفر هستند. رسول الله جبه رای ابوبکر تمایل پیدا کرد و به رای من علاقهای نشان نداد، فردای آن روز آمدم، دیدم رسول الله جو ابوبکر نشستهاند و گریه میکنند. گفتم: ای رسول خدا، به من بگو شما و رفیقت چرا گریه میکنید؟ اگر گریهام آمد، گریه میکنم و اگر گریهام نیامد بخاطر گریه شما، تظاهر به گریه میکنم. رسول الله جفرمود: پیشنهاد فدیه گرفتن از طرف دوستانت باعث گریه من شده است زیرا عذاب آنها نزدیکتر از این درخت (اشاره به درختی نزدیک رسول الله ج) به من عرضه شد و خداوند این آیه را نازل کرد: ﴿ مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَكُونَ لَهُۥٓ أَسۡرَىٰ حَتَّىٰ يُثۡخِنَ فِي ٱلۡأَرۡضِۚ تُرِيدُونَ عَرَضَ ٱلدُّنۡيَا وَٱللَّهُ يُرِيدُ ٱلۡأٓخِرَةَۗ وَٱللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٞ ٦٧ لَّوۡلَا كِتَٰبٞ مِّنَ ٱللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمۡ فِيمَآ أَخَذۡتُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ ٦٨ فَكُلُواْ مِمَّا غَنِمۡتُمۡ حَلَٰلٗا طَيِّبٗاۚ ﴾[الأنفال: ۶۷-۶۹] «هیچ پیامبری را سزاوار نیست که اسیرانی داشته باشد؛ تا آنکه در زمین کشتار بسیار کند، شما (با گرفتن فدیه از اسیران) متاع دنیا را میخواهید، و الله (سرای) آخرت را (برای شما) میخواهد، و الله پیروزمند حکیم است. * اگر حکم پیشین الهی نبود (که غنیمت و فدیهی اسیر حلال است)، قطعاً در آنچه گرفتید، عذاب بزرگی به شما میرسید. * پس از آنچه غنیمت گرفتهاید، حلال پاکیزه بخورید».پس خداوند غنیمت را برای آنها حلال کرد.
۳- صحیح مسلم مع الشرح كتاب الجهاد و السیر باب الامداد بالـملائكة غزوة بدر وإباحة الغنائم ـ رقم (۱۷۶۳).
خواننده محترم، همه این روایات همانطور که مشاهده میکنی ثابت و از لحاظ روایت و درایت صحیح هستند، اگر آقای تیجانی آنها را روایات دروغین میگوید، باید با دلیل روشن نه با جهالت شرمآور و رسواکننده، و عقل فاسدش مدعایش را ثابت کند. این روایات هرگز به این معنی نیستند که بعضی صحابه از لحاظ علم و تقوی از رسول اکرم جفایق و برتر بودند ـ رسول اکرم جدر بعضی موارد اجتهاد میکرد، در مسایلی که وحی درباره آنها نازل نشده بود. هر آنچه که از پیامبر انجام میگیرد، لازم نیست که همهاش وحی باشد بلکه پیامبر بر اساس مصلحت در غیر مورد وحی اجتهاد نیز میکند ـ مثلاً رسول الله جنماز میت رئیس منافقین، عبدالله بن ابی را خواند، حضرت عمرسبه وی گفت: یا رسول خدا، تو بر او نماز میخوآنی و خداوند تو را از این نماز منع کرده است؟ رسول اکرم جفرمود: خداوند به من اختیار داده فرموده است: ﴿ ٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ أَوۡ لَا تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ إِن تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ سَبۡعِينَ مَرَّةٗ ﴾[التوبة: ۸۰] «ای پیامبر شما خواه برای منافقین طلب امرزش کنی یا نکنی خداوند آنان را نمیبخشد حتی اگر شما هفتاد بار برای آنان طلب امرزش کنی»، خداوند آنان را مورد مغفرت قرار نخواهد داد. حضرت عمرسعرض کرد: او منافق است، رسول اکرم جبر وی نماز خواند، خداوند این آیه: ﴿ وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰٓ أَحَدٖ مِّنۡهُم مَّاتَ أَبَدٗا وَلَا تَقُمۡ عَلَىٰ قَبۡرِهِۦٓۖ ﴾[التوبة: ۸۴] را نازل فرمود. ترجمه آیه چنین است: «اگر از منافقان کسی بمیرد هرگز بر او نماز مخوان و بر قبر وی (برای دعا) توقف نکن» [۵۰۱].
و این امر که رسول الله جاجتهاد کرده است، از کتاب الله ثابت است و ثابت است که رسول اکرم جدرباره سوق هدی، در حجه الوداع فرمود: «لو استقبلت من أمری ما استدبرت ما اهدیت، ولولا أن معی الهدی لأحللت»اگر از قبل میدانستم آنچه را که بعداً برایش پیش آمد، هدی را با خود نمیبردم، اگر هدی با من همراه نبود، از احرام بیرون میآمد. (صحیح بخاری کتاب الحج برقم (۱۵۶۸) ) همچنین در جریان تحریم عسل، وقتی از خانه همسرش، زینب بنت جحش نزد دو همسر دیگرش، عایشه و حفصه تشریف آورد، سوگند یاد کرد که دیگر در خانه زینب بنت جحش عسل نمیخورد، خداوند این آیه: ﴿ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكَۖ تَبۡتَغِی مَرۡضَاتَ أَزۡوَٰجِكَۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ١ ﴾[التحریم: ۱] را نازل کرد ـ ای پیامبرجچرا حلال خدا را بر خود حرام میکنی، شما در صدد ارضا همسران خود هستی، خداوند بخشنده و مهربان است، اگر همه آنچه که پیامبر جمیگفت و انجام میداد، وحی میبود یا از طریق وحی میبود، خداوند در قرآن، این امور را برای او بیان نمیکرد. موافقت خداوند با صحابه در یک جریان یا بیش از یک جریان، نقصی برای پیامبرجمحسوب نمیشود، و به این معنی نیست که صحابه از رسول اکرم جعلم بیشتری دارند. هیچ کسی چنین نمیاندیشد به جز کسی که درباره اعمال و اقوال رسول الله جاصلاً آگاهی نداشته باشد. از روایات مستند و معتبر ثابت است که رسول اکرم جدر مواردی که وحی نازل نشده بود به اصحابی مشوره میکرد. مانند جریان اسیران جنگی در غزوه بدر.
اگر این روایات باطل و دروغ هستند، چرا برادران شیعی تو (تیجانی) از آنها استدلال میکنند. دکتر علاءالدین قزوینی در کتاب خود «الشیعة والتصحیح» علیه دکتر موسی موسوی با استناد به روایت حضرت انس استناد کرده میگوید: از انس بن مالک روایت شده است. و این همان روایت است که حضرت عمرسدر آن میگوید: در سه مساله با پروردگارم موافقت شده است ـ که عمر فرمود: «به من خبر رسیده بود که بعضی از همسران رسول الله ج، رسول الله جرا اذیت کردند، نزد آنان رفته، آنان را پند و نصیحت کردم و در ضمن به آنان گفتم: از این حرکتها باز بیایید و گر نه خداوند در عوض بهتر از شما به پیامبر جخواهد داد. حتی نزد زینب آمدم، زینب گفت: ای عمر، درباره رسول الله جچنین مسالهای پیش نیامده است که او همسرانش را نصیحت کند. تو آمدهای ما را نصیحت میکنی، خداوند این آیه: ﴿ عَسَىٰ رَبُّهُۥٓ إِن طَلَّقَكُنَّ ﴾را نازل کرد [۵۰۲]. بعد چند روایت دیگر را از حضرت عمرسنقل کرده میگوید: «اینها مجموعهای از روایات صحیحه هستند» [۵۰۳].
آنچه که از این روافض مایه حیرت و شگفتی است این است که این آقایان هرگاه از روایاتی، علیه اهل سنت استدلال میکنند بر سیاست یک بام و دو هوا عمل میکنند. یک حدیث در عین حال که به صحت آن اعتراف دارند، در همان لحظه آن را ضعیف نیز تلقی میکنند، اگر بدانند که فلان حدیث مشتمل بر مدح و تعریف یک صحابی است، بلا فاصله به ضعیف بودن آن حکم میکنند. شاید همین روش، سیاست یک بام دو هوای آقای تیجانی را توجیه میکند، آقای تیجانی از حدیثی که در منابع اهل سنت وارد شده، اگر بداند که در آن نقص و عیبی متوجه یکی از اصحاب رسول الله جاست، بلا فاصله به صحت آن فتوا میدهد و در غیر این صورت همین حدیث را ضعیف تلقی نموده، موضع اهل سنت را بخاطر همین حدیث مورد نقص و عیب قرار میدهد ـ هر حدیثی را که در آن مدح و ستایشی در حق صحابه مشاهده کند، آن را کذب و از لحاظ عقل و شرع غیر مقبول تلقی میکند! طبق تجربه خودم این گونه تلون و تغییر پذیری را مرهون کارگاه تحلیل گری حدیث که تابع تحلیل گر آقای تیجانی میباشد میپندارم.
چنین بر میآید که آقای تیجانی بسیار مضطرب و پریشان است از گمراهی که اهل سنت آن را میان مردم رواج میدهند! به عقیده تیجانی، اهل سنت بعضی از اعمال و اقدامات صحابه را بهتر از اعمال و اقدامات رسول الله جمیدانند و اینکه بعضی از اصحاب در علم و تقوی از رسول الله جمقدم هستند. تیجانی در این ادعا از حدیثی استدلال میکند، هیچ معلوم نیست که او این حدیث را از کجا آورده است؟ وآن حدیث، این است که رسول اکرم جفرمود: «لو أصابنا الله بمصیبة لو یكن ینج منها إلا ابن الخطاب»اگر خداوند آفتی را برای ما میآورد به جز عمر بن خطاب دیگر هیچ کسی از آن نجات پیدا نمیکرد!؟ چون این حدیث پیامبر جنیست، طبیعتاً او آن را به هیچ منبعی ارجاع نداده و حوالهای برایش ذکر نکرده است. این حدیث چون از لحاظ درایت و متن باطل است، نیازی نیست که سند آن مورد ارزیابی قرار گیرد چگونه ممکن است که خداوند پیامبر جو اصحابش را در مصیبتی گرفتار کند که تنها عمر از آن نجات پیدا کند!؟ لا حول ولا قوة إلا بالله. بعد آقای تیجانی میگوید: (العیاذ بالله) اهل سنت با زبان حال خود میگویند: اگر عمر نمیبود، پیامبر هلاک میشد (أعاذنا الله) ـ خداوند از این اعتقاد فاسد و معیوب که عیبی بالاتر از آن نیست ما را نجات دهد ـ سوگند به جان خودم او که چنین اعتقادی دارد، به اندازهی فاصلهی مشرق و مغرب از اسلام بدور است و بر وی واجب است که به عقل خود برگردد و شیطانی که در دل او کمین کرده است آن را از خود براند. خداوند میفرماید: (کسی که هوایش را معبود خود قرار داده و خداوند با وجود عالم بودنش او را گمراه کرده بر گوش و قلب او مهر غفلت زده است و در جلو چشمهای او پردهانداخته است، به جز خدا چه کسی میتواند او را به راه راست هدایت کند [۵۰۴].
میگویم:
فتوای آقای تیجانی درباره کسی که چنین اعتقادی دارد، (یعنی بعضی صحابه را در علم و تقوی و صحت اعمال و کردار بهتر از رسول الله جبداند) برایتان روشن شد ـ بخاطر اینکه جناب تیجانی بهره بیشتری از هدایت برده باشد، ناچارم پرده از چهره کسانی که بعضی صحابه را بهتر از رسول الله جمیدانند و در علم و تقوی مرتبهی والاتری از مرتبه رسول الله جبرای آنان قایل هستند، بردارم. گوش کن آقای تیجانی، کلینی که از مراجع بزرگ روافض است، در کتابش «الأصول من الكافی» که در دیدگاه شیعه همان منزلت را دارد که صحیح بخاری در دیدگاه اهل سنت دارد. مینویسد: علی بن ابی طالب بارها گفته است: من میان بهشت و دوزخ قسیم خداوند هستم، من فاروق اکبر هستم، من صاحب عصا و میسم هستم ـ تمام فرشتگان، جبرییل و رسولان برای من اقرار کردند، تمام آنچه را که برای محمد جاقرار کردهاند. و حمل کردم آنچه را که محمد جحمل کرده است وآن محموله پروردگار است. خصلتهایی به من عطا شده که قبل از من به هیچ کس عطا نشده است. علم منایا ـ (موت و مرگ) بلایا (آفتها)، انساب (نسب نامه و شجره) و خطاب فامیل میان حق و باطل به من داده شده است. از دست نمیدهم آنچه را که گذشته است. آنچه که پنهان است، از من پنهان نیست. همه اینها از جانب الله است. خداوند مرا بر علم خود تمکین کرده است [۵۰۵].
شیعه در این حد اکتفا نکرده بلکه فرزندان و اولاد حضرت علیسرا بزرگتر از پیامبران میدانند!؟ اما شیعه محمد فروخ الصفار در کتاب خود بنام «فضائل أهل البیت» از عبدالله بن ولید چنین روایت میکند: «ابی عبدالله از من پرسید: شیعه درباره عیسی، موسی و امیرالمومنین، چه میگوید؟ گفتم: میگویند که عیسی و موسی از امیرالمومنین بهتر هستند. ابیعبدالله÷گفت: آیا شیعه میگویند، آنچه را که رسول الله جدانسته، امیرالمومنین میداند، گفتم: آری، ولی آنان هیچ کس را از پیامبران اولوالعزم، بهتر نمیدانند. ابو عبدالله فرمود: بوسیله قرآن با آنان (شیعه) خصومت کن. عرض کردم: بوسیله کدام آیههای قرآن با آنان خصومت و بحث کنم؟ ابو عبدالله÷فرمود: خداوند، درباره حضرت موسی میفرماید: ﴿ وَكَتَبۡنَا لَهُۥ فِي ٱلۡأَلۡوَاحِ مِن كُلِّ شَيۡءٖ ﴾[الأعراف: ۱۴۵] «و علم هر چیز در الواح برای موسی نوشته نبود». درباره حضرت عیسی خداوند میفرماید: ﴿ وَلِأُبَيِّنَ لَكُم بَعۡضَ ٱلَّذِي تَخۡتَلِفُونَ فِيهِۖ ﴾[الزخرف: ۶۳] و خداوند درباره حضرت محمد جفرموده است: ﴿ وَجِئۡنَا بِكَ عَلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ شَهِيدٗا ٤١ ﴾ [۵۰۶][النساء: ۴۱]
روایت دیگری از ابی عبدالله، جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب، را چنین نقل میکند: (خداوند پیامبران اولو العزم را آفرید و آنان را بوسیله علم، فضیلت داد. و ما را وارث علم و فضل آنان قرار داد. و در علم آنان، ما را بر آنان فضیلت داد. و در علم رسول الله جنیز ما را فضیلت داد ـ علم رسول الله و علم سایر پیامبران اولو العزم را به ما داد، آنچه که به آنان نداده بود» [۵۰۷].
بعد از این دلایل، ناچارم که گرم ترین تعزیت و تسلیت را به دکتر تیجانی به خاطر راه یافتن او بسوی باطل، تقدیم دارم..
آقای تیجانی عدالت حضرت عمرسرا زیر سوال برده میگوید: «هر چند که عمر به عدالت شهرت دارد، لیکن تاریخ حکایت از آن دارد که او در تقسیم عطاء و مستمری قصد تبعیت از سنت رسول الله جرا نداشته و پای بند آن نبوده است. زیرا رسول اکرمجمساوات و برابری را در تقسیم عطا و مستمری میان تمام مسلمانان رعایت فرموده است. تبعیضی میان آنان قایل نبوده است. ابوبکر در تمام مدت خلافتش نیز از این سنت رسول الله جتبعیت کرده است. اما عمر بن خطاب شیوه نوینی را اختراع نموده. سابقین را در برابر غیر سابقین ترجیح داده است. مهاجرین قریش را در برابر مهاجرین غیر قریش و کلاً مهاجرین را در برابر انصار و اعراب را در برابر غیر اعراب ترجیح داده است. هم ربیعه دویست درهم در نظر گرفته است. اوس را در برابر خزرج ترجیح داده است. این تبعیض و ترجیح چه نسبتی با عدل و عدالت دارد، ای عاقلان اندکی بیندیشید؟» [۵۰۸].
۱- آری، عمرسدر تقسیم عطایا و مستمری بیت المال بعضی را در برابر بعضی ترجیح میداد و این ترجیح به هیچ وجه قابل نکوهش نیست زیرا هیچ دلیلی بر وجوب برابری وجود ندارد. و هیچ یک از علمای معتقد به وجوب برابری نبوده و نیست و از روایات مستند ثابت است که رسول اکرم جدر برخی موارد، بعضی را در برابر بعضی ترجیح داده است. بخاری در صحیح خود از نافع از ابن عمر چنین روایت میکند: رسول اکرم جروز خیبر اموال غنیمت را تقسیم کرده به مجاهدینی که سوار بودند، یعنی اسب جنگی همراه داشتند دو سهم و به مجاهدینی که پیاده نظام بودند یک سهم میداد. نافع در تفسیر این حدیث میگوید: کسی که اسب همراه داشت و به او سه سهم و به کسی که اسب همراه نداشت، یک سهم میداد [۵۰۹].
۲-... معتقدین به جواز تفضیل و ترجیح میگویند: اصل همان تسویه و برابری است ولی رسول اکرم جگهگاهی به تفضیل و ترجیح عمل میکرد، این روش رسول الله جدال بر جواز تفضیل است. این قول و دیدگاه که اصل همان تسویه است ولی تفضیل و ترجیح نیز بخاطر مصلحت جایز است، صحیحترین دیدگاه تلقی شده است. واضح است که عمرسبر اساس هوسهای نفسانی و منافع شخصی به تبعیض و ترجیح عمل نکرده است بلکه عامل اساسی در این ترجیح همان فضایل دینی بودهاند. مثلا سابقین اولین از مهاجرین را در برابر غیر سابقین مقدم کرده است. و بعد به همین ترتیب عمل کرده است و سهم خود و خویشاوندان را از سهم دیگران کمتر کرده است. البته کسی که اساس ترجیحاش هوسهای نفسانی باشد مستحق نکوهش است. لیکن کسی که هدفش خشنودی خداوند، تبعیت از رسول الله جو تعظیم کسی که خداوند او را معظم کرده است، باشد، هیچ اشکالی متوجه او نمیشود. بلکه چنین اقدامی شایان مدح و ستایش است، نه نکوهش و مذمت. روی همین اصل حضرت عمرسبه علی، حسن و حسین، بیش از دیگران میداد. همچنین به سایر خویشاوندان رسول اکرم جبیش از دیگران میداد. اگر او به تسویه عمل میکرد، به خاندان رسول الله جکمتر از آنچه که میداد، میرسید [۵۱۰].
۳- حضرت عمرسمستمری بگیران از بیت المال را به دستههای متعددی تقسیم کرده بود. دسته اول عبارت بود از مهاجرینی که در غزوه بدر شریک بودند ـ دسته دوم انصار که در غزوه بدر شرکت داشتند. دسته سوم مهاجرینی که توفیق شرکت در غزوه بدر را نداشتند، دسته چهارم انصار که این توفیق را نیافته بودند ولی در بقیه غزوات شرکت جسته بودند ـ بعد یعنی دسته پنجم، کسانی بودند که توفیق شرکت در غزوه واحد و فتح مکه را داشتند. دسته ششم آن عده از صحابه که در قادسیه و یرموک حضور داشتند. بعد برای افراد بخصوص مستمری خاصی در نظر گرفته بود، مانند حضرت حسن و حضرت حسین. حضرت عمرسمیان عرب و غیر عرب تبعیضی قایل نبود، گفته آقای تیجانی دایر بر اعمال تبعیض میان اعراب و غیر اعراب صحت ندارد. به تمام اهل بدر چه عرب و غیر عرب یکسان میداد. حتی به فرماندهان لشکر دستور کتبی میداد و میفرمود: هر کدام از موالی را که آزاد کردید، آنان را در حکم اعراب و ازاد شدگان قرار دهید و مانند آزادگان با آنان رفتار شود. و اگر مایل هستید که آنان را یک قبیله مستقل قرار بدهید، آنگاه در بخش مزایا و مستمری و احسان با آنان مانند افراد خودتان رفتار نموده، هیچ گونه تبعیضی علیه آنان اعمال نکنید [۵۱۱]. تقسیماتی که آقای تیجانی از کتب شیعه نقل کرده است، هیچ سند معتبری برای آنها ذکر نشده لذا فاقد اعتبارند.
[۴۹۹] ثم اهتدیت ص ۹۲ و آنگاه. . . هدایت شدم ص (۱۴۹). [۵۰۰] صحیح البخاری کتاب أبواب القبلة رقم (۳۹۳). [۵۰۱] صحیح بخاری کتاب التفسیر سوره التوبة برقم (۴۳۹۳). [۵۰۲] مع الدکتور موسی موسوی در کتاب الشیعة والتصحیح لعلاءالدین قزوینی ص (۱۵۱). [۵۰۳] همان مصدر ص (۱۵۲). [۵۰۴] ثم اهتدیت ص (۹۳-۹۲) و آنگاه. . . هدایت شدم ص (۱۵۰-۱۴۹). [۵۰۵] الأصول من الکافی ج۱ ص۱۵۲ کتاب الحجة باب أن الأئمة هم أرکان الأرض. [۵۰۶] فضائل أهل البیت مسمى به بصائر الدرجات محمد صفار ص (۲۲۲-۲۲۱). [۵۰۷] همان منبع صفحه ۲۲۴. [۵۰۸] ثم اهتدیت (۹۵-۹۴) و آنگاه. . . هدایت شدم ص (۱۵۳). [۵۰۹] صحیح بخاری کتاب المغازی ـ باب غزوه خیبر برقم (۳۹۸۸). [۵۱۰] منهاج السنة ج۶ ص ۱۰۴-۱۰۳. [۵۱۱] موسوعة فقه عمر بن الخطاب ـ دکتر محمد رواس قلعه جی ص (۵۴۱).