نقدی بر استدلال تیجانی از آیه «خشوع» دایر بر ذم صحابه ش
آقای تیجانی از آیه که آن را آیه خشوع میداند، استدلال کرده میگوید: ﴿ أَلَمۡ يَأۡنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن تَخۡشَعَ قُلُوبُهُمۡ لِذِكۡرِ ٱللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ ٱلۡحَقِّ وَلَا يَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلُ فَطَالَ عَلَيۡهِمُ ٱلۡأَمَدُ فَقَسَتۡ قُلُوبُهُمۡۖ وَكَثِيرٞ مِّنۡهُمۡ فَٰسِقُونَ١٦ ﴾[الحدید: ۱۶] «آیا وقت آن نرسیده است، آنان که ایمان آوردهاند، دلهایشان به یاد خدا و آن آیات حقی که نازل کرده، به لرزه و به خشوع در آید و نباشند از کسانی که قبلاً به آنها کتاب داده شد و دورانی طولانی بر آنها گذشت و دلهایشان سخت شد و بسیاری از آنها تبهکاران بودند».جناب تیجانی بعد از نقل آیه، روایتی را از جلال الدین سیوطی پیرامون تفسیر آیه چنین نقل میکند «وقتی اصحاب رسول اکرم جوارد مدینه شدند. بعد از مشکلات مالی و اقتصادی که در مکه دامن گیر آنان بود وقتی در مدینه به رفاه دست یافتند، در آنان نسبت به زمان سابق مقداری سستی (در امر دین) بوجود آمد. و به وسیله آیه زیر از طرف خداوند مورد عتاب قرار گرفتند آنگاه این آیه نازل شد ﴿ أَلَمۡ يَأۡنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ ﴾و در روایتی دیگر از رسول اکرم جآمده است: إن الله استبطأ قلوب المهاجرین بعد سبع عشرة سنة من نزول القرآن فأنزل الله ﴿ أَلَمۡ يَأۡنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ ﴾یعنی: خداوند بعد از هفده سال از نزول قرآن صحابه را سست و تنبل یافت و به قصد عتاب آیه مذکور را فرو فرستاد. تیجانی پس از نقل این روایت میگوید: وقتی این گروه صحابهشکه بنابر عقیده اهل سنت از بهترین مردم هستند، دلهایشان برای یاد خداوند آماده نبود. در حالی که هفده سال از نزول قرآن بر آنان سپری شده بود، خداوند آنگاه آنان را مورد عتاب قرار داده و آنان را از سنگدلی و قسوت قلبی که موجب فسق آنان شود بر حذر داشت. تیجانی میگوید: با توجه به سستی صحابه که به مدت هفده سال در فضای وحی زندگی میکردند، اگر متاخرین از سرداران قریش که در سال هفتم هجری بعد از فتح مکه مسلمان شدهاند، چنین حرکتی نشان دهند، نباید مورد ملامت قرار بگیرند [۱۴۷].
۱- آری، باید عرض شود که، روایتی را که آقای تیجانی از جلال الدین سیوطی به حواله «الدر المنثور» نقل کرده است. روایت غیر مرفوعی است. یعنی به اعمش منتهی میشود و به رسول اکرم جنمیرسد. سیوطی چنین میگوید: اخرج ابن المبارک و عبدالرزاق و ابن المنذر، عن الأعمش ـ و بعد متن حدیث ـ با اندکی تغییر همانطور که تیجانی نقل کرده بود. اولاً روایت مذکور بر اعمش موقوف است. ثانیاً علاوه بر اینکه اعمش به تدلیس شهرت دارد او در این حدیث منفرد است. بهر حال این روایت قول پیامبرجنیست، آنطور که جناب تیجانی مدعی است. علاوه بر این آقای تیجانی روایت را تحریف کرده است زیرا در اصل روایت لفظ «فعوتبوا» (سرزنش شدند) آمده است و تیجانی آن را به «عوقبوا» (عقاب شدند) تحریف کرده است تا با نوایای وی درست در آید.
اما روایت دوم که آقای تیجانی آن را نقل کرده است، چنین آمده است: «سیوطی گفته است ابن مردویه از حضرت انس نقل کرده است که انس گفته است: لا أعلمه إلا مرفوعاً یعنی آنچه من میدانم این است که این روایت مرفوع و قول رسول اکرم جاست. قال استبطا الله قلوب المهاجرین بعد سبع عشره سنه من نزول القرآن فأنزل الله ﴿ أَلَمۡ يَأۡنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن تَخۡشَعَ قُلُوبُهُمۡ لِذِكۡرِ ٱللَّهِ ﴾الآیة. این روایت که ابن مردودیه آن را از حضرت انسسنقل کرده است، در هیچ کتاب معتبر تفسیر دیده نشده است، علاوه بر این، روایت مذکور با روایت صحیح ابن مسعود که امام مسلم آن را نقل کرده است، معارض است. امام مسلم از ابن مسعودسنقل کرده، چنین میگوید: قَالَ مَا كَانَ بَیْنَ إِسْلاَمِنَا وَبَیْنَ أَنْ عَاتَبَنَا اللَّهُ بِهَذِهِ الآیَةِ﴿ أَلَمۡ يَأۡنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن تَخۡشَعَ قُلُوبُهُمۡ لِذِكۡرِ ٱللَّهِ ﴾ إِلاَّ أَرْبَعُ سِنِینَ. یعنی فاصله میان مسلمان شدم ما (مهاجرین) و زمانی که به وسیله آیه مذکور مورد عتاب قرار گرفتیم فقط چهار سال بود [۱۴۸]. علاوه بر این حضرت ابن مسعود از نخستین مسلمانان است و به زمان نزول قرآن آگاه تر از حضرت انسسمیباشد. بنابراین روایت این مردویه شاذ و منکر است. شاذ است بدلیل اینکه مخالف با روایت «اوثق» یعنی مخالف با روایت ابن مسعود است و منکر است بدلیل اینکه ابن مردویه در روایت آن منفرد است و هیچ متابع و شاهدی برایش وجود ندارد.
این نکته شایان توجه است که امام سیوطی در تفسیر آیه مذکور حدود بیست روایت را ذکر کرده است که روایت صحیح ابن مسعودس نیز از جمله آنها است اما از میان این بیست روایت فقط همین دو روایت مورد پسند آقای تیجانی قرار گرفتهاند. تیجانی به گمان اینکه این دو روایت شخصیت صحابهشرا معیوب و مطعون میکند، آنها را نقل کرده است غافل از اینکه نقل این دو روایت از میان هجده روایت دیگر حکایت از سو باطن و فساد نیت او دارد. متاسفانه او به هدف شوم خود راه پیدا نکرد. لذا استفاده و استدلال او از حدیث سیوطی بجای سود به ضرر و زیان او انجامیده است. زیرا سیوطی در میان علمای به ذکر احادیث ضعیفه و موضوعه شهرت دارد. لذا صرف استدلال، به صحت دلیل، دلالت نمیکند.
۲- بالفرض اگر بپذیریم که دو روایت مورد استدلال آقای تیجانی صحت دارند، باز هم خطاب خداوند ﴿ أَلَمۡ يَأۡنِ ﴾عتاب محض و تشویق صحابهشبرای نشان دادن خشوع بیشتر و ادامه خوف از الله است. زیرا صحابهشاز عوارض بشری مانند غفلت و نسیان معصوم نبودند. و در مبحث گذشته بیان گردید که قرآن برای تربیت صحابه جهت رهبری دنیا نازل شده است تا آنان را بسوی خیر تشویق نموده و از هر شر و بدی باز دارد. روایتی در این باره از ابن مسعودس چنین نقل شده است: ﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ﴾آن گاه گوش فرا بده. زیرا خداوند با چنین خطاب، دستور به خیر میدهد یا از شر و ضرر منع میکند [۱۴۹]. و آیه که موضوع بحث ما است برای این نازل شده تا صحابهشرا متوجه کند و برای خشوع بیشتر آنان را آماده کند و آنان را با خبر کند از اینکه یهود و نصاری تا مدت زیادی به گمراهی خود ادامه دادند در نتیجه دلهایشان سخت گردید و اغلب آنان پارا از حد و مرز قانون الهی فراتر گذاشتند. این عتاب بخاطر این بود تا مسلمانان از اتخاذ چنین روشی اجتناب کنند. بدون تردید این عتاب بخاطر تربیت صحابهشبود زیرا اگر مجرد عتاب آنان جایز نمیبود، آنان در ردیف فرشتگان معصوم قرار میگرفتند. نه در ردیف انسانهای جایز الخطا. عتاب خداوند نه تنها در حق صحابه نازل شده است بلکه پیامبر جنیز مورد عتاب خداوند قرار گرفته است. همانطور که در جریان داستان ابن ام مکتوم آمده است. ﴿ عَبَسَ وَتَوَلَّىٰٓ١ ﴾[عبس: ۱] یعنی چهره ترش کرد و روی گردانی نمود ـ هنگامی که ابن ام مکتوم وارد شد. اگر عتاب خداوند، عیبی و نقصی برای صحابه باشد، پس آقای تیجانی درباره عتاب خداوند به پیامبرش چه پاسخی داد؟ قرآن برای توجیه رسول اکرم جچنین میگوید: ﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ ٱتَّقِ ٱللَّهَ وَلَا تُطِعِ ٱلۡكَٰفِرِينَ ﴾[الأحزاب: ۱] «ای پیامبر، از خدا به ترس و از کفار پیروی مکن»و ﴿ فَإِن كُنتَ فِي شَكّٖ مِّمَّآ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ فَسَۡٔلِ ٱلَّذِينَ يَقۡرَءُونَ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلِكَ ﴾[یونس: ۹۴]. «اگر توی پیامبر در مورد آنچه ما بسوی تو نازل کردیم شک و تردید داری پس از کسانی که قبل از تو کتابهای آسمانی را خواندهاند، سوال کن».با توجه به اینکه قرآن در جاهای متعدد، پیامبر اکرم جرا مورد عتاب قرار داده و او را توجیه میکند، آقای تیجانی در حق پیامبر گرامی جچه نظریهای دارد؟! آیا تیجانی میتواند بگوید: پیامبر جتقوی الهی را رعایت نکرده است؟! میتواند بگوید: پیامبرجدر ما انزل الله شک داشته است؟ آیا همین است تفسیری که آقای تیجانی بدان هدایت شده است؟! آری، هرگاه تفسیر مقرون و همراه با اصول و قواعدی که علمای تفسیر بیان کردهاند، نباشد، با تفسیر دیوانگان و مجانین شباهت پیدا میکند؟!
۳- در پایان متذکر میشوم که در مباحث گذشته ثابت کردیم که حضرت علیس در جریان تربیت و سرزنش شیعیان خود، صحابه را ستوده و پیروان خود را به الگو پذیری از صحابه رسول الله جتشویق نموده است. حضرت علیس طی نطقی میفرماید: اصحاب محمد جرا دیدهام، هیچ کدام از شما اندک شباهتی با آنان ندارد. اصحاب رسول الله جصبح میکردند در حالی که موهایشان پراکنده و غبار آلود بود. آنان شبها را در رکوع و سجده سپری میکردند. آثار عبادت در چهره آنان نمایان بود. علاوه بر این حضرت امام جعفر صادقس صحابه رسول اکرم جرا چنین مورد ستایش قرار داده میفرماید. «آنان (صحابهش). شب و روز گریه میکردند و میگفتند: «پروردگارا، قبل از اینکه نان خمیر بخوریم ما را موت بده».
وقتی خود ائمه شیعه اصحاب رسول الله جرا این چنین مورد ستایش قرار دادهاند و این مدح و ستایش در منابع معتبر آنان نقل شده است، این مرد فراری (تیجانی) چگونه مدعی است که دلهای صحابه آماده ذکر خدا نبود؟. و برای اینکه جناب تیجانی سنگ در دهن خود بگذارد و نتواند آن را فرو ببرد و لقمهی سنگی، او را از زبان درازی در حق صحابه باز دارد این روایت امام یازدهم، امام حسن عسکری را پیرامون تفسیر «من یبغض الصحابة»نقل میکنم:
«إن رجلاً ممن یبغض آل محمد و أصحابه الخیرین أو واحداً منهم لعذبه الله عذاباً لو قسم على مثل عدد خلق الله تعالى لأهلكهم أجمعین» [۱۵۰].
همانا شخصی که در حق آل محمد و اصحابش یا در حق یکی از آنان بغض داشته باشد، خداوند او را چنان عذاب خواهد داد که اگر این عذاب بر همه خلق خدا تقسیم شود، همه آنان را از بین میبرد و نابود میکند.
ای تیجانی هدایتشده، پند بپذیر.
[۱۴۷] ثم اهتدیت ص (۱۰۳-۱۰۲) آنگاه. . . هدایت شدم ص ۱۶۹-۱۶۸. [۱۴۸] صحیح مسلم مع الشرح ج ۱۸ کتاب التفسیر برقم (۳۰-۲۷). [۱۴۹] الاتقان للسیوطی ج ۲ ص (۹۳-۹۲). [۱۵۰] تفسیر الحسن العسکری ص (۱۵۷) در تفسیر آیه: ﴿ وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلۡفُۢ ﴾[البقرة: ۸۸].