نقدی بر ادعای تیجانی دایر بر اینکه ابوبکر علیه خود گواهی میدهد
تیجانی در این زمینه میگوید «همان گونه که در تاریخ درباره ابوبکر چنین به ثبت رسیده است: «وقتی ابوبکر بسوی پرندهای که روی درختی نشسته بود، نگاه کرد، گفت: خوشا به حال تو، ای پرنده، میوه میخوری و روی درخت مینشینی و هیچ حساب و کتابی نداری. بسیار مایل هستم که درختی از درختان کنار جاده میبودم و شتری بر من میگذشت و مرا میخورد و به صورت سرگین بیرون میکرد و کاش انسانی نمیبودم. و باری دیگر گفته بود: «کاش مادر مرا نمیزایید، کاش مانند کاهی در آجر و خشت خام میبودم». تیجانی میگوید: اینها نصوص معدودی هستند که به عنوان مثال ذکر شدند نه به عنوان حصر [۲۲۶].
عرض میشود:
۱- روایت اول را که آقای تیجانی به طبری، ریاض النضیر، کنز العمال، منهاج السنه ابن تیمیه نسبت داده است، آن را در منهاج السنه، طبری و ریاض النضیر پیدا نکردم، فقط در کنز العمال ذکر شده است. آری، این است دلیل صداقت و راستگویی تیجانی به گمان خودش (هدایت شده) و روایت دوم که تیجانی آن را نیز به منابع مذکور منسوب کرده است، جز در منهاج السنه جایی دیگر دیده نشده است. تبریک به این صداقت!.
۲- تیجانی با نسبت دادن سخنان حضرت ابوبکرسبه منابع مذکور میخواهد نشان بدهد که این سخن را آنان نقل کردهاند و آنان با گفتههای او (تیجانی) اتفاق نظر دارند ولی چنین چیزی بسیار بعید است. «منهاج السنه» نوشتهی امام ابن تیمیه، نام کاملش چنین است «منهاج السنة النبویة فی نقض كلام الشیعة القدریة» این کتاب در رد کتاب «منهاج الكرامة فی إثبات الإمامة»به نگارش در آمده است. منهاج الکرمه نوشتهی ابن المطهر حلی است. جناب حلی از همان شیعه اثنا عشری است که آقای تیجانی بدان هدایت شده است. روایت منقول در این کتاب از جمله ادعاهای دروغین او است. کتاب «الریاض النضرة»که آقای تیجانی گاهی چرندهایش را بدان نسبت میدهد، اسم کامل آن چنین است. «الریاض النضرة فی مناقب العشرة»یعنی در فضایل ده نفری که بشارت بهشت به آنان داده شده است و آن ده نفر عبارتاند از: حضرت ابوبکرس، حضرت عمر، حضرت عثمان، حضرت علی حضرت طلحه، حضرت زبیرش، حضرت سعد بن ابی وقاص، حضرت سعید بن زید، عبدالرحمن بن عوف و حضرت ابوعبیده. نویسنده در این کتاب به آن حدیث معروف اشاره میکند که رسول اکرم جآن ده نفر را در حالی که آنان بالای کوه احد بودند، بشارت به بهشت داد [۲۲۷]. روافض این حدیث را قبول ندارند، آنگاه چگونه از این کتاب استدلال میکنند؟ علاوه بر این، آن دو جمله حضرت ابوبکر را که تیجانی نقل کرده و آن را ملاک طعن قرار داده است، من آنها را در این کتاب ندیدهام. نویسنده کتاب در کتابش پیرامون استحقاق حضرت ابوبکرسبرای خلافت بعد از رسول الله جثابت نموده و حدس و گمانهای روافض را پاسخ میدهد بلکه در یک بخش بزرگ، حدود یک چهارم کتاب را به بحث پیرامون فضایل حضرت ابوبکرساختصاص داده است. اما این بدخواه، بعد از همهی این فضایل و کرامت که برای حضرت ابوبکرسذکر شده است، به زعم باطل خود انگشت روی مسایلی میگذارد که فکر میکند موجب نقص و عیب آنحضرت هستند ولی خوشبختانه حق همواره ظاهر و پیروز است و باطل معیوب و مکتوم.
۳- اگر صحت ثبوت سخنان مذکور را از حضرت ابوبکرسبپذیریم با ادعا میتوان گفت که این سخنان دال بر قدرت ایمان و خوف او از خداوند سبحان است و هیچ گونه نقصی را در ایمان او وارد نمیکند. زیرا در صحیحین (بخاری (۷۰۶۷) و مسلم (۲۷۵۶) آمده است. فردی که به خانوادهاش امر کرد که بعد از مردن، او را سوزانده، نصف خاکسترش را در دریا و نصف دیگر را در فضا متلاشی کنند. حال آنکه او هرگز کار خیری را انجام نداده بود و فکر میکرد اگر خداوند دو باره مرا زنده کند، چنان عذابی به من میدهد که به هیچ کس هرگز نداده است خداوند به دریا و خشکی امر کرد تا اجزاء جسدش را جمع کنند. آنگاه خداوند از وی سوال کرد، چه چیزی موجب شد تا دست به چنین عملی بزنی، گفت: ترس و بیم از تو، ای پروردگار. سپس آن شخص مورد مغفرت خداوند قرار گرفت [۲۲۸]. آری این شخص که درباره قدرت خداوند برای دو باره زنده کردنش شک داشت ولی وقتی به جهت ترس و خوف از خداوند بخشوده شد، چنین بر میآید که ترس و بیم از عذاب الهی از موثرترین عوامل و عناصر عفو و مغفرت است، اگر گناهی واقعی وجود داشته باشد [۲۲۹]. و چنین چیزی از بسیاری صحابهشنقل شده است. از جمله آنان حضرت عبدالله بن مسعودسمیباشد. امام احمد بن حنبل از مسروق چنین روایت میکند: شخصی نزد عبدالله بن مسعودسگفت: دوست ندارم که از اصحاب یمین باشم، دوست دارم که از مقربان درگاه الهی باشم. حضرت عبدالله بن مسعود گفت: «من کسی را سراغ دارم که دوست دارد که بعد از مردنش زنده نشود» [۲۳۰]. (منظور خودش بود) ترمذی و ابن ماجه از حضرت ابوذرسچنین روایت کردهاند: ابوذر میگوید: رسول اکرم جفرمود: من میبینیم آنچه را که شما نمیبینید، و میشنوم آنچه را که شما نمیشنوید. آسمان به آه و فغان در آمد و باید آه و فغان کند. به اندازه چهار انگشت در آن جای پیدا نمیشود مگر اینکه فرشتگان در آنجا مشغول سجده هستند. به خدا سوگند اگر شما میدانستید، آنچه را که من میدانم، بیشتر گریه و کمتر خنده میکردید و هرگز از زنان لذت جماع را محسوس نمیکردید و به میدانها میرفتید و بسوی خداوند با صدای بلند آه و فغان میکردید. بسیار دوست دارم که درخت خارداری میبودم [۲۳۱]. امام ترمذی میگوید: این حدیث به عبارت و تعبیری دیگر نیز وارد شده است. «قال أبوذر: لوددت أنی كنت شجرة تعضد»یعنی رسول اکرمجفرمود: دوست دارم درختی میبودم که جانوران میجویدند [۲۳۲]. آری اکنون از آقای تیجانی (هدایت شده) سوال میشود: از روایات صحیحه ثابت کردیم که رسول اکرم جنیز درباره خود فرمود: «لوددت أنی كنت شجرة تعضد»ای کاش من درختی بودم که به وسیله جانوران جویده میشدم آقای تیجانی پاسخ بده، این حدیث نیز، گواهی حضرت رسول الله جعلیه خودش محسوب میگردد؟ آیا آنچه که درباره خلیفهی اول، حضرت ابوبکر گفته بودی. اینجا نیز تطبیق میخورد و صدق پیدا میکند؟ بالفرض، اگر بپذیریم که جمله مذکور از خود ابوذر است، نه از حضرت رسول اکرم ج. ابوذرساز جمله کسانی است که شیعه و تیجانی (هدایت یافته) او را از اخیار و منتجبین میدانند. آیا او با گفتن این کلمات علیه خود گواهی میدهد؟ اگر چنین نیست، پس ای خردمندان بفرمایید چه تفاوتی میان این کلمهها و میان گفته حضرت ابوبکرسوجود دارد؟! حتی امام شیعه اثناعشریه باقر مجلسی در معتبرترین کتابش «بحار الانوار» از حضرت علی بن ابی طالبسچنین نقل میکند: «إن علی بن أبی طالب قال: یا لیت السباع مزقت لحمی ولیت أمی لم تلدنی ولم أسمع بذكر النار»ای کاش درندگان گوشت مرا تکه تکه میکردند، ای کاش مادر مرا نمیزایید تا من یاد آتش را نمیشنیدم [۲۳۳]. آیا گفتهی حضرت علیسکه دال بر ترس و بیم از خداوند است دلیل بر قدرت و قوت ایمان وی بر خداوند نیست؟ جواب بدهای تیجانی؟
۴- درباره تاریخ طبری عرض میشود که با وجود تلاش بسیار هیچ گونه اثری از این دو روایت در آن دیده نشده است. اگر کسی در صدد حق و تثبیت حقیقت است، مباحث حوادث سال یازدهم تا آخر سال سیزده هجری را مطالعه کند و کتاب کنز العمال، تالیف علاء الدین هندی، روایاتش حجت نیستند زیرا به صحت روایات در آن توجه نشده است بلکه هدف از جمع آوری آن، فقط و فقط جمع کردن اقوال، افعال منسوب به پیامبر جو صحابهش بوده است. بسیار شگفتآور است اینکه صاحب کتاب کنزل العمال آن بخش از احادیث را که پیرامون نقد بر شیعه اثنا عشریه هستند بطور مستقل و جداگانه ذکر نموده است. با علم به اینکه هیچ حدیث صحیحی که نزد علمای اهل سنت، صحیح باشد در آن یافته نمیشود و آقای تیجانی مدعی است که آنان (اهل سنت) احادیث وارده در فضیلت اهل بیت را ضعیف قرار میدهند و در باب فضیلت صحابه حدیث میتراشند. اگر سخنان او حق و راست میبود، علمای جرح و تعدیل از اهل سنت، احادیثی را که درباره طعن شیعه هستند، صحیح قرار میدادند اما چنین نکردند. زیرا تصحیح احادیث تابع قواعد و ضوابطی است ثابت و متفق علیه نزد علمای حدیث هم به لحاظ متن و هم به لحاظ سند، فقط بخاطر خواستههای بیارزش و بیاساس که خاصه روافض است، نیست. علاوه بر این، صاحب کنز العمال باب مستقلی و مخصوص را درباره فضایل صحابه در سه فصل عنوان کرده است و از خلفای اربعه که اولین آنها حضرت ابوبکرسمیباشد، بحث را آغاز نموده است. بعد به ترتیب به ذکر فضیلت حضرت عمر، حضرت عثمان و حضرت علیسپرداخته است. رعایت این ترتیب در ذکر فضایل، اشارهای به فضیلت به ترتیب خلافت و سابقیت در اسلام است [۲۳۴].
آقای تیجانی در ادامه ی سخنان خود میگوید: قرآن، کتاب خداوند مومنان را چنین بشارت میدهد: ﴿ أَلَآ إِنَّ أَوۡلِيَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ٦٢ ﴾[یونس: ۶۲]. «دوستان خداوند هرگز دچار خوف و هراس نمیشوند».﴿ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ٦٣ لَهُمُ ٱلۡبُشۡرَىٰ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِۚ لَا تَبۡدِيلَ لِكَلِمَٰتِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ٦٤ ﴾[یونس: ۶۳-۶۴]. «آنانی که مومن و با تقوی هستند برای آنان بشارت است در دنیا و در آخرت، سخنان الله عوض نمیشوند، این است پیروزی بزرگ»در جایی دیگر آمده است: ﴿ إِنَّ ٱلَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ أَلَّا تَخَافُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَبۡشِرُواْ بِٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِي كُنتُمۡ تُوعَدُونَ٣٠ نَحۡنُ أَوۡلِيَآؤُكُمۡ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِۖ وَلَكُمۡ فِيهَا مَا تَشۡتَهِيٓ أَنفُسُكُمۡ وَلَكُمۡ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ٣١ ﴾[فصلت: ۳۰-۳۱]. ترجمه: «آنانی که ایمان آورده و استقامت نشان دادند، فرشتگان رحمت بر آنان نازل شده، به آنان میگویند، هیچ غم و اندوهی نداشته باشید و خوشحال شوید با رفتن به بهشتی که به شما وعده داده شده است. ما در زندگی دنیا و آخرت دوست شما هستیم و در بهشت برای شما هست هر آنچه که میل داشته باشید یا بخواهید، این عنایات، مهمانی از طرف خداوند بخشنده و مهربان برای شما خواهد بود».
آقای تیجانی با توجه به معنی دو آیه مذکور، از راه تعجب میگوید: چگونه شیخین، ابوبکر و عمر بشر نبودن خود را آرزو میکردند. حال آنکه خداوند بشر را بر همهی مخلوقاتش برتری داده است [۲۳۵].
در جواب عرض میشود:
۱- آیههای مذکور منافاتی با بیم و هراس بندگان از پروردگارشان ندارند و در بیإنات گذشته بیم و خوف رسول الله جرا از خداوند، ثابت کردیم.
۲- علامه ابن کثیر درباره آیه سوره یونس: ﴿ أَلَآ إِنَّ أَوۡلِيَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ٦٢ ﴾میگوید: خداوند در این آیه خبر میدهد که دوستان و اولیا او کسانی هستند که ایمان آوردهاند و تقوی را پیشه کردند. همانطور که خداوند خودش در ضمن آیههای دیگر، این آیه را تفسیر نموده است. بنابراین هر کس که متقی و پرهیزگار باشد او «اولی» خداوند است. آنان درباره آینده خود هیچ ترسی از احوال قیامت در آنجا نخواهند داشت و در دنیا نیز با هیچ اندوهی مواجه نمیشوند [۲۳۶].
آری، خوفی که از اولیاء خداوند در آیه مذکور نفی شده است، خوف در آخرت است و صحابهشهمه در دنیا از خداوند خوف داشتند و از معصیت او پرهیز میکردند، خوف آنان، خوف در آخرت نبود. ﴿ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ ﴾ای علی ما وراهم فی الدنیا ـ یعنی اولیا خداوند به خاطر آنچه از دنیا آن را از دست میدهند، غمگین نمیشوند. و هیچ گونه جای شک و تردید، در این نیست که خوف حضرت ابوبکرسو سایر صحابهشدال بر این مطلب نبود که آنان از دست دادن چیزی از دنیا غمگین میشدند، و در باره این مطلب ﴿ إِنَّ ٱلَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ ﴾علامه ابن جریر طبری در تفسیر آن میگوید: ﴿ إِنَّ ٱلَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ﴾یعنی تنها خدا را پروردگار خود میدانند و شریکی برای او قایل نباشند و از بقیه معبودان باطل بری بوده و او را بیهمتا بدانند. ﴿ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ ﴾یعنی بر یگانگی خدا اعتقاد راسخ داشته، توحید و یگانگی او را با شریک قرار دادن دیگران آمیخته نکنند و در امر و نهی، تنها او را اطاعت کنند [۲۳۷]. سپس امام طبری در تفسیر «استقامت» چند حدیث از حضرت ابوبکر صدیقسذکر کرده است که از جمله آنها یکی چنین است: سعید بن عمران میگوید: آیه ﴿ إِنَّ ٱلَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ ﴾را در محضر حضرت ابوبکرستلاوت کردم او فرمود: مصداق آیة ﴿ لَا يُشۡرِكُونَ بِي شَيۡٔٗا ﴾[النور: ۵۵] کسانی هستند که با خداوند چیزی را شریک نگرفتند [۲۳۸]. آری از اینجا معلوم میشود که آیه مستدل آقای تیجانی هیچ گونه تطبیقی با خلیفه اول حضرت ابوبکرسندارد. کسی که از اندک عقل و خرد بهره باشد. نمیتواند حضرت ابوبکرسرا که با مشرکان قتال کرده، فتنهی بزرگ مرتدان را سرکوب نموده و بزرگترین جهاد را در راستای سربلندی توحید انجام داده است و خداوند توسط او کیان و هویت اسلام را حفظ کرده است، مشرک بداند، اگر کسی چنین پندارد، بیگمان مبتلا به جهلی عظیم است.
آقای تیجانی به یاوهگوییهای خود ادامه داده میگوید: وقتی یک مسلمان عادی و معمولی که در زندگیاش استقامت نشان داده است، فرشتگان بر وی نازل میشوند و او را درباره جای و جایگاهش، در بهشت بشارت میدهند که از عذاب خداوند نترسد و در باره آنچه که از وی فوت شده است در دنیا نگران نباشد و قبل از رسیدن به قیامت برای او بشارت است، پس چرا بزرگان صحابه، آنانی که بعد از رسول الله جبهترین بشر بودند (همانطور که به ما یاد داده شده بود) آرزو میکردند که سرگین حیوانات، دانهی جو یا کاه جو، میبودند؟ اگر فرشتگان آنان را بشارت به بهشت میدادند، هرگز این آرزو را نمیکردند که اگر به اندازهی ثروت تمام جهان طلا میداشتند، آن را در برابر عذاب خدا فدیه میکردند. خداوند میفرماید: ﴿ وَلَوۡ أَنَّ لِكُلِّ نَفۡسٖ ظَلَمَتۡ مَا فِي ٱلۡأَرۡضِ لَٱفۡتَدَتۡ بِهِۦۗ ﴾[یونس: ۵۴]. (و اگر هر کس که ستم کرده باشد، همهی آنچه در زمین است از آن او باشد و همه را فدا کند تا مگر از عذاب رها شود، و چون عذاب الهی را ببیند، پشیمانی خود را پنهان نمایند و همانا در حق آنها با انصاف، قضاوت شود و هرگز ستم به آنها نشود). ﴿ وَلَوۡ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُواْ مَا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا وَمِثۡلَهُۥ مَعَهُۥ لَٱفۡتَدَوۡاْ بِهِۦ مِن سُوٓءِ ٱلۡعَذَابِ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۚ وَبَدَا لَهُم مِّنَ ٱللَّهِ مَا لَمۡ يَكُونُواْ يَحۡتَسِبُونَ ٤٧ وَبَدَا لَهُمۡ سَئَِّاتُ مَا كَسَبُواْ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَ ٤٨ ﴾[الزمر: ۴۷-۴۸]. «و اگر آنان که ستم کردهاند، تمام اموال دنیا را داشته باشند و نظیر آن را نیز بیاورند و همه را برای رهایی از شدت عذاب روز قیامت، فدیه دهند ـ فایدهای برایشان ندارد ـ و از خدا چیزهایی را ببینند که هرگز حسابش هم نمیکردند و برای آنها ظاهر شود نتیجه ی کارهای بدی که انجام میدادند و عذابی که آن را به مسخره گرفته بودند، برایشان نازل گردد». آقای تیجانی بعد از نقل این دو آیه، میگوید: من از ریشه قلبم این آرزو را دارم که آیه مذکور شامل حال صحابه بزرگ مانند ابوبکر صدیق و عمر فاروق نگردد [۲۳۹].
در جواب عرض میشود:
ای جاهل و نادان که بر جهل خود میبالی، چرا جهالت خودت را برای خوانندگان محترم بر ملا میسازی؟ دو آیه مذکور را که توبه آن دو تمسک کردی، به اتفاق همهی مفسرین، خداوند متعال در این دو آیه از عذاب روز قیامت خبر میدهد که روز قیامت ندامت و توبه سودی نخواهد داشت آیات مذکور متعلق به دنیا نیستند، هر انسان عاقل تفاوت میان خوف انسان از پروردگارش در روز قیامت و خوف او از پروردگارش در دنیا را میداند. ابونعیم در «حلیه» از شداد بن اوس و ابن المبارک در «الزهد» از حضرت حسن روایت کردهاند که رسول اکرم جفرموده است: «قال الله ﻷ: وعزتی لا أجمع لعبدی أمنین ولا خوفین، إن هو أمننی فی الدنیا أخفته یوم أجمع فیه عبادی وإن هو خافنی فی الدنیا أمنته یوم أجمع فیه عبادی» [۲۴۰].
ترجمه: سوگند به عزت و جلال خودم دو خوف و دو امن را برای بندهی خودم جمع نمیکنم. اگر او در دنیا از عذاب من خود را در امان بداند، روزی که بندگانم را در آن جمع میکنم (روز قیامت) او را در خوف و بیم خواهم انداخت. اگر او در دنیا از نافرمانی من بترسد، روز قیامت او را در امان نگاه داشته و او در آن روز در امان خواهد بود. چنین حدیثی را نیز امام اثنی عشریه، صدوق ابن بابویه قمی در کتابش «الخصال» نقل کرده است: عن الحسن قال: قال رسول الله ج: قال الله تبارك وتعالى: وعزتی وجلالی لا أجمع على عبدی خوفین، ولا أجمع له أمنین، فإذا أمننی فی الدنیا أخیفه یوم القیامه وإذا خافنی فی الدنیا أمنته یوم القیامه» [۲۴۱].
خداوند میفرماید دو خوف یا دو امن را برای بندگانم، جمع نمیکنم. اگر بندهی من در دنیا از من بترسد، روز قیامت در امان خواهد بود و اگر در دنیا خود را در امان بداند، روز قیامت دچار بیم و وحشت خواهد شد. آری، کسی که اندک درک و فهم دارد، این واقعیت را میداند، که هر کس در دنیا از معصیت خدا بترسد و از آن دوری کند، روز قیامت در امان خواهد بود. زیرا که خوف بنده از پروردگارش در دنیا موجب اجر و پاداش است. بنابراین، هر کس که خوف مومن در دنیا را مانند خوف کافر در آخرت بداند، او مانند کسی است که تاریکی را مساوی با نور، آفتاب را برابر با سایه و زندگان را بسان مردگان میداند [۲۴۲]. «وإنی أتمنى من كل قلبی أن لایشمل الجهل دكتوراً كبیراً مثل محمد التیجانی الـمساوی»!!؟من از ریشهی قلبم آرزو دارم که این جهالت شامل حال دکتری بزرگ مانند آقای تیجانی نشود!!!.
[۲۲۶] ثم اهتدیت ص (۱۱۳-۱۱۱) و نگا: . . . هدایت شدم ص (۱۸۲-۱۸۱). [۲۲۷] سنن ترمذی (۳۷۴۷) ومشکاه کتاب المناقب باب مناقب العشرة (۶۱۱۸) وصحیح ترمذی (۲۹۴۶). [۲۲۸] منهاج السنة ج ۵ ص ۴۸۴. [۲۲۹] منهاج السنة ص ۴۸۴. [۲۳۰] منهاج السنة ج ۵ ص ۴۸۳. [۲۳۱] سنن ترمذی کتاب الزهد (۲۳۱۲) ابن ماجه کتاب الزهد باب الحزن والبکاء (۴۱۹۰) وصحیح ترمذی (۳۳۷۸). [۲۳۲] سنن ترمذی ج ۴ ص ۵۵۶ کتاب الزهد. [۲۳۳] بحار الانوار ج ۴۳ ص ۸۹ چاپ موسسه وفا بیروت. [۲۳۴] کنز العمال ص (۵۲۵) موسسه الرسالة. [۲۳۵] ثم اهتدیت ص (۱۱۲) و آنگاه. . . هدایت شدم ص (۱۸۳-۱۸۲). [۲۳۶] تفسیر القرآن العظیم ـ ابن کثیر ج ۲ ص ۴۳۸. [۲۳۷] تفسیر الطبری ج۱۱ ص (۱۰۶). [۲۳۸] تفسیر الطبری ج ۱۱ ص (۱۰۶). [۲۳۹] ثم اهتدیت ص (۱۱۳-۱۱۲) و آنگاه. . . هدایت شدم ص (۱۸۴-۱۸۳). [۲۴۰] الحلیه ج ۶ ص ۹۸ والزهد ص ۱۵۷ وسلسله احادیث صحیحه ج ۲ شماره (۷۴۲). [۲۴۱] کتاب الخصال للقمی باب الاثنین (ج۱ ص۷۹). [۲۴۲] منهاج السنة النبویة (ج۶ ص ۱۶).