بلکه گمراه شدی

فهرست کتاب

«نقدی بر ادعای تیجانی دایر بر اینکه عایشه آتش فتنه را بر افروخته است»

«نقدی بر ادعای تیجانی دایر بر اینکه عایشه آتش فتنه را بر افروخته است»

تیجانی می‌گوید: مساله جنگ جمل را عنوان می‌کنم. جنگی که ام المومنین آتش آن‌ را بر افروخت. زیرا او بود که شخصاً قیادت و رهبری جنگ را بر عهده داشت. سوال این است زنی که خداوند بوسیله‌ی این فرمان: ﴿ وَقَرۡنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجۡنَ تَبَرُّجَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ ٱلۡأُولَىٰۖ [الأحزاب: ۳۳] (و در خانه بمانید و مانند جاهلیت نخستین خود نمایی نکنید) او را امر کرده است که در خانه بنشیند، چگونه و بنابر چه مجوز شرعی او از خانه بیرون می‌آید؟ او بنابر چه دلیلی جنگ با خلیفه مسلمانان، علی بن ابی طالب را مباح قرار داده است، حال آنکه علی ولی مرد و زن مسلمان بود. علمای ما به طور عادی و به راحتی جواب می‌دهند که عایشه امام علی را دوست نداشت. زیرا علی در جریان إفک، رسول الله جرا به جدا کردند و طلاق دادن عایشه مشورت داده است و این عالمان قصد دارند ما را متقاعد کنند دایر بر اینکه، حادثه إفک و مشورت دادن علی رسول الله جرا برای طلاق دادن عایشه (بر فرض صحت آن) کافی است که او از امر پروردگار تخطی کند، ستر و حجابی را که رسول الله جبرایش لازم قرار داده بود، رعایت نکند، شتری را سوار شود که رسول الله جاو را منع کرده بود و دست به اعمالی بزند که رسول الله جاو را از انجام آن بر حذر داشته بود. (یعنی سگان حواب را به صدا در نیاورد. ) و مسافات دور و دراز، مدینه به مکه و از آنجا به بصره را طی کند. کشتن انسان‌های معصوم را مباح بداند، با امیرالمومنین و یاران او بجنگد و بر حسب بیان مورخان عامل قتل هزارها مسلمان شود. همه‌ی این‌ها به خاطر اینکه او امام علی را دوست نداشت چون امام علی رسول اللهجرا به طلاق دادن او مشورت داده بود» [۶۴۳].

می‌گویم:

۱-.. . اهل سنت در این زمینه و در سایر موارد به خاطر خشنودی الله پای بند عدل و انصاف هستند. موقف آنان حق و بر پایه‌های عدل استوار است و هیچ گونه تضاد و تناقض در آن وجود ندارد به گونه‌ای که در اقوال و مواضع شیعیان وجود دارد. موارد بسیار زیادی از این گونه تضاد و تناقضها را از کتاب خود آقای تیجانی در مباحث گذشته به اثبات رساندم. واقعیت این است که اهل بدر همه اهل بهشت‌اند. همچنین ام المومنین و سایر ازواج مطهرات، ابوبکر، علی، عثمان، عمر، طلحه و زبیر، همه این آقایان بعد از انبیا سادات و سرداران اهل بهشت‌اند. اهل سنت می‌گویند: برای رفتن به بهشت معصوم بودن شرط نیست حتی صاحبان گناهان صغیره و کبیره بعد از توبه نیز به بهشت می‌روند. این مساله مورد اتفاق همه‌ی مسلمانان است. با توجه به این اصل و قانون می‌گویند: گناهان و سیئاتی که به صحابه نسبت داده می‌شود، بسیاری از آن‌ها دروغ‌اند و بسیاری دیگر اجتهادی هستند ولی بسیاری از مردم دلیل اجتهاد آنان را شناختند و آنچه که در حق آنان به عنوان گناه شناخته می‌شود، بدلیل توبه یا به خاطر اعمال نیکی که موجب محو بدیها هستند و یا به خاطر مصائب و مشکلاتی که مکفر گناهان هستند، مورد عفو قرار خواهد گرفت. زیرا دلایل زیادی که به موجب آن بهشتی بودن آنان محرز است وجود دارد و لذا اعمالی که دوزخی بودن آنان را واجب کند، به دیده شک و تردید بنگریم. زیرا اگر چنین قضاوتی در حق عامه اهل ایمان که بهشتی بودن آنان معلوم نیست، صحیح نمی‌باشد، و بنابر دلایل متعددی ما نمی‌توانیم در حق عامه مومنان بگوییم که آنان اهل دوزخ‌اند، آنگاه در حق بهترین مومنان چگونه می‌توان چنین حکم کرد؟ آگاهی به جزئیات و تفاصیل احوال تک تک صحابه، در ظاهر و باطن و تمام خطاها و اجتهادات آنان، در واقع برای ما کار بسیار مشکل و دشواری است؟! لذا سخن گفتن در این خصوص به مثابه سخن گفتن در اموری است که ما علم آن‌ها را نداریم و سخن گفتن بدون علم حرام است. لذا سکوت درباره مشاجرات صحابه بهتر است از سخن گفتن پیرامون آن بدون اطلاع و آگاهی از واقعیات امور. زیرا تمام یا اکثر سخنان در این زمینه، سخنان بدون علم هستند و سخن گفتن پیرامون یک موضوع بدون علم به آن، حرام است، اگر در آن گرایش‌های شخصی و معارضه با حق نباشد و اگر سخن گفتن به خاطر گرایش‌های شخصی و معارضه با حق باشد، مسلم است که حرمت و ممنوعیت آن مضاعف می‌گردد. بنابراین هر کس در خصوص مشاجرات صحابه، بر اساس جهل و یا خلاف حق سخن گوید، او مستحق وعید است. اگر سخن گفتن به خاطر پیروی از گرایش‌های شخصی نه به خاطر خشنودی الله یا به خاطر معارضه و نابود کردن حق باشد. باز هم موجب ذم و عقاب است. هر کس از تعریف و ستایشی که در قرآن و حدیث در حق آنان آمده، از اعلام رضایتی که از جانب خداوند در حق آنان شده، از استحقاق بهشتی بودن و از بهترین افراد امت بودن آنان، آشنایی دارد، به خاطر دلایل ظنی و حدس و گمان هرگز با این گونه تقوی و مخالفت و معارضه نمی‌کند. دلایلی که بخشی از آن‌ها صحت ندارد یا صحت آن‌ها مشکوک است و بخش دیگر، آن‌هایی که کذب بودن آن‌ها روشن است و بخشی از آنهایند که تحقق و کیفیت وقوع آن‌ها مشخص نیست و بخشی دیگر دلایلی هستند که از موجه بودن صحابه و معذور بودن آنان حکایت دارند و قسمتی از آن‌ها از جمله دلایل و گناهانی هستند که توسط حسنات قابل عفو و اغماض هستند لذا، هر کس شیوه و خط مشی اهل سنت را انتخاب کند و راه آنان را سیر کند، از اهل حق، استقامت و اعتدال خواهد بود و در غیر این صورت گرفتار دروغ، نادانی و تناقض گویی خواهد شد، به گونه‌ای که این گمراهان گرفتار‌اند [۶۴۴].

۲-.. . آقای تیجانی می‌گوید: «عایشه آتش جنگ جمل را بر افروخته است»، این یک سخن و ادعای پوچ و کاملا کذب و بی‌اساس است. زیرا عایشهلهرگز برای جنگیدن و قتال از خانه و مدینه بیرون نرفت بلکه به قصد اصلاح میان مسلمانان خارج شده و بر این باور بود که این اقدام او شایسته و مصلحت است وقتی برایش روشن شد که نرفتن بهتر بوده، اظهار ندامت کرد و حسرت خورد و در روایت آمده است که چنین فرمود: «بهتر است و دوست دارم که شاخ درختی می‌بودم و این راه را اختیار نمی‌کردم» [۶۴۵]. بر فرض اینکه عایشهلبا معیت طلحه و زبیربعلیه علیسقتال کرده است، می‌توان گفت که این قتال مشمول این آیه است: ﴿ وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَاۖ فَإِنۢ بَغَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا عَلَى ٱلۡأُخۡرَىٰ فَقَٰتِلُواْ ٱلَّتِي تَبۡغِي حَتَّىٰ تَفِيٓءَ إِلَىٰٓ أَمۡرِ ٱللَّهِۚ فَإِن فَآءَتۡ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَا بِٱلۡعَدۡلِ وَأَقۡسِطُوٓاْۖ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِينَ ٩ إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَ أَخَوَيۡكُمۡۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ ١٠ [الحجرات: ۹-۱۰] یعنی: «اگر دو گروه از مومنان با یکدیگر جنگیدند، میان آن‌ها صلح و آشتی برقرار کنید اگر یکی بر دیگری به غاوت کرد... ».

آیه مذکور ایمان‌ را برای دو گروه اثبات می‌کند ولو اینکه آنان علیه یکدیگر قتال کرده باشند. وقتی عامه مومنان مصداق این آیه هستند، مومنان از صحابه به نحو احسن و به طریق قطع و یقین مصداق آن می‌باشند.

۳-.. . آقای تیجانی می‌گوید: عایشه بنابر چه دلیلی از خانه بیرون می‌رود، حال آنکه خداوند به موجب آیه: ﴿ وَقَرۡنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجۡنَ تَبَرُّجَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ ٱلۡأُولَىٰۖ [الأحزاب: ۳۳] او را حکم کرده است که از خانه بیرون نرود».

می‌گویم:

(الف) عایشهلبرای به نمایش گذاشتن تجمل جاهلیت از خانه بیرون نرفته بود.

(ب).. . دستور استقرار در خانه با خروج از خانه به خاطر انجام ماموریت و حفظ مصلحت منافاتی ندارد. مانند خارج شدن به منظور اداء حج و عمره یا خارج شدن همراه با شوهر برای مسافرت، زیرا که آیه مذکور در دوران حیات رسول الله جنازل شده بود و رسول الله جبعد از نزول آن، ازواج مطهرات را با خود به مسافرت‌ها می‌برد. مثلاً در حجه الوداع حضرت عایشهلرا با خود به سفر حج برد و در همان سفر او را برای انجام عمره با برادرش عبدالرحمن به تنعیم فرستاد و حجه الوداع بعد از نزول این آیه و اندکی کم‌تر از سه ماه قبل از وفات رسول الله جصورت گرفته است و به همین خاطر همسران رسول الله جدر دوران خلافت حضرت عمرسبه سفر حج می‌رفتند همان گونه که با خود رسول الله جبه حج رفتند. اگر مسافرت همسران رسول الله جو سایر زنان به منظور تحقق مصالح جایز است، عایشهلنیز معتقد بود که این بیرون رفتن و مسافرت به منظور حفظ و رعایت مصلحت مسلمانان است [۶۴۶].

۴-.. . آقای تیجانی مدعی است که عایشه بدلیل عدم محبت با علی بن ابی طالب، قتال با وی را مباح و حلال دانسته است و دلیل عدم محبت او با علی بن ابی طالب این بوده است که علی در جریان افک، پیامبر جرا به طلاق دادن عایشه مشورت داده بود. و این تنها پاسخ علمای اهل سنت است. »

می‌گویم:

(الف).. . اگر جواب علمای اهل سنت همین است، پس چرا قول حد اقل یکی از علمای اهل سنت را ذکر نکرده‌ای؟ یا اینکه تو از مرز نهایی دروغ نیز قدم را فراتر گذاشته و هیچ جریان‌ را بدون آمیزش با باطل و بهتان بیان نمی‌کند.

(ب) آری، جریان افک که خداوند ام المومنین را از آن سوی هفت آسمان از آن تبرئه کرده است، در بخشی از آن رسول اکرم جدرباره فراق عایشه از بعضی از اصحاب، نظر خواهی کرده بود و موضع علی بن ابی طالب چنین بود: «خداوند تو را در مضیقه قرار نداده است، زن تنها عایشه نیست و از کنیز سوال کن واقعیت را برای تو می‌گوید» [۶۴۷].

حضرت علیسبا بیان این موضع به طلاق و تفریق عایشه اصلاً اشاره نکرده بود لکن او وقتی اضطراب و ناراحتی رسول الله جرا دید، بسیار مایل شد که هرچه زودتر این ناراحتی را بزداید و لذا به این مطلب اشاره کرد و به خوبی می‌دانست که در صورت فراق، جبران آن در صورت برائت یا سوال کردن از کنیز با رجوع کردن ممکن است، علی بن ابی طالب مصمم نبود که رسول الله جاو را طلاق دهد و این مطلب از سخنان علیسروشن است، به همین خاطر ابن حجر می‌گوید: «انگیزه این سخن علی، رعایت و ترجیح جانب رسول الله جبود. زیرا پریشانی رسول الله جبرای حضرت علی ناراحت کننده بوده است و بدلیل غیرت شدید رسول الله ج، علی بر این باور بود که اگر رسول الله جهمسرش را طلاق دهد ناراحتی و غم و اندوه ناشی از جانب او، زایل می‌شود و در صورت تحقق برائت، نگرانی ناشی از فراق، با رجوع جبران می‌شود [۶۴۸]. امام نووی می‌فرماید: مناسب و شایسته در حق علی همین بود. زیرا او موضعش را به صلاح رسول الله جمی‌دانست و آن‌ را نصیحت و خیر خواهی در حق او می‌پنداشت و رفع نگرانی خاطر رسول الله جبرای او از هر چیز بیشتر حایز اهمیت بود [۶۴۹]. شیخ ابو محمد بن ابی‌حمزه می‌گوید: «علی در مشوره طلاق مصمم نبود. زیرا او بعد از اشاره به فراق گفت: «سل الجاریة تصدقك»از کنیز سوال کن تا واقعیت امر را برای تو بیان کند. او در واقع معامله را به رای خود رسول الله جموکول کرد. می‌توان گفت که با توجه به سیاق و سباق قضیه، حاصل و نتیجه مشورت حضرت علی چنین بوده است: «إن أدرت تعجیل الراحة ففارقها»(اگر مایل هستی که اضطراب و ناراحتی به سرعت برطرف شود، او را از خود جدا کن. «وإن أردت خلاف ذلك فابحث عن حقیقة الأمر»ـ اگر چنین تمایلی نداری، آنگاه درباره واقعیت تحقیق کن تا قضیه روشن شود ـ زیرا علی یقین داشت که بریره خلاف آنچه که می‌داند به پیامبر جنمی‌گوید و او (بریره) درباره عایشه جز عفت و پاکدامنی چیزی دیگر نمی‌دانست [۶۵۰].

۵-.. . تیجانی می‌گوید: علمای اهل سنت می‌خواهند ما را متقاعد کنند که مشورت دادن علی به پیامبر درباره طلاق دادن عایشه، «بر فرض صحت آن» دلیلی است شرعی برای اینکه عایشه از امر پروردگارش تخطی کند، حجابی را که خداوند بر وی لازم کرده بود رعایت نکند، سوار شتری شود که رسول الله جاو را از سوار شدن بر آن منع کرده بود... الخ آقای تیجانی در پاورقی کتابش طبری، ابن اثیر مدائنی و غیره را که حوادث سال ۳۶ هجری را ذکر کرده‌اند، به عنوان ماخذ و منبع قول مذکور ذکر کرده است [۶۵۱].

در پاسخ به این سخن او می‌گویم:

أ-.. . اگر به تاریخ طبری و به ویژه به آن بخش از آن، که حوادث سال ۳۶ هجری را بیان می‌کند، نگاه شود، کم‌ترین اشاره‌ای به این رویدادها به گونه‌ای که تیجانی می‌گوید، نشده است. اگر چه طبری روایات زیادی را پیرامون جنگ جمل در آن نقل کرده است. اتفاقاً روایتی که در خصوص جنگ جمل در آن نقل شده است، علیه دیدگاه تیجانی در آن‌ها سخن به میان آمده است. این روایات مبین این مطلب هستند که عایشهلهمراه با طلحه و زبیر به قصد اصلاح وارد صحنه شده بودند. طبری نقل کرده است که علیسقعقاع بن عمرو را نزد مردم بصره فرستاد تا دلیل خروج و قیام آنان را معلوم کند... قعقاع وارد بصره شد و نخست نزد ام المومنین حضرت عایشهلرفت و سلام کرد و بعد پرسید: ای مادر، تو چرا به بصره آمده‌ای، چه عاملی موجب شده که توبه اینجا مسافرت کنی؟ عایشهلدر جواب فرمود: «فرزندم، تنها عامل، «إصلاح بین الناس»است. قعقاع گفت: طلحه و زبیر را اینجا بیاور و آنان را در مجلس خود طلب کن تا تو از سخنان من و از سخنان آن دو با خبر شوی ـ عایشه بدنبال آنان قاصد فرستاد و آنان آمدند. قعقاع گفت: من از ام المومنین پرسیدم: چه عاملی باعث شده است که او به بصره بیاید؟ ام المومنین فرمود: «إصلاح بین الناس»نظر شما در این مورد چیست؟ آیا شما از ام المومنین پیروی می‌کنید یا با وی مخالفت می‌کنید؟ آن دو گفتند: نحن متبعان [۶۵۲]. یعنی از ام المومنین پیروی می‌کنیم.

مورخ طبری ثابت کرده است که مسببان و عاملان قتل هزاران مسلمان، همانا قاتلان عثمانس هستند، او می‌گوید: وقتی مردم با اطمینان در جاهای مورد نظر خود منزل گرفتند، علی، طلحه و زبیر، وارد مذاکره شدند و در مسایل اختلافی به توافق رسیدند، صلح و پایان دادن به جنگ را مناسب‌ترین راه تشخیص دادند. و آن هم هنگامی که دیدند امور پراکنده می‌شود و بعدها قابل تدارک نیست و با همین موقف علی به طرف سپاه خود رفت. طلحه و زبیر نیز به طرف سپاه خود رفتند. وقت شام، علی عبدالله بن عباس را نزد طلحه و زبیر فرستاد و آن دو، محمد بن طلحه را نزد علی فرستادند. هدف این بود که هر کدام از فریقین با افراد خود مشورت بکند. در نزدیکی غروب، در ماه جمادی الآخر طلحه و زبیر نزد سران سپاهیان خود و علی نیز نزد سران سپاهیان قاصد فرستاده و آنان را در محل استقرار خود طلبیدند. از همراهان علی تنها کسانی از فرمان علی اطاعت نکردند نیامدند که طرفداران قاتلان عثمان بودند. فریقین شب را در نهایت آرامش در حال صلح سپری کردند. آنانی که طرفدار و حامیان قتل عثمان بودند و تن به مصالحت ندادند، بدترین شب را گذراندند. و تمام شب را در مشورت و نظر خواهی سپری کردند و به روشن کردن آتش جنگ به صورت پنهانی اتفاق کردند و به خاطر اینکه دیگران از این تصمیم آنان اطلاع پیدا نکنند، سعی در پنهان کردن این توافق نمودند. صبح زود در حالت تاریکی هوا به صورت پنهانی هر کدام از آنان نزد طایفه خود رفته، آنان را مسلح کردند و فریقین جنگ و درگیر را علیه یکدیگر شوراندند و با شعله ور کردن آتش جنگ زمینه‌ی قتل هزاران مسلمان را فراهم ساختند [۶۵۳].

در روایتی دیگر در طبری آمده است: عایشهلخطاب به کعب فرمود: ای کعب، از شتر پایین بیا و آنان را به طرف کتاب خداوند دعوت کن و یک نسخه قرآن نیز به وی داد. لشکریان علی آمدند و در مقدم آنان و پیروان عبدالله بن سبا یهودی قرار داشتند. آنان از بر قراری صلح در هراس بودند. کعب با قرآن به استقبال آنان رفت و علیسپشت سر آنان بود، آنان را به صلح و آشتی دعوت داد ولی آنان به جز اقدام به جنگ به هیچ چیزی دیگر راضی نبودند. وقتی کعب آنان را به صلح و به سوی قرآن دعوت کرد، او را مورد اصابت تیرها قرار داده، از پا در آوردند. عایشهلدر حالی که در هودج بود، تیرها را به سوی وی پرتاب کردند. عایشه از داخل هودج آنان را به آرامش دعوت کرد و با صدای بلند الله الله را ورد زبان خود قرار داده بود. ولی شورشیان به کمتر از روشن کردن آتش جنگ راضی نبودند. عایشهلوقتی اطمینان پیدا کرد که شورشیان آماده‌ی مصالحت نیستند، نخستین اقدامی که انجام داد، فرمود: بر قاتلان عثمان و حامیان آنان لعنت بفرستید و شروع به دعای بد علیه آنان کرد. مردم بصره نیز زمزمه‌ی دعا را همزمان با حضرت عایشه، سر دادند. علی بن ابی طالب دعای دعا کنندگان‌ را شنید و بلا فاصله فرمود: این شور و زمزمه چیست؟ عایشه علیه قاتلان عثمان دعای می‌کند و مردم نیز همراه او در حال دعا هستند. علی جلو آمد و مشغول دعا شد و فرمود: پروردگارا، قاتلان عثمان و حامیان آنان را مورد لعن و نفرین خود قرار بده [۶۵۴].

ابن اثیر نیز در تاریخ خود همین سخنان‌ را نقل کرده است، البته کتاب «مدائن» به نظر من نرسیده است و روایات صحیحه نیز مؤید همین مطلب هستند که عایشه، طلحه، و زبیر و علی رضی الله عنهم اجمعین قصد جنگ با یکدیگر را نداشتند و به همین خاطر ام المومنین حضرت عایشه از بیرون رفتن خود اظهار ندامت کرده، فرمود: دوست دارم که شاخ تر یک درختی می‌بودم ولی این راه را انتخاب نمی‌کردم. و می‌فرمود: ای کاش من ده تن امثال حارث بن هشام را گم و از دست می‌دادم ولی با سیاست ابن زبیر موافق نمی‌بودم [۶۵۵]. اگر قصد عایشه اصلاح نمی‌بود و به دنبال قتال می‌بود، آنگاه این ندامت و پشیمانی از کجا؟ و چرا؟

آقای تیجانی می‌گوید: این همه کدورت چرا؟ مورخین ثابت کرده‌اند که عایشه با علی موضع خصمانه‌ای داشته است. وقتی عایشه از مکه داشت بر می‌گشت، در مسیر راه از خبر کشته شدن عثمان آگاه شد و فوق العاده اظهار خوشحالی کرد. اما وقتی خبر شد که مردم با علی بیعت کرده‌اند، بسیار ناراحت شد و فرمود: «دوست داشتم که آسمان بر زمین می‌آمد ولی علی زمام امور را در دست نمی‌گرفت. و گفت: مرا بر گردانید و شروع به روشن کردن آتش فتنه و شورانیدن مردم علیه علی کرد، همان علی که عایشه نمی‌خواست نام او را بر زبان بیاورد. آیا ام المومنین نشنیده بود که رسول اکرم جفرمود: (دوستی با علی نشانی ایمان و بغض با وی نشانی نفاق است)؟ حتی بعضی از صحابه گفته بودند: (ما منافقان ‌را نمی‌شناختیم مگر بوسیله‌ی بغض آنان با علی) آیا ام المومنین، قول رسول الله ج(هر کس که من مولای او هستم، علی نیز مولای اوست) را نشنیده بود؟ بدون تردید او از همه‌ی این‌ها خبر داشت لیکن او علی را دوست نداشت و نمی‌خواست نام او را بر زبان بیاورد حتی وقتی خبر موت علی را شنید، سجده‌ی شکر بجا آورد [۶۵۶].

می‌گویم:

۱-.. . این گفته تیجانی که عایشه از کشته شدن عثمان فوق العاده خوشحال شد، نشان بسیار واضحی بر دروغگو بودن او است. هیچ یکی از مورخان این را نگفته‌اند بلکه مورخان، ثابت کرده‌اند که عایشه فقط به خاطر انتقام از خون عثمان و به قصد قصاص قاتلان او از خانه بیرون آمده بود. من می‌پرسم: اگر عایشه از کشتن عثمان راضی بود، برای چه هدفی از خانه بیرون آمد؟ آیا او به خاطر منع کردن علی از احراز خلافت بیرون آمده بود؟! آقای تیجانی لابد می‌گوید: «آری»! و اگر از آقای تیجانی سوال شود: بنابر چه دلیلی؟ می‌گوید: بخاطر اینکه علی رسول الله جرا به طلاق دادن عایشه مشورت داده بود؟! از آقای تیجانی می‌پرسم: اگر عایشه به این دلیل علی را دوست نداشت و مخالف او بود. بیرون آمدن هزاران تن از مسلمانان و حمایت آنان از عایشه را چگونه توجیه می‌کنی؟! آیا جناب تیجانی دلیل عقلانی، دایر بر حمایت این مسلمانان از عایشهلدارد؟ یا اینکه این جمع کثیر از مسلمانان نیز علی را دوست نداشتند؟ اگر بگوید: آری، از وی می‌پرسم: آیا این کراهیت و عدم محبت دلیلی دارد؟ اگر جوابی دارد، آن‌ را ارائه دهد. و اگر جوابی ندارد، به او بشارت می‌دهم که او از گمراه ترین مردمان است!!.

۲-.. . آقای تیجانی می‌گوید: «مورخین ثابت کرده‌اند که عایشه نمی‌خواست نام علی را بر زبان بیاورد». می‌پرسم: این مورخان چه کسانی هستند؟ آیا تو می‌توانی آنان را برای ما معرفی کنی تا ما نیز راستگویان‌ را از میان دروغگویان بشناسیم؟ و تو از چه ماخذ و منابعی سخن می‌گویی؟ واقعیت این است که عایشهلبا طیب خاطر و انشراح صدر نام علی را بر زبان آورده است. شریح ابن هانی می‌گوید: «درباره مسح از عایشهلسوال کردم. فرمود: نزد علی برو و این سوال را از او بپرس، او از من عالم‌تر است. شریح می‌گوید: نزد علی رفتم، درباره مدت مسح خفین از او پرسیدم، گفت: رسول اکرم جبه ما امر کرد و فرمود: مقیم به مدت یک شبانه روز و مسافر به مدت سه شبانه روز مسح کند [۶۵۷].

امام مسلم نیز این روایت را با سند صحیح از شریح بن هانی نقل کرده است، می‌گوید: نزد عایشه آمدم و درباره مسح از وی پرسیدم، فرمود: نزد علی بن ابی طالب برو. (مسلم ـ کتاب الطهارة ـ باب التوقیت فی الـمسح على الخفین شماره ۲۷۶).

۳- آقای تیجانی در این راستا، دو حدیث درباره فضیلت علی ذکر می‌کند. (من كنت مولاه فعلی مولاه) و می‌گوید: آیا ام المومنین، عایشه این سخن رسول اللهجرا نشنیده بود؟ بدون تردید، او این سخنان‌ را شنیده بود ولی او علی را دوست نداشت و نام او را بر زبان نیاورد حتی وقتی خیر موت او را شنید، سجده‌ی شکر بجا آورد!!.

می‌گویم:

(الف) در مباحث گذشته ثابت کردم که علی نزد عایشه مبغوض نبود بلکه صرفاً به منظور اجرا حکم قصاص و انتقام خون عثمان با علی اختلاف نظر داشت و به قصد قتال با علی از خانه بیرون نرفت بلکه به منظور برقرار کردن صلح و آشتی میان مردم، بیرون رفت. به همین خاطر او برای تامین خواست مردم دایر بر ایجاد صلح و آشتی دست به این اقدام زد. ابن العماد در «شذرات الذهب»می‌نویسد: وقتی علی وارد بصره شد، نزد عایشه رفت و گفت: خدا تو را بیامرزد. عایشه فرمود: تو را نیز، من جز اصلاح قصد دیگری نداشتم [۶۵۸]. ابن العربی پیرامون توضیح این سخن می‌گوید: «بیرون رفتن عایشه بسوی جنگ جمل به قصد جنگ نبود بلکه مردم نزد او رفتند و درباره ناملایمات و فتنه‌ها به او شکایت بردند و فکر می‌کردند اگر او وارد صحنه شود، فتنه‌ها اصلاح و مشکلات حل خواهند شد. و خود او نیز چنین نی اندیشید. لذا به خاطر تحقق بخشیدن به فرموده خداوند: ﴿ لَّا خَيۡرَ فِي كَثِيرٖ مِّن نَّجۡوَىٰهُمۡ [النساء: ۱۱۴] ﴿ وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَاۖ [۶۵۹][الحجرات: ۹] وارد صحنه شد. ابن حبان می‌گوید: عایشه به ابو موسی که از جانب علی فرماندار کوفه بود، نوشت: تو از جریان عثمان آگاه هستی و من به قصد اصلاح و ایجاد صلح و آشتی میان مردم، وارد صحنه شده‌ام، لذا مردم کوفه را امر کن تا در خانه‌ها بمانند و به امن و عافیت خشنود شوند وانتظار کنند تا صلح و آشتی که مورد پسند آنان است میان مردم برقرار شود [۶۶۰].

آری، عایشهلبه خاطر دلایلی که ارائه گردید، وارد صحنه شده بود نه بخاطر عدم محبت و بغض با علیسبه گونه‌ای که آقای تیجانی وانمود می‌کند. آنچه که آقای تیجانی می‌گوید، دروغ آشکار است و هیچ گونه دلیل صحیحی بر اثبات مدعایش وجود ندارد. اینکه عایشهلدر نظر علیسدارای چه منزلت و جایگاهی بود، بویژه بعد از بروز اختلاف و حوادث ناگواری که میان آن دو بزرگوار رخ داد، ابن بابویه قمی در کتاب «علل الشرائع» از جعفر بن محمد، او از پدرش ، چنین می‌گوید: «مروان بن حکم گفت: وقتی ما در بصره از دست علی÷با شکست مواجه شدیم علی اموال مردم را به صاحبانش مسترد می‌کرد. هر کس گواه ارائه داد، مالش را به وی پس داد و هرکس نتوانست اقامه‌ی بینه کند، او را سوگند می‌داد. یکی از حاضران گفت: ای امیرالمومنین، اموال غنیمت و اسیران جنگی همه را میان ما تقسیم کن، وقتی روی این موضوع پافشاری شد، علی فرمود: چه کسی از شما آماده است که ام المومنین عایشه را به عنوان اسیر جنگی بپذیرد؟ مردم سکوت اختیار کردند [۶۶۱]. آیا دلیلی روشن‌تر و بزرگ‌تر از این دایر بر منزلت و جایگاه ام المومنین از دیدگاه علی بن ابی طالب، وجود دارد؟

(ب) تیجانی می‌گوید: .. . «عایشه وقتی خبر موت علی را شنید، سجده‌ی شکر بجا آورد. در پاورقی، این سخن را به منابع زیر نسبت می‌دهد: طبری، ابن الاثیر، فتنه الکبری و به تمام مورخان که حوادث و رویدادهای سال چهلم هجری را نقل کرده‌اند.» (ثم اهتدیت ص۱۱۸) و آنگاه.. . هدایت شدم ص (۱۹۴).

طبری، ابن اثیر و سایر کتب تاریخ را که حوادث سال چهلم هجری را آورده‌اند، مورد تحقیق و مطالعه قرار داده‌ام، کوچک‌ترین اثری از این دعوای تیجانی را نیافتم، خدا پدرش را بیامرزد، حقاً که در دروغگویی دومی ندارد!.

تیجانی به یاوه گویی‌اش ادامه داده، می‌گوید: «این سوال همواره در ذهن تکرار می‌شود، کدام فریق حق و کدام فریق باطل است؟ یا علی و همراهانش ستمکار بودند و یا عایشه، طلحه، زبیر و همراهانش؟ احتمال سومی وجود ندارد، فکر نمی‌کنم پژوهشگران انصاف جو جز این بیندیشد که حق با علی و همراهانش بوده است (زیرا حق با علی دور می‌زند، «الحق یدور مع علی حیث دار»یعنی علی هرجاکه برود حق با وی است) و عایشه که آتش فتنه را روشن کرده است بر باطل است. فتنه‌ای که مانند آتش در جنگل خشک و تر همه را سوزانده و آثار نامطلوبش هنوز از بین نرفته است. برای اطلاعات بیشتر و به خاطر اطمینان قلب خودم، آنچه را بخاری در کتاب الفتن، تحت عنوان (فتنه‌هایی که مانند امواج متلاطم دریا هستند) آورده است، بیان می‌کنم. امام بخاری می‌گوید: وقتی طلحه، زبیر و عایشه به بصره رفتند، علی و عمار بن یاسر و حسن بن علی را به بصره فرستاد. حسن و عمار وارد بصره شدند و بالای منبر رفتند، حسن در طبقه‌ی بالای منبر رفت و عمار در طبقه پایین بود. مردم تجمع کردند. عمار گفت: به خدا سوگند، او در دنیا و آخرت همسر پیامبر شما است اما خداوند دارد از شما امتحان می‌گیرد، تا معلوم کند که شما از خداوند اطاعت می‌کنید یا از عایشه [۶۶۲].

می‌گویم:

(الف) خیر، آقای تیجانی، چنین نیست که تو می‌گویی بلکه احتمال سومی نیز وجود دارد. و آن اینکه، فریقین برای رسیدن به حق اجتهاد کردند و هیچ یک از فریقین ستمکار نبود. زیرا فتنه‌ی قتل عثمان، تمام امت را به دو فریق تقسیم کرده بود. یک فریق معتقد بود که قاتلان عثمان فوراً و بدون تاخیر باید قصاص شوند که در راس آنان، عایشه، طلحه و زبیر رضی الله عنهم اجمعین قرار داشتند. فریق دیگر نیز قصاص قاتلان عثمان را واجب و لازم می‌دانست ولی در عین حال معتقد بود که در این باره مقداری زمان و فرصت لازم است تا رسیدن به این هدف ممکن باشد. زیرا قاتلان وابسته به طوایف و قبایل متعددی بودند و از آنان دفاع می‌کردند و برای تشخیص صحیح عاملان و آمران ترور عثمان زمان بیشتری در کار است. حضرت علی و اصحابش از این موقف حمایت می‌کردند. و اتفاقاً عاملان و امران ترور عثمان، عاملان اصلی حادثه جمل بودند، هیچ کدام از این دو فریق دخالتی در شعله ور کردن آتش جنگ نداشت. همان گونه که در مباحث گذشته به این مطلب اشاره شده است.

(ب) اما روایت بخاری که قلب تیجانی را سکون و آرامش بخشیده است، در واقع از بزرگ‌ترین دلایل بر فضیلت عایشه است ولی چه بگوییم درباره انسان جاهل و نادانی که از روایات و دلایلی علیه اهل سنت استدلال می‌کند که در واقع علیه خود او وهم کیشانش هستند. من باب مثال در حدیث مذکور، عمار گواهی می‌دهد که ام المومنین، عایشه در دنیا و آخرت همسر رسول الله جاست! همسر بودن رسول الله جدر آخرت، معنی‌اش این است که عایشه در بهشت همسر رسول الله است و از بانوان بهشتی است؟! آیا مزیت و کرامتی برتر از این برای عایشه هست؟ آیا بدون اینکه خدا و رسول خدا از وی خشنود باشند، او استحقاق چنین منزلت و جایگاهی را دارد؟ اما درباره قول عمار باید عرض کنم که، عمار از حامیان حضرت علی بود و می‌خواست مردم را در جهت حمایت از علی بن ابی طالبستشویق کند اما مردم بخاطر اینکه، طرف مقابل حضرت علی، ام المومنین عایشه بود، در حمایت همه جانبه از حضرت علی تردید داشتند. عمار سعی می‌کرد نشان دهد که حق با علی است. زیرا او خلیفه‌ی مسلمانان است و اطاعت از وی واجب است همان گونه که خداوند امر کرده است. البته این جریان قبل از این بود که عایشه، طلحه و زبیر خواستار قصاص از قاتلان عثمان شوند. بی‌تردید، عایشه، طلحه و زبیر بر این باور بودند که مطالبه‌ی قصاص خون عثمان از قاتلان او قبل از تسلیم شدن در برابر خلافت علی، حکم خداوند است. همانطور که خود حضرت عایشه این مطلب را با عثمان بن حنیف، زمانی که عثمان ابن حنیف درباره دلیل خروجش از وی سوال می‌کرد، در میان گذاشت و فرمود: «به خدا سوگند، شخصی مانند من هرگز پنهان کاری نمی‌کند و فرزندانش را در ابهام قرار نمی‌دهد همانا شورش از اهالی شهرها و جنگجویان قبایل است. آنان در حرم رسول خدا دست به جنگ و شرارت زدند. و در آنجا حوادث آفریدند و حادثه آفرینان و اهل بدعت را در آنجا پناه دادند و خود را در حرم رسول الله جمستحق لعن و نفرین الهی قرار داده و بدلیل کشتن امام مسلمانان بدون هیچ مجوزی خود را گرفتار قهر و عذاب خداوند کردند. خون‌های حرام را مباح دانسته بر زمین ریختند، اموال مردم را به غارت بردند. حرمت بلد حرام و ماه حرام را رعایت نکردند. در جایی اقامت کردند که اقامت در آنجا را دوست نداشتند، به خود و دیگران ضرر رساندند، نه تقوی داشتند و نه برای مردم آنجا مفید بودند. در میان مسلمانان آمده‌ام تا آنان را از اعمال این گروه آگاه سازم و نشان بدهم که مردم بعد از ما در چه حالتی هستند و برای اصلاح این اوضاع باید چه بکنند و این آیه را قرائت کرد: ﴿ لَّا خَيۡرَ فِي كَثِيرٖ مِّن نَّجۡوَىٰهُمۡ إِلَّا مَنۡ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوۡ مَعۡرُوفٍ أَوۡ إِصۡلَٰحِۢ بَيۡنَ ٱلنَّاسِۚ [النساء: ۱۱۴] «در بسیاری از (در گوشی و) نجواهای‌شان خیری نیست، مگر که (با این کار) امر به صدقه دادن یا کار نیک، یا اصلاح در میان مردم کند». بزرگ و کوچک، زن و مرد، همه ما باید به امر الله و رسولش برای اصلاح بلند بشویم، این است رسالت ما که شما را به کار نیک امر کنیم، از کارهای بد منع کنیم و برای تغییر دادن بدی‌ها تشویق کنیم [۶۶۳].

تیجانی در ادامه سخنان بی‌سر و ته خود می‌گوید: «بخاری در کتاب شروط، تحت عنوان (ما جاء فی بیوت أزواج النبی)اورده است. رسول اکرم جدر حال ایراد سخن به طرف منزل عایشه اشاره کرده فرمود: ههنا الفتن، اینجا مرکز فتنه است، اینجا مرکز فتنه است، اینجا مرکز فتنه است. فتنه‌ها از آنجا هستند. از آن سمت که دو شاخ شیطان قرار دارند (یعنی از طرفی که آفتاب طلوع می‌کند)» [۶۶۴].

می‌گویم:

۱-.. . کتاب شروط بخاری را باز کردم، عنوان مذکور را در آن کتاب نیافتم، بلکه این در بابی دیگر تحت عنوان «باب الخمس» آمده است. آری، این اشتباه در بیان ماخذ و منبع حدیث، از آقای تیجانی حکایت از آن دارد که این اشکال را کسانی دیگر برای او دیکته کرده‌اند و خود او ماخذ را مطالعه نکرده است.

۲-.. . آقای تیجانی، درباره اینکه عایشه مصدر فتنه‌ها بوده است، از این حدیث استدلال می‌کند؟! بطلان این استدلال او مانند آفتاب روشن است. زیرا منظور رسول اکرم ججهت مشرق بوده است، اگر منظورش بیت یا منزل عایشه می‌بود، راوی بجای کلمه‌ی «نحو مسكن» (إلى مسكن) می‌گفت: در صحیح مسلم از ابن عمرسچنین آمده است: رسول الله جاز خانه‌ی عایشه بیرون آمد و فرمود: اساس کفر از اینجا است، از طرفی که دو شاخ شیطان طلوع می‌کنند (یعنی از طرفی که آفتاب طلوع می‌کند) [۶۶۵]در روایتی دیگر از ابن عمر چنین نیز آمده است: «از رسول الله جدر حالی که رو به مشرق بود، شنیدم فرمود: ای مردم هوشیار باشید فتنه‌ها از این طرف (مشرق) هستند، از آن طرف که دو شاخ قرار دارند. یعنی از طرفی که آفتاب طلوع می‌کند.

(مسلم مع الشرح رقم (۳۹۰۵) بخاری کتاب الفتن رقم ۶۶۸۰).

و به خاطر اینکه شک صد در صد زایل شود، می‌خواهم روایتی دیگر از صحیح مسلم را نقل کنم: «ابن عمر می‌گوید: رسول اکرم جدر کنار درب خانه‌ی حفصه و در روایت عبیدالله بن سعید، در کنار درب خانه‌ی عایشه ایستاده، با دست خود به طرف مشرق اشاره می‌کند، ظاهر می‌شوند. این مطلب را دوتا سه بار تکرار کرد [۶۶۶]. (فکر می‌کنم حق آشکار گشته و دوستان شیطان به رسوایی کشیده شده‌اند).

توضیح از مترجم: آفتاب پرستان، موقع طلوع آفتاب آن‌ را عبادت می‌کردند و معتقد بودند که آفتاب از میان دو شاخ شیطان طلوع می‌کند. به همین خاطر مطلع خورشید به محل طلوع شاخ شیطان (حیث یطلع قرنا الشیطان)تعبیر شده است.

تیجانی می‌گوید: بخاری در صحیح خود مسایل بسیار شگفت‌آوری را پیرامون بی‌ادبی عایشه نسبت به رسول الله جآورده است. این مسایل به حدی توام با سو ادب بوده‌اند، حتی پدر عایشه، ابوبکر او را چنان زد که خون از بدنش جاری شد و خداوند درباره گو بگوی او با رسول الله ج، او را تهدید به طلاق و بحث جایگزین کردن همسری بهتر از او برای رسول الله جرا به میان آورده است. این داستان دیگری است که شرح آن به طول می‌انجامد.

می‌گویم:

۱-.. . این گفته‌ی آقای تیجانی که «عایشه در حق رسول الله جچنان مرتکب سو ادب شده است حتی پدرش ابوبکر او را به حدی مورد ضرب قرار داده است که خون از بدنش جاری شده است». آقای تیجانی صحیح بخاری را ماخذ و منبع این خبر قرار داده است. این دروغ محض است. اگر نمی‌پذیرد، باید این روایت را در صحیح بخاری ارائه بدهد و ثابت کند و بعد حقد و کینه‌ای را که در دل دارد، بیرون بیاورد.

۲-.. . اینکه عایشه با رسول الله جگو بگو کرده حتی که خداوند او را تهدید به طلاق کرده است و صحبت از دادن همسری بهتر از او به رسول اللهجرا به میان آورده است،

باید عرض کنم:

(الف) بارها عرض کردم که در واقع تمام انسان‌ها از گناهان معصوم نیستند بلکه جایز الخطا هستند و مرتکب گناهان صغیره و کبیره می‌شوند به جز پیامبران. اگر فردی مرتکب گناه شود، خواه عایشه باشد یا دیگری این یک جریان خارق العاده و شگفت‌آوری نباید محسوب شود، زیرا (بجز پیامبران) کسی معصوم نیست. لذا پسندیده و عقلانی نیست اینکه خطا و گناهی را که عایشه مرتکب شده و از آن توبه کرده است، آقای تیجانی آن‌ را از بدی‌های عایشه بشمارد، آن‌ را موجب طعن و عیب قرار بدهد، و چنان بیندیشد که عایشه مرتکب مکروهی شده است. در عین حال آقای تیجانی و هم کیشانش فراموش نکنند، وقتی علی ابن ابی طالبسمی‌خواست در کنار فاطمه با دختر ابوجهل ازدواج کند، رسول الله جناراحت شد، خشم کرد حتی فرمود: «همانا بنی هاشم بن مغیره می‌خواستند دخترشان ‌را در عقد علی ابن ابی طالب در بیاورند، من اجازه نمی‌دهم، اجازه نمی‌دهم، اجازه نمی‌دهم، مگر اینکه علی بن ابی طالب دختر مرا طلاق دهد، آنگاه با دختر بنی هاشم بن مغیره ازدواج کند [۶۶۷].

آری، خواننده‌ی محترم، مشاهده می‌کنی که رسول الله جعلی را به طلاق دادن فاطمه تهدید می‌کند، اگر علی درباره نکاح دختر ابی جهل تصمیمش را عملی می‌کرد. آیا پسندیده و معقول است، این تصمیم حضرت علی را موجب طعن و عیب برای او تصور نموده و آن‌ را در عداد گناهان او به حساب بیاوریم؟! آیا کسی چنین می‌اندیشد، به جز کسی که نادان تر از همه‌ی انسان‌ها باشد؟!.

(ب) تیجانی می‌گوید: «خداوند عایشه را تهدید به طلاق کرده است و خواسته است به حضرت محمد ج، همسری بهتر از عایشه بدهد». این سخنان تیجانی صحت ندارند. امام بخاری از خلیفه المسلمین، عمر بن خطاب روایت کرده است: همسران پیامبرجدرباره غیرت در حق او، تجمع کرده بودند. عمر بن خطابسمی‌گوید: به آنان گفتم: اگر پیامبرجشما را طلاق بدهد، ممکن است خداوند همسران بهتری از شما به پیامبرجبدهد، آنگاه آیه نازل شد. همانطور که روشن است، آیه در واقع تهدید طلاق نیست بلکه نوعی اختیار است که خداوند به پیامبرش داده است و به همین خاطر، این آیه، آیه‌ی تطهیر نام دارد. علاوه بر این، این آیه مخصوص عایشه نیست بلکه تمام همسران رسول الله جدر عموم آن داخل هستند. بر فرض اینکه آیه مخصوص عایشه است و خداوند او را تهدید به طلاق کرده است، می‌پرسم: آیا تهدید کردن رسول الله جعلی بن ابی طالب درباره طلاق دادن فاطمه، عیب و نقصی را متوجه علی بن ابی طالب می‌کند؟! اگر چنین است، هر عیب و نقصی که متوجه عایشه هست متوجه علی نیز می‌شود، اگر چنین تصور شود که علی مرتکب خطای محض شده و از خطا رجوع کرده است و در این خطا هیچ نقص و عیبی متوجه او نمی‌شود، پس عایشه نیز در جمیع جوانب قضیه مانند علی است، ای تیجانی، تو کدام موضع را اختیار می‌کنی؟!.

آقای تیجانی در ادامه‌ی یاوه‌گویی‌هایش می‌گوید: «بعد از همه‌ی این سخنان اکنون این سوال برای من مطرح است که عایشه بنابر چه دلیلی، از ناحیه‌ی اهل سنت مستحق این همه عزت، کرامت و احترام است، آیا بخاطر اینکه او همسر رسول الله جاست، همسران رسول الله جزیادند، از میان آنان بهتر از عایشه نیز وجود دارد (برتری بعضی از آنان در برابر عایشه از خود رسول الله جنیز ثابت است. » تیجانی در حاشیه ترمذی، الاستیعاب و اصابه را به عنوان ماخذ برای این مدعا ذکر کرده است).

... یا بخاطر اینکه او دختر ابی بکر است و یا بخاطر اینکه او بزرگ‌ترین نقش را در ممانعت از اجرا وصیت رسول الله جدایر بر خلافت بلا فاصله علی بن ابی طالب بازی کرده است. حتی وقتی به او گفته شد که رسول الله جعلی را به عنوان وصی برگزیده است، گفت: «چه کسی چنین می‌گوید، من رسول الله جرا دیده‌ام، سر مبارک او در سینه‌ی من بود، طشت را طلب کرد و خم شد و فوت کرد من حتی متوجه مرگش هم نشدم. چگونه او برای علی وصیت کرده است [۶۶۸].

به این بدخواه می‌گویم:

۱-.. . عایشه در واقع شایسته‌ی همه‌ی این احترام، تقدیر و تجلیل حتی شایسته‌ی بیش از این است. زیرا او همسر رسول الله جاست. همان رسول که خودش پاکیزه بود و عایشه را به عنوان همسر انتخاب نمود که او نیز پاکیزه بود. خداوند می‌فرماید: «زنان ناپاک برای مردان ناپاک و زنان عفیف و پاکدامن برای مردان عفیف و پاکدامن هستند. این پاکان، از تهمت‌هایی که به آنان می‌چسبانند پاک هستند. برای آنان مغفرت و روزی نیک موجود است» (نور ۶۲). مجاهد، عطا، سعید بن جبیر، شعبی، حسن بصری، حبیب ابن ابی ثابت و ضحاک بر این باورند که این آیه درباره ام المومنین، عایشه و اهل افک نازل شده است. ابن جریر طبری نیز این را تایید کرده است [۶۶۹]. ﴿ أُوْلَٰٓئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَۖ [النور: ۲۶] (یعنی آنان از تهمت‌های اهل افک و دشمنان خیلی دور هستند) [۶۷۰]. آقای تیجانی هرگاه قصد کند که عایشه را ناپاک ثابت کند، آیا این بزرگ‌ترین عیبی برای رسول الله جبه حساب نمی‌آید؟ چگونه بگوییم «خیر» حال آنکه خداوند می‌گوید: ﴿ ٱلۡخَبِيثَٰتُ لِلۡخَبِيثِينَ [النور: ۲۶] «زنان ناپاک برای مردان ناپاک هستند»!!؟ما اهل سنت از عایشه تجلیل می‌کنیم زیرا او مادر معنوی و ایمانی اهل ایمان است. خداوند می‌فرماید: ﴿ ٱلنَّبِيُّ أَوۡلَىٰ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ مِنۡ أَنفُسِهِمۡۖ وَأَزۡوَٰجُهُۥٓ أُمَّهَٰتُهُمۡۗ [الأحزاب: ۶] «پیامبر جدر حق اهل ایمان از خود آنان نزدیک‌تر است و همسران پیامبر مادران (معنوی) مومنان هستند».

۲-.. . تیجانی می‌گوید: «محبت اهل سنت با عایشه اگر به خاطر این است که عایشه همسر رسول الله است، پس رسول الله جهمسران دیگری به تصریح خود پیامبر بهتر از عایشه را نیز داشت. چرا با آنان این گونه محبت نمی‌شود»؟ آقای تیجانی (سنن) ترمذی، الاستیعاب و اصابه را مآخذ این مدعای خود معرفی می‌کند.

می‌گویم:

سنن ترمذی، ابواب فضایل، باب فضیلت ام المومنین، عایشهلرا باز کردم. این حدیث را که راوی آن خود عایشه است دیدم. «مردم برای دادن هدیه به رسول اکرمج، در انتظار نوبت حضرت عایشه بودند. عایشه می‌گوید: سایر همسران رسول اللهجدر خانه‌ی ام سلمه گرد هم آمدند و خطاب به ام سلمه گفتند: ای ام سلمه، مردم برای دادن هدایای خود به رسول اکرم ج، روزی را که رسول الله جدر خانه عایشه باشد، انتظار می‌کنند. و ما مانند عایشه قصد خیر را داریم، شما به رسول الله جبگویید، تا مردم را امر کند هر جا که او باشد، هدایا را به آنجا بفرستند. ام سلمه این مطلب را به رسول الله جیادآور شد، رسول الله توجه نکرد. بار سوم وقتی او سلمه با تاکید بیشتر یادآور شد، رسول اکرم جفرمود: «ای ام سلمه، درباره عایشه مرا اذیت نکن. زیرا من در رخت‌خواب هیچ کسی از شما نبودم که بر من وی نازل شود، به جز رخت‌خواب عایشه [۶۷۱]. عمرو بن عاص می‌گوید: رسول الله جدر غزوه‌ی ذات سلاسل مرا ماموریت داد. وقتی از ماموریت برگشتم، پرسیدم: ای رسول خدا، چه کسی نزد تو محبوب‌تر است؟ فرمود: عایشه. عرض کردم: از مردان چه کسی نزد تو محبوب‌تر است؟ فرمود: «أبوها» پدر عایشه [۶۷۲]. از انس روایت است، از رسول اکرم جسوال شد: «محبوب‌ترین مردم نزد شما چه کسی است»؟ فرمود عایشه. سوال شد: از مردان چه کسی؟ فرمود: پدرش. عبدالله بن زیاد الاسدی می‌گوید: از عمار بن یاسر شنیدم که فرمود: او (عایشه) در دنیا و آخرت همسر رسول اکرم جاست [۶۷۳]. از انس بن مالک روایت است که رسول اکرم جفرمود: فضیلت عایشه در برابر سایر زنان مانند فضیلت ثرید (نان که در خورش آغشته شود) است در برابر سایر خوراکی‌ها. ترمذی برقم (۳۸۸۷). خود حضرت عایشهلمی‌گوید: «رسول اکرم جخطاب به من فرمود: «ای عایشه، جبراییل به تو سلام می‌گوید». من در جواب گفتم: وعلیه السلام ورحمة الله [۶۷۴]. ابی موسی اشعری می‌گوید: «ما یاران رسول الله جهرگاه در یک حدیث دچار مشکل می‌شدیم، نزد عایشه می‌رفتیم او مشکل ما را حل می‌کرد [۶۷۵]. موسی بن طلحه می‌گوید: «کسی را سخن‌ورتر از عایشه ندیده‌ام». ترمذی رقم (۳۸۸۳). سپس باب «فضیلت ازواج النبی ج» را باز کردم، حدیث ذیل را به روایت صفیه بنت حیی یافتم. صفیه می‌گوید: وقتی من در خانه‌ی رسول الله جرفتم و به ازدواج او در آمدم، سخنانی از عایشه و حفصه به من رسیده بود. من این سخنان‌ را به عرض رسول الله رساندم. رسول الله جبه من فرمود: (تو از آنان نپرسیدی که چگونه از تو بهتر هستند؟ می‌گفتی: شوهر من محمد و پدر من هارون و عموی من موسی است) آنچه که به صفیه از ناحیه عایشه و حفصه رسیده بود، این بود که آنان گفته بودند: ما نزد رسول الله جاز صفیه محبوب‌تر هستیم، زیرا ما همسران رسول الله و دختر عموی او هستیم [۶۷۶]. این‌ها روایاتی هستند که درباره فضیلت عایشه و صفیه آمده‌اند.

آری، می‌گویم:

(الف) بدون تردید عایشه بنابر انبوه دلایل صحیح و صریح که در منابع صحیح مانند بخاری و مسلم وارد شده‌اند، از افضل‌ترین زنان و همسران رسول الله جبوده است.

(ب) در حدیث صفیه چنین چیزی ذکر نشده که دال بر افضل بودن او در برابر عایشه باشد. زیرا آنچه را که رسول الله جفرموده بود، منظورش خاطر جویی صفیه بود در برابر آنچه که عایشه و حفصه به او گفته بودند و او را رنجانیده بودند. علاوه بر این، در احادیث صریحه با بیان روشن، افضل بودن عایشه در برابر سایر ازواج از زبان خود رسول الله جآمده است.

(ت) آنچه که در بند (ب) گفته شد در صورت صحت حدیث صفیه است. اما حدیث از لحاظ سند ضعیف است. آلبانی تحت عنوان «ضعیف سنن ترمذی رقم ۸۱۶» می‌گوید: «حدیث غریب لا نعرفه إلا من حدیث هاشم الكوفی، ولیس إسناده بذلك». «حدیث غریبی است، تنها از طریق هاشم شناخته شده است و سندش چندان قوی نیست».

درباره فضایل عایشه روایات زیادی وارد شده است. اما از تمام همسران رسول اللهجدإناتر بوده است. از زهری چنین نقل شده است: «اگر علم عایشه در کنار علم تمام همسران رسول الله جو در کنار علم تمام زنان گذاشته شود، علم عایشه بیشتر و بهتر خواهد بود» [۶۷۷]امام زهری در ادامه ی این بحث، حدیث عمرو بن عاص و حدیث انسبرا دایر بر اینکه عایشه از تمام همسران رسول الله جبهتر و نزد رسول اللهجاز همه محبوب‌تر بوده است، آورده است. درباره «الإصابة» باید عرض شود، تمام احادیثی که در آن ذکر شده‌اند قطع نظر از صحت و سقم، حتی یک حدیث که در آن، بحثی از تفضیل صفیه بر عایشه به میان آمده باشد، دیده نشده است مگر حدیثی که گذشت [۶۷۸].

۳-.. . آقای تیجانی می‌گوید: محبت اهل سنت با عایشه به خاطر این است که عایشه در رد وصیت رسول الله جدایر بر خلافت علی، نقش بسیار موثری را باز کرده است... الخ.

می‌گویم:

(الف) عایشه در رد وصیت رسول الله جدایر بر خلافت علی هیچ گونه نقشی را بازی نکرده است. اگر رسول الله جچنین وصیتی کرده بود، عایشه در برابر تمام امت قادر به انکار و رد آن نبود. کل کارنامه عایشهلدر این باره این بود که او چنین فرمود: «من چنین وصیتی را نشنیده‌ام، هر چند که رسول اکرم جدر مرض وفات نزد من و در خانه‌ی من بوده است و آخرین سخنان‌ را با من در میان گذاشته است».

(ب) اگر رسول اکرم جمی‌خواست چنین وصیتی بکند، لابد در جمع مردم آن‌ را مطرح می‌کرد، تنها با ذکر آن در خانه و یا نزد همسرش اکتفا نمی‌کرد. آقای تیجانی مدعی است که دلایل درباره وصیت رسول الله جدایر بر خلافت بلافصل علی بسیار زیاد است و بعضی از آن‌ها را در کتاب خودش ذکر کرده، مدعی شده است که این دلایل به صراحت لهجه دال بر استخلاف علی هستند، با این همه، او چگونه می‌گوید که عایشه در رد وصیت رسول الله جدایر بر خلافت علی نقش بزرگی را ایفا کرده است؟! اگر همه‌ی این دلایل که طبق گمان او به صورت ظاهر و آشکار دال بر امامت علی هستند، ولی نزد اهل سنت حجت نیستند، لابد قول عایشه شایسته‌تر است که حق باشد.

(ت) عایشهلکه بدلیل صداقتش معروف به صدیقه و دختر ابوبکر صدیق است، امکان ندارد که منکر وصیت رسول الله جباشد، اگر واقعاً چنین وصیتی انجام گرفته است. بی‌تردید او پاکیزه در دنیا و آخرت همسر شخصیتی پاک و پاکیزه است. او بهترین، افضل‌ترین و محبوب‌ترین همسر رسول الله جاست. او مستحق و شایسته‌ی چنین منزلت و جایگاهی نشده است مگر بخاطر اینکه او بهترین زنان روی زمین است. با این منزلت و جایگاهی که ام المومنین عایشهلدارد، چگونه سخنان آقای تیجانی را که در دروغگویی، مهارت کامل دارد و احادیث صحیح و درست را کاذب جلوه می‌دهد، باور کنیم؟ او بهترین مردم را، بدترین معرفی می‌کند، گمراه‌ترین آدم را، راه یافته معرفی می‌کند، کسی که چنین حالتی را دارد، می‌شود که ما سخنان او را باور کرده و بهترین زنان روی زمین و مادر مومنان را دروغگو قرار بدهیم؟!.

آقای تیجانی می‌گوید: یکی از دلایل محبت اهل سنت با عایشه این است که او با علی و اولادش به جنگ برخاست حتی درباره دفن جنازه‌ی حسن بن علی در کنار جدش معترض شد و گفت: «در خانه‌ی من داخل نکنید کسی را که من او را دوست ندارم» و قول رسول الله جرا درباره حسن و برادرش حسی فراموش کرده بود و یا بدان توجه نکرده بود، رسول الله جدرباره حسن و حسین چنین فرموده بود: (حسن و حسین سرداران جوانان بهشت هستند) یا (دوست دارد خدا را کسی که با حسن و حسین دوست باشد و هر کس که با آن دو بغض ورزد، نزد خدا مبغوض خواهد بود) یا اینکه (هر کس که با حسن و حسین بجنگد من نیز با او می‌جنگم، هر کس با آن دو صلح کند من نیز با وی صلح خواهم کرد) علاوه بر این چند روایت، روایات دیگر در این زمینه نیز زیاد است و من نمی‌خواهم در مورد همه‌ی آن‌ها سخن به میان بیاورم. چرا چنین نباشد. حسن و حسین مگر دوتا ریحانه و گل سر سبد اهل بهشت نیستند [۶۷۹]. آقای تیجانی در جایی دیگر می‌گوید: فاطمه زهراء که وصیت کرده بود تا در شب دفن شود، در کنار قبر پدرش دفن نشد، پس چه به سر جسد پسرش حسن آمد که در کنار قبر جدش دفن نگردید؟! همین (کلمه تحقیر) ام المومنین بود زمانی که امام حسین جسد برادرش حسن را آورد تا در کنار جدش دفن کند، نگذاشت و مانع از دفن شد. حتی سوار قاطر شده از خانه بیرون آمد و با صدای بلند می‌گفت: «در خانه‌ی من دفن نکنید کسی را که من او را دوست ندارم». بنو امیه و بنو هاشم برای جنگ و قتال علیه یکدیگر صف آرایی کردند، امام حسین گفت: من جسد برادرم را دور قبر جدش رسول الله جطواف داده در بقیع آن‌ را دفن می‌کنم، زیرا امام حسن وصیت کرده بود که به خاطر من حتی یک قطره خون هم ریخته نشود، ابن عباسسدرباره عایشه اشعار بسیار خوبی را سروده است:

تجملت تبغلت ولو عشت تفیلت
لك التسع من الثمن وبالكل تـصرفت

ترجمه: روزی سوار بر شتر شدی و اینک سوار بر استر می‌شوی، و اگر زنده بمانی بر پیل هم سوار می‌شوی. تو تنها یک نهم از یک هشتم را داری ولی در تمام میراث تصرف کردی [۶۸۰].

می‌گویم:

۱-.. . منبع و ماخذ این دروغ‌ها چیست؟ و نهایت صحت آن‌ها در چه حد و میزانی است؟ اگر آقای تیجانی عرضه‌ای دارد به ما ارائه دهد این سخنان بی‌سر و ته را از کجا آورده است؟ و گر نه هر کودن می‌تواند علیه بهترین فرزند آدم، هرچه که دلش می‌خواهد بگوید!.

۲- کوچک‌ترین شک و تردید در کاذب بودن این روایت و اینکه این سخنان افترا محض علیه ام المومنین هستند، وجود ندارد حتی به ادعا می‌توان گفت: آنچه که در این باب در خصوص ام المومنین روایت می‌شود، همه‌اش دروغ هستند کم‌ترین نشانی در کتب و منابع اهل سنت از این روایت دیده نشده است بلکه عکس و ضد این روایات در آن‌ها دیده شده است. ابن اثیر درباره خبر وفات حسن بن علیبآورده است: «حضرت حسین درباره دفن برادرش، حسن از عایشه اجازه خواست، عایشهلموافقت فرمود [۶۸۱]. و در «استیعاب» آمده است: «وقتی حسن فوت کرد، حسین نزد عایشه رفت و از وی اجازه‌ی دفن برادرش را در کنار رسول الله جخواستار شد. عایشه فرمود: «نعم وكرامة» [۶۸۲]در بدایه آمده است: «حسین نزد عایشه قاصد فرستاد و خواستار دفن برادرش در کنار رسول الله جشد، عایشه موافقت کرد [۶۸۳]. (البدایة لابن كثیر ج۸ ص۴۶ سنه۴۹) خواننده محترم، یک نگاه کو تاه به حق و واقعیت بینداز و قضاوت کن. آقای تیجانی چقدر از حق منحرف شده و باز ادعای عقلانیت و انصاف را دارد؟ لا حول ولا قوة إلا بالله.

۳- دشمنان واقعی حسن بن علی در واقع خود را دوستان و هواداران و شیعیان او جا زدند. آنان بر اساس اعتراف خود شیعیان دوازده امامی از پست‌ترین و فاسدترین مردمان هستند. ابومنصور طبرسی که از امامان شیعه است. از حسن بن علی روایت می‌کند، امام حسن می‌گوید: «به خدا سوگند معاویه را برای خود بهتر می‌دانم از آنانی که مدعی شیعه بودن و هواداری از من را دارند و در پشت پرده در صدد سر به نیست کردن من هستند. !! اموال من را به غارت بردند و تمام متاع مرا چاپیدند، به خدا سوگند، اگر از معاویه تعهد می‌گرفتم و بوسیله او جانم را حفاظت می‌کردم و درباره اهل و عیالم در امان می‌بودم(! ؟) بهتر بود از اینکه مرا بکشند و خانه و کاشانه‌ام را به یغما ببرند [۶۸۴]. آری، آقای تیجانی این‌ها دشمنان حسن بودند نه عایشه، این سخن از کتاب راهنمایان و رهبران خود تو نقل می‌شود.

۴-.. . درباره ادعای آقای تیجانی دایر بر دو بیتی که ابن عباس در حق ام المومنین سروده است. باید عرض شود: علاوه بر اینکه این دو بیت نهایت خفت و رکاکت معنی را در بر دارند، متضاد و متعارض‌اند با آنچه که ابن عباس در حق ام المومنین در موقع وفات او گفته است. امام احمد در «فضایل» از ذکوان، غلام عایشه نقل کرده است: «ذکوان برای ابن عباس از عایشه اجازه‌ی ورود خواست. عایشهلدر بیماری موت به سر می‌برد و برادر زاده‌اش، عبدالله بن عبدالرحمن نزد او بود. ذکوان گفت: عبدالله بن عباس که از بهترین فرزندان تو هست، خواستار ملاقات و دیدار با شما است. عایشه فرمود: از پاکی و خوبی عبدالله بن عباس برای من سخن مگو. عبدالله بن عبدالرحمن به ام المومنین گفت: «او قاری کتاب خدا و فقیه و دانشمندان دین الله است، بگذار تا وارد شود و بر تو سلام گوید» و تو را خداحافظی و تودیع کند. عایشه فرمود: «اگر تو مایل هستی که او بیاید، مانعی ندارد. ابن عباس وارد خانه شد، سلام گفت و نشست و گفت: «خوشا به حال تو ای ام المومنین، به خدا سوگند چند لحظه پیش که روح تو از جسد تو جدا شود و اذیت و ازار دنیا را پشت سر بگذاری، باقی نمانده است و تو با دوستان، محمد جو یارانش بزودی دیدار خواهی کرد. عایشه گفت: تو همچنین. ابن عباس گفت: «تو محبوب‌ترین همسران رسول الله جبودی و رسول الله جدوست نمی‌داشت مگر پاکان ‌را. خداوند برائت و پاکی تو را از فراز هفت آسمان نازل کرده است. در روی زمین هیچ مسجدی وجود ندارد که آیه‌های برائت و پاکی تو صبح و شام در آن تلاوت نگردد. در شب ابواء گردنبند تو افتاد. رسول اکرم جدر منزل توقف فرمود و مردم همراه با رسول الله جبرای پیدا کردن آن به راه افتادند تا اینکه موقع صبح مردم برای وضو گرفتن آب نداشتند، (یعنی آب‌ها تمام شده بود) خداوند آیه‌ی تیمم: ﴿ فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدٗا طَيِّبٗا [النساء: ۴۳]، و [المائدة: ۶] را نازل کرد. مردم به خاطر تو و به برکت تو از رخصت تیمم بهره‌مند شدند. به خدا سوگند، تو بسیار مبارک هستی، عایشه فرمود: «ای ابن عباس، این سخنان‌ را بگذار، به خدا سوگند دوست دارم، ای کاش مادر مرا نمی‌زایید» [۶۸۵].

ابن عباس در بحث و مجادله با خوارج (آنانی که حضرت علیسبا آنان قتال کرد) و استدلال علیه آنان گفت: «شما می‌گویید: علی قتال کرد ولی غنیمت نگرفت و کسی را اسیر نکرد، آیا شما مادرتان عایشه را به اسارت می‌گیرید، در حق وی حلال می‌دانید آنچه را که در حق دیگران حلال می‌دانید، حال آنکه او مادر شما است؟ اگر می‌گویید: آری، مرتکب کفر شده‌اید، !! اگر می‌گویید: «عایشه مادر ما نیست، باز هم مرتکب کفر شده‌اید، زیرا خداوند می‌فرماید: ﴿ ٱلنَّبِيُّ أَوۡلَىٰ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ مِنۡ أَنفُسِهِمۡۖ وَأَزۡوَٰجُهُۥٓ أُمَّهَٰتُهُمۡۗ [الأحزاب: ۶] شما (خوارج) میان دو گمراهی قرار گرفته‌اید. راه نجاتی برای خودتان پیدا کنید. این روایت صریح و صحیح کلیه روایت مجهوله‌ای را که بدون ذکر مآخذ و منبع ذکر شده‌اند، نفی می‌کند، ممکن است این گونه روایات از خزعبلات آقای تیجانی باشند.

آقای تیجانی در ادامه‌ی توهمات و خیالات خود می‌گوید: «موقف عایشه دختر ابی بکر را در برابر امام علی شناختیم، او سعی دارد با تمام وجود پدرش را حمایت کند حتی با نقل احادیث موضوعه یعنی ساختگی!؟» [۶۸۶].

۱-.. . از آقای تیجانی محدث!!! می‌پرسم، آیا تو معنی و مفهوم حدیث موضوع را می‌دانی؟ حدیث موضوع، به حدیثی گفته می‌شود که راوی آن متهم به کذب و دروغ پردازی باشد. در صورتی که راوی از رسول اکرم ج، عایشه باشد، آیا عایشه کسی است که متهم به کذب شده است؟! اگر تو معتقد به این هستی، باید موضعت را با دلیل ارائه بدهی. زیرا تمام دلایل قرآنی و روایی پیرامون سیره‌ی عایشهل حکایت از صدق و راستگویی او دارند، و امکان ندارد که عایشه در حق شوهرش دروغ گوید و احادیث دروغین را در باب فضایل پدرش به رسول الله جنسبت دهد. با این وصف چاره‌ای نمانده به جز اینکه به دروغگو بودن آقای تیجانی قضاوت شود، و بدون تردید این قضاوت هرگز به ضرر او نمی‌انجامد. زیرا او می‌داند که بزرگ‌ترین وجه امتیاز و ویژگی که او و شیعیانش را از سایر فرق، جدا می‌سازد، خصلت دروغگویی و خیال پردازی آن‌ها است!.

۲-.. . اگر عایشه احادیث موضوع را روایت می‌کند، چگونه تو از روایات عایشه استدلال می‌کنی، آیا استدلال تو از روایات عایشه با این دیدگاه تو متعارض نیست؟ آیا تو از حدیث عایشه درباره اینکه آیه تطهیر در حق علی، فاطمه و فرزندان فاطمه نازل شده است، استدلال نکردی؟ [۶۸۷]آیا تو از حدیث مطالبه فاطمه حق خود را از میراث رسول الله جکه عایشه آن‌ را روایت کرده است، استدلال نکردی؟ [۶۸۸]. آیا تو از حدیث عایشه، دایر بر رد عایشه وصیت رسول اللهجرا درباره خلافت علی، استدلال نکردی؟ [۶۸۹]تمام این احادیثی که تو از آن‌ها استدلال می‌کنی توسط عایشه روایت شده‌اند، باز هم تو مدعی هستی که عایشه احادیث موضوعه را روایت می‌کند؟! و شیخ و امام امامیه، ابن بابویه قمی در کتاب «الخصال» چگونه از این روایات استدلال می‌کند و صحت آن‌ها را تایید می‌کند [۶۹۰]. سبحان الله، ای خواننده‌ی محترم، ببین خداوند چگونه حق را از زبان آن‌ها بیرون می‌آورد؟!.

آقای تیجانی در خاتمه‌ی سخنان دروغین خود می‌گوید:

«هر پژوهشگر در این مساله مشاهده می‌کند که به وی وصیت برای علی از لابلای این جریانات، بر خلاف خواست و کتمان کردن عایشه به مشام می‌رسد. بخاری در صحیح خود در کتاب وصایا و مسلم نیز تحت همان عنوان روایت کرده‌اند که نزد عایشه این مساله مطرح شده است که رسول اکرم جدر حق علی وصیت کرده است.. . ببین خداوند چگونه نور و روشنی خودش را ظاهر می‌کند هر چند که ستمگران در صدد کتمان آن بر آیند.. . باز آقای تیجانی می‌گوید: وقتی عایشه ام المومنین بر زبان آوردن نام علی را تحمل نمی‌کند و شخص او را نمی‌پسندد، همانطور که ابن سعد در طبقات و بخاری در صحیح تحت عنوان (مرض النبی و وفاته) نقل کرده‌اند و وقتی عایشه با شنیدن خبر موت علی سجده شکر به جا می‌آورد، چگونه می‌توان از وی توقع داشت که او وصیت در حق علی را کتمان نکند، او کسی بود که عداوت و کینه‌اش با علی، فرزندانش و اهل بیت نزد همه مردم به درجه‌ی شهرت رسیده بود [۶۹۱].

می‌گویم:

۱-.. . به حق و انصاف به وی دروغ که آقای تیجانی زحمت آن‌ را متحمل شده است، به مشام رسیده و کتابش را مملو ساخته و ادعای هدایتش را فرا گرفته است.

۲-.. . حدیثی که بخاری و مسلم آن‌ را روایت کرده‌اند و آقای تیجانی از آن، دایر بر وصیت نمودن رسول الله جاستدلال می‌کند، این است که عایشهلمی‌گوید: «وقتی نزد من مطرح شد که رسول الله جبرای حضرت علی وصیت کرده است، با استدلال به اینکه رسول الله جدر بیماری موت و در آخرین روزهای زندگی‌اش نزد من بوده است، منکر این وصیت شدم. » بدون تردید عایشه در این انکار راست می‌گوید وانکارش مبنی بر صحت است. شگفت‌آور این است که آقای تیجانی این حدیث را به جای اینکه علیه خود بداند. آن‌ را به نفع خود تلقی می‌کند. به خدا سوگند، نوعیت حجت و دلیل در این حدیث برای من روشن نیست، آیا ادعای کسی که بدون دلیل بگوید: رسول الله جبرای علی وصیت کرده است، این به منزله‌ی قول صریح و مرفوع پیامبر است و به عنوان حجت پذیرفته می‌شود؟! چگونه؟ دلیل و حجت روشن‌تر از آفتاب در قول عایشهلمتبلور است که می‌گوید: من از چنین وصیتی خبر ندارم.. دقت کن خداوند چگونه نور و روشنی‌اش را بر ملا می‌سازد. هر چند که ستمکاران در صدد پنهان کردن آن بر آیند؟!.

۳-.. . ادعای آقای تیجانی دایر بر اینکه عایشه تحمل شنیدن نام علی را نداشت، در مباحث گذشته بدان پاسخ داده شد. در طبقات سعد چنین چیزی که عایشه تحمل شنیدن اسم علی را نداشت، آنطور که تیجانی مدعی است، اصلاً وجود ندارد. اما اینکه تیجانی حدیثی را نقل کرده و در آن اشاره شده است که رسول اکرم جصراحتاً و با ذکر نام برای حضرت علی وصیت کرده است، باید به کتاب خود آقای تیجانی که حدیث مذکور در آن بیان گردیده است، مراجعه شود.

[۶۴۳] ثم اهتدیت ص(۱۱۷) و آنگاه. . . هدایت شدم ص (۱۹۳-۱۹۲). [۶۴۴] منهاج السنة ج۴ ص(۳۱۳-۳۰۹) با اندکی تصرف. [۶۴۵] مصنف ابن أبی شیبه ج۸ کتاب الجمل فی سیر عایشة ص(۷۱۸). [۶۴۶] المنهاج ج۴ ص(۳۱۸-۳۱۷). [۶۴۷] بخشی از حدیثی که امام بخاری آن را در تفسیر سوره‌ی نور روایت کرده است. [۶۴۸] فتح الباری ج۸ ص(۳۲۴) کتاب التفسیر. [۶۴۹] مسلم کتاب التوبة ص(۱۶۳-۱۶۲). [۶۵۰] الفتح ج۸ ص(۳۲۴). [۶۵۱] ثم اهتدیت ص(۱۱۷) و آنگاه. . . هدایت شدم ص(۱۹۳-۱۹۲). [۶۵۲] تاریخ طبری ج۳ ص۲۹ سنه ۳۶. ابن الأثیر ج۳ ص ۱۲۳-۱۲۲ سنه ۳۶هـ. [۶۵۳] الطبری ج۳ سنه ۳۶ ص ۳۹. [۶۵۴] طبری ج۳ سنه ۳۶ هـ ص (۴۳). [۶۵۵] مصنف ابن أبی شیبة ج۸ کتاب الجمل ص (۷۱۶). [۶۵۶] ثم اهتدیت ص (۱۱۸-۱۱۷) و آنگاه.. . هدایت شدم ص (۱۹۴-۱۹۳). [۶۵۷] فضائل الصحابة لأحمد ج۲ رقم (۱۱۹۹) ص (۷۰۲). [۶۵۸] شذرات الذهب ج۱ ص۴۲ و تحقیق مواقف الصحابة ج۲ ص(۱۱۵). [۶۵۹] أحکام القرآن لابن العربی ج۳ ص (۱۵۳۶) و تحقیق مواقف الصحابة ج۲ ص (۱۱۶). [۶۶۰] کتاب الثقات لابن حبان ج۲ ص(۳۸۲) و تحقیق مواقف الصحابة ج۲ ص(۱۱۵). [۶۶۱] علل الشرائع لابن بابویه قمی ج۲ ص (۳۲۹-۳۲۸). [۶۶۲] ثم اهتدیت ص (۱۲۰-۱۱۹) و آنگاه. . . هدایت شدم ص (۱۹۵-۱۹۴). [۶۶۳] تاریخ طبری ج۳ ص (۱۴) سنه ۳۶ هـ [۶۶۴] ثم اهتدیت ص (۱۱۹) و آنگاه. . . هدایت شدم ص (۱۹۶-۱۹۵). [۶۶۵] مسلم مع الشرح (۲۹۰۵) کتاب الفتن، باب الفتنة من المشرق. [۶۶۶] همان ماخذ گذشته. [۶۶۷] بخاری کتاب النکاح باب ذب الرجل عن ابنته فی الغیرة شماره‌ی (۴۹۳۲). [۶۶۸] ثم اهتدیت ص (۱۲۰-۱۱۹) و آنگاه. . . هدایت شدم ص (۱۹۶). [۶۶۹] تفسیر ابن کثیر ج۳ سوره نور ص(۲۸۸). [۶۷۰] تفسیر ابن کثیر ج۳ ص (۲۸۹). [۶۷۱] سنن ترمذی جلد ۵ کتاب المناقب باب فضل شماره (۳۸۷۹). [۶۷۲] سنن ترمذی (۳۸۸۶) بخاری (۳۴۶۲). [۶۷۳] سنن ترمذی برقم (۳۸۸۹). [۶۷۴] ترمذی برقم (۳۸۸۲). [۶۷۵] ترمذی رقم (۳۸۸۳) و صحیح ترمذی (۳۰۴۴). [۶۷۶] ترمذی رقم (۳۸۹۲). [۶۷۷] الاستیعاب ج۴ حرف العین ص (۱۸۸۳). [۶۷۸] به الإصابة ج۷ ص (۷۴۲-۷۳۹) مراجعه کنید. [۶۷۹] ثم اهتدیت ص (۱۲۰) و آنگاه. . . هدایت شدم ص (۱۹۷-۱۹۶). [۶۸۰] ثم اهتدیت ص (۱۴۰-۱۳۹) و آنگاه. . . هدایت شدم ص (۲۳۰-۲۲۹). [۶۸۱] الکامل لابن الأثیر ج۳ ص۳۱۵ سنه۴۹. [۶۸۲] الاستیعاب ج۱ حرف ح الحسن بن علی (ص ۳۹۲). [۶۸۳] آن کسی که نگذاشت حضرت حسن در کنار رسول اکرم جدفن گردد، مروان بن حکم بود چنان‌چه در ((الکامل)) ابن اثیر و ((البدایة والنهایة)) ابن کثیر در حوادث سال ۴۹ هـ آمده است. ((مترجم)). [۶۸۴] الاحتجاج للطبرسی ج۲ (ص۲۹۰). [۶۸۵] فضائل الصحابة لأحمد. ج۲ رقم ۱۶۳۹. و سند آن صحیح است. [۶۸۶] ثم اهتدیت (ص۱۴۱) و آنگاه. . . هدایت شدم ص (۲۳۳). [۶۸۷] ثم اهتدیت ص (۱۱۵) و آنگاه. . . هدایت شدم ص (۱۹۰-۱۸۹). [۶۸۸] ثم اهتدیت ص (۱۱۴) و آنگاه هدایت شدم ص (۱۸۷). [۶۸۹] ثم اهتدیت ص (۱۶۴) و آنگاه. . . هدایت شدم ص (۲۷۴). [۶۹۰] ((الخصال)) للقمی ص (۷۱-۷۰-۶۹). [۶۹۱] ثم اهتدیت ص (۱۶۴) و آنگاه. . . هدایت شدم ص (۲۷۵-۲۷۴).