بلکه گمراه شدی

فهرست کتاب

باب پنجم: نقدی بر ادعای تیجانی دایر بر اینکه بعضی از صحابه بعضی دیگر را نکوهش کرده‌اند

باب پنجم: نقدی بر ادعای تیجانی دایر بر اینکه بعضی از صحابه بعضی دیگر را نکوهش کرده‌اند

نخست استدلال او از حدیث ابوسعید خدری را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

تیجانی می‌گوید: «... از ابوسعید خدری چنین مروی است: «... رسول اکرم جروزهای عید قربان و عید فطر به مصلی تشریف می‌برد. نخست نماز را اقامه می‌کرد ـ بعد رو به طرف مردم کرده در حالت ایستادن به ایراد خطبه می‌پرداخت و مطالبی را که لازم بود، بیان می‌کرد و سپس به خانه بر می‌گشت. ابوسعید می‌گوید: مردم همواره بر این منوال عمل می‌کردند تا اینکه روزی با مروان، امیر مدینه برای ادای نماز عید قربان یا عید فطر به عیدگاه رفتم. وقتی وارد مصلی شدیم، منبری را که «کثیر ابن صلت ساخته بود، در آنجا گذاشته شده بود مروان می‌خواست (قبل از ادای نماز) بالای منبر رود و به ایراد خطبه بپردازد. من (ابوسعید خدری) بلا فاصله او را به طرف خود کشیدم او نیز مرا به طرف خود کشید و بالاخره بالای منبر رفت و قبل از نماز به ایراد خطبه پرداخت. من به او گفتم: به خدا سوگند، (سنت پیامبرج) را تغییر دادند؟ مروان گفت: ای، ابا سعید، آنچه که تو می‌دانی، دورانش سپری شد. من گفتم: به خدا سوگند، آنچه را که من می‌دانم بهتر است از آنچه که نمی‌دانم. مروان گفت: مردم بعد از نماز برای شنیدن سخنان ما نمی‌نشینند، لذا من خطبه را قبل از نماز خواندم. درباره علل و اسبابی که صحابه را به تغییر سنت رسول الله جوا می‌داشت، بسیار تلاش نموده‌ام [۱۹۶].

جواباً عرض می‌شود:

۱- طبق اظهارات علامه ذهبی، مروان صحابی نیست بلکه تابعی است [۱۹۷]. درباره اینکه او، رسول اکرم جرا دیده است، اختلاف نظر وجود دارد. مروان در زمان وفات رسول اکرم جده سال سن داشت و به حد بلوغ نرسیده بود. بنابراین، عمل یک تابعی را در پرونده صحابی آوردن و به صراحت چنین عنوان کردن «گواهی صحابه علیه خود پیرامون تغییر دادن سنت رسول الله ج» (شهادتهم على أنفسهم بتغییر سنة النبی ج) یک حرکت فوق العاده احمقانه و کودکانه است. ضمیر در «أنفسهم» ضمیر جمع است و ضمیر جمع این معنی را می‌رساند که تمام صحابهشدر تغییر سنت رسول اکرم جشریک بوده و نقش داشتند. آیا حماقت و سفاهتی بیشتر از این دیده می‌شود؟! قطعاً او با چنین استشهاد و استنادی، آن عده از صحابه را که از دیدگاه خود شیعه اخیار و پسندیده هستند، استثناء نمی‌کند، مانند علی بن ابی طالب، ابوذر، عمار و یاسر.. . الخ آیا آقای تیجانی می‌تواند از میان جمع اصحاب، آن چند تن را استثناء کند؟! بخاطر اینکه صورت حال روشن‌تر شود و جنایات تیجانی برای همگان آشکارتر گردد، حدیثی را که در همین خصوص بعد از چند صفحه آمده است، تقدیم خوانندگان می‌گردد. و آن حدیث چنین است: ابن عباس می‌گوید: در نماز عید همراه با رسول اکرم ج، حضرت ابوبکر، حضرت عمر و حضرت عثمانشدر مصلی حاضر بودم. همه آنان نخست نماز خواندند، و بعد به ایراد خطبه پرداختند [۱۹۸].

۲- بالفرض، آنچه را که آقای تیجانی، خلاف سنت می‌داند، اگر از صحابهشصورت گرفته باشد، باز هم موجب نقص و عیب برای صحابه نمی‌شود. زیرا آنان معصوم نبودند و خطای اجتهادی از آنان ممکن بود، بدون اینکه آنان چنین قصدی داشته باشند و هرگاه به حق پی برده و متوجه خطا می‌شدند، از حق تبعیت می‌کردند ـ امام شافع/ می‌فرماید: شخصی ثقه از ابن ابی ذیب و او از مخلد بن خفاف به من خبر داد که مخلد بن خفاف می‌گوید: با جوانی معاوله کردم و بعد متوجه شدم که مبیع معیوب است، درباره مبیع معیوب نزد عمر بن عبدالعزیز از دست آن جوان شکایت کردم. عمر بن عبدالعزیز حکم کرد تا من مبیع را برگردانده و کل ثمن را از آن جوان پس بگیرم. بعد نزد عروه آمده او را از ماجرا آگاه کردم. عروه گفت: همین امروز بعد از ظهر نزد او (عمر بن عبدالعزیز) رفته به او می‌گویم: حضرت عایشهلاز رسول اکرم جنقل کرده است که در چنین حالتی فرمود: «إن الخراج بالضمان» مخلد بن خفاف می‌گوید: هرچه زودتر نزد حضرت عمر بن عبدالعزیز رفته او را از حدیثی که عروه از عایشه برای من نقل کرده بود، مطلع کردم. حضرت عمر بن عبدالعزیز گفت: «این شخص درباره این مرافعه معادله را برای من بسیار آسان کرد پروردگارا، تو می‌دانی که من بجز حق و حقیقت قصد دیگری ندارم. سنت رسول اکرم جدر این باره به من رسید لذا من فیصله عمر را رد کرده و سنت رسول اکرم جرا به اجرا در می‌آورم. آنگاه برای من حکم کرد تا در عوض آنچه که در حق من قضاوت کرده بود، تاوان بگیرم [۱۹۹]. زید بن ثابت زن حائضه را قبل از طواف وداع اجازه رفتن نمی‌داد و در این باره با حضرت عبدالله بن عباسببحث و مناظره داشت. ابن عباس به او گفت: فلان زن انصاری را بپرس، آیا رسول اکرم جاو را در این باره چه امر کرده است؟ زید نزد آن زن انصاری رفت و مساله را از او جویا شد و برگشت در حالی که خوشحال بود و خطاب به ابن عباس گفت: «تو همواره راست می‌گویی» [۲۰۰]. آری، اینان بودند اصحاب رسول الله جکه به رسول الله جایمان داشتند و او را تجلیل نموده و بلا فاصله از دستور و سنت او تبعیت می‌کردند.

۳- اما در ارتباط با آنچه که مروان انجام داد، عرض شود که او با رای و اجتهاد خود چنین خطایی مرتکب شده بود. لکن حضرت ابوسعید خدریس او را نکوهش کرده زیرا او عمل رسول الله ج(نماز قبل از خطبه) را ضروری می‌دانست و مروان آن‌ را حمل بر اولویت می‌کرد. به همین خاطر برای ترک اولویت تغییر حال مردم را عذری موجه تلقی نموده، حفاظت اصل سنت را که همانا شنواندن خطبه است، ترجیح می‌داد از برقرار نمودن ترتیبی که جز شرایط خطبه نبود [۲۰۱]. و با وجود این همه حضرت ابوسعید پای خطبه او نشست و بخاطر تبعیت از امام حضورش را ترک نکرد.

۴- چنین فتواهای اجتهادی خلاف سنت از حضرت علیس نیز ثابت است. زیرا حضرت علیس «أبعد أجلین» دورترین فاصله زمانی را، برای عدت متوفی عنها زوجها که حامله باشد، قرار داده است. حال آنکه سنت ثابته رسول اکرم جکه موفق با حکم قرآن است، این است که عدت این زن با وضع حمل به پایان می‌رسد. همچنین فتوای دیگر حضرت علی که مخالف با سنت رسول الله است، فتوای او درباره مفوضه (زنی که بدون ذکر مهریه خود را تحویل شوهر داده است) به شمار می‌رود. حضرت علیس در این باره می‌فرماید: با مرگ شوهر، مهریه او ساقط می‌گردد. حال آنکه عبدالله بن مسعود و تنی چند از صحابه فتوا داده‌اند که «لها مهر نساءها» یعنی مهر مثل به او می‌رسد. همانطور که اشجعیون از رسول اکرم جدرباره بروع دختر واشق حدیثی را نقل کرده است [۲۰۲]. این فتواها هرگز به این معنی نیستند که حضرت علیس سنت رسول اکرم جرا تغییر داده است، زیرا ممکن است حدیث رسول الله جبه او نرسیده باشد. عیناً همین تاویل درباره عمل مروان نیز وجود دارد و آن اینکه، خطا، خطای اجتهادی است چون او شرطی از شروط نماز را مخالفت نکرده است لذا هر گونه تفاوت میان فتوای حضرت علیس و عمل مروان، مردود است.

۵- بدون تردید، روش شیعه بسیار تعجب آور و شگفت انگیز است. آن‌ها عمل یک تابعی را که مجوز و دلیل شرعی برایش وجود دارد، مورد نکوهش و ایراد قرار می‌دهند اما اینکه خودشان سنت رسول الله جرا اجمالاً و تفصیلاً ترک می‌کنند، اصلاً احساس ناراحتی نمی‌کنند و بخاطر گمراهی فکری و شک و تردید در امور دین بدون هیچ دلیلی اصحاب رسول اکرم جرا مورد طعن و عیب جویی قرار می‌دهند. دلیل این گونه منش نامطلوب خبث باطن و این پندار باطل است که سنت را فقط در گفته‌های حضرت علی و اولادش منحصر می‌دانند. ای شیعیانی که به دروغ به بهانه حمایت از سنت اشک تمساح می‌ریزید، جواب دهید: آیا تنها حضرت علیسو اولادش بودند که سنت را از رسول الله جآموختند و یاد گرفتند و سایر صحابهشکه پیامبرجرا در سفر و حضر در دعوت و جهاد، در حیات و حتی در ممات، همراهی می‌کردند، از سنت بی‌خبر بودند و درباره آن، هیچ اطلاعی نداشتند؟ «پیروی از سنت دروغین شما را مبارک باد».

[۱۹۶] ثم اهتدیت ص (۱۰۶) آنگاه. . . هدایت شدم ص (۱۷۳-۱۷۲). [۱۹۷] سیر أعلام النبلاء ج۳ ص (۴۷۶). [۱۹۸] صحیح البخاری ج ۱ کتاب العیدین برقم (۹۳۰). [۱۹۹] اعلام الموقعین عن رب العالمین، ابن قیم جوزیه ج ۲ ص ۲۰۰. [۲۰۰] مصدر سابق ج ۲ ص (۳۰۳). [۲۰۱] فتح الباری ج ۲ ص (۵۲۲). [۲۰۲] منهاج السنة ج ۴ ص ۱۸۳.