وحدت یا تقریب بین مذاهب
از مدتها است که شعار تقریب بین مذاهب که به ظاهر شعاری بسیار با زرق و برق است، مطرح میشود: اختلافات را کنار بگذاریم، در برابر دشمنان خارجی یکی باشیم، باید در برابر امریکا و امپریالیسم جهانی ایستاد ووو.. .. خواننده گرامی همانطوریک مشاهده میکنید در نگاه اولیه این شعارها، شعارهایی بسیار خوب است اما آیا در عمل، شیعه این چیز را میخواهد یا صرفاً میخواهد از انزوای دینی در میان انبوه اهل سنت و سواد اعظم بیرون بیاید و در عین حال هر کجا فرصت یافت، ضربهاش را بزند و این شعارها همگی نفاق وتقیه است. بلکه آنها به کمتر از شیعه شدن راضی نمیشوند.
بیاییم با هم سری به ایران بزنیم و نگاهی به برادران اهل سنت مان در ایران بیاندازیم و ببینیم که بعد از پیروزی انقلاب در ایران بر آنها چه گذشت وچه میگذرد؟ البته ناگفته نماند که ایران این روزها پرچمدار وحدت!! میان شیعه و سنی است.
اگر خواسته باشم همه مشکلات و آلام اهل سنت ایران را شرح دهم مثنوی هفتاد من کاغذ میخواهد و این مختصر گنجایش آن را ندارد. اما بطور مختصر میگویم:
اولاً: اهل سنت در ایران، محرومترین طبقات اقتصادی ملت ایران را تشکیل میدهند بدلیل اینکه فرصتهای مساوی برای فعالیتهای اقتصادی میان شیعه و اهل سنت وجود ندارد. از سر و صورت شهرها و روستاهای اهل سنت نشین فقر و بدبختی میبارد این تبعیض را شما در مناطقی که روستاهای سنی و شیعه نشین کنار یکدیگر و نزدیک به هم قرار دارند مثل استان خراسان، کردستان و بسیاری از مناطق دیگر بخوبی لمس میکنید.
از نظر تحصیلات دانشگاهی هم اهل سنت وضعیت بهتری ندارند بلکه طی سالهای گذشته صدها نفر از جوانان اهل سنت گزینش شده و از ادامه تحصیل محروم شدهاند و اگر کسانی هم توانستهاند از سوراخهای صعب العبور گزینش بگذرند و نگهبانان متوجه سنی بودن آنها نشدهاند بعد از فارغ التحصیل شدن باید در کوچه و خیابانها پرسه بزنند زیرا بجرم وهابیت از رفتن به کارهای حکومتی محروم میشوند در نتیجه بسیاری از جوانان اهل سنت از همان اول ترجیح میدهند دنبال علم و تحصیل نروند.
از نظر سیاسی مسئله خیلی واضح و آشکار تر است. اهل سنت در ایران از هیچ پست و منصب کلیدی در کشوری که بیست و پنج تا سی درصد جمعیت آن را تشکیل میدهند، برخوردار نیستند.
و بالاتر از همه اینها، ظلم و ستمی که از نظر دینی به اهل سنت میشود همه ظلمها را تحت پوشش قرار میدهد زیرا در ایران همه امکانات چاپ و نشر، وسایل دعوت و تبلیغ و رسانههای گروهی اعم از رادیو، تلویزیون، سینما، مجله و روزنامه در اختیار آنان است و از همه این تریبونها برای نشر اعتقادات و اندیشههای خویش استفاده میکنند این در حالی است که اهل سنت هیچیک از این فرصتها را ندارند. تشیع نه تنها اینکه به نشر اندیشههای خود میپردازد بلکه سب و شتم، فحاشی و اهانت به مقدسات اهل سنت در راس برنامههای آنها قرار دارد بزرگترین گواه این مطلب، کتابی است که هم اکنون پاسخ آن را به خوانندگان گرامی تقدیم میکنیم.
اما اگر یکی از اهل سنت خواسته باشد بگوید به اهل سنت فحش ندهید به مقدسات آنها اهانت نکنید آن زبان باید بریده شود و آن شخص باید به زندان انفرادی برود و با تهمتهایی که از زبان آوردن آنها انسان خجالت میکشد، اعدام شود و یا اینکه جسد قطعه قطعه شدهاش در خیابانی دیده شود. بله، سربازان گمنام امام زمان به حسابش رسیدهاند و اگر کسی توانست بعد از تهدید شدن، جان سالم بدر برد و به یکی از کشورهای همسایه مثل پاکستان و افغانستان هجرت نماید، وی هم از دست سربازان گمنام امام زمان نجات پیدا نخواهد کرد بلکه طرفداران وحدت!!! و تقریب!!! او را گلوله باران خواهند کرد.
بله، خواننده گرامی! شاید شما باور نکنید اما اینها واقعیتهایی است که در کشوری که طرفدار وحدت و تقریب است اتفاق میافتد و اینک چند نفری از شهدای اهل سنت را بعنوان نمونه ذکر میکنیم تا سخنان ما با دلیل و برهان باشد:
علامه احمد مفتی زاده در اوایل انقلاب هنگامی که صحبت از حقوق دینی و سیاسی اهل سنت نمود به زندان افتاد و بعد از چند سال جنازه نیمه جانش را تحویل وارثان وی دادند که آن هم بعد از مدت کو تاهی در گذشت.
دکتر احمد میرین معروف به دکتر سیاد، فارغ التحصیل دانشگاه اسلامی مدینه منوره که در یکی از مناطق بسیار محروم بلوچستان یک باب مدرسه دینی کوچک و متواضع برای آموزش فرزندان منطقه باز کرده بود، بعد از بازگشت از امارات متحده عربی در فرودگاه بندرعباس دستگیر شد و بعد از چند روزی جنازهاش در فلکه میناب با آثار خفگی و تزریق آمپول مشاهده گردید، شخص مظلومی که به جز از قرآن و سنت به چیزی دیگر نمیاندیشید. البته ناگفته نماند که وی قبل از این، پنج سال را به جرم وهابیت در زندان به سر برده بود و سرانجام اینچنین مظلومانه به شهادت رسید.
دکتر مظفریان که به اهل سنت گرایش پیدا کرده بود و امام جمعه اهل سنت شیراز به حساب میآمد دستگیر شده و مدتی را در زندان میگذراند و بعد از آن با اعلان جرمهایی که بنده از به قلم آوردن آنها شرم دارم، اعدام گردید.
ملا محمد ربیعی از علمای بنام و صاحب چندین تالیف و ترجمه به زبانهای فارسی و کردی بعد از اینکه از قسمتهایی از فیلم امام علی که در آن به اهل سنت اهانت شده بود، انتقاد میکند، ربوده شده و بعد از چند روز جنازهاش در یکی از خیابانها دیده میشود.
مولوی عبدالملک ملا زاده فرزند مرحوم مولوی عبدالعزیز رهبر دینی بلوچستان در وقت خودش هنگامیکه از حقوق دینی و سیاسی اهل سنت دفاع میکند و تحت فشار حکومت قرار میگیرد به پاکستان هجرت میکند اما بعد از مدتی در پاکستان توسط مزدوران اطلاعات ایران در خیابانهای کراچی بارگبار گلوله همراه یکی دیگر از دوستانش، مولوی عبدالناصر جمشید زهی فارغ التحصیل دانشگاه دمشق به شهادت میرسد.
شیخ محمد صالح ضیائی از اولین فارغ التحصیلان دانشگاه اسلامی مدینه منوره، مدیر مدرسه دینی و امام جمعه بندرعباس بعد از اینکه چندین بار بطور پی در پی برای باز جویی برده میشود از آخرین بازجویی بر نمیگردد، خانواده وی چند روز در انتظار میمانند اما بعد از چند روز با جنازه قطعه قطعه شده او در یکی از جادهها مواجه میشوند. بله، شیخ بعد از اینکه بشدت شکنجه شده بود، با چاقو قطعه قطعه شده و در پایان هم مقداری اسید بر جسدش پاشیده شده بود تا آثار جنایت محو گردد.
علامه ناصر سبحانی از علمای بر جسته کردستان، بعد از اینکه حدود یک سال را در زندان به سر میبرد، در همان زندان اعدام میشود و خانوادهاش حتی از جنازهاش هم محروم میشوند و تا امروز کسی نمیداند که با جنازهاش چه کردهاند.
مولوی قدرت الله جعفری از علمای خراسان بعد از برگشتن از پاکستان و اتمام دوران تحصیل به محض اینکه به ایران میآید دستگیر میشود و حدود یکسال در زندان به سر میبرد و هنگامیکه برای آخرین بار پدر پیرمردش به ملاقاتش میرود جنازهاش را به او تحویل میدهند.
و چندین نفر دیگر، این دیوان تمام شدنی نیست اما تو خودت حدیث مفصل بخوان.
علاوه بر این، دهها تن از علمای اهل سنت برای نجات جان، دین و عقیده شان به کشورهای پاکستان، افغانستان و بعضی از دول خلیج هجرت کردهاند و در بدترین شرایط، زندگی میکنند. إنا لله وإنا إلیه راجعون.
و از زندان، شکنجه و اذیت و ازار هرچه میخواهی بگو. بله، مساجد تنها جایی است که اهل سنت در چهارچوبی بسیار محدود میتوانند مردم را راهنمایی کنند اما مساجد هم از تعدی و تجاوز سالم نماندهاند. بلکه اولاً برای ساختن مسجد، مشکلات زیادی ایجاد میکنند و براحتی پروانه کار برای بنای مساجد نمیدهند به طوریکه در شهرهای بزرگ و مرکزی اصلاً اجازه نمیدهند تا مسجدی ساخته شود به عنوان نمونه همه تلاشهای اهل سنت برای ساختن یک مسجد در تهران از اول انقلاب تا کنون ناکام مانده است و بالاتر از این، مسجد تاریخی شیخ فیض در شهر مشهد تخریب شد و تبدیل به پارک گردید و هنگامیکه مردم اهل سنت در زاهدان در مسجد مکی تجمع نمودند تا اعتراض خودشان را به گوش حکومت و مسئولین نظام برسانند، داخل مسجد گلوله باران شدند به طوریکه چندین نفر به شهادت رسید و صدها نفر مجروح گردید و تعداد زیادی هم روانه زندانها شدند. آیا باز هم آنها خواهان وحدت و تقریب!!! بین مذاهب هستند یا واقعاً به مذهبشان که تقیه است عمل میکنند؟!
مدارس دینی اهل سنت که با کمکهای مردمی اداره میشود و مراکزی برای آموزش اولیه احکام اسلامی به مردم اهل سنت است هم بدون گلایه نمانده است، در طول سالهای انقلاب به شکلهای مختلف تحت فشار بودهاند و هستند و آنها چندین مدرسه را در خراسان و بلوچستان تعطیل کردهاند. بله، باید وحدت!!! رعایت شود.
و در پایان باید بگویم خطرناک ترین کاری که انجام میشود خیانت در گزارش تاریخ است، آنها با تمام امکاناتی که در دست دارند تاریخ را وارونه جلوه میدهند، حق را باطل، و باطل را حق جلوه میدهند، همه اعتقادات اهل سنت را زیر سوال میبرند، پیرامون آنها شک وشبهه ایجاد میکنند، صحابه رسول الله جرا که به اتفاق امت اسلامی بهترین انسانها بعد از پیامبران هستند، عدهای خائن، غاصب و مرتد معرفی میکنند و اینگونه ریشه دین را به تیشه میزنند، از فیلمهای سینمایی گرفته تا سریالهای تلویزیونی، صفحات روزنامهها و مجلات، برنامههای درسی دانش آموزان و دانشجویان، شعارهای در ودیوار، چاپ و نشر، همه وهمه در خدمت همین اهداف حرکت میکنند. اما بیچارهء اهل سنت نه تنها اینکه از همه این امکانات محروم است اگر از یکی از اهل سنت درباره اعتقادات اهل سنت پرسیده شود و او پاسخ دهد و یا خواسته باشد در برابر این موج تبلیغات اهانت آمیز، مردم اهل سنت را راهنمایی کند، خلاف وحدت!!! گام برداشته است و باید با زندان، مرگ، اعدام و ترور مواجه گردد.
در همین راستای وحدت و تقریب!!! کتابهای زیادی نوشته شده است که در آنها به مقدسات اهل سنت بویژه صحابه و یاران آنحضرت جاهانت شده است، همان کسانی که رسول اکرم جبیست وسه سال تمام زحمت کشید، آنها را تربیت کرد و در حالی از دنیا رفت که از آنها راضی بود.
یکی از این کتابها که مولفش در آن بسیار بیادبی و زبان درازی کرده است و اندیشههای اهل سنت را به باد انتقاد گرفته است کتاب «ثم اهتدیت» محمد تیجانی سماوی است. مولف این کتاب، آقای تیجانی میگوید: وی اهل سنت بوده و با تحقیق و بررسی عمیق، هدایت!! شده است وخاطراتش را در این کتاب برشته تحریر در آورده است تا دیگران از این هدایت!! وی بهرهمند گردند. بنده هم پیشاپیش هدایت!!! را به او تبریک میگویم.
و این کتاب با نام «آنگاه هدایت شدم» و چندین کتاب دیگر از همین مولف توسط شخصی بنام سید محمد جواد مهری به زبان فارسی ترجمه شده است تا با بد و بیراه گفتن صحابه رسول الله ج، بویژه خلفای سه گانه وعشره مبشره البته به استثناء علی بن ابی طالبس و همچنین اهانت و زبان درازی نسبت به ام المومنین حضرت عایشهلدین خود را نسبت به میلیونها اهل سنت فارسی زبان ایران وجهان ادا کند و پایههای وحدت و تقریب بین مذاهب!!! را بیش از پیش استحکام بخشد. بنیاد معارف اسلامی قم برای این کتاب وکتابهای دیگر مولف، سرمایه گذاری زیادی کرده است. البته اگر چه چنین به نظر میرسد که این سری کتابها در بنیاد فوق الذکر نوشته شده است وبنام این هدایت یافته!!! منتشر شده است. چنانچه آقای مهری در مقدمهی کتاب مذکور میگوید: «اکنون بنیاد معارف اسلامی با تعداد زیادی از محققین و علما، مشغول خدمت در زمینههای مختلف و آماده سازی برای طرح مهم تاریخ نگاری میباشد. تاکنون کارهای ارزشمند و شایان تقدیری به اتمام رسیده.. . » شاید این کار، یکی از آن کارهای ارزشمند باشد. بهر حال این مطلب بسیار مهم نیست، مهم مطالب و محتویات کتاب است.
قابل یادآوری است که آنها برای پخش و نشر این کتاب از همه امکانات خویش استفاده کردند زیرا این کتاب به گفته آقای تیجانی: داستان یک کشف نوین، نه اکتشاف در جهان اختراعها و ابتکارات تکنیکی وفیزیولوژی، بلکه در جهان عقائد و در میان سیلی از مکتبهای مذهبی و فلسفههای دینی.. . » [۷]به شمار میرود.
و به همین خاطر اقشار مختلف ملت ومسئولین را بسیج کردند تا این اختراع و کشف نوین را به بشریت عرضه کنند و اقای مهری با این کلمات در مقدمه چاپ هشتم کتاب از آنها تشکر و قدردانی میکند: «بهر حال در این زمینه دوستان زیادی چه از مسئولین محترم و چه از ائمه جمعه و چه از روحانیون، فرهنگیان، کسبه، کارمندان و عامه مردم که احساس مسئولیت نموده.. . و بیشترین فعالیت را انجام دادهاند و با نامهها و پیغامها و تلفنهای مشوقانه زیادی به اینجانب و به بنیاد معارف اسلامی ما را سرافراز نمودهاند... ».
به طور کلی با نقل این جملات خواستم به اهمیت این کتاب نزد تشیع اشاره کنم و فکر میکنم با نقل جملات فوق به اهمیت آن پی بردهاید البته کسانی که داخل ایران زندگی میکنند خودشان اهمیت این کتاب را به خوبی میدانند.
[۷] آنگاه هدایت شدم ص (۱۳).