نقدی بر دیدگاه تیجانی دایر بر اینکه معاویه از کاتبان وحی نبوده و به مردم دستور داده تا علی را بد و بیراه بگویند:
آقای تیجانی میگوید: «پیرامون علل و عواملی که صحابه سنت رسول الله جرا تغییر دادند. کنکاش و کند و کاو زیادی نمودم و برایم روشن گردیده است که امویها که اغلب آنان اصحاب رسول الله بودند و معاویه در راس آنان قرار داشت و به عقیدهی اهل سنت کاتب وحی بود، مردم را بر انگیخت و آنان را اجبار میکرد تا بالای منبرها به علی بن ابی طالب ناسزا گویند، همان گونه که مورخان ذکر کردهاند و امام مسلم در صحیح خود در باب فضایل علی نیز این مطلب را آورده است. معاویه در تمام بلاد ماموران دولتی خود را امر کرده بود تا ناسزا گفتن به علی را شیوهی خود قرار داده و به خطباء و ائمه مساجد دستور دهند تا در منابر علیه علی بن ابی طالب بدگویی کنند [۷۰۶]. آقای تیجانی در جایی دیگر درباره معاویه میگوید: اهل سنت چگونه او را مجتهد میدانند و او را ماجور میدانند، حال آنکه او مردم را برای لعن به علی و اهل بیت رسول الله جتشویق میکرد [۷۰۷]. در جایی دیگر میگوید: معاویه را به لعن علی و اهل بیت مصطفی جامر میکرد و تا شصت سال تمام روی منابر علی لعن میشد [۷۰۸]. تیجانی میگوید: «چگونه (اهل سنت) او را کاتب وحی معرفی میکنند، وحی در طول مدت ۲۳ سال بر رسول الله جنازل میشد، و معاویه یازده سال اول مشرک بود و زمانی که بعد از فتح مکه مسلمان شد، در هیچ روایتی نیامده است که او در مدینه زندگی کرده باشد و رسول الله جنیز بعد از فتح مکه سکونت نداشته است. در این شرایط چگونه او کاتب وحی شد؟! [۷۰۹].
میگویم:
۱-.. . اینکه معاویه امر کرده است تا از فراز منبرها علیسلعن شود، دروغ محض است، هیچ گونه دلیل صحیح و ثابت بر صحت این مدعا وجود ندارد. سیره و خصلت معاویه ایجاب نمیکند که او چنین دستوری بدهد و آنچه که مورخان در این خصوص نقل کردهاند، اعتبار ندارد. زیرا بدون توجه و بدون تمییز به صحت و سقم، روایات را نقل میکنند. علاوه بر این، اغلب اینگونه مورخان ازو پیروان تشیع هستند. البته بعضی مورخان در کتب خود روایات صحیح و سقیم را نقل کردهاند ولی آنان وقتی این گونه روایات را به راویان شان نسبت دادهاند. عذر و دلیل آن را نیز متذکر شدهاند تا دیگران به راحتی بتوانند نسبت به رد یا قبول آنها قضاوت کنند. طبری از جملهی این مورخان است که در تحت سطوت و قدرت روافض زندگی کرده است و در مقدمهی تاریخ خود میگوید: «خوانندهی محترم این کتاب (اشاره است به تاریخ طبری) آگاه باشد که آنچه که در این کتاب ذکر میشود، به راویان آن، بدون اینکه حجت عقلی برای صحت و سقم آن برایم روشن گردد، نسبت داده میشود. مقدار بسیار اندکی ممکن است از این قانون مستثنی باشد. زیرا کسانی که گذشتگان را در نیافتند و افراد موجود را ندیدهاند، علم صحیح درباره آنان را ندارند. تنها راه علم درباره کسانی که در دسترس نیستند چه متعلق به زمان حال باشند یا گذشته، نقل از ناقلان و اعتماد کردن به اخبار مخبران است نه بر استنباط عقلی و استخراج فکری، لذا آنچه که از گذشتگان در این کتاب ذکر میشود و موجب نا خرسندی خوانندگان یا عدم رضایت شنوندگان میگردد. بخاطر این است که دلیل صحت آن شناخته نشده است نه اینکه ما قصد نقل چنین خبری را داشتهایم بلکه ما آن را از ناقلان و راویان نقل کردهایم و به نحوی که به ما رسیده است، به دیگران ابلاغ کردهایم» [۷۱۰].
با توجه به آنچه که عرض شد، لازم است که آقای تیجانی هنگام استدلال از قول مورخین مبنی بر اینکه معاویه مردم را امر کرده تا از فراز منبرها به علی بد و ناسزا گفته شود، نخست روایت را بطور مشخص ذکر کند و بعد آنچه که میخواهد در شرح و تفسیر آن بیفزاید.
۲-.. . تیجانی میگوید: «امام مسلم در صحیح خود، تحت عنوان فضایل علی، همین مطلب را ذکر کرده است. » این نیز دروغ محض است. منظور آقای تیجانی روایتی است که عامر بن سعد بن ابی وقاص از پدرش نقل کرده است. و ام چنین است: «معاویه بن ابی سفیان سعد را دستور داد و به او گفت: چه چیز مانع شد از اینکه تو ابو تراب (علی) را ناسزا گویی؟ سعد گفت: به یاد سه چیز افتادم که رسول الله جآنها را در حق علی گفته بود. به این خاطر من هرگز او را ناسزا نمیگویم. اگر یکی از آن سه تا به من داده شود، بهتر است از اینکه من شتران سرخ رنگ و آبستن را داشته باشم (این گونه شتر در آن زمان از بهترین سرمایههای ارزنده محسوب میشد) روزی که رسول اکرم جاو را به عنوان جانشین در مدینه ماموریت داد و خود به جهاد تشریف برد، علی به رسول الله جگفت: مرا همراه با کودکان و زنان گذاشتهاید؟ رسول الله جفرمود: آیا راضی نیستی که تو برای من مثل هارون برای موسی باشی، ولی بعد از من نبوت باقی نمیماند. از پیامبرجشنیدم که در جریان فتح خیبر فرمود: پرچم را به کسی خواهم سپرد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول نیز او را دوست دارند. سعد میگوید: هر کدام از ما در انتظار این بود که پرچم به او سپرده شود. پیامبرجفرمود: علی را بگویید تا بیاید، علی آمد و ناراحتی چشم داشت رسول الله در چشمهای علی آب دهن انداخت و پرچم را به او داد. خداوند بوسیلهی او پیروزی نصیب مسلمانان کرد. وقتی این آیه: ﴿ فَقُلۡ تَعَالَوۡاْ نَدۡعُ أَبۡنَآءَنَا وَأَبۡنَآءَكُمۡ ﴾[آل عمران: ۶۱] نازل شد، رسول اکرم جعلی، فاطمه، حسن و حسین را طلبید و فرمود: «هؤلاء أهلی» اینان اهل بیت من هستند [۷۱۱].
از حدیث مذکور چنین بر نمیآید که معاویه سعد را امر کرد تا به علی ناسزا گوید. بلکه همانطور که روشن و واضح است، معاویه درباره مانع از ناسزا گفتن به علی جویا شد و سعد دلیل عدم تعرض را بیان کرد و در هیچ جا نیامده است که معاویه دیدگاه سعد را نفی کند، بر وی خشم کند یا وی را مجازات کند، بلکه سکوت معاویه در واقع مهر تایید است بر دیدگاه سعد. اگر معاویه ستمگر میبود و مردم را به ناسزا گویی علی امر میکرد، آنطور که تیجانی مدعی است، هرگز در برابر دیدگاه سعد سکوت اختیار نمیکرد بلکه او را به ناسزا گفتن علی مجبور میکرد ولی چنین چیزی بروز نکرد. این خودش حکایت از آن دارد که معاویه چنین دستوری نداده و از چنین چیزی رضایت نداشت. امام نووی میگوید: «در این سخن معاویه تصریح نشده است که او به ناسزا گفتن به علی امر کرده باشد، بلکه معاویه درباره عوامل بازدارنده از ناسزا گفتن به علی جویا شد، یعنی معنی سخن معاویه این بود که تو ای سعد آیا به خاطر تقوی و خدا ترسی یا به خاطر خوف و یا دلیلی دیگر، و یا به چه دلیل از ناسزا گویی خودداری کردی؟! اگر به خاطر تورع و تجلیل از شخصیت او خودداری کردی، آنگاه تو محسن و ماجور هستی. اگر به دلیلی دیگر بوده است، پاسخی دیگر دارد. و ممکن است سعد در گروهی بوده است که آنان به علی بد گفته باشند و او نگفته است و نتوانسته است بدگویان را نکوهش کند و معاویه در این باره از وی سوال کرده است. تاویلات دیگری نیز محتمل است، از قبیل اینکه تو چرا دیدگاه او را تخطئه و دیدگاه ما را تصویب نکردهای و حسن رای و حسن اجتهاد ما را برای مردم اعلام نکردهای و ممکن است معاویه در این دیدگاه خودش خطا کرده باشد [۷۱۲].
۳-.. . از نوادرات روزگار و از شگفتیها است اینکه آقای تیجانی وهمپالکیهایش ناسزا گفتن به علی را بد میدانند اما بهترین صحابه مانند، ابوبکر، عمر و عثمانشرا ناسزا میگویند. کتابهای آنان مملو از چنین ناسزا گوییها هستند و از جمله آنها کتاب خود آقای تیجانی است، لذا من ناچارم که این کلمات را در حق آنان بکار برم «این روافض مدعی ایمان هستند اما در واقع مهر ذلت و پستی بر آنان زده شده است. هر جا که باشند و از ذلت و پستی بیرون نخواهند آمد جز به یاری الله یا یاری مردم [۷۱۳].
۴- کاتب وحی بودن معاویه با دلایل مستند ثابت است. امام مسلم در صحیح خود از ابن عباس نقل میکند که ابوسفیان از رسول اکرم جسه خواسته داشت و گفت: ای رسول خدا، سه چیز به من اعطا کن. رسول الله جفرمود: «بسیار خوب» ابوسفیان گفت: یکی از آنها معاویه است، میخواهم او در خدمت تو باشد و تو کار کتابت وحی را از وی بگیری. رسول اکرم جفرمود: «بسیار خوب.. . » [۷۱۴]امام احمد در مسند و مسلم از ابن عباس روایت کردهاند: «ابن عباس میگوید: پسر بچهای بودم و همراه با کودکان بازی میکردم. ناگهان متوجه شدم که رسول اکرم جاز پشت مرا دنبال میکند. فکر میکردم او صد در صد به طرف من میآید، دویدم تا خود را در پشت دروازه پنهان کردم. ابن عباس میگوید: من رسیدن رسول الله جرا متوجه نشدم تا اینکه مرا گرفت و فرمود: برو معاویه را برای من پیدا کن. ابن عباس میگوید: معاویه کاتب رسول الله جبود. ابن عباس میگوید: به سرعت دویدم تا معاویه را پیدا کنم. زیرا فکر میکردم رسول اکرم جاکنون به وجود او نیاز دارد [۷۱۵]. از این دو حدیث ثابت میشود که معاویه کاتب وحی بوده است.
۵- تیجانی میگوید: «وحی در طول مدت ۲۳ سال بر رسول اکرم جنازل میشد و معاویه در یازده سال اول این مدت مشرک بود». ؟! در مباحث گذشته نزدیک عرض کردم که ابوسفیان از رسول اکرم جخواست تا معاویه را به عنوان کاتب بپذیرد، رسول اکرم جموافقت فرمود و معاویه به مدت چهار سال تمام کار کتابت وحی را انجام میداد، آیا پذیرفتن این مطلب کار بسیار مشکلی است؟!
آقای تیجانی میگوید: (بعد از فتح مکه ما حدیثی را سراغ نداریم که در آن اشاره شده باشد مبنی بر اینکه معاویه در مدینه زندگی کرده است و این در حالتی است که زندگی نکردن رسول الله جدر مکه بعد از فتح برای همگان روشن است).
میگویم:
آیا روایت ابن عباس که در سطور بالا بیان گردید، گویای این مطلب نیست که معاویه بعد از فتح مکه، در مدینه زندگی کرده است. آیا حدیثی که امام ترمذی از ابن مجلز روایت میکند و در آن آمده است: (معاویه آمد، عبدالله بن زبیر و ابن صفوان وقتی او را دیدند، به احترام از جای خود بلند شدند، معاویه گفت: بنشینید، زیرا از رسول اکرم جشنیدهام که فرمود: هر کس دوست داشته باشد که مردم در جلوی او بایستند و با این شیوه او را احترام کنند، باید جایش را در آتش آماده کند) به صراحت گویای این نیست که معاویه در مدینه زندگی مرده است؟ آقای تیجانی وانمود میکند که پیامبرجابن عباس را امر کرده است که معاویه را از مکه ندا دهد و صدا کند؟! من بدلیل اینکه آقای تیجانی چنین روایتی را سراغ ندارد، او را نکوهش نمیکنم، زیرا او اگر تحقیق میکرد، چنین روایتی را میدید اما از خداوند آرزو دارم که وی را از عقدهی انصاف شفاء دهد!.
[۷۰۶] ثم اهتدیت ص (۱۰۷-۱۰۶) و آنگاه هدایت شدم ص (۱۷۴-۱۷۳). [۷۰۷] ثم اهتدیت ص (۱۲۱) و آنگاه هدایت شدم ص (۱۹۹). [۷۰۸] ثم اهتدیت ص (۱۶۹) و آنگاه هدایت شدم ص (۲۸۷). [۷۰۹] ثم اهتدیت ص (۱۷۰) و آنگاه هدایت شدم ص (۲۸۷). [۷۱۰] مقدمه تاریخ طبری ص (۱۳). [۷۱۱] صحیح مسلم با شرح ـ کتاب الصحابة ـ باب فضائل علی رقم (۲۴۰۴). [۷۱۲] صحیح مسلم با شرح ص (۲۵۲-۲۵۰). [۷۱۳] منهاج السنة ج۴ ص ۴۹۸۰. [۷۱۴] مسلم مع الشرح کتاب فضائل الصحابة باب فضائل أبی سفیان ج۱۴ رقم (۲۵۰۱). [۷۱۵] مسند احمد ج۱ مسند ابن عباس رقم (۲۶۵۱) ومسلم با شرح کتاب البر والصلة رقم (۲۴۰۴).