«رد استدلال تیجانی از حدیث تنافس صحابه برای دنیا»
جناب تیجانی به حواله این حدیث: «قال رسول الله ج: أنا فرط لكم وأنا شهید علیكم وإنی والله لأنظر حوضی الآن وإنی أعطیت مفاتیح خزائن الأرض وإنی والله ما أخاف علیكم أن تشركوا بعدی ولكن أخاف علیكم أن تنافسوا فیها» صدق رسول الله (من قبل از شما میروم و من شاهد و گواه بر اعمال شما هستم و به خدا قسم من هم اکنون به حوضم مینگرم و همانا ذخایر زمین (یا کلیدهای زمین به من سپرده شده و من به خدا قسم بر شما نمیترسم که پس از من، مشرک شوید ولی میترسم که بر سر دنیا رقابت کنید. ) میگوید: صحابه درباره حصول مال و دنیا دچار حرص شدند حتی برای این منظور علیه یکدیگر شمشیر کشی کردند و یکدیگر را تکفیر کردند. حتی بعضی از اصحاب معروف و نام دار به جمع طلا و نقره پرداختند. تاریخ نویسان مانند مسعودی در «مروج الذهب» و طبری و دیگران تنها ثروت زبیر را به پنجاه هزار دینار، هزار اسب، هزار غلام و زمینهای زیادی در بصره، کوفه و مصر و در جاهای دیگر معرفی کردند. همانطور که درآمد طلحه تنها در عراق روزانه بیش از هزار دینار بود. عبدالرحمن بن عوف صد اسب جنگی، هزار شتر و ده هزار گوسفند داشت. و یک چهارم ¼ یک هشتم ۱/۸ (یعنی قسمت سی و دوم) ثروت او که بعد از وفاتش سهم یک همسرش از ترکه او بود به هشتاد و چهار هزار میرسید. عثمان موقع مردنش یکصد و پنجاه هزار دینار و بسیاری دام، زمین و دیگر کالای منقول که از حد و حساب بیرون هستند را به عنوان «ترکه» بعد از خود بر جای گذاشت. طلا و نقرههای زید به تنهایی به قدری زیاد بودند که با تبر آنها را تکه تکه کرده میان وارثان وی توزیع میشدند. حتی دستهای مردم از زدن تبر زخم و آبله شدند و علاوه بر اینها، مقدار زیادی از اموال منقول و غیر منقول به ارزش بیش از صد هزار دینار داشت. این چند تا مثال ساده بودند دیگر شواهد تاریخی زیادی وجود دارد اما قصد وارد شدن و بحث کردن آنها را ندارم. برای اثبات مدعا به همین مقدار بسنده میکنم. دنیا در برابر دیدگان آنها زینت داده شده بود و زرق و برق آن، چشمهایشان را خیره کرده بود [۱۷۹].
در جواب عرض میشود:
۱- به خدا سوگند، برای من روشن نیست که این حدیث چه ارتباطی دارد با اینکه عدهای از صحابه مالک اموالی بودند و کالایی داشتند. زیرا حدیث گویای این نکته است که امت در آینده نزدیکی مالک خزانههای زمین خواهد شد و برای بدست آوردن مال و ثروت، مردم از یکدیگر سبقت خواهند گرفت. این حدیث از جمله معجزههای آنحضرت جبه حساب میآید. زیرا پیشگویی او همانطور که خبر داده بود تحقق پیدا کرد. اما این حدیث هیچ گونه مصداقی در میان صحابهشندارد، زیرا آنان هنوز مالک خزانههای زمین نشده بودند. علاوه بر این، درگیری آنان و جنگ داخلی آنان بخاطر بدست آوردن مال و ثروت دنیا نبود بلکه عامل اصلی جنگ داخلی، شهادت حضرت عثمانسبود و آنان هرگز مایل نبودند که این جریان به جنگهای داخلی و درگیری منجر شود، بهر حال هر دو گروه در این درگیریها در برابر اجتهاد خود مأجور هستند. (إن شاء الله) توضیح بیشتر پیرامون این موضوع در مباحث آینده کتاب خواهد آمد.
۲- آقای تیجانی دلایلی را جمع میکند که به گمان باطل و به خاطر نادانیاش فکر میکند، این دلایل به نقص و عیب صحابهشمنجر میشوند متوجه نمیشود که با استدلال از این گونه دلایل، او دارد خودش را تکذیب میکند و استدلال او به نقص گفتههای خود او میانجامد. او از یک طرف در مبحث گذشته مدعی شده بود که اکثر و اغلب صحابهشمرتد شده و به کفر برگشتهاند. و از طرفی دیگر در این بحث از حدیثی که گذشت استدلال میکند دایر بر اینکه رسول اکرم جاز اینکه اصحابش مرتد شدند اصلاً نگران نبود. یعنی مطمئن بود که اصحابش بعد از وی مرتد نمیشوند و به کفر بر نمیگردند. البته نگرانی رسول الله جاز این جهت بود که آنان برای بدست آوردن مال و ثروت تنافس خواهند کرد و از یکدیگر سبقت خواهند گرفت. این تضاد که او از آن استدلال میکند هیچ گونه توجیهی ندارد. علاوه بر این استدلال او از این حدیث منجر به نقص و عیب حضرت علی بن ابی طالب و اصحابش نیز میگردد. زیرا حدیث «تنافسوا على الدنیا»به صیغه جمع وارد شده است و طرفین را در بر میگیرد و خود آقای تیجانی روی مطلب تاکید میکند. چون او در پایان بعد از نقل حدیث میگوید: «پیامبر جدرست فرمود. صحابه چنان تنافس کردند که علیه یکدیگر شمشیر کشیدند، جنگیدند و تکفیر کردند» و این امر مسلم است که در جنگ طلحه و زبیر فریق دوم لشکر حضرت علیس بود. روی این اصل خطا و گناهی اگر در کار بوده است متعلق به هر دو گروه میباشد. علاوه بر این، مقتضای فهم آقای تیجانی این نیز هست که حضرت علیس به خاطر حکومت و قدرت مرتکب تنافس شده است.
۳- آقای تیجانی میگوید: «كان بعض هؤلاء الصحابة الـمشهورین (هكذا) یكنز الذهب والفضة». یعنی بعضی از صحابه سرشناس مشغول جمعآوری طلا و نقره بودند.
جناب تیجانی، تو بر این ادعای کذابی خود چه دلیلی داری؟ این گمان باطلت را از چه منابع معتمد و معتبری نقل میکنی؟ ثروت حلالی که بعضی از اصحاب مالک آن بودند، چه ارتباط دارد با کسانی که طلا و نقره را ذخیره میکنند؟! واقعاً این جهالت پر فریب تو بسیار شگفتآور است!.
۴- بدون هیچ گونه شک و تردید توانگری و سرمایه اصحاب رسول اکرم جچنان نبود که مایه مذمت و نکوهش برای آنان باشد. سیرت و شیوه زندگی آنان دلیل قاطعی است دایر بر اینکه آنان از بهترین اصحاب رسول الله جبودند. مثلاً عثمان بن عفانس خلیفه سوم، از مقربان رسول اکرم جو از سخاوت مندترین اصحاب بود. عبدالرحمن بن سمره میگوید: در جریان سپاه عسره (غزوه تبوک) حضرت عثمانس مبلغ هزار دینار برای تجهیز سپاه اسلام به رسول اکرم جتقدیم کرد و آنها را جلوی رسول الله جگذاشت. عبدالرحمن میگوید: رسول اکرم جرا دیدم که آنها را با دستهای مبارک زیر رو کرده، میگوید: عثمان بعد از عمل (جود و سخاوت) امروز هرگز متضرر نمیشود [۱۸۰]. رسول اکرم جفرمود: «مَنْ یَحْفِرْ بِئْرَ رُومَةَ فَلَهُ الْـجَنَّةُ». فَحَفَرَهَا عثمانـ» هر کس چاه رومه را حفاری کند، اهل بهشت است و مسلم است که چاه مذکور به وسیله حضرت عثمانس حفاری شده است [۱۸۱].
حضرت عثمانستمام این خدمات را از مال شخصی خود انجام داده است. اما طلحه بن عبیداللهس، رسول اکرم جاو را نیز بشارت بهشت داده است [۱۸۲]. علاوه بر این، طلحه بن عبیدالله از مجاهدین راه الله بوده است و در غزوه احد در دفاع از رسول اکرم جدست خود را از دست داده بود. از حضرت زبیرسمروی است که رسول اکرمجدو زره پوشیده بود و میخواست از صخرهای (سنگ بزرگ) بالا رود و نتوانست حضرت طلحه را نشاند و از روی شانههای او بالا رفت تا به صخره رسید و بالای آن نشست. آنگاه فرمود: «أوجب طلحة س» [۱۸۳]یعنی حضرت طلحهسبهشت را بر خود واجب کرد. حضرت طلحهس چنان خدا ترس و پرهیزگار بود که میترسید از اینکه یک شب سپری شود و او مالی را در خانه داشته باشد. از سعدی دختر عوف (همسر طلحه) روایت است، میگوید: روزی نزد طلحهس رفتم او را اندوهگین یافتم. گفتم تو را چه شده است؟ ممکن است از ناحیه همسرت ناراحتی برایت پیش آمده است؟ فرمود: خیر، به خدا سوگند توبهترین همسر برای یک شوهر مسلمان هستی. اما مبلغی پول نزد من هست که مایه نگرانی من شده است. عرض کردم: اگر پولها موجب ناراحتی تو شدند، آنها را میان خویشاوندان تقسیم کن. آنگاه به خادمش امر کرد تا خویشاوندان را طلب کند. وقتی پولها را تقسیم کرد. از خزانه دار پرسیدم. چقدر بودند؟ گفت: چهارصد هزار [۱۸۴]. از حضرت حسن بصری مروی است: طلحه بن عبیدالله زمینی به مبلغ هفتصد هزار درهم فروخت. شب را با ترس و خوف سپری کرد و صبح بلا فاصله همه آنها را تقسیم نمود [۱۸۵]. اما حضرت زبیر بن عوامس نیز وعده بهشت به او داده شده است و از صحابه مخلص رسول الله جبوده است. از حضرت علیسمروی است که رسول اکرم جفرمود: هر پیامبری دوستان بخصوصی دارد و زبیر بن عوام از دوستان و یاران مخلص من است [۱۸۶]. و همچنین حضرت عبدالرحمن بن عوف از صحابه گرانقدر و از جمله ده نفری بود که رسول اکرم جاو را بشارت بهشت داده بود [۱۸۷]. او این فضیلت را دارد که رسول اکرمجپشت سر او نماز خوانده است. علاوه بر این او بعد از وفات رسول اکرم جدر حق ازواج مطهرات خدمات ارزندهای انجام داده است. از حضرت عایشهلمروی است که رسول اکرم جفرمود: «إِنَّ امركُنَّ مِمَّا یُهِمُّنِى بَعْدِى وَلَنْ یَصْبِرَ عَلَیْكُنَّ إِلاَّ الصَّابِرُونَ». یعنی رسول اکرم جخطاب به ازواج فرمود: آنچه که بعد از من مایه نگرانی من است رسیدگی به امور شما است و تنها انسانهای با صبر و حوصله بار زندگی شما را تحمل میکنند. سپس حضرت عایشهلخطاب به فرزند حضرت عبدالرحمن بن عوف فرمود: سقى الله أباك من سلسبیل الجنة. خداوند از چشمه سلسبیل بهشت پدر تو را سیراب کند. عبدالرحمن بن عوف بعد از وفات رسول اکرم جازواج مطهرات را کمک مالی میکرد [۱۸۸]. از ابی سلمهس روایت است که عبدالرحمن بن عوف باغی را به ارزش چهارصد هزار درهم برای ازواج مطهرات وصیت کرد [۱۸۹]. آری این است، عبدالرحمن بن عوف که آقای تیجانی او را متهم به اندوختن طلا و نقره میکند!؟ اما زید بن ثابتس از چهار نفری است که در زمان رسول اکرم جقرآن را جمع نمودند. حضرت انس بن مالک، میگوید: چهار نفر در زمان رسول اکرم جقرآن را جمع و تدوین کردند و هر چهار نفر آنان از انصار بودند: ابی بن کعب، معاذ بن جبل، زید بن ثابت و ابوزید [۱۹۰]. بخاری در صحیح خود از حضرت براء چنین روایت میکند: براءس میگوید: رسول اکرم جبه من امر کرد تا زید را صدا کنم و به او بگویم کتف (استخوان شانه که برای نوشتن مورد استفاده بود) و دوات را بیاورد. زید کتف و دوات را آماده کرد و رسول اکرم جبه او گفت: ﴿ لَّا يَسۡتَوِي ٱلۡقَٰعِدُونَ ﴾را بنویس [۱۹۱]. زید بن ثابتس از جمله کسانی بود که حضرت ابوبکرس در دوران خلافتش او را برای تدوین قرآن دعوت کرد. و رسول اکرمجدر حق او گفته بود: «أفرض أمتی زید بن ثابت» یعنی فرائض (علم میراث) را زید بن ثابت از همه امتم بهتر میداند. آری، این انسانهای پاک که رسول اکرم جدرباره راستگویی عدالت و انصاف، خشنودی الله از آنان و بهشتی بودن آنان سخن گفته است و به فضل آنان گواهی داده است ولی این آقای تیجانی (هدایت شده) چیزی از این فضایل را نمیبیند بجز طعن و نقص و عیب که با مطرح کردن آنها سوز و گداز سینهاش را تسکین میدهد. آیا میتوان گفت: این تقدیر و تجلیلی است که گروه روافض آن را در حق اصحاب رسول الله جدر دلهای خود کتمان کردهاند؟!
۴- اما استدلال آقای تیجانی از روایت کسی که اهل سنت نیست، یعنی مسعودی، استدلالی بیاساس است. زیرا مسعودی متکلم فیه و مجروح است. علامه ابن حجر در لسان المیزان درباره او میگوید: «كتبه طافحه بأنه كان شیعیاً معتزلیاً» [۱۹۲]یعنی کتابهای مسعودی اعتباری ندارند، او شیعی و معتزلی است. شیخ الاسلام ابن تیمیه درباره کتاب مسعودی «مروج الذهب» میگوید: «وفی تاریخ الـمسعودی من الأكاذیب ما لا یحصیه إلا الله تعالى» [۱۹۳]. یعنی تاریخ مسعودی مملو از دروغ است و دروغ در آن چنان زیاد است که بجز خداوند کسی دیگر اندازهی آنها را نمیداند. لذا استدلال آقای تیجانی از سخنان مسعودی هرگز مدرک و دلیلی برای ما به حساب نمیآید. زیرا دلیل قوی بر شیعه بودن او وجود دارد. علامه قمی امام شیعه اثناعشریه در کتابش «الكنى والألقاب» درباره او (مسعودی) میگوید: «شیخ الـمؤرخین وعمادهم، أبوالحسن علی بن الحسین الـمسعودی الهذلی. . . » علامه او را از قسم اول (صه) به حساب آورده است. و گفته است که او درباره امامت کتابی نوشته است.
و مجلسی در مقدمه کتابش بحار الأنوار میگوید: نجاشی در فهرست خودش مسعودی را از راویان شیعه به حساب آورده است [۱۹۴].
۵- آقای تیجانی از کتاب «مروج الذهب» در جهت نکوهش حضرت عثمان استفاده کرده است اما آنچه را که خود صاحب کتاب یعنی مسعودی نتوانسته آن را پنهان کند، ترک کرده است. مسعودی در کتابش میگوید: عثمان نهایت درجه سخاوت، کرم، عفو و گذشت داشت. برای نزدیکان و بیگانگان انفاق میکرد. بسیاری از کارمندان دولتی او و معاصرانش به تبعیت از وی چنان کردند و از سیرهی او تاسی نمودند [۱۹۵]. اما کینه ی پنهان آقای تیجانی، او را بر این واداشته است تا سخن دروغینی را که مسعودی نگفته است، به او نسبت دهد. چون او (تیجانی) مدعی شده است که عبدالرحمن بن عوف، صحابی بزرگوار رسول الله جیک هشتم ثروتش را که بالغ بر هشتاد و چهار هزار درهم بود، میان همسرانش تقسیم کرد. او (تیجانی) این سخن را به کتاب مسعودی (مروج الذهب) نسبت داده. اما من این مطلب را در کتاب مسعودی نیافتم، درباره این هلاک شده چه باید گفت؟!.
آقای تیجانی در پایان یاوهگوییهای خود میگوید:
«اینها چند مثال مختصر بود، در تاریخ شواهد و قراین زیادی وجود دارد اما قصد بیان همه آنها را نداریم و به همین مقدار کفایت میشود.. . » به این مدعی دروغگو میگویم، کاش این شواهد تاریخی را بیان میکردی تا ما و سایر خوانندگان بیشتر از یاوهگوییهای تو مطلع میشدیم.
[۱۷۹] ثم اهتدیت ص ۱۰۵ و ((آنگاه. . . هدایت شدم)) ص (۱۷۲-۱۷۱). [۱۸۰] سنن ترمذی کتاب الفضائل ـ باب فضایل عثمان بن عفان برقم (۳۷۰۱) ـ صحیح ترمذی رقم (۲۹۲۰). [۱۸۱] صحیح بخاری کتاب الوصایا برقم (۲۶۲۶). [۱۸۲] سنن ترمذی (۳۷۴۷) و صحیح ترمذی (۲۹۴۶). [۱۸۳] سنن ترمذی کتاب مناقب ـ باب طلحۀ بن عبدالله (۳۷۳۸) و صحیح ترمذی (۲۹۳۹). [۱۸۴] سیر أعلام النبلاء نوشته امام ذهبی ج۱ ص ۳۲. [۱۸۵] مصدر سابق. [۱۸۶] صحیح بخاری ج۳ کتاب فضائل الصحابة. [۱۸۷] حدیث بیان گردید. [۱۸۸] سنن ترمذی کتاب الفضائل (۳۷۴۹) صحیح ترمذی (۲۹۸۳). [۱۸۹] همان مصدر سابق. [۱۹۰] سنن ترمذی کتاب فضایل القرآن. باب کتاب النبی جو صحیح ترمذی رقم (۳۹۸۲). [۱۹۱] صحیح بخاری کتاب فضایل القرآن. باب کاتب النبی ج(۴۷۰۴). [۱۹۲] منهاج السنة ج ۴ ص ۸۵. [۱۹۳] منهاج السنة ج ۴ ص ۸۴. [۱۹۴] الکنى والألقاب (عباس قمی) ج ۳ ص ۱۸۵ چاپ مکتبه الصدر. [۱۹۵] مروج الذهب، مسعودی ج ۲ ص (۳۳۲) چاپ دار الاندلس ـ بیروت.