«نقدی بر دیدگاه شیعه دایر بر اینکه نزد گروهی از شیعه رسالت از آن علی بوده است. نه محمد و مبنی بر اینکه گروهی از آنان مدعی الوهیت علی است»
آقای تیجانی درباره اتهاماتی که اهل سنت آنها را در حق شیعه تکرار میکند، برای آقای خویی توضیح میدهد و میگوید: گفتم: شیعه از دیدگاه ما، از یهود و نصاری نیز بدتر و با اسلام فاصله بیشتری دارد. زیرا یهودیها خدا را میپرستند و به رسالت موسی÷، ایمان دارند، حال آنکه درباره شیعیان شنیده میشود که آنان علی را عبادت میکنند و او را تسبیح و تقدیس میکنند و گروهی از آنان، هر چند که عبادت را از آن خدا میدانند ولی علی را به مثابه رسول الله جقرار میدهند آقای تیجانی میگوید: جریان جبراییل را برای آقای خویی شرح دادم که او چگونه در امانت خیانت کرده است، یعنی رسالت را بجای اینکه به علی بسپارد، آن را به محمد جسپرده است. آقای خویی سر را اندکی پایین انداخت، بعد نگاهی به سوی من انداخت و گفت: ما به «لا إله إلا الله وأن محمداً رسول الله صلى الله علیه وعلی آله الطیبین والطاهرین»گواهی میدهیم. و علی را فقط بندهای از بندگان خدا میدانیم و به سایر آقایانی که در جلسه بودند، نگاه کرد و در حالی که بسوی من اشاره میکرد، گفت: این آدمان سادهاندیش و ساده لوح را ببینید، شایعه پراکنیها و تبلیغات دروغین چقدر آنان را در مغالطه انداخته است، و این شگفتآور نیست، من از دیگران تهمت سنگینتر از این هم شنیدهام. فلا حول ولا قوة إلا بالله العلی العظیم» [۸۴۲].
میگویم:
آری، در میان فرقههای شیعه، فرقهای وجود دارد که علی را خدا میداند. این یک واقعیت مسلمه است بجز فرد جاهل یا دروغگو، کسی دیگر نمیتواند منکر آن باشد. این فرقه به فرقه «سبائیه» یعنی پیروان عبدالله بن سبا یهودی شهرت دارد. این فرقه به خدا بودن علی اعتقاد دارد. گروهی از پیروان این فرقه نزد علی بن ابی طالب آمد و گفت: «تو همان هستی؟ علی بن ابی طالب گفت: من هو؟ او کیست؟ آنان گفتند: تو الله هستی. این سخن برای علی بن ابی طالب فوق العاده رنج آور بود. دستور داد تا همهی آنان در آتش سوزانده شوند [۸۴۳]. شیعیان دوازده امامی نیز نمیتوانند منکر این بشوند. آقای کشی که نزد شیعیان فرد بسیار قابل اعتماد و ثقه میباشد، از ابی جعفر÷روایت میکند، میگوید: عبدالله بن سبا مدعی نبوت بود و امیرالمومنین علی بن ابی طالب را خدا میدانست. این عقیده او به امیرالمومنین منتقل شد، او را طلبید و از وی سوال کرد، ابن سبا اعتراف کرد و گفت: آری، تو همان هستی و به من القاء شده که تو خدا و من پیامبر هستم. امیرالمومنین به او گفت: وای بر تو، بیگمان شیطان تو را مسخره کرده است، برگرد و از این سخنان کفر آمیز توبه کن، او از اینکه توبه کند، انکار کرد، امیرالمومنین سه روز او را حبس کرد و از وی خواست تا توبه کند ولی او توبه نکرد، آنگاه دستور داد تا در آتش انداخته شود و فرمود: شیطان نزد او آمد و او را القاء میکرد و بدین ترتیب او را در دام فریب خود گرفتار کرد [۸۴۴]. و فرقهای دیگر از شیعیان بر این باور است که جبرییل در امانت خیانت کرده است. قرار بر این بوده است که او رسالت را به علی بسپارد، راه را گم کرده، نزد محمد جرفت و رسالت را به او سپرد. این فرقه «غرابیه»نام دارد [۸۴۵].
۲- آقای نوبختی، امام، فرقه امامیه در کتابش «فرق الشیعة» راجع به گروه زیادی که مدعی الوهیت علی و اهل بیت بودند، سخن به میان آورده است و حتی بعضی از آنها را نامبرده است، مانند، الكیسانیة، العباسیة، الحارثیة والخزمدینیة ـ اینها غلو در اعتقادات و قول داشتند و میگفتند: ائمه الله، انبیا، رسل و ملائکه هستند، این اعتقادات از فرقه اخیر، یعنی «خرمدینیة» شروع شده است ـ و همین فرقه آغاز گر عقیده «تناسخ در ارواح بوده است [۸۴۶]. همچنین آقای نوبختی در ادامه سخنانش از فرقه «المنصوریة» صحبت به میان آورده، میگوید: بانی این فرقه شخصی به نام ابو منصور کوفی از طایفه عبدالقیس بوده است. او در کوفه صاحب منزلی بوده و در بیابان یعنی در روستاها تربیت شده است. فرد جاهل و بیسوادی بوده است. مدعی شده بود که امام ابی جعفر، محمد بن علی بعد از وفات خود، امامت را به وی سپرده است و او را وصی خود قرار داده است ـ بعد مدعی شده که علی بن ابی طالب و فرزندانش، حسن، حسین، علی بن حسین و محمد بن علی پیامبر بودهاند و من نیز پیامبر هستم. و نبوت تا شش تن دیگر در فرزندان من ادامه پیدا میکند و آخرین آنان، قائم خواهد بود [۸۴۷]. نوبختی در ادامه سخنانش میگوید: گروهی از شیعیان جعفر بن محمد را خدا میدانند [۸۴۸]. آقای نوبختی درباره این فرقه نیز چنین میگوید: محمد صلی الله علیه و آله وسلم روزی درباره علی بن ابی طالب چنین گفته بود: او عبد و رسول است. ابوطالب رسالت را به وی داده است. و نور و روشنی که الله است نخست در عبدالمطلب بوده است بعد در ابی طالب، بعد در محمد جو بعد در علی بن ابی طالب منتقل شده است. بنابراین همه آنان خدا هستند!؟! [۸۴۹].
آقای نوبختی بعد سخن از فرقهای دیگر بنام «الرواندیة» به میان آورده و عقیده آنان را چنین بیان میکند: آنان بر این باورند که امام همه چیز را میداند و او خدا هست، «تعالى الله عن ذلك علواً كبیراً». از میان فرقههایی که معتقد به امامت علی بن محمد بودند، گروهی در حیات او از این فرقه جدا شده و مدعی شدند که محمد بن نصیر نمیری پیامبر است و امام حسن عسکری÷او را به پیامبری برگزیده است. «محمد بن نصیر نمیری» به تناسخ ارواح عقیده داشت و درباره امام ابی الحسن عسکری غلو میکرد و او را رب میدانست و به جواز نکاح با محارم و هم جنس بازی مردان فتوا میداد(!!). و این را نوعی فروتنی و خاکساری میدانست(!!!) و میگفت: لواطت و نکاح با محارم از جمله شهوات طیبات یعنی لذات پاکیزه است و خداوند هیچ کدام از آنان را حرام نکرده است [۸۵۰]. آری، اینها هستند کتب شیعه به حق سخن میگویند و اعتراف دارند که از میان فرقههای شیعه، هستند کسانی که به الوهیت علی اعتقاد دارند. و گروهی دیگر او را مانند رسول الله جپیامبر میدانند حتی به این هم اکتفا نشده، بلکه آنان میگویند: نبوت یا الوهیت در فرزندان علی نیز سرایت کرده است.
۳- جناب آقای خویی مدعی است که علی از دیدگاه ما، بندهای از بندگان خداوند است، بندگان خداوند است، آیا او در این ادعا صادق است؟ اکنون برخی از معتقدات روافض را درباره علی و فرزندانش تقدیم نموده و از خوانندگان محترم میخواهم قضاوت کنند که آیا علی از دیدگاه شیعه دوازده امامی بندهای از بندگان خدا است یا اینکه او موجودی است برتر از حضرت محمد و سایر انبیا علیهم الصلاة والسلام؟!.
امام شیعیان دوازده امامی، آقای کلینی در کتاب خود «أصول كافی» در این باره روایات زیادی را آورده است بلکه عناوین و ابواب مستقلی را پیرامون منزلت و جایگاه علی و فرزندانش ذکر کرده است و حدیث رسول الله جرا عیناً مانند حدیث علی و فرزندانش قرار داده است. هشام بن سالم و حماد بن عثمان میگویند: از ابا عبدالله شنیدم که فرمود: سخنان من، مانند سخنان پدر من و سخنان پدر من مانند سخنان جد من و سخنان جد من مانند سخنان حسین و سخنان حسین مانند سخنان حسن و سخنان حسن، عین سخنان امیرالمومنین و سخنان امیرالمومنین عین سخنان رسول الله جو سخنان رسول الله جعین سخنان خداوند عزوجل هستند [۸۵۱]. !! سپس باب مستقلی را تحت عنوان اینکه «فرشتگان در منزل ائمه داخل میشوند، روی فرشهای آنان قدم میگذارند و آنان را از اخبار آگاه میسازند» آورده است [۸۵۲]. بعد روایاتی را در این خصوص ذکر میکند. از جمله آنها یکی از این قرار است: «حمزه ثمالی میگوید: «نزد علی بن حسین علیهما السلام رفتم. اندک زمانی در بیرون خانه ماندم و بعد وارد اطاق شدم. او چیزهایی از روی زمین بر میداشت. دستش را از پشت پرده بیرون میآورد و کسانی که داخل اطاق بودند. دست او را میگرفتند. عرض کردم: فدای تو شوم، اینها چه چیزهایی هستند که تو آنها را بر میداری؟ فرمود: آنها پرهای اضافی فرشتگان هستند که ما آنها را جمع میکنیم و به فرزندانمان میدهیم.
عرض کردم: فدای تو بشوم، فرشتگان نزد شما میآیند؟ فرمود: ای ابا حمزه، آنان با فریاد و غوغا ازدحام میکنند» [۸۵۳].
از علی بن حسین مروی است که فرمود: «هیچ فرشتهای برای هیچ ماموریتی فرستاده نمیشود مگر اینکه، مامورت خود را به امام عرض میکند. همانا رفت و آمد فرشتگان از طرف الله تعالی بسوی صاحب الامر، یعنی امام است [۸۵۴].
عالم معتمد، شیخ و استاد قمیها، یعنی ابو جعفر بن فروغ صفار در کتابش «بصائر الدرجات» تحت عنوان «أنهم یخاطبون ویسمعون الصوت ویأتیهم صور أعظم من جبرائیل ومیكائیل» میگوید: «از ابا عبدالله شنیدهام، فرمود: «همانا بعضی از ما بوسیله چشمها میبیند، و در قلب بعضی از ماها چنین و چنان القاء میشود و بعضی از ما میشنود به گونهای که زنجیر به طشت بخورد. ابوبصیر میگوید: سوال کردم: آنچه را که با چشمها میبینید چه هستند؟ فرمود: موجوداتی و آفریدههایی هستند که از جبرییل و میکاییل بزرگترند [۸۵۵]. از عبدالله÷مروی است که فرمود: در دلهای بعضی از ما القا میشود، و بعضی از ما با گوشهای خود میشنوند برخی از ما با پایین گرفتن سر و تفکر نمودن مطلع میشوند، و بهترین آنانی هستند که میشنوند [۸۵۶]. آری، محمد جچگونه برابری میکند با کسانی که بر آنان وحی میشود و تمام جهات خیر به اطلاع آنان رسانده میشوند و بهتر از جبراییل برای آنان وحی را میآورد؟؟!.
بعد از آقای کلینی ابواب متعددی را پیرامون جایگاه ائمه نزد شیعه عنوان کرده، میگوید:
باب: «ائمه وارث تمام علوم پیامبران و اوصیای گذشته هستند» [۸۵۷].
باب: «تمام کتب نازل شده از جانب الله نزد ائمه هستند و ائمه به زبان و لغت تمام کتب گذشته آشنا هستند» [۸۵۸].
باب: «آنچه که نزد ائمه از آیههای پیامبران وجود دارد» [۸۵۹].
باب: «تمام علومی که به فرشتگان و پیامبران داده شده است، ائمه آنها را میدانند».
باب: «هرگاه ائمه خواسته باشند بدانند، میدانند»
باب: «ائمه میدانند که در چه تاریخی میمیرند و تا خود آنان موت را اختیار نکنند، نمیمیرند»!؟؟
باب: «خدا هیچ علمی را به پیامبرش نیاموخته، مگر اینکه او را امر کرده است تا آن را به امیرالمومنین بیاموزد، و امیرالمومنین در علم با محمد جشریک است».
باب: «اگر از ائمه چیزی پنهان میشد، هر انسان را درباره منافع و مضرات آگاه میکردند».
(برای شرح و تفاصیل عناوین مذکور به جلد یک «أصول كافی» صفحههای ۲۰۷-۲۰۵-۲۰۳-۲۰۲-۲۰۱-۱۹۹ مراجعه شود)
عالم معتمد شیعه، ابوجعفر محمد بن فروح الصفار در کتاب «بصائر الدرجات» عناوین زیر را افزوده است:
باب: «ائمه، حجة الله، باب الله، و والیان امر الله، وجه الله، جنب الله، عین الله و خزنه علم خدا هستند» آقای صفار از هاشم بن ابی عمار روایت میکند و میگوید: «از امیرالمومنین شنیدم که فرمود: من دست خدا، چشم خدا، پهلوی خدا و دروازه خدا هستم!!؟!) آری، چرا نمیگویید او خود خدا است تا قضیه یکسره تمام شود. ؟؟؟!.
باب: «علم ائمه درباره آنچه که در زمین، آسمانها، بهشت، دوزخ، گذشته و آینده تا قیامت».
باب: «نزد ائمه صحیفه وجود دارد که نام تمام اهل دوزخ و اهل بهشت در آن درج شدهاند»؟!.
(برای شرح و جزئیات عناوین مذکور به کتاب «بصائر الدرجات» صفحههای ۱۸۹-۱۳۱-۷۵) مراجعه شود).
آری، بعد از همه این روایات، باز هم جناب آقای خویی میگوید: «علی بن ابی طالب، بندهای از بندگان الله است»(!!؟) چه کسانی هستند ساده لوحانی که شایعههای دروغین آنان را در مغالطه انداختهاند؟ اهل سنتاند یا توده مردم شیعه؟ ای خویی و تیجانی، جواب بدهید!
[۸۴۲] ثم اهتدیت ص (۵۰-۴۹) و آنگاه هدایت شدم ص (۷۶-۷۷). [۸۴۳] الفصل فی الملل والأهواء والنحل لابن حزم ج۵ ص (۴۷-۴۶) والفرق بین الفرق ابن طاهر ص (۳۱۳). [۸۴۴] رجال الکشی ص (۹۹) شرح حال عبدالله بن سبا. [۸۴۵] المنیة والأمل ابن مرتضی ص (۳۰) الفرق بین الفرق ص (۲۴۵) الفصل ابن حزم ج۵ ص (۴۲). [۸۴۶] فرق الشیعة نوبختی ص ۳۶. [۸۴۷] فرق الشیعة نوبختی ص (۳۸). [۸۴۸] همان منبع ص (۴۴). [۸۴۹] همان مأخذ ص (۴۵). [۸۵۰] فرق الشیعة ص (۹۳). [۸۵۱] اصول کافی کلینی ج۱ ص ۴۲ کتاب فضل العلم. [۸۵۲] اصول کافی ص (۳۲۳) ج۱ کتاب الحجة. [۸۵۳] اصول کافی ج۱ ص (۳۲۴). [۸۵۴] اصول کافی ج۱ ص(۳۲۴). [۸۵۵] بصائر الدرجات ص (۳۲۵). [۸۵۶] بصائر الدرجات ص (۳۲۵). [۸۵۷] اصول کافی کتاب الحجة ج۱ ص ۱۷۴. [۸۵۸] اصول کافی کتاب الحجة ج۱ ص (۱۷۷). [۸۵۹] اصول کافی ج۱ ص (۱۸۰).