نقدی بر گفتگوی تیجانی با یک دانشمند درباره حضرت ابوبکرس
آقای تیجانی مدعی است که با یک عالم اهل سنت گفتگویی انجام داده است. این گفتگو در کتاب او بسیار طولانی است ولی نکات مهم آن را در نظر گرفته، به طعنههای او در حق حضرت ابوبکر و عمرب پاسخ میدهم. او در این گفتگو از یک حدیث که امام مالک آن را در موطا آورده است، علیه ابوبکر و عمرباستدلال میکند و میگوید: «من بلا فاصله به خانه رفته و کتاب موطای امام مالک و بخاری را برای او آوردم و عرض کردم: جناب! کسی که مرا به این شک واداشته است، خود رسول اکرمجاست و کتاب موطا را برایش باز کردم، و در آن چنین روایت شده است: رسول اکرمجدرباره شهدای احد فرمود: «اینان، در حقشان گواهی خواهم داد» ابوبکرسگفت: ای رسول خدا، مگر ما برادران آنان نیستیم؟ ما، مانند اسلام آنان، اسلام آوردهایم و مانند جهاد آنان، جهاد کردهایم. رسول اکرم جفرمود: آری، ولی من نمیدانم که بعد از من شما چه خواهید کرد؟! حضرت ابوبکر گریه کرد و گریه کرد. و بعد گفت: «ما بعد از تو زنده خواهیم ماند؟» تیجانی میگوید: بعد از اینکه آن عالم و حاضرین در جلسه حدیث را قرائت کردند، چهرههایشان متغیر شده بسوی یکدیگر نگاه کردند، منتظر بودند که آن عالم پاسخ بدهد ولی او جز اینکه ابروهایش را تکان داد و تعجب کرد، دیگر هیچ عکس العملی از خود نشان نداد و گفت: )رَبِّ زِدْنِی عِلْماً)!! [۳۲۹].
عرض میشود:
۱- این حدیث نزد تمام راویان موطا مرسل و منقطع است، و حدیث مرسل نزد جمهور علما حدیث و فقهای مردود است. زیرا راوی آن مجهول، و شرایط صحت مفقود است. ولی نزد ابوحنیفه، مالک و احمد در قول معروف و راجحاش حجت است.
۲- شرح و تفسیر حدیث، غیر آن است که آقای تیجانی طبق فهم و درک وارونه خود بیان کرده است. زیرا معنی قول رسول الله ج«هؤلاء أشهد علیهم»این است که رسول اللهشمیگوید: من به ایمان، وانفاق آنان در راه الله گواهی میدهم ـ وقتی رسول الله جاین مطلب را فرمود، حضرت ابوبکرسگفت: «ای رسول خدا مگر ما برادران آنان نیستیم، مانند اسلام آنان اسلام آوردیم و مانند جهاد آنان جهاد کردیم؟ رسول اکرم جفرمود: آری، شما مانند آنان مسلمان و مجاهد هستید (ولكن لا أدری ماتحدثون)، یعنی من نمیدانم که بعد از من چه خواهید کرد؟ حضرت ابوبکرسدر مورد خود سوال نکرد بلکه با صیغه جمع از وی سوال کرد، رسول خدا جنیز با صیغه جمع جواب داد و فرمود: نمیداند که بعد از وی چه اتفاقاتی رخ خواهد داد. چون مشخص است که رسول اکرم جعلم غیب نداشت و نمیدانست که بعد از وفات او چه حوادثی پیش خواهد آمد. قرآن در این باره میگوید: ﴿ قُل لَّآ أَمۡلِكُ لِنَفۡسِي نَفۡعٗا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۚ وَلَوۡ كُنتُ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ لَٱسۡتَكۡثَرۡتُ مِنَ ٱلۡخَيۡرِ وَمَا مَسَّنِيَ ٱلسُّوٓءُۚ ﴾[الأعراف: ۱۸۸].«ای پیامبر! بگو: من مالک نفع و ضرر خود نیستم مگر آنچه را که خداوند خواسته باشد. اگر غیب میدانستم، همه خیر و خوبیها را برای خودم جمع میکردم و هیچ زیانی متوجه من نمیشد». حضرت ابوبکرسبه گریه افتاد زیرا میدانست که رسول اکرم جدر آیندهی نزدیک به ملکوت اعلی پیوسته و از آنان جدا خواهد شد این بود دلیل گریه ابوبکرس. همان گونه که از جملهای که ابوبکر گفته بود بر میآید (أئنا لكائنون بعدك؟)یعنی: اینکه، ای رسول خدا ما بعد از تو زنده خواهیم ماند؟ آری، او به خاطر این گریه نکرد که میدانسته بعد از رسول الله جچه حوادثی پیش خواهد آمد!!.
۳- اگر فهم نصوص و تفسیر آیات مبتنی بر گرایشات، خواستهها و دروغهای بیارزش میبود، استدلال و استناد مستشرقین به مراتب قویتر از استدلال آقای تیجانی است و در این حالت طعن به کتاب الله و سنت رسول الله برای ابلهی مانند تیجانی حجت به شمار میرفت. شگفتآور اینکه او در کتاب خود، میگوید: «کتاب الله خاموش و محتمل چند وجه است. در آن محکم و متشابه وجود دارد و برای فهم صحیح آن، رجوع، به راسخین در علم طبق تعبیر قرآن و به اهل بیت طبق تفسیر نبوی ضروری است» [۳۳۰].
آقای تیجانی، آیا تو در تفسیر این حدیث به اهل بیت مراجعه کردی؟ و بر فرض ایمان ضعیف، به راسخین در علم مراجعه کردی؟ تا معنی حدیث را درست درک کرده باشی. اگر میگویی: این حدیث از طرق اهل سنت روایت شده است، من میگویم: یا آن را ترک کن و یا در تفسیر آن به آراء و نظریات اهل سنت مراجعت کن و شروح اهل سنت از این قراراند:
۴- تعداد زیادی از علمای موطا امام مالک را شرح و تفسیر کردهاند. لازم میدانم دیدگاه و شروح آنان را پیرامون این حدیث برای خوانندگان محترم شرح دهم.
(الف) زرقانی میگوید: «.. . هؤلاء أشهد علیهم»یعنی گواهی میدهم که آنان تن و جان خود را در راه خدا نثار کرده و فرزندان خود را رها کردهاند ( ابوبکر صدیقس گفت: ای رسول خدا، مگر ما برادران آنان نیستیم. مانند اسلام آنان اسلام آوردیم و مانند آنان جهاد کردیم؟) گواهی تو بنابر چه دلیلی مختص آنها است؟ رسول اکرم جفرمود: آری، شما برادران آنان هستید (ولی من نمیدانم که بعد از من چه خواهید کرد لذا من گواهی خودم را مختص آنان کردم. حضرت ابوبکرسبسیار گریه کرد. به خاطر اینکه از فراق رسول اکرم جدر آیندهی نزدیک، رنج میبرد. بعد گفت: (أئنا لكائنون بعدك؟)یعنی: ما موجود خواهیم بود، بعد از تو؟ این استفهام، برای تاسف بود. زیرا استفهام به معنی حقیقی برای حضرت ابوبکرس، بعد از اینکه رسول الله خبر داده بود. معنی و مفهومی نداشت [۳۳۱].
(ب) ابن عبدالبر میگوید: .. . و معنی قوله: «أشهد علیهم». یعنی: درباره ایمان صحیح و سالم آنان از گناهان خطرناک و بزرگ، و سالم از هر گونه تغییر و تبدیل گواهی میدهم و درباره اینکه ایمان آنان سالم از تنافس در امور دنیا است، گواهی میدهم. این حدیث اشاره دارد به اینکه، شهداء أحد و کلیه کسانی از اصحاب وی که قبل از وی زیستهاند ـ والله اعلم ـ اما در میان اصحاب رسول الله جکه بعد از رسول الله جزیستهاند، افضل ترین آنان ابوبکر و عمربهستند ـ اکثریت قریب به اتفاق علمای اسلام بر این باورند. عده کثیری از علما بر این باورند که افضل ترین صحابه به طور مطلق و بدون استثنا آنانی هستند که قبل از رسول اللهجفوت کردهاند اما بعد از آنها، ابوبکر و عمرب، هستند [۳۳۲].
بعد میگوید: «أنا أشهد وأنا شهید لهؤلاء» این روایت به طرق متعدد روایت شده است. بعد، چند روایات را ذکر کرده که یکی از آنها چنین است: حکم بن نافع، ابوالیمان، از شعیب از زهری، از ایوب بن بشیر الانصاری از بعضی از اصحاب رسول اللهجروایت میکند که: رسول اکرم جروزی از خانه بیرون آمد و بالای منبر تشریف برد. نخستین سخنی که به زبان آورد، این بود که برای شهداء احد طلب امرزش کرد. بعد فرمود: بندهای از بندگان الله، اختیار داده شد میان دنیا و میان آنچه که نزد پروردگارش بود، او آنچه را که نزد پروردگارش بود، اختیار نمود. حضرت ابوبکر صدیقسدرک کرد که آن بنده، خود رسول اکرم جاست. لذا حضرت ابوبکرسبه گریه افتاد. رسول اکرم جفرمود: شتاب نکن. و گفت: تمام درهایی که از بیرون به مسجد باز میشوند، بسته شوند به جز دروازه حضرت ابوبکرس. زیرا من کسی را سراغ ندارم که در رفاقت و صحبت از ابوبکرسبر من بیشتر منت گذاشته باشد [۳۳۳].
بعد آقای تیجانی پس خورده خود را بیرون آورده میگوید: «ابوبکر درباره گفته رسول اکرم ج. شک داشت؟ وای شگفتی!.
(ج) امام باجی میگوید: «... این گفته حضرت ابوبکرس: «ای رسول خدا، ما برادران شهداء احد نیستیم، جهاد و اسلام ما مانند جهاد و اسلام آنان نیست؟» از جهت اشفاق و ترحم بود. زیرا دید که شهداء احد مختص به حکمیشدند که سهم خود را بیشتر از سهم آنان میدانست و فکر میکرد سهم کلیهی کسانی که در صحبت او (پیامبرج) بودند، مساوی باشد. لذا گفت: عمل ما در ایمان که اساس و پایه است و در جهاد که آخرین عمل است مانند ایمان و جهاد آنان بود، آیا شما برای ما گواهی میدهید آنطورکه برای آنان گواهی میدهید؟ رسول اکرم جفرمود: آری، اما نمیدانم که بعد از من چه رخ خواهد داد. برخی بر این باورند که مخاطب هر چند که حضرت ابوبکرساست ولی منظور از آن دیگراناند. آنانی که رسول اکرم جنمیدانست که سرنوشت آنان چه خواهد شد و در چه حالتی خواهند مرد. درباره ابوبکرس، خود رسول اکرم جاعلام کرده بود که او از اهل بهشت است و رسول اکرم جبرای بهشتی بودن او گواهی میدهد و رسول الله جمیدانست که خداوند رضایت خود را از وی اعلام کرده است. ولی وقتی که حضرت ابوبکرسبا تعبیر عام سوال کرد، و سوال را به خود مختص نکرد، جواب رسول الله جنیز به صیغه عام بیان شد و پیامبر جبا توجه به اعمال وی در گذشته و بعد از آن جریان، او را از کسانی که بعد از پیامبر جاحداث فی الدین میکنند، استثنا نموده او را به پاداش بزرگ نزد پروردگارش خبر داده است.
قاضی ابو الولید، میگوید: از دیدگاه من یک توجیه دیگر نیز وجود دارد وآن اینکه: «هؤلاء أشهد علیهم»یعنی: آنچه از اعمال جهاد آنان که منجر به قتل آنان برای خدا و در راه او گردید، را مشاهده کردم و به همین دلیل برای کسانی که در روز احد حاضر بودند، قتال کردند و جان سالم بدر بردند و برای کسانی که از کشته شدگان در آن روز افضل بودند، نفرمود: «إنا شهید لهم» (من برای آنان گواهی میدهم) مانند: علی، طلحه و ابی طلحه و غیره بلکه این حکم را اختصاص داد به کسانی که جهاد کرده و به شهادت رسیدهاند. و قول رسول الله جبرای حضرت ابوبکر: «بلى ولكن لا أدری ما تحدثون بعدی»محمول بر همین معنی است، منظور از آن پدیده و حدوثی که متضاد با شریعت باشد، نیست بلکه تمام اعمال موافق و مخالف شریعت مقصود است. لذا معنی «لا أدری ما تحدثون بعدی» (أی: لا أعلم ما تعملون بعدی) یعنی: اعمالی را که بعد از من انجام میدهید، من شاهد آن نخواهم بود. لذا من بدان عمل نمیتوانم گواهی بدهم. هر چند که من میدانم که شما با اعمال نیک و شایسته از دنیا میروید ولی برای من بطور مشخص گفته نشده که فلانی در فلان منطقه جهاد میکند و فلانی زید را میکشد یا بوسیله عمر کشته میشود، آنطورکه کشته شدگان احد را مشاهده کردم. لذا درباره اعمال و جزئیات اعمال شما نمیتوانم گواهی بدهم به گونهای که در مورد جزئیات اعمال شهداء احد گواهی میدهم. اگر چه در مورد اعمال اجمالی شما بنابر وحی و اعلام خداوند، میتوانم گواهی بدهم. بنابراین توجیه، تمام صحابه مخاطب این قول رسول الله ج«لا أدری ما تحدثون بعدی»قرار خواهند گرفت و این جمله «فبكى أبوبكر ثم بكى ثم قال: أئنا لكائنون بعدك». معنیاش این است که حضرت ابوبکرستا دیر گریه کرد و گریهاش را تکرار کرد و معنی گریه کردنش را با این جمله ظاهر کرد، «أئنا لكائنون بعدك»«آیا بعد از تو ما زنده خواهیم ماند؟» یعنی حضرت ابوبکرسمیترسید از فراق رسول الله جو از تنها ماندن خود بدون رسول الله جو از فقدان خیر و برکات وجود آنحضرت و از فقدان نعمتهای حضرت حق بر امت که به خاطر وجود رسول اکرم جبه امت عنایت میشد.
آری، این بود دیدگاه علمای درباره این حدیث که حکایت از نهایت جهل آقای تیجانی نسبت به حدیث و برداشت بد او در حق اصحاب گرامی رسول الله جدارد.
اما درباره این گفته تیجانی: «چون رسول اکرم جنخستین کسی بود که در حق او شک داشت و برای او گواه نشد. زیرا رسول الله جنمیدانست که ابوبکر در آینده نزدیک دست به چه اعمالی خواهد زد. » [۳۳۴]باید عرض شود:
۱- در اثنا صحبتهای گذشته کاملا روشن گردید که منظور رسول الله جاز «لا أدری ما تحدثون بعدی» حضرت ابوبکرسنبوده است، پیامبر جبا این کلمات تمام صحابه را مخاطب قرار داده است.
۲- از مسلمات است که یقین بوسیله شک زایل نمیشود، و قطعاً معلوم است که رسول اکرم جدر چندین روایت، به بهشتی بودن حضرت ابوبکرسگواهی داده است. یکی از آن روایات این است که امام ترمذی و طبرانی در الکبیر از حضرت عایشهلنقل کردهاند. «قالت: إن أبابكرسدخل على رسول الله جفقال: أنت عتیق الله من النار» [۳۳۵]«حضرت ابوبکرسنزد رسول الله حضور به هم رساند، رسول اکرم جخطاب به وی فرمود: «تو ازاد شدهی خداوند از دوزخ هستی». در بخشی از یک حدیث که امام بخاری از حضرت ابوموسی اشعری روایت کرده است، چنین آمده است، «فجاء أبوبكرسفدفع الباب، فقلت من هذا؟ فقال: أبوبكر، فقلت على رسلك، ثم ذهبت فقلت: یا رسول الله! هذا أبوبكر یستأذن، فقال: ائذن وبشره بالجنة، فاقبلت، حتى قلت لأبی بكر: ادخل ورسول الله یبشرك بالجنة»: «حضرت ابوبکرسآمد و در را زد. پرسیدم: شما؟ گفت: «ابوبکر»، گفتم: عجله نکن، بعد نزد رسول الله جرفتم و عرض کردم: ابوبکر منتظر ورود است، از شما اجازت میخواهد. رسول اکرم فرمود: «او را درباره بهشتی بودنش بشارت بده و بگذار تا وارد شود. رفتم و به ابوبکرسگفتم: رسول اکرم جبا وارد شدن تو موافقت کرده و در عین حال، تو را به بهشتی بودنت بشارت میدهد [۳۳۶].
ترمذی از عبدالرحمن بن عوف نقل کرده که رسول اکرم جفرمود: «ابوبکرسدر بهشت است.. . الخ در روایت دیگر امام ترمذی از حضرت علی بن ابی طالبسچنین نقل کرده است: «همراه رسول الله جبودم، ابوبکر و عمرباز جلو میآمدند. رسول اکرم جخطاب به من (علی) فرمود؟ آن دو (ابوبکر و عمرب) سرداران مردان میانه سن به استثنا پیامبران در بهشت هستند. اما، ای علی تو این مطلب را به آنان اطلاع نده [۳۳۷].
خداوند متعال صحبت رسول اکرم جرا برای ابوبکر ثابت کرده است در آیه ۴۰ سوره توبه میفرماید: ﴿ إِلَّا تَنصُرُوهُ فَقَدۡ نَصَرَهُ ٱللَّهُ إِذۡ أَخۡرَجَهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ ٱثۡنَيۡنِ إِذۡ هُمَا فِي ٱلۡغَارِ إِذۡ يَقُولُ لِصَٰحِبِهِۦ لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَا ﴾[التوبة: ۴۰].یعنی: «اگر شما وی را کمک نکنید، خداوند وی را کمک کرد آن هنگامی که کفار وی را بیرون کردند و آنحضرت ج، دومین دو نفر بود وقتی که داخل غار شدند و به یار غارش ـ حضرت ابوبکر صدیقسـ گفت: غمگین مباش، خدا با ماست». حکایت از فضیلت و برتری حضرت ابوبکرسدارد. حضرت ابوبکرسدر این فضل و برتری منفرد است. زیرا تنها او در این سفر رسول الله جرا همراهی کرده و از وی پاسداری کرده است [۳۳۸]. سفیان بن عیینه با استدلال به این آیه، فرموده است: خداوند درباره پیامبر خود به جز حضرت ابوبکرستمام بندگانش را مورد عتاب قرار داده است. ابن عیینه و هم دیگران بر این باور هستند، هر کس صحابی بودن حضرت ابوبکرسرا منکر شود، او کافر است. زیرا او قرآن را تکذیب کرده است [۳۳۹].
بعد از همه این فضایل که از زبان رسول اکرم جو نصوص قرآن برای حضرت ابوبکرسآمده است، آقای تیجانی مدعی است که رسول اکرم جدرباره ابوبکرسشک داشت ولی هر طالب حق قطعاً و بدون تردید، از خلال دلایل گذشته از کتاب و سنت، میداند که رسول اکرم جبه بهشتی بودن حضرت ابوبکرسگواهی داده است و درباره وی هیچ گونه شک و تردید نداشته است و گر نه، شک و تردید درباره حضرت ابوبکرسمنجر به تناقص در اقوال رسول الله جمیشود و رسول الله جاز چنین تضاد و تناقضی مبرا و پاک است.
آقای تیجانی میگوید: «... حق با من است درباره اینکه تا حقیقت برای من روشن نشده کسی را برتر و بهتر معرفی نکنم و بدیهی است که این دو حدیث متناقض با تمام احادیث وارده در باب فضیلت ابوبکر و عمر هستند، وآنها را باطل میکنند. زیرا این دو حدیث با واقعیت نزدیکترند و عقلانی تر به نظر میرسند تا احادیث فضایل و دروغین. حاضرین سوال کردند: چگونه؟ گفتم: رسول اکرم جبرای حضرت ابوبکر گواهی نداد و گفت: «إننی لا أدری ماذا تحدثون بعدی»! این جور گفتن عقلانی است و قرآن این را به اثبات رسانده است و تاریخ گواهی میدهد که صحابه بعد از رسول اللهجتبدیل شدند. ابوبکر به همین خاطر گریه کرده زیرا تبدیل شده و فاطمه را به خشم در آورده بود و چنان عوض شده بود که قبل از وفات، پشیمان بود و آرزو میکرد، ای کاش، بشری نمیبودم، حدیثی که در باب فضیلت ابوبکر روایت میکنند و میگویند: پیامبر جفرموده است: «لو وزن إیمان أمتی بإیمان أبی بكر لرجح إیمان أبی بكر» «اگر ایمان امت من با ایمان ابوبکر مقایسه شود، ایمان ابوبکر میچربد» باطل و غیر عقلانی است. ممکن نیست شخصی که چهل سال از عمرش را در شرک سپری کرده است و بتها را عبادت کرده است. از لحاظ ایمان از تمام امت بالاتر باشد. در حالی که در میان امت، اولیا، صالحان، شهداء، و امامان که تمام عمر را در جهاد سپری کردهاند. وجود دارند. ابوبکر با این حدیث چه مناسبتی دارد؟ اگر این حدیث صحت میداشت، او در پایان عمر خود آرزوی بشر نبودن را نمیکرد. اگر ایمان او، برتر از ایمان تمام امت میبود، فاطمهل، سردار بانوان بر وی خشم نمیکرد و در هر نماز علیه او دعا نمیکرد [۳۴۰].
۱- این گفته تیجانی که: «این دو حدیث تمام احادیث وارده در باب فضیلت ابوبکر و عمر را نفی کرده متضاد و مبطل آنها هستند» از شگفت آورترین و مضحکه ترین گفتههای او است. ! اصلاً معلوم نیست که در ابطال احادیث صحیحه به چه مبدا و منبعی استناد کرده است؟ و همانطورکه قبلاً گفته بودم، حدیثی که خود تیجانی آن را مستند و مستدل خود قرار داده است، مرسل است. در عین حال که او حدیث مرسل را ضعیف میداند، چنانچه وی در جای دیگر از کتابش علیه اهل سنت از حدیث زیر استدلال میکند: «یا أیها الناس إنی تركت فیكم ما إن أخذتم به لن تضلوا كتاب الله وعترتی أهل بیتی» و در آنجا حدیث «كتاب الله وسنتی» را به دلیل مرسل بودن، حدیثی ضعیف میداند و «كتاب الله وعترتی» را در برابر آن ترجیح میدهد. او در حاشیه کتاب «آنگاه.. . هدایت شدم» ص (۲۵۴-۲۵۳) اضافه میکند و میگوید: مسلم، نسائی، ترمذی، و ابن ماجه، حدیث مذکور را به لفظ، «كتاب الله وعترتی» آوردهاند ولی لفظ «سنتی» در هیچ یک از صحاح سته وارد نشده است و تنها مالک بن انس در موطا آن را به لفظ «سنتی» آورده است و به صورت «مرسل» آن را نقل کرده است (!!!) و بعد از آن بعضیها مانند طبری، ابن هشام، به صورت مرسل آن را از مالک نقل کردهاند [۳۴۱].
آقای تیجانی، تو که حدیث «كتاب الله وسنتی» را به دلیل مرسل بودن نفی میکنی، اکنون در رد احادیث صحیحه چگونه از حدیث مرسل استدلال میکنی؟! دلیل ساده است، او میخواهد ماهیت انصاف دروغین و بازی گناه آمیز خود را برای خوانندگان محترم آشکار کند. آفرین بر این هدایت!.
۲-... چنین بر میآید که آقای تیجانی برای اثبات احادیثی که مطابق با میل او هستند، از شجاعت علمی چشمگیری بهرهمند است ولی احادیثی که فضایل صحابهشرا ثابت میکنند، او این شجاعت علمی را ندارد که از لحاظ متن و سند آنها را مورد نقد و بررسی قرار دهد، لذا بدون هیچ گونه مقدمه، بر میگردیم به احادیثی باطله هر چند که آنها صحیحترین سند را داشته باشند. آری، اگر تمام احادیث که در باب فضیلت حضرت ابوبکرسهستند، باطلاند، ولی گمانم بر این است که شهادت خداوند درباره فضیلت، تقوای حضرت ابوبکرسو صحبت او با رسول الله ج، باطل نباشد!؟ و شهادت خداوند نسبت به فضل، تقوا و صحبت ابوبکرسمستلزم این است که احادیث وارده در باب فضیلت حضرت ابوبکرسکاملا صحیح و عقلانی باشند، زیرا کسی که خداوند درباره تقوا و پاکی او سخن گفته است، پیامبرجصد در صد به تقوا و پاکی او نیز سخن گفته است.
۳- این گفتهی تیجانی که: «رسول الله جبرای ابوبکر شهادت نداد و گفت: «أنی لا أدری ماذا تحدثون بعدی؟» من نمیدانم شما بعد از من چه کارهایی انجام خواهید داد؟
عرض میشود:
چنین نیست، بلکه رسول الله جدر این حدیث برای حضرت ابوبکرسگواهی داد وقتی که حضرت ابوبکرساز وی پرسید: ای رسول خدا، مگر ما برادران شهداء أحد نیستیم؟.. . الخ
رسول الله جفرمود: آری، این شهادت رسول الله جبود برای حضرت ابوبکرس. ولی بعد رسول الله جبه صورت استدراک فرمود: حوادث آینده را علی سبیل الرویه به طور مشخص نمیداند، علاوه بر این سیاق، جمله از لحاظ بلاغت، گواهی ندادن رسول الله جبرای حضرت ابوبکرسرا تایید نمیکند. آقای تیجانی بنابر چه دلیل و چگونه میگوید: «رسول الله جدر حق حضرت ابوبکرسگواهی نداد» و چگونه وی را به صیغه جمع مخاطب قرار داد؟ خطاب رسول الله جبرای حضرت ابوبکرسبه صیغه جمع به خاطر این بود که خود حضرت ابوبکرسنیز رسول الله جرا به صیغه جمع مورد خطاب قرار داده بود و به صیغه عام سوال را مطرح کرده بود و تنها از حال خود سوال نکرده بود. لذا جواب نیز به صیغه عموم و شمول بود. حد اکثر این است که حضرت ابوبکرسنیز جزو مخاطبین بوده است و همه ما قطعاً میدانیم که حضرت علیسنیز در سپاه أحد شریک بود و شهید نشده بود بنابراین، خطاب، او را نیز شامل است. زیرا رسول الله جدرباره او نیز نمیدانست که بعد از وی، برایش چه پیش میآید، او نیز مانند سایر مخاطبین بود. لذا هر طعن و ایرادی که آقای تیجانی به وسیله این حدیث متوجه ابوبکر و عمر کرده است. متوجه حضرت علی نیز میشود!! آیا این معقول است؟ این گفته تیجانی که: «قد قرر ذلك القرآن الكریم والتاریخ یشهد أنهم بدلوا بعده»...!!! این از بدترین دروغها است. چگونه و کجا قرآن گفته است که صحابه بعد از رسول الله جعوض شدند؟! کجا هستند آیههایی که بر این مطلب دلالت میکنند؟ اگر تیجانی دلیلی میداشت آن را ذکر میکرد. آیا منظورش مصحف فاطمه است؟! اگر تیجانی مدعی است که این دروغ را، تحت عنوان «رأی القرآن فی الصحابة» بیان کرده است، به لطف و کرم حضرت حق، از دروغ پردازی هایش پرده طوری برداشته شد که هر جویای حق قانع شده به پاکی صحابه اطمینان پیدا کرده است. اما آنچه که در قرآن درباره صحابه به ثبت رسیده است، این است: ﴿ لَٰكِنِ ٱلرَّسُولُ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ جَٰهَدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلۡخَيۡرَٰتُۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٨٨ أَعَدَّ ٱللَّهُ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ٨٩ ﴾[التوبة: ۸۸-۸۹].
«رسول الله و آنانی که همراه او ایمان آوردهاند، با مال و جان در راه الله جهاد کردند، آنانند رستگار، و برای آنان است خوبیها. خداوند برای آنان باغهای پر از درخت که آب در نهرهای آن جریان دارد تدارک دیده است و آنان جاودانه در آن باغها میمانند. و این است، رستگاری بزرگ».
از تیجانی هدایت شده! میپرسم: آیا کسانی که در دو آیه مذکور از آنان صحبت شده است، علی و فرزندان او، حسن و حسین هستند که تا هنگام نزول این آیهها به سن بلوغ نرسیده بودند؟ یا همراه با علی، حسن و حسینشسه یا هفت نفر دیگر هستند که شیعه صحابی بودن آنان را قبول دارند و بس. و شامل سایر اصحاب که در صف اول آنان، ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه، و زبیر قرار دارند، نمیشوند؟! آیا رسول اکرمجکه با هزار نفر از مشرکین در بدر و سه هزار نفر کافر و مشرک در احد و در سایر غزوات جهاد کرد، سپاه او تنها همین ده نفر بودند که شیعه آنان را قبول دارد و بس؟! پاسخ بده آقای تیجانی هدایت شده؟!؟ آیا مصداق آیه زیر فقط همین ده یا هفت نفر هستند که تو آنان را قبول داری، ﴿ وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٠٠ ﴾[التوبة: ۱۰۰].
«پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار و کسانی که از آنان بخوبی پیروی کردند، خداوند از آنها خشنود گردید و آنها از خداوند خشنود گردیدند و برای آنها باغهایی که در آنها نهرها جاری است فراهم ساخت، آنها برای همیشه و جاودان در آنها خواهند ماند، این رستگاری بزرگی است».
آقای تیجانی، مصداق «سابقین اولین» چه کسانی هستند؟! آیا مصداق آیه، تنها حضرت علی و هفت تن دیگری که شما آنان را قبول دارید، هستند؟!! سبحان الله، بسیار شگفتآور است. چگونه بعضیها به خاطر داشتن ایده و عقیدهای که خلاف نقل و اهانت به عقل است، خود را هدایت یافته میدانند؟! خداوند ما را و همه مسلمانان عالم را از شر این عقب افتادگان از هدایت، نجات دهد، آمین.
۴- خداوند در سورهی حشر آیهی ۹ میفرماید: ﴿ لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ ٨ وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٩ ﴾. «همچنین غنایم از آن فقرای مهاجرینی است که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شدهاند، آنها فضل و خشنودی خداوند را میخواهند و خدا و پیامبرش را یاری میدهند، اینها راستگو هستند و کسانی که قبل از ـ هجرت ـ آنان خانه را آماده کردند و ایمان را ـ در دلهایشان جای دادند ـ آنها مهاجرین را دوست دارند و در درون خود، احساس رغبت نمیکنند نسبت به آنچه که به مهاجرین داده شده است وآنها را بر خود ترجیح میدهند هر چند خودشان نیاز شدید داشته باشند، کسانی که از بخل نفس خویشتن، مصون و محفوظ گردند. ایشان رستگارند».
من از آقای تیجانی درباره اینکه چه کسانی مصداق این آیه هستند پاسخ نمیخواهم، بلکه پاسخ این سوال را به امام زین العابدین، علی بن حسینبامام چهارم شیعیان اثنی عشری موکول میکنم. امام زین العابدین درباره مصداق آیه مذکور چنین میگوید:
علی بن ابی الفتح الاربلی در کتاب «كشف الغمة فی معرفة الأئمة»چنین روایت میکند: تنی چند از اهل عراق نزد امام علی بن حسین آمدند و درباره ابوبکر، عمر و عثمان سخنانی گفتند. وقتی این آقایان از سخنان خود فارغ شدند. امام علی بن حسین پرسید: شما مصداق: ﴿ لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ٨ ﴾[الحشر: ۸]. هستید؟ آنان گفتند: خیر، باز امام پرسید، شما مصداق: ﴿ وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ ﴾[الحشر: ۹]. هستید؟ آنان گفتند: خیر، آنگاه امام فرمود: شما دوری جستید از اینکه، از یکی از این دو گروه باشید و من گواهی میدهم که شما از آن گروه نیز نیستید که خداوند درباره آنان چنین فرموده است: ﴿ وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ١٠ ﴾[الحشر: ۱۰]. «آنانی که بعد از صحابه، مهاجرین و انصار آمدند. میگوید پروردگارا، ما را و برادران ما را که در ایمان از ما پیشی گرفتند مورد مغفرت قرار بده، و در دلهای ما اندک کدورتی در حق مومنان مگذار، پروردگارا، تو بخشنده و مهربانی هستی».بعد امام خطاب به آنان گفت: از نزد من بیرون بروید. خدا به کیفر کردار شما میرسد [۳۴۲]. این است دیدگاه امام چهارم، زین العابدین درباره اینکه این آیهها درباره چه کسانی نازل شدهاند. اما رد میکند کسانی را که بر عقلهایشان قفل زده و چشمهایشان را بسته بر ابوبکر، عمر و عثمان طعن وارد میکنند. و امام چهارم توسط این آیهها لگام بر دهان آنان گذاشته است. از آقای تیجانی میپرسم: آیا هنوز تو بر این باور هستی که هدایت شدهای؟؟!
۵- این گفته آقای تیجانی که حدیث «(لو وزن إیمان أمتی بإیمان أبی بكر...) فهو باطل وغیر معقول ولا یمكن أن یكون رجل قضى أربعین سنة فی عمره یشرك بالله ویعبد الأصنام أرجح إیمانا من أمة محمد بأسرها.. . الخ».
«این حدیث باطل و غیر عقلانی است و امکان ندارد کسی که چهل سال از عمرش را در شرک و بت پرستی سپری کرده است، ایمان او از ایمان قاطبه امت بهتر باشد».در پاسخ به این گفته باید عرض کنم:
(الف)... خوانندگان محترم مشاهده میفرمایید، آقای تیجانی حدیثی را فقط به دلیل اینکه، در عقل او نمیگنجد، باطل قرار میدهد. معنی این رد و ابطال حدیث، این است که علم جرح و تعدیل ارزشی ندارد. زیرا که حاکم بر صحت و سقم، قبول ورد احادیث عقل است. آیا اگر بعضی دروغ پردازان احادیثی را وضع کنند، وآنها را به رسول الله جنسبت بدهند و عقل بعضی انسانها آنها را بپذیرد، آنگاه آن احادیث باید صحیح باشند؟! این دیدگاه باب طعن را برای خاور شناسان و جوجه هایشان کاملا باز میکند دایر بر اینکه آنان توسط دانش جدید [۳۴۳]، سنت رسول الله جرا که عقل ناقص آنان نمیتواند توجیه گران باشد، رد کنند. اگر این اندیشه درست باشد، آنگاه بر چه مبنایی بر صحت دینت اعتماد میکنی، ای خوانندهی محترم.
(ب) اما حدیث (لو وزن... ) حدیث موقوف است. از حضرت عمرسروایت شده است. اسحاق بن راهویه و امام بیهقی در شعب به سند صحیح آن را روایت کردهاند. و هذیل بن شرحبیل از عمر آن را روایت کرده است. این روایت نزد ابن المبارک در «الزهد» و معاذ بن المثنی در زیادات به صورت مرفوع ذکر شده است. همچنین ابن عدی در شرح حال عیسی بن عبدالله و در مسند فردوس از حضرت عبدالله بن عمر به صورت مرفوع و با این الفاظ ذکر شده است «لو وضع إیمان أبی بكر على إیمان هذه الأمه لرجح بها» و در سند آن عبدالله بن سلیمان ذکر شده است. هر چند که عبدالله بن سلمان ضعیف است ولی در نقل این حدیث، منفرد و تنها نیست زیرا ابن عدی نیز از طریقی دیگر با این الفاظ آن را نقل کرده است «لو وزن إیمان ابی بكر بإیمان أهل الأرض لرجحهم» و این حدیث شاهدی نیز دارد که در سنن آمده است وآن چنین است. از ابی بکره روایت است که: شخصی نزد رسول الله جآمد و گفت: ترازویی را دیدم که از آسمان پایین آمد، تو و ابوبکر توسط آن وزن کرده شدید، وزن تو از وزن ابوبکر بیشتر بود. بعد ابوبکر همراه با دیگران وزن کرده شد، و ابوبکرسبر سایرین چربید. الحدیث [۳۴۴]. این روایت اگر در مرفوع بودن آن ضعف وجود دارد ولی حدیث ابی داود، صحت آن را تایید میکند و بهر حال حضرت ابوبکرساز لحاظ ایمان، تقوا و صلاح از دیگران مقدم است.
(ت) این گفته آقای تیجانی که: ممکن نیست، شخصی که چهل سال از عمرش را در شرک و بت پرستی سپری کرده است، از لحاظ ایمان از تمام امت برتر و بهتر باشد... الخ
به چند وجه میتوان این دیدگاه تیجانی را جواب داد:
۱- آقای تیجانی چطور میدانست که ابوبکرسچهل سال از عمرش را در شرک و بت پرستی سپری کرده است؟ در عوض اینکه این شربت دروغ را که نوش جان کرده است باید آن را استفراغ کند. آیا دلیلی دارد و دلیلی را ارائه داده است؟ اگر آقای تیجانی بر صحت مدعایش چنین استدلال میکند که قبل از بعثت رسول الله جهیچ کس مسلمان نبوده است و همه بتها را پرستش کردهاند و بدون تردید ابوبکر نیز از جمله آنان بوده است. در رد و نفی این استدلال عرض میشود: کودکانی مانند علیسنیز قبل از بعثت بتها را پرستش میکردند. زیرا کودک که در حضانت پدر و مادر کافر باشد، به اتفاق همه مسلمانان، حکم کفر بر وی اجرا میشود. و در حدیث رسول اکرم جچنین فرموده است: «كل مولود یولد على فطرة الإسلام، فأبواه یهودانه، أو ینصرانه، أو یمجسانه كما تنتج البهیمة، بهمیة جمعاء، هل تحسون فیها من جدعاء» [۳۴۵].
«هر نوزاد هم سو و هماهنگ با فطرت پیدا میشود ولی والدین او را یهودی یا نصرانی و یا مجوسی بار میآورند. همان گونه که چهار پا سالم متولد میشود، آیا شما در آن عیب و نقصی مشاهده میکنید؟».
اگر آقای تیجانی میگوید: کفر کودک مانند کفر بالغ نیست، من میگویم: ایمان کودک نیز مانند ایمان بالغ نیست. اسلام ابوبکرسبه اتفاق همه مذاهب او را از کفر بیرون میآورد، اما درباره اسلام علی که در وقت بعثت نابالغ بود، دو قول وجود دارد. مذهب امام شافعی/ این است که اسلام کودک نمیتواند کودک را از کفر خارج کند [۳۴۶]. علاوه بر این، حضرت ابوبکر موقع اسلام آوردنش اصلاً چون و چرا نکرده است. از محمد بن ابی بکرسمروی است که رسول الله جفرمود: اسلام را برای هر کس که عرضه میکردم، در پذیرفتن آن شک و تردید نشان میداد، به جز حضرت ابوبکرس، او هیچ گونه تردیدی نشان نداده بلا فاصله آن را پذیرفته است. شگفتآور اینکه شیعیان معتقداند که حضرت علیسدر قبول اسلام تردید نشان داده از رسول اکرم جخواستار مهلت شده است و گفته است: «... اسلام با دین پدری من مخالف است، و من در این مورد فکر میکنم؟!» [۳۴۷]
۲- درباره اینکه ابوبکرسعمرش را در بت پرستی گذرانده است، در هیچ جا ثابت نشده است که حضرت ابوبکرسبتی را سجده کرده باشد. «... حضرت ابوبکرسدر جمعی متشکل از اصحاب رسول الله جفرمود: «ما سجدت لصنم قط»، هرگز بتی را سجده نکردهام. سپس میگوید: وقتی به سن بلوغ رسیدم، ابوقحافه دست مرا گرفته مرا به محل بتها برد و به من گفت: این خدا و معبود تو «شم العوالی» است و مرا در آنجا رها کرد و رفت. من به نزد آن بت رفته، گفتم: گرسنه هستم به من نان بده، به من پاسخ نداد. گفتم: من لخت و عریان هستم مرا بپوشان، به من پاسخ نداد. سنگ بزرگی بر سر آن زدم وآن به زمین افتاد [۳۴۸]. با توجه به این روایت، تیجانی نادان و احمق چگونه ادعا میکند و میگوید: ابوبکر چهل سال از عمرش را در بت پرستی گذرانده است؟ ولی این سخن که حضرت علی بت را سجده کرده است یا خیر، هیچ نصی در این باره وجود ندارد. لذا ما در این باره که او بتی را سجده نکرده است، به یقین نمیتوانیم چیزی بگوییم زیرا قریش، زن و مرد، کوچک و بزرگ بتها را سجده میکردند!.
۳- بالفرض اگر بپذیریم که حضرت ابوبکرس، مدت چهل سال را در شرک و بت پرستی گذراندهاند، هیچ شک و تردیدی در این وجود ندارد که هرگاه مشرک مسلمان شود، خداوند تمام گناهان گذشته او را مورد امرزش قرار میدهد. همانطورکه در قرآن آمده است: ﴿ قُل لِّلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ إِن يَنتَهُواْ يُغۡفَرۡ لَهُم مَّا قَدۡ سَلَفَ وَإِن يَعُودُواْ فَقَدۡ مَضَتۡ سُنَّتُ ٱلۡأَوَّلِينَ ٣٨ ﴾[الأنفال: ۳۸]. «ای رسول، به کفار بگو: اگر آنان از کفر خود باز بیایند، گناهان گذشته آنان بخشوده خواهد شد».و در یک حدیث آمده است: عمرو بن عاص برای مسلمان شدن نزد رسول الله جآمد، قصد داشت مسلمان شود ولی پذیرفتن اسلام را مشروط کرد به اینکه تمام گناهان او بخشوده شوند، رسول اکرم جفرمود: «أما علمت أن الإسلام یهدم ما كان قبله» مگر نمیدانی، اسلام تمام گناهان گذشته را محو میکند و از بین میبرد [۳۴۹]... لذا اسلام تمام گناهان و خطاهای گذشته انسان را از بین میبرد.
۴- این واقعیت را شیعه اثنا عشری نیز میپذیرد ـ کلینی در اصول کافی تحت عنوان «لا یؤخذ الـمسلم بما عمل فی الجاهلیة»«مسلمان به خاطر اعمالی که قبل از مسلمان شدنش انجام داده است، مورد مواخذه قرار نمیگیرد» از ابی جعفر روایت میکند: «إن ناساً أتو رسول الله جبعد ما أسلموا فقالوا: یا رسول الله أیؤخذ الرجل منا بما كان عمل فی الجاهلیة بعد إسلامه؟ فقال لهم رسول الله ج: من حسن إسلامه وصح یقین إیمانه لم یؤاخذه الله تبارك وتعالى بما عمل فی الجاهلیة ومن سخف إسلامه ولم یصح یقین إیمانه أخذه الله تبارك وتعالى بالأول والآخر» [۳۵۰].
عدهای بعد از اینکه مسلمان شده بودند، نزد رسول اکرم جآمدند و سوال کردند: آیا شخص بعد از مسلمان شدن در برابر اعمال قبل از اسلام مواخذه میشود؟ رسول اکرمجفرمود: هر کس اسلامش را خوب کند (یعنی ظاهر و باطنش مسلمان باشد) و باور ایمانش صحیح باشد. خداوند در برابر اعمال جاهلیت (یعنی قبل از اسلام) او را مواخذه نمیکند و در غیر این صورت، در برابر اعمال اول و آخر مواخذه میشود ـ حتی خود آقای تیجانی به این حقیقت اعتراف دارد و میگوید: «من هیچ عداوت و دشمنی با ابوبکر، عمر، عثمان و علی حتی با وحشی قاتل حضرت حمزه ندارم. بعد از اینکه او مسلمان شده است. زیرا اسلام گناهان گذشته را قطع میکند و خود رسول الله جاو را (قاتل وحشی را) مورد عفو قرار داده است!؟ [۳۵۱]. با توجه به این روایات، حضرت ابوبکرسچرا و چگونه در برابر اعمال قبل از اسلام مواخذه میشود، حال آنکه اسلام گناهان گذشته را از بین میبرد؟ جواب روشن است وآن اینکه آقای تیجانی با ابوبکر هیچ گونه دشمنی ندارد؟؟؟!.
۵- چنین نیست، هر کس که در حالت اسلام به دنیا آمده است بهتر است از آنانی که بعد از ولادت خود مسلمان شدهاند، مانند حضرت ابوبکر و حضرت عمرسبلکه از نصوص صحیح ثابت شده است که بهترین مسلمانان، مسلمانان قرن اول هستند و اکثریت مسلمانان قرن اول کسانی بودند که بعد از کفر، مسلمان شده بودند ولی آنان به شهادت نصوص بهترند از مسلمانان قرن دوم که در حالت اسلام متولد شدهاند [۳۵۲].
ج- درباره ادعای آقای تیجانی دایر بر اینکه، «ابوبکر نمیتواند از لحاظ ایمان از تمام امت محمد برتر باشد، حال آنکه میان امت اولیاء، صالحان شهداء، ائمه که تمام عمر را در جهاد گذراندهاند، وجود دارند»، باید عرض کنم: که هیچ انسان عادل و انصاف دوست انکار نمیکند از اینکه حضرت ابوبکرساز بزرگان اولیاء، صالحان و ائمه مهتدین که تمام عمر را در جهاد گذراندهاند، بوده است. حضرت ابوبکرسبه اندازهای نزد سید الاولیاء، والصالحین، حضرت محمد جمحبوب بوده است که او خشم کرده است بر کسانی که حضرت ابوبکرسرا اذیت کردهاند و اذیت حضرت ابوبکرسموجب ناراحتی او بوده است. امام بخاری در صحیح خود از ابوالدرداء روایت میکند: نزد رسول الله جنشسته بودم که حضرت ابوبکرسدر حالی که ازارش را بالا زده بود حتی که زانوهایش طاهر بود، آمد و سلام کرد و گفت: یا رسول الله میان من و عمر بن خطاب اختلافی پیش آمده بود، من با شتاب بسوی او رفتم و بعد پشیمان شدم، و از وی خواستم تا مرا عفو کند ولی نپذیرفت، اکنون نزد تو آمدهام، رسول اکرم جفرمود: «یغفر الله لك یا أبابكر»(خداوند تو را عفو میکند) بعد حضرت عمرسپشیمان شده به خانه حضرت ابوبکر رفت و پرسید، اثم ابوبکر؟ آیا ابوبکر اینجا است؟ گفتند: «خیر»، حضرت عمرسنزد پیامبر جآمد، چهره پیامبر جمتغیر شده بود. ابوبکرسبه حال رسول الله ترحم کرد و با دو زانو بر زمین نشسته و گفت: ای رسول خدا به خدا سوگند من مورد ستم قرار گرفتهام. رسول الله جفرمود: خداوند مرا به طرف شما فرستاد و شما مرا تکذیب کردید و ابوبکر مرا تصدیق کرد و با جان و مال مرا یاری کرد، آیا شما از این دوست من دست بر میدارید یا نه؟ از آن به بعد حضرت ابوبکرسمورد اذیت قرار نگرفت [۳۵۳].
ابوعثمان از عمرو بن عاصسروایت میکند و میگوید: رسول اکرم جمرا به جیش «ذات سلاسل» فرستاد، من وقتی نزد رسول الله جبرگشتم، پرسیدم: چه کسی نزد تو محبوب تر است؟ فرمود عایشه ل. گفتم از میان مردان؟ فرمود: پدر عایشه. گفتم: بعد از وی؟ فرمود: عمر بن خطابس و چند تن دیگر را نیز نام برد [۳۵۴]. حضرت علیسنیز چنین اعتقاد دارد. محمد بن حنیفیه، پسر حضرت علی میگوید: از پدرم، حضرت علی پرسیدم: چه کسی بعد از رسول الله جبهتر است؟ فرمود: ابوبکر، پرسیدم بعد از او چه کسی؟ فرمود: عمر، محمد حنیفیه میگوید: دیگر از او نپرسیدم. چون فکر میکردم این دفعه بگوید، عثمان، گفتم: بعد از عمر شما بهتر هستی؟ فرمود: نیستم من جز یک مسلمان [۳۵۵].
حضرت ابوبکرسدر عمل کردن به معروفات و نیکیها از دیگران سبقت میگرفت. امام مسلم در صحیح خود از حضرت ابو هریرهس نقل میکند: روزی رسول اکرم جپرسید: «امروز چه کسی از شما روزه است؟ حضرت ابوبکرسگفت: من، رسول الله جپرسید: چه کسی از شما امروز جنازه تشییع کرده است؟ حضرت ابوبکرسگفت: من، رسول الله جپرسید: چه کسی از شما امروز به مساکین طعام داده است؟ حضرت ابوبکرسگفت: من، رسول اکرم جپرسید: چه کسی از شما امروز بیماری را عیادت کرده است؟ حضرت ابوبکرسگفت: من، آنگاه رسول اکرم جفرمود: «ما اجتمعن فی أمری إلا دخل الجنة» [۳۵۶]. پاداش این خصلتها به جز بهشت چیزی دیگر نیست. علاوه بر این، حضرت ابوبکرسدر تمام غزوات نیز حضور داشته است و در تمام شرایط حساس و خطرناک از آغاز اسلام تا پایان با رسول الله جهمراه بوده است و هیچگونه، احساس ترس، حرج و سستی به خود راه نداده است و در مواقع خطر اقدام نموده و تا پای جان از رسول الله جپاسداری نموده است. گاهی با دست، گاهی با زبان و گاهی با مال علیه مشرکان مبارزه کرده است و در تمام این صحنهها پیشرو بوده است [۳۵۷]. از حضرت علیسروایت است که میگوید: روز بدر رسول الله جبه من و ابی بکرسفرمود: با یکی از شما میکاییل و با دیگری جبرائیل همراه است. و اسرافیل فرشته بزرگی است و در معرکهها حضور پیدا میکند [۳۵۸]. بعد از ذکر این همه دلایل روشن، هر جویای حق بطور قطع و یقین میداند که حضرت ابوبکرساز بزرگان اولیاء، نیکان و جهاد گران در راه خداوند بوده است. ممکن است جناب تیجانی با این حقایق روشن قانع نشود، لازم میدانم دیدگاه یکی از امامان شیعه اثنا عشری را ذکر کنم تا حقایق واضح گردیده، علیه زورگویان و معاندان حجت قاطع و برای قانعان و هدایت یافتگان شراب سلسبیل گردد.
ابوالحسن اربلی از مراجع بزرگ شیعه، در کتابش «كشف الغمة» از عروه بن عبدالله روایت میکند و میگوید: از ابوجعفر، محمد بن علی (امام محمد باقر÷) درباره تزیین کردن شمشیر سوال کردم، فرمود: اشکالی ندارد. ابوبکر صدیق، شمشیرش را مزین کرده است. گفتم: تو او را صدیق میدانی؟ بلا فاصله از جایش پرید و رو به قبله کرد و گفت: آری، صدیق، آری، صدیق، آری، صدیق، هر کس او را صدیق نگوید، خداوند هیچ حرف و سخن وی را باور نمیکند، نه در دنیا و نه در آخرت [۳۵۹].
آیا تیجانی توبه میکند و ما را از بیان دلایل علیه هدایت دروغین خودش مستغنی میکند یا خیر؟؟! پاسخ بقیه سخنان او، پیرامون این مبحث، در مطالب گذشته به طور کامل بیان گردید.
[۳۲۹] ثم اهتدیت ص (۱۲۹-۱۲۸) و آنگاه. . . هدایت شدم ص (۲۱۱). [۳۳۰] بدون تردید این جمله باطل است ولی من بدان جهت استدلال کردهام تا نهایت تناقضگویی آقای تیجانی را آشکار کنم. [۳۳۱] شرح الزرقانی على موطأ الإمام مالک ج۳ ص (۵۰-۴۹). [۳۳۲] التمهید لما فی الموطأ من المعانی والأسانید لابن عبدالبر ج۲۱ ص (۲۲۸). [۳۳۳] همان منبع ج۲۱ ص (۲۳۰). [۳۳۴] ثم اهتدیت ص (۱۲۹). آنگاه. . . هدایت شدم ص (۲۱۲). [۳۳۵] سنن ترمذی کتاب المناقب برقم (۳۶۷۹) والطبرانی فی الکبیر ج۱ برقم (۱۰-۷) و صحیح ترمذی (۲۹۰۵). [۳۳۶] صحیح بخاری کتاب فضائل الصحابة برقم (۳۴۷۱) ج۳. [۳۳۷] سنن ترمذی کتاب المناقب برقم (۳۶۶۵). [۳۳۸] فتح الباری ج۷ ص۱۲. [۳۳۹] منهاج السنة ج۸ ص (۳۸۱). [۳۴۰] ثم اهتدیت ص (۱۳۰-۱۲۹). آنگاه. . . هدایت شدم ص (۲۱۳). [۳۴۱] بزودی درباره صحت این حدیث صحبت خواهیم کرد. [۳۴۲] کشف الغمة ج۲ ص (۳۹۱) تحت عنوان فضائل الإمام زین العابدین. [۳۴۳] دانش جدیدی که آقای تیجانی درباره رد و قبول حدیث آن را ایجاد کرده است. [۳۴۴] المقاصد الحسنة للسخاوی برقم (۹۰۸) ص (۵۵۵). [۳۴۵] صحیح البخاری کتاب الجنائز برقم (۱۲۹۳). [۳۴۶] منهاج السنة ج ۸ ص (۲۸۶). [۳۴۷] سعد السعود لأبی القاسم علی بن موسی معروف به ابن طاووس، ص (۲۱۶) مکتبة الرضی، چاپ قم. [۳۴۸] تاریخ اسلامی، محمود شاکر ج۳ ص (۲۱) و مختصر المحاسن المجتمعة عبدالرحمن صفوری ص (۳۸). [۳۴۹] صحیح مسلم مع الشرح: محمود شاکر ج۳ ص۳۱. [۳۵۰] اصول کافی ج۲ ص (۳۳۳). [۳۵۱] ثم اهتدیت ص ۸۰. [۳۵۲] منهاج السنة ج۸ ص (۲۸۴). [۳۵۳] صحیح البخاری کتاب فضائل الصحابة برقم (۳۴۲۱). [۳۵۴] صحیح البخاری کتاب فضائل الصحابة برقم(۳۴۴۲). [۳۵۵] همان مرجع برقم (۳۴۶۸). [۳۵۶] مسلم مع الشرح باب فضائل برقم (۱۰۲۸). [۳۵۷] المنهاج ج۸ ص۷۹. [۳۵۸] مسند ابی یعلی ج۱ برقم (۳۴۰) مسند علی بن ابی طالب و محقق آن فرموده است: سند آن صحیح است. [۳۵۹] کشف الغمة ـ اربلی ج۲ ص۳۶۰.