باب چهارم: نقدی بر آقای تیجانی درباره اینکه رسول اکرم جاصحابش را مورد نکوهش قرار داده است
نقدی پیرامون استدلال تیجانی درباره اینکه حدیث حوض، صحابهشرا مذمت کرده است.
تیجانی میگوید: رسول اکرم جفرمود: «در حالی که میخواهم برخیزم گروهی ظاهر شد و من آنان را شناختم. شخصی در آن میان بیرون آمد و گفت: بیا، من گفتم به کجا؟ گفت: به دوزخ. من گفتم: آنان چه کسانی هستند؟ گفت: آنان بعد از تو مرتد شدند و به عقب یعنی به کفر برگشتند و من نمیبینم که از آنها، بجز تعداد اندکی مثل شتران سرگردان (همل النعم) که از گله جدا میشوند نجات پیدا کنند. رسول خدا جفرمود: من جلوتر از شما به حوض کوثر حاضر خواهم شد. هر کس از کنار من رد شود، از آن مینوشد و هرکس از آن بنوشد بار دیگر تشنه نمیشود. گروهی برای آب نوشیدن بر سر حوض میآیند که من آنان را میشناسم آنان مرا نیز میشناسند. آنگاه میان من و آنان جدایی میافتد. من میگویم: آنان را بگذارید یاران من هستند. به من گفته میشود: شما نمیدانید که بعد از شما چه کردهاند؟ آنگاه من میگویم: دور باد، دور باد کسی که بعد از من، دینم را تغییر داد. » کسی که نگاه عمیق بر این روایات که علمای اهل سنت آنها را در کتب صحاح خود نقل کردهاند، بیاندازد، شک نمیکند مبنی بر اینکه اغلب صحابه بعد از رسول الله جمتغیر شدند، متحول شدند حتی مرتد شدند. مگر تعداد اندکی که رسول الله جآنها را به «همل نعم» تعبیر فرمود. آقای تیجانی میگوید: امکان ندارد که مصداق این احادیث گروه سوم صحابه که منافقین باشند، قرار داده شوند، زیرا نص صریح حدیث، یعنی خود رسول الله جدرباره آنان فرمود: «فأقول أصحابی» من میگویم آنان اصحاب من بودند [۱۵۱].
با توسل به توفیق حضرت حق استدلالات واهی و بیسر و ته آقای تیجانی را چنین پاسخ خواهیم گفت:
نخست عرض شود که این دو حدیث، در بخاری و مسلم با این الفاظ وارد نشدهاند. آقای تیجانی حدیث اول را کاملا نقل نکرده است و این خیانت از کسی که از کوچکی به تحریف، دروغ و تضاد گویی عادت کرده است، بعید نیست. روایتی که در بخاری آمده است چنین است: حضرت ابو هریرهس از رسول اکرم جنقل میکند که رسول الله جفرمود: «در حالی که خواب بودم، ناگهان به گروهی رسیدم که من آنان را میشناختم. وقتی آنان را شناختم. شخصی از میان آنان گفت: «بیا» گفتم کجا؟ او گفت: به خدا سوگند، بسوی دوزخ. گفتم: آنان چه کسانی هستند؟ آنان گفتند: آنان کسانی هستند که بعد از شما مرتد شده به عقب برگشتهاند. ناگاه به گروهی دیگر رسیدم. وقتی آنان را شناختم، شخصی از میان آنان گفت: «بیا» گفتم: «کجا»؟ گفت: به سوی دوزخ، گفتم: آنان چه کسانی هستند؟ گفتند: آنان کسانی هستند که بعد از تو مرتد شده و به کفر برگشتهاند. پس کسی از آنان را رستگار نمیدانم، مگر مانند «همل النعم». علاوه بر اینکه آقای تیجانی بخشی از روایت را حذف نموده است، امام مسلم این روایت را در صحیح خود نقل نکرده است... فتامل.
ثانیاً: عرض میشود: آری، میپذیرم که اهل سنت احادیثی شبیه این حدیث را در صحاح خود نقل کردهاند ولی سوال این است آیا تو هرگز به اقوال و تفاسیر و شروح اهل سنت پیرامون این روایات نگاه کردهای که آنان چه تفسیری کردهاند یا اینکه مانند حسب عادت خود، این احادیث را طبق میل خودت تفسیر کردهای؟ آری، حق و حقیقت برای هر خوانندهای که دیدگاه علمای اهل سنت برایش نقل شود، روشن خواهد شد و آنان بخوبی خواهند دانست که مصداق این احادیث چه کسانی هستند؟
ثالثاً: عرض شود که علما درباره حقیقت و مصداق مرتدین وارده در حدیث، اختلاف نظر دارند: قبیصه میگوید: هم الذین ارتدوا على عهد ابی بكرس. یعنی مرتدین مذکور در حدیث کسانی بودند که در دوران خلافت حضرت ابوبکرسمرتد شدند و کشته شده و در حال کفر از دنیا رفتند. خطابی میگوید: هیچ فردی از صحابه مرتد نشده است البته گروهی از اعراب بادیه نشین که نقش چندانی در دین نداشتند، مرتد شدند. و این ارتداد اعراب بادیه نشین هرگز موجب نقص و عیب برای صحابهشنمیشود. ابن التین میگوید: ممکن است منظور از مرتدین، منافقان و مرتکبان گناهان کبیره باشند [۱۵۲]. ابن حجر در فتح الباری میگوید: ممکن است مصداق حدیث کسانی از اعراب بادیه نشین که بخاطر طمع یا خوف مسلمان شده بودند، باشد [۱۵۳]. امام نووی میگوید: علما درباره مصداق این حدیث اختلاف نظر دارند. بعضیها میگویند: همان منافقان مرتد هستند. برخی دیگر بر این باور هستند که منظور از آنان کسانی هستند که در زمان رسول اکرم جبودند و بعد از وی مرتد شدند [۱۵۴]. بعضی از علما میگویند: منظور از آنان اهل بدعت و پیروان هوای نفسانی هستند. ابن حجر میگوید: آنان اصحاب گناهان کبیره و اهل بدعت هستند که در حال اسلام از دنیا رحلت کردهاند. امام نووی میگوید: منظور از آنان، نافرمانان و مرتکبان گناه کبیره که در حال توحید از دنیا رفتهاند، میباشد. و همچنین اهل بدعتی که بخاطر بدعت خود از اسلام خارج نشدهاند. امام حافظ ابن عبدالبر میگوید: «کلیه کسانی که در دین، نو اوری و بدعت ایجاد کردند، روز قیامت جز مطرودین و راندگان از حوض خواهند بود. مانند، خوارج، روافض و تمام بندگان هوا و هوس [۱۵۵]. امام ابواسحاق شاطبی میگوید: راجحترین این است که آنان از جمله افراد امت مسلمه هستند بدلیل علامات و آثاری که در آنان وجود دارد، یعنی «غر وتحجیل» سفیدی و درخشندگی اعضاء وضو. زیرا این آثار در کسانی که کافر مطلق هستند دیده نخواهد شد. زیرا در حدیث «قد بدلوا بعدك» آمده است. اگر کافر مطلق میبودند، چنین میگفت: «قد كفروا بعدك» مناسب ترین مصداق «بدلوا بعدك» همان تبدیل کردن سنت است که اهل بدعت آن را انجام میدهند. کسانی که منافقان را مصداق حدیث میدانند با آنچه که مقصود ما است منافات ندارد. زیرا منافقین به قصد تقیه شریعت را پذیرفتهاند نه بقصد عبادت. لذا آنان شریعت را در غیر موضع اصلی خود مورد استفاده قرار دادهاند و این عین بدعت و نو اوری در دین است [۱۵۶]. بدین ترتیب، مرتدین در حدیث، شامل هر دو گروه، مرتدین و منافقین میباشد، علاوه بر این اهل هوی و اهل بدعت را نیز در بر میگیرد. با این تفاسیر برای همگان روشن است که صحابه کرام از جمله کسانی نیستند که حدیث مذکور آنان را مصداق خود قرار دهد. ولی وقتی میبینم که این آقای (هدایت یافته) جز معارضه با حق و مخالفت با آن به کمتر چیزی قناعت نمیکند، چارهای ندارم بجز اینکه آراء و دیدگاههای شیعیان او را دایر بر اینکه منظور از مرتدان مذکور در حدیث چه کسانی هستند، بیان کنم تا حق از باطل جدا شود. در واقع این خواست خداوند است که حق را از زبان آنان جاری کند. اینک آقای طبرسی که از علمای بزرگ شیعه است، در تفسیر مجمع البیان در شرح ﴿ فَأَمَّا ٱلَّذِينَ ٱسۡوَدَّتۡ وُجُوهُهُمۡ أَكَفَرۡتُم بَعۡدَ إِيمَٰنِكُمۡ ﴾[آل عمران: ۱۰۶] میگوید: درباره اینکه مصداق این آیه چه کسانی هستند، اختلاف نظر وجود دارد. آقای طبرسی بعد از نقل چهار دیدگاه مختلف در پایان میگوید: مصداق این آیه اهل بدعت و صاحبان هوس از این امت هستند. سپس از حدیث ارتداد بر این مدعای خود استدلال میکند و میگوید: قول چهارم این است که منظور از مرتدین (در حدیث) اهل اهواء و اهل بدعت این امت هستند. آقای طبرسی اضافه میکند و میگوید: از حضرت علی÷و قتاده مروی است که مصداق حدیث کسانی که بصورت ارتداد کافر شدند. و از رسول اکرم جروایت میکند که آنحضرت جفرمود: به خدا سوگند کسانی بر حوض کوثر میآیند که در دنیا با من همراه بودند. وقتی میبینم که جلوی آنان گرفته میشود، میگویم: آنان یاران من هستند، یاران من هستند و یاران من هستند. گفته میشود: شما نمیدانید که آنان بعد از مومن شدند چه کردهاند؟ آنان مرتد شده بسوی کفر برگشتند. ثعلبی در تفسیرش این قصه را نقل کرده است. ابو امامه باهلی میگوید: منظور از آنان خوارج هستند. از رسول اکرم جدرباره خوارج آمده است: آنان چنان از دین میگریزند که تیر از نشانه میگریزد [۱۵۷]. کوچکترین اشارهای در کلام جناب طبرسی دیده نمیشود مبنی بر اینکه مصداق حدیث صحابه کرام هستند. این است آقای کاشانی از علمای بزرگ شیعه. ایشان در تفسیر آیه مذکور از حدیث مذکور استفاده نموده میگوید: مصداق آن اهل بدعت و دل باختگان هوا و هوس و صاحبان آراء باطله هستند. «فیقول فی الـمجمع عن أمیرالـمومنین: هم أهل البدع والأهواء والآراء الباطلة من هذه الأمة». آری، این بود اقوال و آراء علمای شیعه در تفسیر حدیث مذکور. آقای تیجانی هر چند که خواسته باشد، نمیتواند آراء و اقوال را تحریف کرده بگوید که مصداق حدیث اصحاب گرامی رسول الله جهستند. زیرا آنان (علمای شیعه) کوچکترین اشارهای دایر بر اینکه مصداق حدیث ارتداد و آیه، صحابه گرامی هستند، نکردهاند. و بهترین دلیل بر این مدعا این است که آنان در بسیاری موارد صحابه را مورد طعن قرار دادهاند (به تفسیر الصافی نوشته آقای کاشانی مراجعه شود) و بسیاری از آیات قرآن را که با صحابه کوچکترین پیوندی نداشتهاند، ربط دادهاند. بجز همین آیه ﴿ فَأَمَّا ٱلَّذِينَ ٱسۡوَدَّتۡ وُجُوهُهُمۡ أَكَفَرۡتُم بَعۡدَ إِيمَٰنِكُمۡ ﴾خدا را هزاران سپاس که دیدگاه و مستدل آنان بجای سود و نفع به ضرر آنان تمام شده است. از بحث مذکور کاملا روشن است که حدیث، صحابهشرا در بر ندارد. زیرا صحابهشنه مرتد بودند، نه مبتدع و نه پیروان هوا و هوس. حتی بخاطر اینکه شک و تردید را در این باره از بین برده باشم و شامل نشدن صحابه قطعی گردد تا ایمان اهل سنت که هدایت شدهاند، و گمراهی و ضلال شیعیان که راه ضلالت را اختیار کردهاند، بیشتر شود، مناسب میدانم آراء و دیدگاه برخی از علمای تشیع دایر بر معصوم بودن صحابهشاز ارتداد [۱۵۸]را تقدیم خوانندگان محترم کنم. اما این نکته که صحابه از ارتداد معصوم هستند، حضرت علی بن ابی طالب که به گمان شیعه وصی رسول الله جمیباشد، این مطلب را در جاهای متعدد در معتبرترین کتب مرجع شیعه اظهار کرده است. علاوه بر این، ائمه بزرگ شیعه از فرزندان حضرت علیس نیز معصوم بودن صحابه از ارتداد و پاک بودن از بدعتها را در نطقها و تصانیف خود ذکر کردهاند. آری، این است. امام معصوم فرقه اثنا عشریه که اصحاب محمد جرا ستوده و در نمازها و دعاها در حق آنان دعای رحمت و مغفرت میکند چون آنان سید خلق (محمد ج) را در نشر و پخش توحید و تبلیغ رسالت و دین خداوند به بندگانش، یاری کردهاند. امام معصوم نزد روافض اثنا عشری [۱۵۹](زین العابدین) در دعای خود: .. . با تقاضای مغفرت و خشنودی الله برای آنان (اصحاب رسول الله ج)، میگوید: پروردگارا، بالخصوص یاران و اصحاب رسول الله ج، آنانی که به بهترین وجه پیامبر را همراهی کردند، در نصرت و یاری رساندن به او بهترین امتحان را دادند، از وی حراست کردند، در اطاعت از او از همدیگر پیشی میگرفتند، دعوت وی را به سرعت اجابت کردند، دلیل رسالت او را بلا فاصله پذیرفتند، در حمایت از دین او زن و فرزندان را رها کردند، در تثبیت و تقویت نبوت او با پدران و فرزندانشان به جنگ برخاستند و در پایان به برکات وجودی آنحضرت در برابر دشمنان به پیروزی نایل آمدند، همچنین مغفرت کن و خشنود باش از کلیه کسانی که از محبت او بیقرار بودند و محبت وی را تجارتی سودمند میدانستند. و کلیه کسانی را که بخاطر پیوند با او (حضرت محمد ج) مورد هجران و فراق فامیل و خانواده قرار گرفتند و آنگاه که در سایه قرابت او نشستند، سایر قرابت و خویشاوندیها را رها ساختند. پروردگارا، در آنچه که آن را از تو نخواستهاند، آنان را فراموش نکن. از رضوآن خود آنان را راضی به گردان.
آنان در معیت پیامبر تو خلق را بسوی تو، دعوت میکردند. هجرت و ترک وطن آنان را که بخاطر تو انجام گرفت و بیرون آمدن آنان از گشادگی رزق بسوی تنگی رزق را تقدیر کن. پروردگارا، تابعین اصحاب پیامبر جرا که به خوبی از آنان تبعیت کردند و آنان را که نزد خدای شان چنین دعا میکردند: پروردگارا! ما را و برادران ما را که در ایمان از ما پیشی گرفتند، بهترین پاداش را عنایت بفرما. همان تابعینی که از آثار قدمهای صحابه تبعیت کردند، راه آنان را ادامه دادند، مسیر آنان را اختیار کردند. شک و تردید در بینش آنان خلل نیانداخت. شک و تردید از ادامه خط مشی و پیروی از گلدسته هدایت آنان، مانع نشد. آنان صحابه رسول الله جرا یاری کرده از راه و دین آنان تبعیت کردند. بر سلامت دین و ایمان آنان اتفاق نظر داشتند. در ادای رسالت آنان را متهم نکردند. پروردگارا، بر تابعین از امروز تا قیامت رحمت بفرست. بر ازواج، اولاد آنان و بر کلیه کسانی که از تو اطاعت میکنند، رحمت بفرست. رحمتی که آنان را از معصیت تو باز دارد، و در گشادگیهای بهشت تو آنان را داخل کند و از مکر و حیله شیطان آنان را حفاظت کند [۱۶۰].
آقای کلینی در اصول کافی که از کتب مرجع شیعه است، روایتی را از منصور بن حازم چنین نقل میکند: از ابی عبدالله پرسیدم: اگر من از تو سوال کنم، پاسخت به من با جوابی که به دیگران میدهی تفاوت دارد. چرا؟ ابی عبدالله گفت: «ما مردم را به زیادت و نقصان پاسخ میدهیم» عرض کردم: درباره اصحاب رسول الله جبرای ما سخن بگو، آیا آنان درباره حضرت محمد جراست گفتند یا دروغ؟ ابوعبدالله گفت: راست گفتهاند. عرض کردم: پس چرا اختلاف کردند؟ فرمود: مگر نمیدانی، یک شخص در محضر رسول الله جمیآمد و از وی سوال میکرد، جوابی به او داده شد. بعد پاسخی دیگر به او گفته میشد که جواب اول را نسخ میکرد. لذا احادیث به وسیله احادیث دیگر منسوخ میشوند [۱۶۱].
امام حسن عسکری، امام یازدهم شیعیان در تفسیر خود میگوید: حضرت موسی از پروردگار خود سوالاتی نمود که یکی از سوالها این بود: آیا از میان یاران پیامبران، بهتر از یاران من کسی را سراغ داری؟ خداوند به موسی فرمود: ای موسی، مگر نمیدانی که فضیلت اصحاب محمد جدر برابر فضیلت یاران سایر پیامبران مانند فضیلت آل محمد در برابر آل سایر پیامبران و مانند فضیلت محمد جدر برابر فضیلت سایر پیامبران است [۱۶۲]. در جای دیگر میگوید: اگر یک شخص از بهترین اصحاب محمدجبا اصحاب تمام پیامبران مقایسه شود، فضل و برتری با صحابی محمد جاست [۱۶۳].
بعد از این اظهارات علمای فریقین و بعد از این شواهد و قرائن، روشن است که اصحاب رسول الله جاز مرتدّ شدن و برگشتن بسوی کفر معصوم هستند. این مساله که اصحاب رسول الله جاز بدعت و آراء باطله محفوظ هستند یا نه؟ آقای قمی در کتابش «الخصال» از هشام بن سالم از ابی عبدالله چنین نقل کرده است: «لم یر فیهم قدری ولا مرجئ ولا حروری»یعنی در میان اصحاب رسول الله جقدری، مرجئه و حروری (أهل البدعة والأهواء)دیده نمیشود. همچنین معتزلی خوارج و اهل رای باطل نیز در آنان وجود ندارد. آنان شب و روز گریه میکردند و از خداوند میخواستند که قبل از اینکه به نان خمیر برسند. آنان را موت دهد [۱۶۴]. از این عبارات و از شهادت کتب شیعیان و ائمه آنها، برای ما کاملا روشن است که صحابی گرامی رسول الله جاز بدعات سالم و محفوظ هستند. «فماذا بعد الحق إلا الضلال یا تیجانی».
آقای تیجانی بعد از حق بجز گمراهی چیزی دیگر وجود دارد؟!
۴- استدلال جناب تیجانی از قول پیامبر ج«اصحابی» دایر بر اینکه آنان که از حوض رانده میشوند» اصحاب هستند. قابل قبول نیست. زیرا برای روشن شدن مصداق کلمه «اصحابی» که در آن حدیث آمده است، لازم است که تمام احادیث وارده در این باب جمع کرده شوند و در غیر این صورت تعیین مصداق و معنی اصلاً اعتباری ندارد. اما کلمه «صحبت» اسم جنس است. در شرع و لغت مرز مشخصی برای آن وجود ندارد و عرف درباره آن متفاوت است. رسول اکرم جصحبت را در حدیث، مقید به زمان ننموده و مقدار آن را بیان نکرده است. بلکه حکم را به مطلق آن معلق نموده است و مطلق صحبت معنی و مفهومی بجز رویت به معنی «دیدن» ندارد. و در این باره که رسول اکرم ج، منافقین و کسانی را که بعد از وی مرتد شدند را رویت کرده است هیچگونه اختلافی نیست با این توضیح جای تردید باقی نمانده است که مصداق «اصحابی» در حدیث مذکور مرتدین و منافقین هستند. امام احمد و طبرانی به سند حسن از حدیث مرفوع ابی بکره چنین نقل کردهاند: لیردن علی الحوض رجال ممن صحبنی ورآنی [۱۶۵]. بر حوض کوثر کسانی نزد من میآیند که من آنان را دیدهام و در مجلس من آمدهاند. علاوه بر این رسول اکرم جآنان را به صیغه تصغیر [۱۶۶]یاد کرده است که حکایت از تحقیر آنان دارد و رسول اکرم جاصحاب خودش را تحقیر نمیکند. علاوه بر این در بعضی روایات، کلمات مختلفی آمده است. مثلاً، «من أمتی»، «رجال منكم»و «زمرة». این واژههای مختلف در روایات مختلف آمدهاند. لذا صحیح نیست که معنی فقط از یک نقل گرفته شود. اصول این گونه واژهها نمیتوانند دلیلی بر مذمت صحابه باشد. لذا ظاهر امر این است که استدلال از این لفظ بر مذمت صحابه چیزی جز خزعبلات و یاوهگوییهای تیجانی بشمار نمیآید.
۵- اما اینکه رسول اکرم جآنان را میشناسد، اصلاً دلالتی بر صحابه بودن آنان ندارد. زیرا لازم نیست که رسول اکرم جشخص آنان را بشناسد. ممکن است شناخت رسول اکرم جبخاطر آثار، علائم و خصوصیاتی که در آنان دیده میشود، باشد. همانطور که در حدیث مسلم توضیح داده شده است. از ابو هریره مروی است که رسول اکرم جفرمود: امت من نزد من در کنار حوض کوثر میآیند. من مانند صاحب شتر که شتران بیگانه را از گله خود میراند و دور میکند، بعضیها را دور خواهم کرد. صحابه عرض کردند: ای پیامبر خداجشما ما را میشناسید؟ پیامبرجفرمود: آری، شما علائم و آثار به خصوص خواهید داشت. شما در اثر وضو، سفیدی و درخشندگی به خصوص همراه خواهید داشت و در چنین حالتی نزد من خواهید آمد.. . الخ از این حدیث مستفاد میشود که اهل بدعت و نفاق نیز با آثار و علایم درخشندگی وضو حشر خواهند شد. کلمه «منکم» که در حدیث مسلم آمده است میم در آن برای جمع است. اشاره است به اینکه همه آنان با آثار و علائم مومنان حشر خواهند شد. همانطور که در حدیث «پل صراط» آمده است. «وتبقى هذه الأمة وفیها منافقوها»یعنی این امت باقی میماند و منافقان در میان آنان هستند. این حدیث دال بر این مطلب است که منافقین و اهل بدعت همراه با مومنان و علایم و آثار آنان حشر خواهند شد. سیاق حدیث نیز مؤید این مطلب است.
بعد از این همه توضیحات و اظهارات علمای فریقین، حمل این روایات بر صحابه رسول الله جو مهاجرین و انصار که در راس آنان حضرت ابوبکر، حضرت عمر، حضرت عثمان، حضرت علی، حضرت زبیر، حضرت طلحه، و حضرت معاویه رضوان الله علیهم اجمعین قرار دارند، به دلایل مختلف صحیح نیست. نخست بخاطر اینکه رسول اکرمجاز اصحاب خود اظهار رضایت نموده از آنان دفاع کرده است. و فرموده است: «خَیْرُ النَّاسِ قَرْنِی، ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ، ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ» [۱۶۷]. «بهترین مردم، مردم قرن من هستند سپس کسانی که بعد از آنها میآیند، سپس کسانی که بعد از آنها میآیند». در این حدیث بهتری برای دوران صحابه ثابت شده است. امام مسلم از ابی برده و او از پدرش حدیثی را چنین نقل کرده است: رسول اکرم جسر را به طرف آسمان بلند کرده فرمود: «ستارهها امانت دار و محافظ آسمانها هستند، هرگاه ستارهها از بین بروند، آسمانها مورد تهدید جدی قرار خواهند گرفت و من امانت دار و محافظ اصحاب خود هستم. هرگاه من بروم اصحاب من مورد تهدید جدی قرار خواهند گرفت و اصحاب من محافظ امت من هستند. هرگاه آنان بروند، امت من مورد تهدید جدی قرار خواهد گرفت» یعنی بدعتها، فتنهها و آفتهای دینی بروز خواهند کرد. قرن شیطان ظاهر میشود، رومیها بر مسلمانان غلبه خواهند کرد مکه و مدینه هتک حرمت خواهند شد. این از معجزههای آنحضرت جاست [۱۶۸]. علاوه بر این، رسول اکرم جاصحاب خود را بشارت بهشت داده است. از عبدالرحمن بن عوف مروی است که رسول اکرمجفرمود: ابوبکر در بهشت است، عمر، علی، طلحه، زبیر، عبدالرحمن بن عوف، سعید بن زید و ابوعبیده بن جراح در بهشت هستند [۱۶۹]. امام احمد در مسند خود حدیث مرفوعی را از جابر بن عبدالله چنین نقل کرده است: «لَنْ یَدْخُلَ النَّارَ رَجُلٌ شَهِدَ بَدْراً وَالْـحُدَیْبِیَةَ» [۱۷۰]. کسی که در غزوه بدر و حدیبیه حاضر بوده است هرگز به دوزخ نخواهد رفت. پیامبر از دنیا رحلت کرد در حالی که از اصحاب و یارانش خشنود بود [۱۷۱]. علاوه بر دلایل و شواهد یاد شده هیچ دلیلی وجود ندارد حتی یک نفر از انصار و مهاجرین مرتد شده باشد. اما عبدالقادر بغدادی در کتاب «الفرق بین الفرق»مینویسد: تمام اهل سنت اتفاق دارند بر اینکه، آنانی که بعد از وفات رسول اکرم جمرتد شدند. از قبایل، کنده، حنیفه، فزاره، بنی اسد و بنی بکر بن وایل بودند. از انصار و مهاجرین قبل از فتح مکه نبودند. مهاجر در اصطلاح شریعت به کسانی گفته میشود که قبل از فتح مکه به طرف مدینه هجرت کرده باشد. به فضل و لطف الهی همه مهاجرین و انصار بر دین راست و صراط مستقیم ثابت قدم ماندند [۱۷۲]. به توجه به این حقایق تاریخی گفته آقای تیجانی دایر بر اینکه اکثر صحابهشمرتد شدند مگر مقدار اندکی، چگونه صحت دارد و چه توجیهی برای آن ممکن است؟ اکنون از آقای تیجانی سوال میشود: آیا رسول جسخن متضاد میگوید؟ به صحابی خودش میگوید: تو در بهشت هستی، او را وعده بهشت میدهد و بعد او را جز کسانی میبیند که از حوض رانده خواهد شد؟! آیا این طعن و عیبجویی صریح در حق پیامبر جنیست؟ (فداه أبی وأمی ونفسی). قطعاً رسول اکرم جمیدانست که اصحاب او بعد از وی مرتد نخواهند شد. طبرانی به سند صحیح از حضرت ابی الدرداء روایت کرده است که:
ابی الدرداء میگوید: ای رسول خدا، از خداوند بخواه تا مرا از آنان (مرتدان، منافقان، اهل بدعت) نگرداند. رسول اکرم جفرمود: تو از آنان نیستی [۱۷۳]. علاوه بر این حدیثی را که تیجانی با تحریف ذکر کرده است و در آن چنین آمده بود «بینما أنا قائم»به معنی من ایستاده بودم و صحیح آن «بینما أنا نائم»(در حالی که من خواب بودم)، میباشد. حاصلش این است که رسول اکرم ج، آنچه را که در قیامت برای اصحابش پیش خواهد آمد، در دنیا در عالم خواب و رؤیا مشاهده کرد. اگر صحابه از جمله کسانی میبودند که مرتد میشدند حتماً پیامبر جاین را متذکر میشد. آیا هیچ انسان عاقلی میپذیرد که رسول اکرم جاز حال و احوال اصحابش بیخبر بود؟! باور نمیکنم حتی یک نفر چنین تصوری داشته باشد غیر از جناب تیجانی (هدایت یافته). اگر چنین میبود، رسول اکرم جدر حق کسی که از دیدگاه او بزرگتر، محبوبتر و نزدیکتر بود، مانند حضرت ابوبکرس، هرگز نمیگفت: «أَنْتَ عَتِیقُ اللَّهِ مِنَ النَّارِ» [۱۷۴]تو ازاد شده خداوند هستی از دوزخ. و درباره حضرت عمرس نمیفرمود: وارد بهشت شدم، ساختمان بسیار مجللی را که از طلا ساخته شده بود، دیدم. پرسیدم: این ساختمان متعلق به چه کسی است؟ گفتند: متعلق به یک جوان قریشی است. گمان کردم. آن جوان قریشی من هستم. پرسیدم: آن جوان قریشی چه نام دارد؟ گفتند: عمر بن خطاب [۱۷۵]. و درباره حضرت عثمان چنین نمیفرمود: «عثمان فی الجنة» عثمان در بهشت است. علاوه بر این، برای من روشن نیست که راوی حدیث «انقلاب» (حدیث ارتداد) که صحابی جلیل القدر، حضرت ابو هریرهس است و بعد از وفات رسول الله جحدیث را روایت میکند، آیا خودش را از جمله مرتدان که از حوض رانده میشوند، میداند یا نه!! و همچنین هشتاد صحابی دیگر که در روایت حدیث با او شریک هستند آیا خودشان جز مرتدان میدانند؟!!.
۶- اگر آقای تیجانی به این حقایق اعتراف نمیکند، بر وی لازم است، مشخص کند کدام صحابه مشمول حدیث ارتداد هستند؟ اگر جواب مشخصی داده نمیشود، آنگاه لازم است که ارتداد شامل حال صحابهای بشود که از دیدگاه شیعه صحابه اخیار و منتخب هستند. لذا حدیث مذکور بدون شک، شامل علی بن ابی طالب، حسن، حسین، عمار بن یاسر، ابوذر غفاری، سلمان فارسی، مقداد، خذیمه بن ثابت و ابی بن کعب میشود و استثناء این گروه از صحابه گرامی مقدور نمیباشد مگر اینکه دلیلی وجود داشته باشد. اگر آقای تیجانی مدعی شود دایر بر اینکه احادیثی وجود دارد که این گروه را مستثنی میکند. و اهل بهشت بودن آنان را اثبات میکند، میگویم دهها دلیل از کتاب و سنت وجود دارد مبنی بر اینکه آن عده از صحابه که تو آنان را از جمله مرتدان و رانده شدگان از حوض کوثر میدانی، مورد پسند الله هستند و خداوند سبحان رضایت خود را از آنان اعلام داشته، آنان مومنین واقعی هستند و از دلایل قطعی بهشتی بودن آنان ثابت است. «فما هو جوابك فهو جوابنا» یعنی آنچه که جواب تو است، عیناً جواب ما است. ای تیجانی هدایت یافته!؟
۷- درباره این جمله حدیث «إنك لا تدری ما أحدثوا بعدك» (تو نمیدانی که آنان بعد از تو در دین چه بدعتها ایجاد کردند) ـ باید عرض شود که: این از جمله مسلمات است که صحابه کرام بعد از وفات رسول اکرم جدین را تبدیل نکردند و هیچ گونه بدعتی در دین اضافه نکردند. سید محمد صدیق حسن قنوجی بخاری در کتاب خود «الدین الخالص» نقل کرده است که: یک شخص رافضی از یک شخص سنی پرسید: «ما تقول فی حق الصحابة؟» نظر تو درباره صحابهشچیست؟ آن مرد سنی گفت: «أقول فیهم ما قال الله تعالى فی كتابه»یعنی نظر من درباره صحابهشهمان است که خداوند در کتاب خود بیان فرموده است. منظور آن مرد سنی این آیه ﴿ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ ﴾بود. یعنی خداوند از صحابه خشنود است و آنان از خداوند خشنود هستند ـ رافضی گفت: «إنهم بدلوا بعد النبی ج» یعنی آنان بعد از پیامبر جدین را تغییر دادند. سنی گفت: خداوند میفرماید: ﴿ وَمَا بَدَّلُواْ تَبۡدِيلٗا ﴾. یعنی آنان هیچ گونه تبدیلی در دین نیاوردند و علاوه بر این، ما چنین خدایی را سراغ نداریم که نسبت به چیزی خبر بدهد و نداند که بعدها چه تحولی در آن بوجود میآید [۱۷۶]. اگر آقای تیجانی (هدایت یافته) مدعی است که صحابه امور زیادی در دین ایجاد کردند، مانند رد ولایت اهل بیت، و تحریف قرآن، و غیره. إن شاء الله در صفحات آینده این کتاب این ادعاها را بطور تفصیلی جواب خواهیم داد.
۸- این گفتهی تیجانی که «اکثر صحابه متغیر شدند و تبدیل کردند حتی مرتد شده به کفر برگشتند مگر تعداد اندکی که به «همل النعم» یعنی شترهای سرگردان تعبیر شدند» این گفتهی او دلیل روشنی بر جهالت آقای تیجانی است. جناب تیجانی مانند کسی است که در تاریکی شب هیزم جمع میکند (حاطب لیل) هر آنچه که به گمان باطل او نقص و عیب صحابهشرا در بر میگیرد، آن را نقل میکند. اما او باید متوجه شود که منظور رسول الله جاز «همل النعم» کسانی هستند که به حوض نزدیک میشوند و قصد آب خوردن میکنند اما جلوی آنان گرفته میشود، نه کلیه کسانی که برای آب خوردن از دست رسول اکرم جوارد حوض میشوند. در بعضی روایات کلمه «رهط» آمده است، از حضرت ابو هریرهس مروی است که رسول اکرمجفرمود: «یرد علی یوم القیامه رهط من اصحابی.. . الخ یعنی روز قیامت گروهی از اصحاب من نزد من میآیند. آنان از ورود به حوض منع کرده میشوند. من خواهم گفت: پروردگارا آنان اصحاب من هستند. میگوید: تو نمیدانی که بعد از تو آنان چه کردند، آنان مرتد شده بسوی کفر برگشتند [۱۷۷]. معنی «رهط» همانطور که همگان میدانند، کمتر از ده نفر میباشد [۱۷۸]. اما صحابهشحتماً از حوض آب مینوشند. لذا گفتهی تیجانی که اکثر صحابه مرتد شدهاند. حکایت از سطحی نگری و کو تاه فکری او دارد. این عقل و خرد را به او تبریک میگویم.
۹- آقای تیجانی در صحبتهای خود دچار تناقض و تضاد شرمآوری شده است. او میگوید: «لا یمكن بأی حال حمل الأحادیث على القسم الثالث وهم الـمنافقون لأن النص یقول: فأقول: أصحابی».
در هیچ شرایطی ممکن نیست که مصداق این احادیث دسته سوم که همانا منافقین هستند قرار داده شوند. زیرا خود نص میگوید: آنان اصحاب من (رسول اللهج) هستند. !!؟ «سُبْحَانَ رَبِّی إِنَّ هَذَا لَشَیْءٌ عُجَابٌ». سخن بسیار حیرتزا و شگفتآوری است. میگوید: منافقین از صحابه نیستند آیا خود او (اصحاب) را به سه دسته که آخرین آنها منافقین بودند، تقسیم نکرده بود؟ و اینجا منکر آن شده میگوید: در هیچ شرایطی منافقین را نمیتوان مصداق این احادیث معرفی نمود، چون نص درباره آنان میگوید: «اصحابی»؟؟! از این مردک (هدایت یافته) سوال میشود. که کدام شق را میپذیرد و کدام موضوع را اختیار میکند. اگر میگوید: یک نوع و گروه از صحابه، منافقین هستند، قول خودش را نفی میکند. اگر میگوید که منافقین گروهی از صحابه نیستند، کتابش از اول تا آخر باید عاطل و باطل تلقی شود زیرا خود او بصورت روشن و واضح گفته بود که منافقین از گروه صحابه هستند. بخاطر اینکه آقای تیجانی را از معضل و گرفتاری بیرون بیاورم، میگویم: هیچ شک و تردیدی وجود ندارد، در این مساله که منافقین تحت هیچ عنوان و شرایط از صحابه نیستند ولی در عین حال رسول اکرم جآنان و مرتدین را در بعضی احادیث به کلمه «اصیحاب» یاد کرده است. یا به کلمه «من صاحبنی» یعنی کسانی که در صحبت من بودند. زیرا منافقین و آنانی که مرتد شدهاند، در محفل و مجلس پیامبر جنشستند و او را در دنیا دیدهاند. و «اصیحابی» گفتن به قصد کوچک و حقیر جلوه دادن آنان بوده است نه به قصد تعظیم ـ چون برای اصحابش از مهاجرین و انصار که روایاتش حکایت از تجلیل، تعظیم و تقدیر آنان دارد، چنین کلمهی تحقیری را بکار نبرده است.
در پایان عرض کنم که: جناب تیجانی (هدایت شده) میخواهد ما را به یک نتیجه مشخص که مفاد آن چنین است که اغلب صحابهشمرتد شده بسوی کفر برگشتهاند، برساند. این گفتهی وی که اغلب صحابهشمرتد شده بسوی کفر برگشتهاند، چه نتیجهای دارد؟! حاصل این سعی نافرجام او این است که:
دینی که ما از چهارده قرن پیش بر آن عمل میکنیم، قرآنی را که در اختیار داریم، سنتی که از آن تبعیت میکنیم، نماز (ستون دین) که آن را بر پا میداریم و بطور مختصر عبادتی که آن را انجام میدهیم.. . همه و همه باطل هستند. چون به وسیله مرتدین و غیر مسلمانان به ما رسیدهاند؟! و این قول تیجانی حکایت از آن دارد که این گروه مرتد، (صحابه رسول الله معاذ الله) که تا خاور دور کشورها را فتح کردند و بلاد مغرب را تحت تصرف خود در آوردند. این همه بخاطر آماده کردن مردم برای عبادت پروردگار انسانها نبوده است بلکه بخاطر این بوده است که عملا مردم را در ردیف مرتدان قرار بدهند!!؟ آقای تیجانی با این عقیدهاش گویی چنین ندا میدهد. ای مردم شام، ای مردم مصر، ای مردم اعراب آفریقا، ای مردم عراق، ای مردم جزیره، وای مردم ما وراء النهر، همهی شما مرتد و اهل دوزخ هستید!!! خوشا به حال جاهلان امامیه.
[۱۵۱] ثم اهتدیت ص (۱۰۴) آنگاه. . . هدایت شدم ص (۱۷۱-۱۷۰). [۱۵۲] فتح الباری ج ۱۱ ص ۳۹۲. [۱۵۳] فتح الباری ج ۱۱ ص ۳۹۲. [۱۵۴] مسلم مع الشرح ج ۳ ص ۱۷۲ با اندکی تصرف. [۱۵۵] مسلم مع الشرح ج ۳ ص ۱۷۴. [۱۵۶] الاعتصام ج ۱ ص ۱۶۸. [۱۵۷] مجمع البیان ج ۲ ص ۱۶۲. [۱۵۸] و پاک بودن از بدعتها. [۱۵۹] خواننده گرامی شما ملاحظه میکنید که روایاتی را که بنده از کتابهای شیعه اثناعشری نقل میکنم چقدر با یکدیگر متضاد و متناقض هستند، شاید هیچ روایتی از امامی از ائمه معصومین یافت نشود مگر اینکه روایاتی متناقض با آن وارد شده است و این خود دلیلی است مبنی بر اینکه در مذهب روافض چه تناقضی وجود دارد شاید تعجب نکنید اگر بدانید که حتی خودشان به این نکته اعتراف کردهاند چنانچه شیخ طائفه روافض، محمد طوسی در مقدمه کتابش (تهذیب الأحکام) ـ یکی از کتب اربعه مذهب امامیه است ـ ص ۴۵ میگوید: ((ذاكرنی بعض الأصدقاء أیده الله ممن أوجب حقه علینا بأحادیث أیدهم الله و رحم الله السلف منهم و ما وقع من الأختلاف والتباین و المنافاة والتضاد حتى لا یكاد یتفق خبر إلا و بإزائه ما یضاده، ولا یعلم حدیث إلا وفی مقابله ما ینافیه حتى جعل مخالفونا. . . )). (بعضی از دوستان که خداوند حقشان را بر ما واجب کرده است ـ خداوند آنها و سلف آنها را رحمت کند ـ احادیثی را متذکر شدند و اختلاف و تباین، منافات و تضاد میان آنها را یادآوری کردند تا جایی که در برابر هر خبر، متضاد آن وجود دارد و ما هیچ = حدیثی سراغ نداریم مگر اینکه در مقابل آن حدیثی وجود دارد که با آن منافات دارد بطوری که مخالفین ما این مطلب را بزرگترین طعن و عیب در مذهب ما و دلیلی برای ابطال اعتقادات ما دانستهاند، آنها میگویند: همچنان سلف و خلف شما اختلاف مخالفانتان را در فروع عیب دانسته و به همین خاطر آنها را مورد هجوم قرار میدهند ـ هدف آنها اهل سنت است که در فروع با یکدیگر اختلاف دارند. و این عیبی به شمار نمیرود. علاوه بر اینکه این سخن آنها اعتراف به حقانیت اصول اهل سنت است ـ و میگویند: جایز نیست که خداوند این گونه مورد پرستش قرار گیرد و این گونه به احکام عمل شود در حالی که اختلاف شما از مخالفان شما بیشتر و واضح تر است (! ! !). حالا باید گفت: وجود چنین اختلافی توام با اعتقاد به بطلان آن، خود دلیلی بر فساد اصل است (! ! ؟) )) ـ تردیدی وجود ندارد که آنها نمیتوانیند این تناقض را حل کنند زیرا حل تعدیل این تناقضات به معنی نابودی مذهب آنها است ـ خواننده گرامی شما ملاحظه میکنید که آنها چگونه دیگران را متهم به چیزی میکنند که =خودشان عیناً به آن گرفتارند چنانچه همین تیجانی هدایت شده! این کار را انجام داد. یکی دیگر از شیوخ آنها بنام دلدار کهنویفی در ص (۵۱) کتابش (اساس الأصول) میگوید: (احادیث منقول از ائمه با همدیگر اختلاف زیادی دارد تا جایی که هیچ حدیث و خبری یافت نمیشود مگر اینکه در مقابلش خبر و حدیثی منافی و متضاد با آن وجود دارد تا جایی که این مسئله باعث رجوع بعضی از کم خردان!!! از اعتقادات حقه !!! شده است. . . )). آنچه خواندید چهره واقعی مذهب اثناعشری است اما در مذهب اهل حق (اهل سنت و جماعت) هیچ گونه تناقضی وجود ندارد آنها چنین نیستند که در جایی بگویند صحابه بهترین مردم هستند و در جایی دیگر بگویند صحابه کافر هستند یا اینکه بگویند روزه گرفتن روز عاشورا از بزرگترین گناهان است و در جایی دیگر بگویند اجر و ثواب است (به کتاب وسائل الشیعة تالیف حر عاملی ج ۷ کتاب الصوم ص ۳۳۹-۳۳۷ مراجعه کنید) همچنین اهل سنت چنین نیستند که بگویند قرآن تحریف شده و بار دیگر بگویند تحریف نشده است و یا اینکه قرآنی جدید کشف نمایند یا اینکه بگویند متعه عبادت است و جایی دیگر بگویند فقط افراد فاجر !!! متعه میکنند (به کتاب وسائل الشیعة ج ۱۴ کتاب النکاح ص ۴۵۶ مراجعه کنید). [۱۶۰] صحیفه سجادیه امام زین العابدین ص ۲۸-۲۷ ایران قم موسسه انصاریان. [۱۶۱] اصول کافی نوشته کلینی. ج ۱ ص ۵۲ کتاب فضل العلم. [۱۶۲] تفسیر حسن عسکری ص ۱۱ سورة الفاتحة. [۱۶۳] تفسیر حسن عسکری آیه ۸۸ سوره بقره. [۱۶۴] کتاب الخصال قمی ص (۶۴۰-۶۳۹) باب ۱۲. [۱۶۵] فتح الباری ج ۱۱ ص ۳۹۳. [۱۶۶] مسلم مع الشرح برقم (۲۳۰۴) ج۱۵ بخاری کتاب الرقاق رقم (۶۲۱۱). [۱۶۷] صحیح بخاری، کتاب فضائل الصحابة رقم (۳۴۵۱) روایت عبدالله بن مسعود. [۱۶۸] صحیح مسلم حدیث شماره (۲۵۳۱)، و شرح امام نووی. [۱۶۹] سنن ترمذی کتاب مناقب باب عبدالرحمن بن عوف رقم (۳۷۴۷) صحیح ترمذی رقم (۲۹۴۶). [۱۷۰] مسند احمد ج۵ ص (۲۱۳) رقم (۱۵۲۶۲) و سلسله صحیحه ج ۵ رقم (۲۱۶۰). [۱۷۱] بخاری کتاب فضائل الصحابة ـ قصه بیعت و اتفاق بر حضرت عثمان رقم (۳۴۹۷). [۱۷۲] الفرق بین الفرق ـ (۳۱۹-۳۱۸). [۱۷۳] فتح الباری ج ۱۱ ص (۳۹۳). [۱۷۴] سنن الترمذی (۳۶۷۹) و صحیح ترمذی (۲۹۰۵). [۱۷۵] سنن ترمذی کتاب الفضائل رقم ۳۶۸۸ و صحیح ترمذی رقم (۳۹۱۱) و شبیه آن در بخاری برقم (۳۴۷۶). [۱۷۶] الدین الخالص ج ۳ ص ۳۸۲. [۱۷۷] صحیح بخاری مع الفتح جلد ۱۱ ص ۴۸۳. [۱۷۸] مختار الصحاح ص (۱۰۹).