بلکه گمراه شدی

فهرست کتاب

«نقدی بر ادعای تیجانی و خویی دایر بر اینکه قرآن آنان عیناً همان قرآنی است که نزد اهل سنت است»

«نقدی بر ادعای تیجانی و خویی دایر بر اینکه قرآن آنان عیناً همان قرآنی است که نزد اهل سنت است»

بعد آقای خویی در ادامه سخنانش خطاب به تیجانی می‌گوید:

آیا تو قرآن ‌را خوانده‌ای؟ عرض کردم: هنوز به سن ده سالگی قدم نگذاشته بودم که نصف آن‌ را حفظ کردم. گفت: آیا می‌دانی که تمام فرقه‌های اسلام با وجود اختلاف مذاهب، درباره قرآن اتفاق نظر دارند؟ لذا عیناً قرآنی که نزد ما است، همان قرآنی است که نزد شما اهل سنت است. گفتم: آری، این را می‌دانم. بعد گفت: آیا این آیات را نخوانده‌ای می‌فرماید: ﴿ وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُۚ [آل عمران: ۱۴۴]«و محمد نیست جز رسولی که قبل از او پیامبرانی دیگر آمده‌اند» و: ﴿ مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ [الفتح: ۲۹] «محمد پدر هیچ کدام از شما نیست ولی رسول خدا و خاتم پیامبران است»عرض کردم: آری، این آیه‌ها را می‌دانم. گفت: پس علی کجا است؟ وقتی قرآن ما می‌گوید: که محمد رسول الله است، پس این تهمت چرا و از کجا است؟ [۸۶۰].

می‌گویم:

این گفته آقای خویی که قرآن ما قطعاً همان قرآن است که نزد اهل سنت می‌باشد، دروغ محض است و معتبرترین کتاب شیعه دوازده امامی، این مطلب را نفی می‌کند. آنان مدعی هستند که این قرآن توسط صحابه تحریف شده است، و قرآنی که بر رسول الله جنازل شده است، نزد علی و فرزندانش می‌باشد و «مصحف فاطمه» نام دارد. علی بن ابراهیم قمی در کتاب معتبر خود «تفسیر قمی». می‌نویسد: «قرآن ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، عام و خاص، تقدیم و تاخیر، منقطع و معطوف، حرفی بجای حرفی دیگر وجود دارد و در آن خلاف آنچه که از سوی الله نازل شده است نیز به چشم می‌خورد» [۸۶۱].

بعد آقای قمی، آنچه که در قرآن خلاف حق است برایش مثال می‌آورد و می‌گوید: «مثال خلاف ما انزل الله این است: ﴿ كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِۗ [آل عمران: ۱۱۰] یعنی: «شما بهترین امت هستید...»ابو عبدالله از خواننده این آیه پرسید: «خیر أمة» یعنی: بهترین امت امیرالمومنین، حسن و حسین را به قتل می‌رساند؟ از وی سوال شد: پس این آیه چگونه نازل شده است؟ ای فرزند رسول الله؟ گفت: چنین نازل شده است: ﴿ كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ یعنی، شما بهترین إمامانی بودید که برای مردم آفریده شده‌اید» مگر نمی‌دانید که خداوند در پایان آیه آنان را چنین ﴿ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِۗ ستوده است. و نظیر این آیه، آیه است که برای ابی عبدالله قرائت شده است، یعنی: ﴿ وَٱلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبۡ لَنَا مِنۡ أَزۡوَٰجِنَا وَذُرِّيَّٰتِنَا قُرَّةَ أَعۡيُنٖ وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِينَ إِمَامًا ٧٤ [الفرقان: ۷۴] ابوعبدالله گفت: کار بسیار عظیمی را از خداوند خواستند یعنی اینکه آنان را امام متقین قرار دهد. سوال شد: ای فرزند رسول الله، پس این آیه چگونه نازل شده است؟ فرمود: چنین نازل شده است: «وَاجْعَلْ لَنَا مِنَ الْـمُتَّقِیْنَ إِمَاماً»و نظیر دیگر آن، این آیه است: ﴿ لَهُۥ مُعَقِّبَٰتٞ مِّنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَمِنۡ خَلۡفِهِۦ يَحۡفَظُونَهُۥ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِۗ [الرعد: ۱۱] ابو عبدالله گفت: چگونه از امر خدا حفاظت می‌شود؟ و چگونه معقب از طرف جلو می‌باشد؟(!!!) از وی سوال شد: ای فرزند رسول الله ج! پس اصل آیه چگونه است؟ فرمود: چنین است: «لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ خَلْفِهِ وَرَقِیْبٌ مِنْ بَیْنَ یَدَیْهِ یَحْفَظُونَهُ بِأَمْرِ اللهِ»و غیره، چنین آیه زیادند [۸۶۲].

بعد از آن، این وارث یهود و نصاری به سخنانش ادامه داده پیرامون تحریف آیه‌های قرآن، چند آیه را به عنوان مثال بیان می‌کند: «لَكِنِ اللَّـهُ یَشْهَدُ بِمَا أَنْزَلَ إِلَیْكَ ـ فی علی ـ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلَائِكَةُ یَشْهَدُونَ»و «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْكَ ـ فی علی ـ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ـ یعنی آنچه که (درباره علی) بر تو نازل شده است، آن‌ را ابلاغ کن، اگر ابلاغ نکردی، انجام وظیفه نشده است. و «إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا وَظَلَمُوا ـ آل محمد حقهم ـ لَمْ یَكُنِ اللَّـهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ» همانا کسانی که کافر شدند و ستم کردند ـ (در حق آل محمد) خداوند هرگز آنان را مورد مغفرت قرار نمی‌دهد ـ و آیه «وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا ـ آل محمد حقهم ـ أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» یعنی آنانی که ستم کرده‌اند (بر آل محمد ج) می‌دانند که در آینده نزدیک به چه سرنوشتی گرفتار خواهند شد ـ و آیة «ولو ترى الذین ظلموا آل محمد حقهم فی غمرات الموت»ـ [۸۶۳]. (ای کاش در سختی‌های مرگ می‌دیدی آنانی را که بر اولاد محمد جستم کرده‌اند) و مانند این آیه‌های تحریف شده، نزد روافض زیادند و در جای مناسب خود به آن‌ها پرداخته خواهد شد [۸۶۴]. شگفت‌آور اینکه آقای خویی به صداقت و حقانیت علی بن ابراهیم قمی ایمان دارد و درباره او می‌گوید: «تمام شیوخی که علی بن ابراهیم قمی از آنان روایت کرده است، ثقه بودن و حقانیت آنان مورد تایید ما است ـ از ابتدا سند تا به معصومین» [۸۶۵]؟! جای بسی شگفت است که یکی از نویسندگان شیعه اثنا عشری در کتاب خود، بنام «تحفة العوام مقبول جدید»دعایی را بنام دعای دو۲ بت قریش (یعنی ابوبکر و عمر) آورده است و در آن چنین آمده است.. . العن صنمی قریش وجبتیهما وطاغوتیهما... اللذین خالفا أمرك.. . وحرفا كتابك (!) اللهم العنهما بكل آیة حرفوها [۸۶۶]و در پایان این نویسنده گفته است، آنچه که در کتاب من نوشته شده است مطابق با فتوای شش تن از علمای بزرگ است و آقای خویی یکی از آن‌ها است(!!!؟) (غلاف الكتاب).

ترجمه‌ی دعای: پروردگارا دو بت قریش (ابوبکر و عمر) و دو طاغوت و متمرد قریش را که از دستور تو مخالفت کردند، و کتاب تو را تحریف کردند، مورد لعن و نفرین خود قرار بده. پروردگارا، در برابر هر آیه‌های تحریف کردند، آنان را لعن و نفرین کن.

آری، این است وارث دوم در خصلت تحریف، جناب محمد عیاشی که نزد شیعیان در فن تفسیر بسیار ثقه و معتبر است، در تفسیر خود از ابو عبدالله چنین روایت می‌کند: «اگر قرآن مطابق با نزول خود، یعنی طوری که نازل شده بود، خوانده می‌شد قطعاً نام ما (ائمه) را به صراحت در آن مشاهده می‌کردی» [۸۶۷]در روایتی دیگر از امام جعفر نقل شده است که فرمود: «اگر در قرآن کمی و کاستی نمی‌شد، حق ما بر هیچ خردمندی پوشیده نمی‌بود و اگر قائم می‌آمد و سخن می‌گفت، قرآن سخنان او را تایید می‌کرد [۸۶۸].

آری، این است وارث سوم در خصلت تحریف قرآن، جناب آقای فیض کاشانی ـ او نیز از علمای بزرگ شیعه است در تفسیر (ملوث) الصافی؟!! می‌گوید: «با توجه به تمام اخبار و روایاتی که از اهل بیت منقول هستند، چنین بر می‌آید، قرآنی که در میان مسلمانان است، آن قرآن کاملی که بر محمد جنازل شده بود، نیست. بلکه قسمتی از این قرآن غیر آنچه نازل شده است می‌باشد، و بخشی از آن متغیر و محرف است و بسیاری از قرآن اصلی نازل شده بر محمد جحذف شده است، مثلاً نام حضرت علیسکه در بسیاری از آیه‌ها بوده، حذف شده است و لفظ آل محمد و اسماء منافقین و علاوه بر این‌ها چیزهایی از جمله محذوفات هستند و همچنین قرآن فعلی از لحاظ ترتیب مورد رضایت خدا و رسول او نیست [۸۶۹].

سلطان محمد الجنابذی، امام بزرگ شیعیان در فصل سیزدهم تفسیر خود «بیان السعادة فی مقامات العبادة»یک باب مستقلی را تحت عنوان «فی وقوع الزیادة والنقیصة والتقدیم والتأخیر والتغییر فی القرآن الذی بین أظهرنا الذی أمرنا بتلاوته وامتثال أوامره ونواهیه وإقامة أحكامه وحدوده»عنوان کرده است. (مقدمه‌ی «بیان السعادة» جنابذی ص (۱۹».

ترجمه: باب در بیان وقوع زیادت و نقصان، تقدیم و تاخیر، و تغییر در قرآنی که در دست ما است و ما امر شده‌ایم تا آن‌ را تلاوت کنیم و به امر و نهی‌اش، عمل کنیم و احکام و حدودش را پیاده کنیم.

اما آقای کلینی به تحریف قرآن اعتراف دارد، حتی او وجود مصحف غیر از قرآنی را که در اختیار مسلمانان است به ثبوت رسانده است کلینی از ابو عبدالله روایت بسیار طولانی را نقل می‌کند که در بخشی از آن چنین آمده است: «فرمود: همانا مصحف فاطمه نزد ما است و مردم چه می‌دانند که مصحف فاطمه چیست؟ عرض کردم مصحف فاطمه چیست؟ فرمود: مصحفی است که در آن، سه برابر مانند قرآن شما در آن هست اما آن قرآن حتی یک حرف از قرآن شما را ندارد [۸۷۰]ـ و آنچه تاکید می‌کند که مصحف فاطمه سه برابر قرآن ماست از ابو عبدالله÷مروی است: «ابو عبدالله فرمود: قرآنی که جبراییل برای محمد جآورده است مشتمل بر هفده هزار آیه می‌باشد» [۸۷۱]!؟ اما این سوال که این مصحف کجا است و چه کسی آن‌ را آورده است؟ جناب صفار در کتاب «بصائر الدرجات» تحت عنوان «باب أن الأئمة عندهم جمیع القرآن الذی أنزل على رسول الله»از جابر، او از ابو جعفر نقل کرده، پاسخ می‌دهد: «از ابی جعفر مروی است: هیچ کس نمی‌تواند ادعا کند که این قرآن، قرآن کامل است که ظاهر و باطن قرآن است. مگر اوصیای [۸۷۲]. جابر می‌گوید: «از ابو جعفر شنیدم که فرمود: «هیچ کس از مردم نمی‌گوید که این قرآن همان قرآنی است که بر محمد جنازل شده است، مگر اینکه دروغ می‌گوید، و غیر از علی بن ابی طالب و ائمه دیگر هیچ کسی قرآن‌ را جمع و ازبر نکرده است [۸۷۳].

آقای طبرسی با صراحت لهجه و بدون توریه درباره تحریف قرآن سخن می‌گوید و روی محرف بودن قرآن تاکید دارد. در کتاب خودش «الاحتجاج» از ابوذر (!!) روایت می‌کند: «بعد از وفات رسول الله جعلی قرآن‌ را جمع کرده و نزد انصار و مهاجرین رفت و آن ‌را تقدیم آنان کرد. زیرا رسول اکرم جبرای این امر او را وصیت کرده بود. وقتی ابوبکر قرآن‌ را باز کرد. در اولین صفحه که باز شد، تمام نقص و عیوب قوم آشکار گردید، عمر بلا فاصله از جای خود پرید و گفت: ای علی، برگردان این را، ما نیازی به آن نداریم، علی برگشت ـ بعد زید بن ثابت را که قاری قرآن بود، احضار کردند. عمر گفت: علی قرآن ‌را آورده و در آن تمام نقص و عیب انصار و مهاجرین (!!!) آشکار بوده است. نظر ما این است که قرآن ‌را طوری جمع و جور کنیم که بخش‌هایی که موجب شرمندگی انصار و مهاجرین است حذف شود. زید در پاسخ گفت: اگر من قرآن ‌را مطابق میل و خواست شما پایان برسانم و علی قرآنی را که جمع آوری کرده است، ظاهر کند، تمام عمل شما نافرجام خواهد شد؟ عمر گفت: «پس راه کار چیست؟ زید گفت: «شما راه کارها را از من بهتر می‌دانید. عمر گفت: راه کار و چاره‌ای نیست به جز اینکه او (علی) را بکشیم و از شر او نجات حاصل کنیم (!!!) بعد عمر در صدد برآمد تا بوسیله خالد بن ولید علی را به قتل برساند ولی موفق نشد. وقتی عمر خلیفه شد، از علی خواست تا قرآن ‌را به او بسپارد و تحریفش کنند. عمر گفت: ای ابوالحسن، چقدر زیبا است، اگر همان قرآن ‌را که به ابوبکر تقدیم کردی، به ما بدهی تا بر آن اجماع شود، علی گفت: اصلاً چنین چیزی امکان ندارد. من در واقع بخاطر اتمام حجت آن‌ را نزد ابوبکر آورده بودم، تا شما روز قیامت نگویید که ما از چنین چیزی بی‌خبر بوده‌ایم، یا بگویید که تو نزد ما چنین چیزی را نیاورده‌ای، همانا قرآنی که در اختیار من است، جز پاکان و اوصیای از فرزندان من کسی نمی‌تواند به آن دست زند. عمر پرسید: آیا برای اظهار آن تاریخ مشخصی تعیین شده است؟ علی گفت: آری، زمانی که امام قائم از فرزندان من بیاید، آن‌ را اعلام می‌کند و مردم را برای پذیرفتن و عمل کردن به آن وادار می‌کند و بوسیله او سنت به اجرا در می‌آید، درود خدا بر او باد [۸۷۴].

بعد روایت طولانی را مبنی بر اینکه قرآن‌ها دوتا هستند (!!) نه یکی، نقل شد... وقتی علی متوجه غدر و کم مهری آنان شد، گوشه نشینی در خانه را در پیش گرفت و بسوی قرآن روی آورد تا آن‌ را تدوین و تالیف کند. و ما دام که تمام قرآن‌ را مدون و مرتب نکرد از خانه بیرون نیامد سرانجام مطابق با ترتیب نزول و توضیح ناسخ و منسوخ آن‌ را مدون کرد. ابوبکر نزد او قاصد فرستاد و گفت: بیا بیعت کن. در جواب گفت: من مشغول جمع آوری قرآن هستم و سوگند یاد کردم تا قرآن‌ را جمع و تدوین نکنم جز برای نماز، دیگر برای هیچ کاری از خانه بیرون نروم. سرانجام قرآن ‌را روی یک پارچه نوشت و کار تدوین قرآن ‌را به اتمام رساند. بعد بسوی مردم که در مسجد رسول الله جهمراه با ابوبکر تجمع کرده بودند، رفت و فرمود: ای مردم، من همواره از زمان درگذشت رسول الله جمشغول کار غسل و تکفین او بوده‌ام و بعد از آن به جمع آوری قرآن پرداختم تا اینکه کل قرآن ‌را در این پارچه نوشته‌ام. هیچ آیه را خداوند برای پیامبرش نازل نفرموده مگر اینکه در این پارچه نوشته شده است. هیچ آیه در این پارچه نوشته نشده که رسول الله جآن‌ را به من یاد نداده باشد و یا اینکه رسول اللهجتلاوت آن‌ را از من نشنیده باشد، و تفسیر و تاویل آن‌ را برای من نگفته باشد. مردم گفتند: ما نیازی به این نداریم، مانند آن نزد ما وجود دارد [۸۷۵].

آری، با توجه به این روایت، نزد علی قرآنی غیر از قرآن ما وجود دارد، طبرسی در این تصریح تنها نیست بلکه آقای کلینی و صفار او را تایید می‌کنند. این آقایان از سالم بن سلیمه چنین روایت می‌کنند: «شخصی برای ابو عبدالله آیه از قرآن ‌را تلاوت کرد و من داشتم گوش می‌کردم ولی این چند آیه بگونه‌ای که دیگران تلاوت می‌کردند، نبودند، ابو عبدالله گفت: آه، آه آنطور که دیگران می‌خوانند، نخوان و از این گونه خواندن خودداری کن تا اینکه قائم آل محمد بیاید، آنگاه قرآن ‌را طبق فرمان و راهنمایی او بخوان، سپس ابو عبدالله مصحفی را که علی بن ابی طالب نوشته بود، بیرون آورد و گفت، وقتی علی از جمع آوری و نوشتن آن فارغ شد، آن‌ را برای مردم نشان داد و فرمود: «این کتاب خدا است، عیناً همانطور که بر محمد نازل شده است، من آن‌ را میان این دو لوحه جمع کرده‌ام. مردم در جواب گفتند: ما مصحفی داریم که تمام قرآن در آن نوشته شده است، ما نیازی به این نداریم. علی فرمود: آگاه باشید، شما بعد از امروز، هرگز این را نخواهید دید، من بر خود لازم دانستم که بعد از جمع آوری آن‌ را برای شما نشان بدهم تا شما آن‌ را تلاوت کنید [۸۷۶]. یکی از شیعیان دوازده امامی معاصر ضمن تایید این واقعیت از ابو بصیر روایت بسیار طولانی را نقل می‌کند که در بخشی از آن چنین آمده است: «... بعد وحی الهی بر پیامبرجچنین نازل شد: ﴿ سَأَلَ سَآئِلُۢ بِعَذَابٖ وَاقِعٖ ١ لِّلۡكَٰفِرِينَ بولایه علی ﴿ لَيۡسَ لَهُۥ دَافِعٞ ٢ مِّنَ ٱللَّهِ ذِي ٱلۡمَعَارِجِ ٣ [المعارج: ۱-۳] راوی می‌گوید: عرض کردم: فدای تو شوم، ما این آیه را چنین که تو می‌گویی، نمی‌دانیم، فرمود: جبراییل آن‌ را به همین صورت بر محمد جنازل کرده است. و به خدا سوگند در مصحف فاطمه نیز به گونه‌ای که خواندم (واقع للكافرین، بولایة علی)ثبت شده است [۸۷۷].

حاصل روایات گذشته این است که امت مسلمان در طول ۱۵ قرن به قرآن محرف عمل کرده است!!؟ جداً این نوه‌های ابن سبا روی یهود و نصاری را سفید کردند!!... آری، قرآن اصلی نزد علی است و فرزندانش از آباء و اجداد آن‌ را به ارث بردند تا اینکه بدست قائم آل محمد جکه بیش از پنج سال سن نداشت، رسید (!!) وای بر آفت زدگان دردمند. من از خردمندان می‌پرسم: آیا محمد جقرآنی که امت آن‌ را بخواند، آورده است، قرآنی که حجت و دلیلی برای دشمنان باشد، و شریعتی که در تمام ادوار قابل انطباق باشد و مداوایی برای بیماری‌های دل‌ها و حاوی اصول اعتقاد و فروع احکام باشد، آورده است؟ یا اینکه قرآنی آورده است که ویژه علی و فرزندانش بوده است، آنان گاهی بوسیله آن مردم را تهدید می‌کنند و گاهی دیگر برای آن سودا بازی می‌کنند و در طول قرون گذشته آن‌ را پنهان کرده‌اند؟! من از آقای تیجانی تقاضا دارم که این سوال عقلانی را پاسخ دهد تا روشن شود که او به سوی چه چیزی هدایت شده است!

آقای خویی می‌گوید: «اما خیانت جبراییل (حاشاه) بدتر از اولی است. زیرا موقع بعثت و نزول جبراییل محمد جچهل سال سن داشت و علی یک کودک شش تا هفت ساله بود، چگونه جبراییل دچار خطا شده، میان محمد چهل ساله و علی خردسال تشخیص نداده است» [۸۷۸].

می‌گویم:

این نتیجه عقلانی که آقای خویی ذکر کرده است، علامه بن حزم صدها سال قبل از متولد شدن آقای خویی آن‌ را بیان کرده است، و متحمل به نظر می‌رسد که آقای خویی آن‌ را از ابن حزم اخذ کرده باشد. در هر حال پاسخ آقای خویی منافاتی با وجود فرقه‌ای از شیعه که معتقد به عقیده تحریف قرآن و خیانت جبراییل باشد، ندارد، بویژه زمانی که برای روشن است که وجه مشترک میان فرقه‌های مختلف روافض، این است که آنان با معقول و عقلانیت مخالف، از منقول بی‌خبر هستند و دست به اعمالی می‌زنند که عقل‌ها خیره می‌شوند!.

آقای خویی می‌گوید: «شیعه با اهل سنت فقط در مسایل فقهی با هم اختلاف نظر دارند، به گونه‌ای که اهل سنت با هم اختلاف دارند. مثلاً امام مالک با امام ابو حنیفه و امام ابو حنیفه با امام شافعی... با هم اختلاف دارند [۸۷۹].

می‌گویم:

به عقیده من کتاب آقای تیجانی مخالف با گفته پوچ و چرند اوست. آیا امام مالک درباره تفضیل علی بر سایر صحابه با امام ابو حنیفه اختلاف دارد؟ یا امام احمد درباره شایستگی و استحقاق ابوبکر برای خلاف، با امام شافعی اختلاف دارد؟ آیا امام شافعی درباره تقسیم صحابه با ابو حنیفه اختلاف دارد، به نحوی که شافعی تمام صحابه را عائل می‌داند و ابو حنیفه عده زیادی از صحابه را منافق می‌داند؟! آیا ائمه اهل سنت درباره اخذ سنت از صحابه رسول الله جیا از امامان شیعیان اثنی عشر، اختلاف دارند؟! خوانندگان محترم، این تناقض و تضاد شگفت‌آور را مشاهده بفرمایید. اگر تضاد و تناقض سخن می‌گفت، از این تضاد، شگفت زده می‌شد!؟

[۸۶۰] ثم اهتدیت ص (۵۰) و آنگاه هدایت شدم ص (۷۸-۷۷). [۸۶۱] تفسیر قمی ج۱ مقدمة الکتاب (ص۱۷). [۸۶۲] تفسیر قمی ج۱ ص ۲۳-۲۲. [۸۶۳] آیه قرآنی اینطور است: ﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذِ ٱلظَّٰلِمُونَ فِي غَمَرَٰتِ ٱلۡمَوۡتِ[الأنعام: ۹۳]. [۸۶۴] تفسیر قمی ج۱ ص ۲۳. [۸۶۵] معجم رجال الحدیث ابن قاسم خویی ج۱ ص ۶۳. [۸۶۶] تحفة العوام مقبول جدید ـ منظور حسین ص (۴۲۲). [۸۶۷] مقدمه تفسیر عیاشی ص (۲۵). [۸۶۸] مقدمه تفسیر عیاشی ص (۲۵). [۸۶۹] تفسیر الصافی ج۱ ص۴۴. [۸۷۰] اصول کافی ج۱ کتاب الحجة ص (۱۸۶). [۸۷۱] اصول کافی ج۲ ص ۴۶۳ کتاب فضائل القرآن، باب النوادر. [۸۷۲] بصائر الدرجات ص (۱۹۱). [۸۷۳] بصائر الدرجات. [۸۷۴] احتجاج طبرسی ج۱ ص (۱۵۶-۱۵۵). [۸۷۵] احتجاج طبرسی ج۱ ص (۸۲). [۸۷۶] الأصول من الکافی ج۲ ص (۴۶۳-۴۶۲) کتاب فضائل القرآن، بصائر الدرجات ص (۱۹۲-۱۹۱). [۸۷۷] شمائل علی فی القرآن والسنة طالب سنجری ص (۲۳). [۸۷۸] ثم اهتدیت ص (۵۰) و آنگاه هدایت شدم ص (۷۸). [۸۷۹] ثم اهتدیت ص (۵۱) و آنگاه هدایت شدم ص (۷۹).