بلکه گمراه شدی

فهرست کتاب

باب هشتم: نقدی بر اتهامات آقای تیجانی بر خلیفه‌ی سوم عثمان بن عفانس

باب هشتم: نقدی بر اتهامات آقای تیجانی بر خلیفه‌ی سوم عثمان بن عفانس

عثمان بن عفان ذو النورین است. دو همسرش، رقیه و ام کلثوم دختران رسول اکرم جبودند. او باجناق علی بن ابی طالبس بود. در جود و سخا و شهرت فراوانی داشت. سپاه عسره (سپاهی که در زمان قحط سالی اعزام گردید) مجهز کرد. چاه رومه (چاه آبی بود در مدینه) خرید و آن‌ را برای استفاده عموم مسلمانان وقف نمود. با این همه کرامت و بزرگواری که داشت اما از زبان آقای تیجانی که می‌خواهد حقایق تاریخی را به وسیله طعن بر این صحابی تحریف کند، نجات پیدا نکرد. آری، اکنون قصد دارم اتهامات وارده پیرامون خلیفه رسول الله جو شخصیت تاریخی و اسلامی را بیان نموده با بی‌اساس ثابت کردن آن‌ها از این صحابی جلیل القدر و محبوب رسول الله جکه در زندگی بشارت بهشت به او داده شده، دفاع کنم.

با توسل به توفیق حضرت حق می‌گویم:

۱- آقای تیجانی تحت عنوان (حدیث رقابت بر سر دنیا) می‌گوید: «عثمان بعد از وفات خود یکصد و پنجاه هزار درهم، تعداد زیادی دام، زمین و دیگر کالاهای منقول در ترکه باقی گذاشت. » به این اشکال پاسخ قانع کننده داده‌ام و تحت همین عنوان بی‌اساس بودن گفته‌ی او را ثابت کرده‌ام.

برای اطلاعات بیشتر به آن مباحث مراجعه شود.

۲-.. . آقای تیجانی مدعی شده است که، نخستین کسی که نماز سنت رسول اکرمجرا تغییر داده است، عثمان است. به این شبهه نیز پاسخ قانع کننده داده شده است به نحوی که سایل، قانع و متقاعد شود. برای اطلاع بیشتر به صحیح بخاری. جلد اول، کتاب (مواقیت الصلاة باب تضییع الصلاة عن وقتها)مراجعه شود.

۳- رد دیدگاه و ادعای تیجانی دایر بر اینکه صحابه برای قتل عثمان اتفاق نظر داشتند.

آقای تیجانی می‌گوید: «اگر از کسی سوال شود که خلیفه مسلمین، سیدنا عثمان چرا و چگونه کشته شد؟ جواب می‌دهد، که کفار مصر به مدینه آمده و او را به قتل رساندند، با این ترتیب کل قضیه با دو جمله به اتمام می‌رسد، اما هرگاه فرصت تحقیق و کنکاش سیر شود و به مطالعه تاریخ موفق شوی، برایت روشن می‌شود که قاتلان عثمان در درجه‌ی اول خود صحابه بودند و ام المومنین عایشه در راس آنان قرار داشت. عایشه بود که برای کشتن عثمان و مباح بودن ریختن خون او آشکارا اعلام می‌کرد و ندا می‌داد. عایشه می‌گفت (اقتلوا نعثلا فقد كفر)پیر نادان ‌را بکشید که کافر شده است» و همچنین طلحه، زبیر و محمد بن ابی بکر کرده از صحابه معروف نیز در قتل عثمان نقش داشتند. این آقایان او را محاصره کرده بودند و از رسیدن آذوقه و آب در خانه او جلوگیری کردند. مورخان می‌گویند: خود صحابه از دفن کردن جنازه‌ی او در مقبره‌ی مسلمانان مانع شدند، لذا او در (حش کوکب) بدون غسل و کفن دفن گردید. آری، بسیار شگفت‌آور است، اینکه می‌گویند: عثمان مظلوم کشته شده است و قاتلان او مسلمانان نبوده‌اند. این جریان دیگری است مانند جریان فاطمه و ابوبکر، اگر عثمان مظلوم باشد. پس سزاوار است آن عده‌ای از صحابه که او را کشته‌اند یا در قتل او مشارکت داشته‌اند، مجرم تلقی شوند چرا که آنان خلیفه مسلمانان‌ را از راه ستم و عدوان به قتل رسانده و جنازه او را سنگ باران کرده و او را در زندگی و بعد از مرگ توهین کرده‌اند. یا اینکه این صحابه قتل عثمان ‌را بدلیل اینکه او اعمال منافی با اسلام انجام داده است، مباح دانسته‌اند همانطور که در کتب تاریخ آمده است، به جز این دو احتمال، احتمال سومی وجود ندارد مگر اینکه تاریخ تکذیب شود یا اینکه راه باطل را گرفته و بگوییم که اهالی مصر کافر بودند و آنان عثمان را به کشتن دادند(!!) و هر کدام از این دو نظر متضاد و منافی با عادل بودن صحابه می‌باشد و عدالت آنان را قطعاً و بدون استثنا نفی می‌کند. یا عثمان عادل نبوده یا قاتلانش عادل نبوده‌اند، و تمام قاتلانش از اصحاب بودند. و بدین ترتیب دعوای ما دایر بر عادل بودن صحابه باطل می‌شود و دعوای شیعیان اهل بیت دایر بر اینکه بعضی از آنان عادل و بقیه غیر عادل بودند، ثابت می‌شود [۵۹۱].

در جواب دروغ‌های تیجانی می‌گویم:

۱-.. . در دروغ بودن این گفته‌ی آقای تیجانی که قاتلان عثمان صحابه بودند، هیچ انسان عاقلی تردید ندارد. صحابه نه در قتل عثمان شریک بودند و نه راضی بودند. بلکه قضیه عکس این بود. صحابه از کشتن عثمان ممانعت کردند و از وی دفاع کردند اما حضرت عثمانس از برپا شدن فتنه هراس داشت و صحابه را از دفاع و حمایت از خود منع کرد. عثمان می‌دانست که او در حالت مظلومی‌کشته می‌شود. همانطور که رسول اکرم جدر گذشته برای او اعلام کرده بود. از عبدالله بن عمربروایت است که رسول اکرم جدر جریان ذکر و بحث از فتنه‌ها فرموده بود «یقتل هذا مظلوماً»یعنی به سوی عثمان اشاره کرده، فرمود: «عثمان مظلوم کشته می‌شود» [۵۹۲].

امام بخاری در صحیح خود از حضرت ابوموسی اشعری حدیث طولانی را ذکر کرده است که در بخشی از آن چنین آمده است... بعد یکی دیگر آمد و اجازه‌ی ورود خواست. رسول الله جاندکی سکوت کرد و بعد فرمود: او را اجازه دهید و بشارت بهشتی بودنش را نیز به وی اعلام کنید، بلا فاصله حضرت عثمانس وارد شد [۵۹۳].

من با دعا می‌توانم بگویم که بهترین صحابه از حضرت عثمانس دفاع می‌کردند و نفرت وآن زجار خود را در حق قاتلان اعلام می‌کردند آری، حضرت علیسدست‌ها را برای دعا بلند کرده و علیه قاتلان عثمان دعا کرد. عبدالرحمن بن ابی لیلی می‌گوید: حضرت علیسرا دیدم در حالی که دست‌هایش را بسیار بلند کرده، می‌فرمود: پروردگارا، من از آلوده شدن به خون عثمان به درگاه تو برائت می‌جویم [۵۹۴].

عمیره بن سعد می‌گوید: در ساحل فرات همراه علی بودم کشتی که چادرش را بر افراشته بود، از کنار ما عبور کرد، علی فرمود: خداوند چنین می‌فرماید: ﴿ وَلَهُ ٱلۡجَوَارِ ٱلۡمُنشَ‍َٔاتُ فِی ٱلۡبَحۡرِ كَٱلۡأَعۡلَٰمِ ٢٤ [الرحمن: ۲۴] «و براى اوست کشتى‌هاى روان در دریا که چون کوه‌هایند»، من نه عثمان را کشته‌ام و نه برای کشتن او دیگران ‌را یاری کرده‌ام [۵۹۵].

جابر بن عبیدالله می‌گوید: علی شخصی نزد عثمان فرستاد و فرمود: همانا من پانصد بازو دارم. اگر اجازه دهی تورا در برابر دشمنان حمایت کنم، تو سخنانی می‌گویی که مردم خون تو را حلال می‌پندارند. عثمان در جواب گفت: خداوند به تو جزای خیر عنایت کند، من دوست ندارم که به خاطر من یک قطره خون از بینی کسی بیرون بیاید.

(تاریخ دمشق ـ ۲۰۳ وتحقیق مواقف الصحابة فی الفتنة: محمد آمحزون ج۱ ص۴۵۸).

حتی فرزندان حضرت و سایر صحابه در دفاع از حضرت عثمانس شرکت داشتند. محمد بن سیرین می‌گوید: حسن، حسین، ابن عمر، ابن الزبیر و مروان در حالی که مسلح بودند وارد خانه عثمان شدند و می‌خواستند از وی دفاع کنند. حضرت عثمانس خطاب به آنان فرمود: دوست دارم به خانه‌هایتان برگشته سلاح‌ها را بر زمین بگذارید و در خانه‌هایتان بنشینید [۵۹۶].

کنانه مولی صفیه می‌گوید: «در صحنه‌ی قتل عثمان حاضر بودم. چهار تن از جوانان قریش که در خون آغشته بودند، در جلوی چشم‌های من از خانه بیرون کرده شدند. این چهار تن کسانی بودند که از حضرت عثمان دفاع می‌کردند، و آنان عبارت بودند از: حسن بن علی، عبدالله بن الزبیر، محمد بن حاطب و مروان بن حکم [۵۹۷].

از سلمه بن عبدالرحمن روایت است که ابا قتاده انصاری و مردی دیگر از انصار وارد خانه شدند، عثمان محصور بود. این دو نفر درباره حج از امیرالمومنین اجازه خواستند. خلیفه موافقت کرد. بعد آن دو نفر از خلیفه پرسیدند: اگر این قوم پیروز شود، شما با کدام گروه خواهی بود؟ حضرت عثمان فرمود: شما همراه اکثریت باشید. آنان دو باره سوال کردند: اگر این قوم به تو گزندی برساند و اکثریت نیز با آنان باشد، آنگاه چه؟ حضرت عثمان فرمود: اکثریت با هر گروهی که باشد، شما با آنان باشید.

ابو قتاده می‌گوید: ما از نزد او بیرون آمدیم وقتی به درب منزل رسیدیم با حسن بن علی که داشت داخل منزل می‌آمد، ملاقات کردیم. برگشته به دنبال حسن بن علی راه افتادیم تا ببینیم او برای چه منظوری آمده است. وقتی حسن وارد خانه عثمان شد، گفت: من مطیع فرمان هستم. دستور بده تا اجرا شود. حضرت عثمان در جواب فرمود: ای برادر زاده‌ی من، برگرد و در خانه‌ی خود بنشین تا ببینیم خداوند چه می‌خواهد. من نیازی به ریختن خون مردم ندارم [۵۹۸].

ابن ابی شیبه در مصنف از عبدالله بن زبیر چنین روایت می‌کند: یوم الدار، روزی که عثمان در خانه محاصره بود، به او گفتم: بیا بیرون و با دشمنان بجنگ، تو کسانی را همراه داری که کمتر از آنان را خداوند به پیروزی رسانیده است، به خدا سوگند، کشتن آنان حلال است. عثمانس گفت: به خدا سوگند هرگز با آنان قتال نمی‌کنم. (طبقات ابن سعد ج۳ ص۷۰) ابن عمر روز محاصره‌ی عثمان دو بار لباس زرهی خود را بر تن کرد و شمشیرش را بر دوش گرفت اما حضرت عثمانس به خاطر اینکه کشته نشود او را از خانه بیرون کرد [۵۹۹]. ابن ابی شیبه از ابن سیرین روایت می‌کند: زید بن ثابت نزد عثمان آمد و گفت: گروه کمک در درب منزل در انتظار فرمان هستند. و می‌گویند: آیا تو می‌خواهی که ما انصار خدا باشیم؟ عثمان گفت: جنگ و قتال، خیر (المصنف ج۸ ص۶۸۲ کتاب الفتن).

خالد بن ربیع عبسی می‌گوید: از بیماری حذیفه با خبر شدیم، به اتفاق ابی مسعود انصاری و چند تن برای عیادت او به مدائن رفتیم. بعد ابی مسعود انصاری پیرامون قتل عثمان صحبت کرد و فرمود: پروردگارا، من نه حاضر بودم و نه کشتم و نه راضی بودم [۶۰۰]. جندب بن عبدالله که شرف صحابی بودن را نیز دارد، حذیفه را ملاقات کرده و درباره امیرالمومنین حضرت عثمان با وی صحبت کرد. حذیفه گفت: البته او را (عثمان) خواهند کشت. جندب گفت: او کجا خواهد بود؟ حذیفه گفت: در بهشت، حذیفه می‌گوید: پرسیدم: قاتلان او کجا خواهند بود؟ گفت: در دوزخ [۶۰۱]. ابن عثمان نهدی که راوی معتبری است از ابو موسی اشعری چنین نقل می‌کند: اگر کشتن عثمان هدایت است، امت با کشتن او شیر می‌نوشید اما قتل عثمان گمراهی بود، لذا امت با کشتن او خون دوشید (تاریخ دمشق ۴۹۰ وتحقیق مواقف الصحابة ج۲ ص۳۲).

کلثوم بن عامر (تابعی و ثقه است) از ابن مسعود چنین روایت می‌کند: اگر در عوض انداختن یک تیر بسوی عثمان به اندازه کوه احد طلا به زمین می‌رسید، نمی‌پسندیدم. آن تیر چه به هدف رسیده باشد یا اشتباه رفته باشد [۶۰۲]. ابن شیبه از ریطه، کنیز اسامه بن زید روایت می‌کند: ریطه می‌گوید: اسامه مرا نزد عثمان فرستاد که به وی بگویم: اگر تو راضی باشی دیوار خانه را سوراخ کرده و تو را از آن به محل امنی منتقل می‌کنیم و پیروان تو با مخالفان می‌جنگند [۶۰۳]. بخاری از حارثه بن نعمان چنین روایت می‌کند: حارثه بن نعمان به عثمان گفت: اگر اجازه بدهی به دفاع از تو خواهیم جنگید [۶۰۴]. امام احمد در فضایل الصحابه از عبدالله بن سلام چنین نقل کرده است: «عثمان را نکشید. اگر مرتکب قتل عثمان شدید تا ابد نماز هایتان اعتباری نخواهد داشت. » [۶۰۵]ابن عساکر در تاریخ خود نقل کرده است که سمره بن جندب گفت: «همانا اسلام در یک قلعه محکمی بود و آنان با کشتن عثمان شکافی در آن ایجاد کردند و نمی‌توانستند تا آن شکاف را اصلاح کنند و خلافت در مردم مدینه بود و آن‌ را از مردم مدینه گرفتند و باز پس گردانده نشد. (تاریخ دمشق ص۲۱۲ مواقف الصحابة ج۲ ص۳۷).

نافع مولای بن عمر، از ابن عمر چنین روایت می‌کند: ابن عباس را که در موسم حج، جانشین عثمان بود، ملاقات کردم و درباره قتل عثمان با وی سخن گفتم، جریان ‌را بسیار سنگین توصیف کرده، فرمود: به خدا سوگند، عثمان از جمله کسانی بود که به عدل و انصاف امر می‌کرد، من آرزو کردم، ای کاش من در آن روز کشته می‌شدم [۶۰۶].

بعد از بیان دیدگاه صحابه پیرامون قتل عثمانس به طور کامل روشن است که آنان نه شریک قتل بودند و نه به کشتن وی راضی بودند و همچنین حسن امانتی که جناب تیجانی از آن بهره‌مند است و می‌گوید: تاریخ را خوانده و کشف کرده است که قاتلین حضرت عثمان در درجه‌ی اول صحابه بودند، نیز برای ما روشن می‌شود. آری، لعنت و نفرین خداوند بر دروغگویان. به خاطر اینکه این مدعی دلیلی نداشته باشد، بعضی از روایات شیعه را که در آن‌ها ثابت شده است که صحابه از عثمان دفاع می‌کرده‌اند و در راس آنان علی بن ابی طالب و حسن و حسین بوده‌اند به خوانندگان گرامی تقدیم می‌دارم. مسعودی شیعه در کتابش «مروج الذهب» می‌گوید: وقتی علی مطلع شد که آنان قصد کشتن عثمان را کرده‌اند، فرزندانش، حسن و حسین را همراه با غلامان خود در حالی که همه مسلح بودند، برای یاری رساندن به عثمان، به خانه‌ی او فرستاد و دستور داد که از عثمان دفاع کنند. زبیر پسرش، عبدالله و طلحه پسرش محمد و اکثر صحابه فرزندانشان ‌را فرستادند تا از عثمان دفاع کنند [۶۰۷]. شیخ الطایفه، جعفر طوسی نیز در کتاب خود «امالی» این مطلب را پذیرفته است. عبدالله بن عباس از علی بن ابی طالب چنین روایت می‌کند: (اگر مردم بخواهند، من آماده‌ام که در مقام ابراهیم سوگند یاد کنم، که من نه عثمان را کشته و نه برای کشتن او امر کرده‌ام. همانا من مردم را از کشتن منع کرده‌ام ولی آنان از من اطاعت نکردند [۶۰۸].

ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه می‌گوید: .. . در کوفه افرادی بلند شدند و مردم را برای حمایت از عثمان تشویق می‌کردند. و اهالی مدینه نیز عثمان را یاری کردند. از جمله آنان عقبه بن عمرو، عبد بن ابی اوفی و حنظله‌ی کاتب از میان صحابه بودند. از تابعین، مسروق الاسود و شریح و دیگران بودند. و در بصره، عمران بن حصین و انس بن مالک و صحابه نیز او را یاری کردند. و از تابعین در بصره، کعب بن شور و هرم بن حیان و تعدادی دیگر بودند. در مصر و شام گروهی از صحابه و تابعین به دفاع و یاری از عثمان برخاستند. عثمان روز جمعه بیرون آمد و نماز را برای مردم اقامه کرد، بالای منبر رفت و گفت: ای مردم، از خدا بترسید، از خدا بترسید! به خدا سوگند مردم مدینه می‌دانند که شما ملعون هستید و خطا و گناه را با درستی و درستکاری از بین ببرید. محمد بن مسلمه انصاری بلند شد و گفت: آری، من نیز این را می‌دانم. حکیم بن جبله او را ساکت کرد و سر جایش نشاند. زید بن ثابت برای حمایت از عثمان بلند شد، قتیره بن وهب او را ساکت کرد و سر جایش نشاند. مردم بلند شدند و مخالفین را با پرتاب سنگ از مسجد بیرون کردند. به طرف عثمان سنگ زدند. او در اثر اصابت سنگ‌ها بیهوش شده بر زمین افتاد و بعد به خانه‌اش منتقل گردید. عده‌ای از مردم مدینه از جمله سعد بن ابی وقاص، حسن بن علی، زید بن ثابت و ابو هریره با عثمان همراه بودند. عثمان به این آقایان قاصد فرستاد و گفت: من می‌خواهم که شما برگردید، آنان بر گشتند [۶۰۹].

۲-.. . آری، کسانیکه علیه عثمان قیام کردند و او را به شهادت رساندند، به دو دسته تقسیم می‌شوند. دسته‌ی اول و پیروان عبدالله بن سبا یهودی بودند. همان عبدالله بن سبا که در صدد بود تا مسلمانان ‌را به انحراف بکشد برای همین منظور به حجاز، بصره، کوفه و شام رفت و از آنجا رانده شد، سپس به مصر رفت و در آنجا ساکن شد و عقیده «رجعه» را تراشید و مدعی شد که وصی بعد از رسول الله جعلی بن ابی طالب است. عده زیادی از اهالی مصر در دام فتنه او گرفتار شدند. بعد دعوتگران خود را بسیج کرد و به کلیه کسانی که در بلاد اسلامی منحرف شده بودند، نامه فرستاد و با آنان مکاتبه داشت و توافق کردند که هدف خود را پنهان کنند و این گروه، گروه دومی بودند که علیه حضرت عثمان توافق کردند. این‌ها اعراب و اوباش عرب بودند و ریشه آنان از مرتدان دوران خلیفه اول بود. آری، این است علی بن ابی طالب که به طلحه و زبیر، زمانی که آن دو خواستار اقامه حدود برای قاتلان عثمان شدند، می‌گوید: «ای برادران از آنچه که شما می‌دانید، من بی‌خبر نیستم ولی چگونه رفتار کنم با قومی که بر ما مسلط هستند و ما بر آنان سلطه نداریم! آنان، این‌ها هستند، غلامان شما و اعراب شما به حمایت از آنان برخاسته‌اند [۶۱۰]..

مطلبی که ذکر شد مورد تایید امام شیعیان دوازده امامی، جناب آقای نوبختی است. آقای نوبختی می‌گوید: گروهی مرتد شده از اسلام برگشتند و بنوحنیفه را برای پذیرفتن نبوت مسیلمه دعوت کردند. مسیلمه در حیات رسول الله جمدعی نبوت شده بود. ابوبکر سپاهی را به فرماندهی خالد بن ولید بن المغیره مخزومی برای جنگیدن علیه او فرستاد. خالد با مسیلمه قتال کرد و مسیلمه را به قتل رساند. عده‌ای از و پیروان مسیلمه کشته شدند وعده‌ای دیگر نزد ابوبکر آمدند و به «أهل الردة» نامگذاری شدند. اهل الرده همواره با هم متحد و منسجم بودند تا اینکه از عثمان در برابر بعضی اعمالش انتقام گرفتند و عثمان توسط آنان کشته شد [۶۱۱].

آنچه که معروف است، این است که مصری‌ها در راس کسانی بودند که بر عثمانس شورش کردند و ریاست آن‌ها را غافقی بن حرب کعبی به عهده داشت. اما جناب تیجانی، این را نمی‌پذیرد. زیرا او بر حسب ادعای خودش تاریخ را خوانده است اما بهتر این است، بگوییم: او تاریخ را نوشته و آن‌ را تغییر داده است. همه مورخان و علمای اجماع دارند بر اینکه قاتلان عثمان مصری بودند. به تاریخ طبری [۶۱۲]، ابن الاثیر [۶۱۳]، التمهید و البیان [۶۱۴]، مروج الذهب [۶۱۵]، البدایة والنهایة [۶۱۶]، طبقات ابن سعد [۶۱۷]، شرح نهج البلاغه [۶۱۸]، الاستیعاب ابن عبدالبر [۶۱۹]، التاریخ الإسلامی [۶۲۰]، و الفتوح تالیف ابن اعثم [۶۲۱]، مراجعه شود.

آری، اکنون برای من و خوانندگان این سوال مطرح است که آقای تیجانی کدام تاریخ را خوانده است؟ مطمئناً، او به حق تاریخ را خوانده است اما نه هر تاریخی، بلکه تاریخ جهال و نابخردان ‌را خوانده است!!.

آقای تیجانی می‌گوید: عایشه، ام المومنین در راس قاتلان عثمان بوده است و او درباره کشتن عثمان و مباح بودن خونش مردم را ندا می‌داد و می‌گفت: «اقتلوا نعثلاً فقد كفر» یعنی پیر نادان زا بکشید که کافر شده است. و در حاشیه، این قول را به طبری، ابن الاثیر، عقد الفرید، لسان العرب و تاج العروس نسبت می‌دهد.

می‌گویم:

(الف) روایتی که در آن، این قول از عایشهلنقل شده است، روایش نصر بن مزاحم است. عقیلی درباره او می‌گوید: «او گرایش شیعی داشت و در حدیث او اضطراب و خطا زیاد وجود دارد [۶۲۲]. ذهبی درباره او می‌گوید: رافضی و زیرک است، متروک است، ابو خیثمه می‌گوید: دروغگو بوده است. ابو حاتم می‌گوید: احادیث‌ش ضعیف‌اند. متروک است. دارقطنی می‌گوید: ضعیف است [۶۲۳]. جوزجانی می‌گوید: نصر از حق منحرف بود. صالح بن محمد می‌گوید: نصر بن مزاحم روایات منکر را از ضعفا نقل می‌کند. حافظ ابی الفتح محمد بن الحسین می‌گوید: نصر بن مزاحم در مذهب خود غلو می‌کند (تاریخ بغداد للبغدادی. ج۱۳ ص ۲۸۳).

بنابراین، روایت مذکور غیر معتبر است و قابل توجه نیست علاوه بر این، با روایات صحیح مخالف است.

(ب) از روایات صحیح و ثابت چنین بر میاید که عایشهلاز جریان قتل عثمانس فوق العاده ناراحت شده و علیه قاتلان او دعای بد کردند. مسروق تابعی می‌گوید: عایشهلفرمود: شما وی را مانند پارچه‌ی صاف و پاک از هر گونه آلودگی پاک کردید بعد او را نزدیک آورده بسان کبش (قوچ) ذبح کردید. مسروق می‌گوید: خطاب به عایشه گفتم: این کار شما بود، شما برای مردم نامه نوشتی و آنان ‌را به قیام علیه او امر کردی. عایشه فرمود: سوگند به همان موجودی که مومنان بدان ایمان آورده و کافران بدان کفر می‌ورزیدند، تا این زمان که تو در مجلس من هستی یک سطر هم در این باره برای مردم ننوشته‌ام. احمد در فضایل از عایشهلنقل کرده است: عایشه می‌گفت: (یعنی در جریان قتل عثمان) «ای کاش از مادر به دنیا نمی‌آمدم. به خدا سوگند من هرگز مایل نبودم که چیزی از عثمان کم شود حتی اگر من دوست داشتم که او کشته شود، خدا مرا بکشد [۶۲۴]ابن شیبه از طلق بن حشان روایت می‌کند که وی می‌گوید: از ام المومنین عایشهلپرسیدم: عثمان به خاطر چه کشته شد؟ فرمود: مظلوم کشته شد، لعنت و نفرین خداوند بر قاتلان او ـ (تاریخ کبیر بخاری ج۴ ص۳۵۸) و نگا عصر الخلاقه (۳۹۷).

امام احمد در فضایل از سالم بن ابی الجعد روایت می‌کند: «در شعب با ابن حنیفه بودم. ابن حنیفه شنید که یک شخص از عثمان بدگویی می‌کند. ابن عباس در آنجا بود. ابن حنیفه خطاب به ابن عباس گفت: ای ابن عباس خبر داری که امیرالمومنین امروز در ناحیه مربد (محل نگاه داری گوسفندان با جمع کردن و خشک کردن خرماها) صدایی شنیده بود و فلان بن فلان ‌را فرستاد تا معلوم کند که جریان چیست؟ قاصد آمد و گفت: «او عایشه بود علیه قاتلان عثمان دعا می‌کرد و مردم آمین می‌گفتند. علی گفت: من نیز قاتلان عثمان را لعنت می‌کنم هر جا که باشند، در زمین هموار یا در کوه. بعد فرمود: خداوند قاتلان عثمان را چه در میدان باشند یا در کوه مورد لعن و نفرین قرار دهد. بعد ابن الحنیفه متوجه ما شد و گفت: آیا من و ابن عباس از دیدگاه شما گواهان عادلی هستیم؟ عرض شد: آری، گفت: چنین شده است [۶۲۵](یعنی قاتلان عثمان مورد لعن و نفرین خداوند قرار گرفته‌اند. )

(ت).. . تمام مورخان می‌دانند که عایشهلاز جمله کسانی بود که به شدت خواستار قصاص و انتقام خون حضرت عثمان بود و در چنین حالتی چه توجیهی میان این موقف او و میان این گفته‌اش «اقتلوا نعثلاً فقد كفر»وجود دارد؟! با توجه به همه ابعاد و جوانب قضیه، تنها توجیه این است که (اقتلوا نعثلاً فقد كفر) کذب محض و منسوب به او است.

۴-.. . تیجانی می‌گوید: «همچنین می‌بینیم دیدگاه طلحه، زبیر، محمد بن ابی بکر وعده دیگری از مشاهیر صحابه را (!!!) همه آنان او را محاصره کرده از نوشیدن آب مانع شدند تا بدین صورت او را وادار به استعفا کنند. »

می‌گویم:

(الف)... در دروغ بودن، اینکه محمد بن ابی بکر از مشاهیر صحابه است، جای شک و تردیدی وجود ندارد. زیرا محمد بن ابی بکر فقط چهار ماهه بود که رسول اکرمجاز این دنیا رحلت کرد. با این ترتیب او بنابر چه دلیلی از مشاهیر صحابه می‌باشد؟!!!.

(ب).. . اینکه طلحه و زبیر عثمان را محاصره کرده و او را از نوشیدن آب مانع شدند؟! چنان دروغ واضح و آشکاری است که هیچ نیازی به پاسخ ندارد، آقای تیجانی از کجا آن‌ را آورده است، چرا او ماخذ و منبع این سخنش را ذکر نمی‌کند؟ من او را به مبارزه می‌طلبم دایر بر اینکه دو حتی یک ماخذ را برای اثبات این سخنان بی‌سر و پایش ارائه دهد، ولی او هرگز قادر به چنین امری نیست!.

(ت).. . روایات و احادیث صحیح و ثابت حکایت از آن دارند که طلحه و زبیر از قتل عثمان به شدت ناراحت شده‌اند و به دفاع از وی برخاستند. ابی حبیبه می‌گوید: «در زمانی که عثمان محاصره بود، زبیر مرا نزد او فرستاد. من در روزی که هوا بسیار گرم بود نزد او رفتم. او روی کرسی (صندلی) نشسته بود. حسن بن علی، ابو هریره، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر نزد او بودند. عرض کردم، من از جانب زبیر بن عوام آمدم. زبیر برایت سلام می‌گوید و بعد می‌گوید: «من بر طاعت خود هستم، هیچ گونه تبدیلی و نقض عهد در من پیدا نشده است. اگر تو اجازه بدهی وارد خانه شده در کنار تو خواهم بود. و اگر میخواهی در همین جا می‌مانم. زیرا بنی عمرو بن عوف با من وعده کردند که صبح زود در خانه‌ی من بیایند و بعد طبق دستور من عمل کنند. وقتی عثمان این پیغام را شنید، تکبیر گفت و فرمود: سپاس شایسته‌ی خداوند است که برادرم را از فتنه حفاظت کرده است بعد خطاب به ابی حبیبه فرمود: زبیر را سلام برسان و به او بگو: اگر وارد منزل شود، یکی از اهل آنجا می‌شود و من دوست دارم که او (زبیر) در محل اقامت خود بماند. ممکن است خداوند به وسیله‌ی تو از من دفاع کند. وقتی ابو هریره این پیغام را شنید بلا فاصله گفت: آیا آنچه را که از رسول الله جشنیده‌ام برایتان بازگو نکنم؟ همه گفتند: بلی، گفت: خدا را گواه گرفته و می‌گویم: از رسول اکرم جشنیدم که فرمود: بعد از من حوادث و فتنه‌ها خواهند بود. عرض کردیم: یا رسول الله، راه نجات از آن‌ها چیست؟ فرمود: «امین و جماعت او است». (اشاره‌اش به عثمان بن عفان بود. ) مردم گفتند: ما به خوبی می‌دانیم، به ما اجازه‌ی جهاد بده؟ عثمان گفت: «هر کس از من اطاعت می‌کند، دست به کشتار و جنگ نزد» [۶۲۶].

دارقطنی در فضایل صحابه چنین روایت می‌کند: عثمان نزدیک مسجد آمد. طلحه در گوشه‌ی شرقی مسجد نشسته بود. عثمان گفت: ای طلحه، طلحه گفت: حاضرم، ای امیرالمومنین. عثمان گفت: تو را به خدا سوگند، آیا می‌دانی که رسول اکرم جفرمود: چه کسی حاضر است قطعه زمینی را خرید کرده، آن‌ را برای توسعه مسجد، ملحق به مسجد کند؟ این قطعه را از مال خودم خرید کردم، طلحه گفت: آری. بعد عثمان گفت: ای طلحه، می‌دانی که من «جیش عسره را مجهز کردم و صد شتر را دادم؟ طلحه گفت: آری. بعد طلحه گفت: پرورد گارا، فقط همین را می‌دانم که عثمان مظلوم است [۶۲۷].

(ج) هیچ اختلافی در این وجود ندارد که طلحه و زبیر از نخستین کسانی هستند که خواستار قصاص از قاتلان عثمان بودند و قیام آنان صرفاً به خاطر انتقام از خون عثمان بود. چگونه می‌توان آنان ‌را از تشویق کنندگان قتل عثمان و از شرکت کنندگان در محاصره کردن او به حساب آورد؟ اگر آنان شریک قتل می‌بودند، چگونه و چرا خواستار قصاص از قاتلان او شدند؟!

۵-.. . تیجانی می‌گوید: «صحابه کسانی بودند که نگذاشتند تا جنازه‌ی عثمان در گورستان مسلمانان دفن شود، لذا بدون غسل و کفن در (حش كوكب) دفن گردید. در جای دیگر می‌گوید: آنچه که مورخان گفته‌اند دایر بر اینکه عثمان در حش کوکب زمینی که متعلق به یهودها است، دفن شده، نزد من به اثبات رسیده است».

می‌گویم:

(الف).. . آقای تیجانی می‌خواهد، صحابه را گروهی از چوپانان و ولگردان معرفی کند که دارند یکدیگر را می‌کشند و حتی بهترین صحابه را نمی‌گذارند که مانند سایر مسلمانان دفن شود و او ناگزیر بدون غسل و کفن دفن می‌شود!! و من چنین تهمتی را در حق صحابه از این هدایت یافته بعید نمی‌دانم زیرا دل او حتی برای یک روز هم محبت صحابه را حس نکرده است. دوست دارم به اطلاع آنان برسانم، که این تهمت‌ها که آقای تیجانی آن‌ها را به صحابه رسول الله جمی‌چسباند، با روش و منش خود آنان مناسبت کامل دارد. چرا چنین نباشد، مگر آنان (روافض) فرزندان عبدالله بن سبا یهودی نیستند؟ همان ابن سبا که نخستین بذر فتنه را کاشته بود.

(ب) این ادعای آقای تیجانی که صحابه از دفن او در گورستان مسلمانان مانع شدند لذا او در حش کوکب دفن گردید و حش کوکب جزو اراضی یهود بود، دال بر جهل و حماقت نامه او است. زیرا حش کوکب از اراضی یهود نبود. همانا حش، به معنی باغ است و کوکب نام مالک آن باغ بود و او مردی از انصار بود [۶۲۸]. و عثمان این باغ را از وی خرید و بعد از وفات در همان باغی که خریده بود دفن گردید. این با زمین یهود چه مناسبتی دارد؟

آقای تیجانی در ادامه سخنانش می‌گوید: «آنچه که مورخین گفته‌اند دایر بر اینکه عثمان در حش کوکب دفن شده است و حش کوکب از آن یهود بود و مسلمانان اجازه ندادند که عثمان در بقیع رسول الله جدفن شود. بعدها وقتی معاویه بن ابی سفیان خلافت را در دست گرفت، آن زمین را از یهود خرید و جزو بقیع گردانید تا قبر پسر عمویش عثمان را داخل بقیع کند. زائران بقیع امروز نیز این واقعیت را می‌دانند. » [۶۲۹]

می‌گویم:

اگر از کودکی سوال شود، آیا در زمان خلفای راشدین هم یهودی در مدینه الرسولجوجود داشت؟ به راحتی تمام و اطمینان کامل جواب می‌دهد، «خیر» زیرا رسول اکرم جیهود را از مدینه تبعید کرد و بعد عمرسآنان را از تمام جزیره العرب بیرون راند، لذا در دوران خلفا نه یهودی در مدینه وجود داشت و نه آنان در آنجا زمینی داشتند!؟

آقای تیجانی می‌گوید: «به مناسبت موضوع، داستان شیرینی که مورخان آن‌ را ذکر کرده‌اند و با مبحث ارث مناسبت دارد، برایتان ارائه می‌دهم. ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه می‌گوید: «عایشه و حفصه در دوران خلافت عثمان نزد وی آمده و خواستار میراث رسول الله جشدند، عثمان بر مسندی تکیه داده بود، نشست و خطاب به عایشه گفت: تو و این زن که در کنار تو نشسته است اعرابی را که وضو گرفتن و طهارت را نمی‌دانند آورده‌اید و گواهی می‌دهید که رسول اکرم جفرموده است: «ما گروه پیامبران به کسی میراث نمی‌دهیم، اگر رسول الله جبه کسی ارث نمی‌دهد، پس شما برای چه آمده‌اید و اگر پیامبر به کسی ارث می‌دهد، چرا جلوی حق فاطمه را گرفتند؟ بعد از این سخن، عایشه خشم کرد و از نزد عثمان بیرون رفت و گفت: «اقتلوا نعثلاً فقد كفر». کفتار پیر را بکشید که کافر شده است [۶۳۰].

می‌گویم:

۱-.. . طبق حواله ذکر شده در حاشیه، صفحه (۲۲۳-۲۲۰) جزء دهم نهج البلاغه را باز کردم. کم‌ترین نشانی از این روایت دروغین در آن ندیدم! اما این روایت را به روایات مالک عن الزهری عن عروه عن عایشه، چنین یافتم: همسران رسول الله جعثمان را نزد ابوبکر فرستادند و سهم میراث خود را خواستار شدند. در بعضی روایات به جاری میراث لفظ ثمن یعنی یک هشتم آمده است، عایشه می‌گوید: به ازواج رسول الله جگفتم: مگر نمی‌دانید که رسول اکرم جفرموده است: «لا نورث ما تركناه صدقة»ما پیامبران به کسی میراث نمی‌دهیم، ترکه‌ی ما صدقه است [۶۳۱]. شیبه این روایت در صحیح بخاری و صحیح مسلم آمده است، و همه می‌دانند که این روایات با داستانی که تیجانی ذکر کرده است متعارض‌اند.

۲-.. . فقط منسوب کردن آقای تیجانی مطلب را به شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، دلیل بر صحت آن نیست. زیرا ابن ابی الحدید از کارشناسان احادیث نیست، او در کتاب خود حدیث صحیح و سقیم را می‌آورد و علاوه بر این، من در باب و صفحاتی که تیجانی داستانرا بدان نسبت داده است، هیچ اثر و نشانی از این داستان نیافتم. احتمال می‌دهیم که این داستان تراشیده‌ی ذهن و فکر کج اندیش او است. و به طور کلی احادیث صحیح و سیره‌ی حضرت عایشهل، این داستانرا تکذیب می‌کند.

آقای تیجانی می‌گوید: «وقتی عثمان بعد از عمر زمام امور را در دست گرفت، اجتهاد گامی فراتر نهاد و از گذشتگان پیشی گرفت حتی اجتهاد او در حیات سیاسی و دین‌اش در سطح گسترده‌ای اثر گذاشت، انقلاب و شورش فزونی گرفت و به قیمت جان او تمام شد» [۶۳۲].

می‌گویم:

این مطلب دروغی آشکار علیه عثمان است. شورشیان صرفاً به خاطر بیماری قلبی و فساد نیت علیه او قیام کردند و در ادعای خود حق به جانب نبودند. علاوه بر این، نقش اساسی را در این شورش‌ها عبدالله بن سبا یهودی بازی می‌کرد. او و پیروانش عامل اصلی فتنه‌ها بودند، نه عثمان. دلیلش نیز این است که تمام صحابه در این شورش جانب عثمان را گرفتند و از وی حمایت کردند و من بیان دلایلی را که حکایت از حق به جانب بودن عثمان را دارند و نشانگر این مطلب هستند که قیام کنندگان علیه او اهل فتنه و فساد بودند، فراموش نمی‌کنم.

حاکم در مستدرک و احمد در فضایل از موسی بن عقبه چنین روایت کرده‌اند: عقبه می‌گوید: پدر مادرم، ابوحبیبه می‌گوید: زمانی که عثمان در محاصره‌ی شورشیان بود، داخل منزل او شدم، از ابو هریره شنیدم که از عثمان اجازه‌ی سخن می‌خواست. عثمان به وی اجازه داد. سپس او بلند شد و بعد از حمد و ثنا گفت: «از رسول الله جشنیده‌ام که فرمود: شما بعد از من شاهد اختلاف و فتنه‌های زیادی خواهید بود. یکی از حاضرین در جلسه گفت: ای رسول خدا، ما آنگاه چه کار کنیم؟ و تکلیف ما چه خواهد بود؟ فرمود: شما صد در صد با امین و یارانش باشید، یعنی با عثمان [۶۳۳]، در صحیح مسلم در بخشی از یک حدیث که ابو موسی اشعری آن‌ را روایت می‌کند چنین آمده است: وقتی عثمان می‌خواست وارد خانه‌ی رسول الله شود. رسول الله ج، خطاب به ابوموسی فرمود: در را برای عثمان باز کن و او را بشارت به بهشت بده البته این بشارت همراه با اختلاف و فتنه‌هایی است که در دوران او ظهور خواهند کرد. ابوموسی می‌گوید: رفتم تا در را باز کنم، دیدم آن شخص عثمان است. در را برایش باز کرده و بشارت بهشت را برایش اعلام کردم و جریان اختلاف و فتنه‌ها را که رسول اللهجپیش بینی کرده بود، نیز به او خبر دادم، عثمان گفت: «اللهم صبراً والله الـمستعان» [۶۳۴]. ابن عمر می‌گوید: رسول اکرم جفتنه‌ها را یاد آور شده و فرمود: «عثمان در این فتنه‌ها مظلوم کشته خواهد شد» [۶۳۵]. امام احمد در فضایل از کعب بن عجره چنین روایت می‌کند: رسول اکرم جفتنه‌ها را یاد آور شد و آن‌ها را نزدیک و عظیم معرفی کرد و بعد شخصی که در چادر خود پوشیده بود، از آنجا عبور کرد. رسول اللهجبا اشاره به سوی وی فرمود: «او در آن روز جانب حق را خواهد گرفت» با شتاب به سوی او دویدم و دو بازوی او را گرفته عرض کردم: ای رسول خدا، «این»؟ رسول الله جفرمود: آری، همین. دیدم او عثمان بن عفان بود [۶۳۶].

آیا بعد از این، آقای تیجانی همواره گمان می‌کند که اجتهادات باطله عثمان موجب فتنه علیه او بودند؟ این همکاری و همدلی آقای تیجانی با اهل فتنه و ضد اهل سنت را به او و هم کیشانش تبریک می‌گویم!

آری، این است عثمان بن عفان که از لحاظ قدر و منزلت در اصحاب رسول الله ج، در ردیف سوم قرار دارد. رسول الله جبه بهشتی بودن او بشارت داده است. او در حیاء و ایمان و سخاوت زبان زد خاص و عام است و به عنوان الگو در این خصوص پذیرفته شده است. او با اموال شخصی خود مسجد النبی را توسعه داده و چاه رومه را برای منفعت عمومی خریداری کرد. و جیش عسره را مجهز کرد. در روایت آمده است که عثمان مبلغ یکهزار دینار را برای تجهیز جیش العسره به رسول الله جتقدیم کرد و رسول الله جآن‌ها را زیر و رو می‌کرد و فرمود: عثمان بعد از عمل امروز متضرر نمی‌شود [۶۳۷].

این واقعیتی است که هیچ کس نمی‌تواند آن‌ را انکار کند حتی هدایت گران آقای تیجانی. آری، این است، ابو الفتح اربیلی از علمای امامیه در کتاب «كشف الغمة» در جریان ازدواج علی با فاطمه می‌گوید: عثمان به علی کمک کرده است... علی گفت: رسول اکرم ججلو آمد و خطاب به علی فرمود: «ابوالحسن، اکنون بلند شو و زره خود را بفروش تا برای تو و دخترم، چیزی آماده کنم، رفتم، زرهم را به چهارصد درهم سیاه به عثمان فروختم. وقتی دراهم را از او تحویل گرفتم و او زره را از من گرفت، گفت: ای ابوالحسن، من شایسته‌ی زره و تو شایسته دراهم نیستی؟ در جواب گفتم: «چرا» گفت: زره از طرف من به تو هدیه است، زره و دراهم را برداشتم و نزد رسول اکرم جآمدم. زره و دراهم را جلوی رسول الله جگذاشتم و وی را در جریان امر قرار دادم. رسول الله جبرای عثمان دعای خیر کرد [۶۳۸].

علاوه بر این، ابوالفتح اربیلی ثابت کرده است که ائمه اهل بیت با عثمان محبت داشته و او را تجلیل کرده‌اند. مولف «كشف الغمة» از زین العابدین علی بن حسن چنین روایت می‌کند: «تنی چند از مردم عراق نزد امام زین العابدین آمده درباره ابوبکر، عمر و عثمان، سخنانی گفتند. وقتی آنان سخنان خود را به اتمام رساندند. امام فرمود: آیا شما از مصداق آیه: ﴿ لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ ٨ [الحشر: ۸] هستید؟ گفتند: «خیر». امام فرمود. پس شما، از مصداق آیه: ﴿ وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ [الحشر: ۹]هستید؟ در جواب گفتند: «خیر». امام فرمود: شما از این هر دو گروه تبری کردید و من گواهی می‌دهم که شما از آنان نیستید که درباره آنان چنین گفته شده است: ﴿ وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ [الحشر: ۱۰] اخرجوا عنی فعل الله بكم.

ترجمه: «آنان که بعد از آنان آمدند. می‌گویند پروردگارا ما را و برادران مومن ما را که قبل از ما ایمان آورده‌اند، مورد مغفرت قرار بده و در دل‌های ما کدورتی نسبت به مومنان قرار نده». بعد امام فرمود: از نزد من بیرون بروید. خداوند با شما معامله مناسب انجام خواهد داد؟! [۶۳۹].

آیا بعد از اعتراف شیعه و سنی نسبت به فضایل عثمانس، آقای تیجانی ادعا می‌کند که خداوند او را با مطعون کردن عثمان و سایر صحابه کرام، به راه راست هدایت نموده است؟!!!.

بعد از ذکر عیوب و نقایصی که آقای تیجانی در رابطه با ابوبکر، عمر و عثمان بیان کرده است، برای من بسیار عجیب و شگفت‌آور است آنچه که او اخیراً در یکی از کتب خود، بنام «كل الحلول عند آل الرسول»آورده است. او در این کتاب تمام گفته‌های خود را که در کتب گذشته‌ی خود در صحابه آورده است، نقص کرده است و میان این دو دیدگاه خود تضاد بسیار شگفت انگیزی را مرتکب شده است. او در این کتاب می‌گوید: «یکی از دانشگاهیان مصری به عنوان اعتراض خطاب به من گفت: .. . باور و اعتقادات شیعه چگونه می‌تواند نمایانگر اسلام واقعی باشد. زیرا آنچه که میان مردم معروف و متداول است، عکس این است و این اهل سنت و جماعت هستند که همزمان به کتاب الهی و سنت رسول الله جعمل می‌کنند و آنان فرقه ناجیه هستند و سایر فرقه‌ها در گمراهی و ضلال به سر می‌برند. من با نهایت خون سردی و آرامش به اشکال او پاسخ گفته، عرض نمودم: ای برادران، من با صدق نیت سوگند یاد می‌کنم، اگر من گروهی از اهل سنت و جماعت را ببینم که خود را پای بند مذهب و دین و آیینی می‌داند که منسوب به ابوبکر است، می‌گویم مبارک است این. و شما شایسته تبریک هستید. زیرا ابوبکر صدیق، صحابی بزرگوار و از سابقین اولین است. اگر او از نخستینیان نباشد (!) ولی ثانی اثنین در غار و رفیق هجرت رسول الله جو نخستین خلیفه از خلفای راشدین است. من خود را به همین مقدار متقاعد کرده و خود را جزو این گروه قرار می‌دادم(!). اگر گروهی از اهل سنت و جماعت را می‌دیدم که خود را پای بند و مقلد، دین و آیینی می‌دانست که به عمر بن خطاب منسوب است. به آنان تبریک می‌گفتم. زیرا سیدنا عمر صحابی است، فاروق است که میان حق و باطل تمیز می‌دهد و او کسی است که خداوند به وسیله‌ی او اسلام را سر بلندی عنایت کرده است او از سابقین اول و دومین خلیفه راشد است. من خود را به همین فضایل متقاعد کرده و خود را جزو آن گروه قرار می‌دادم. اگر می‌دیدم، گروهی از اهل سنت و جماعت و یا از غیر آنان خود را پای بند دین و آیینی می‌داند که منسوب به عثمان بن عفان است و در اصول و فروع از وی تقلید می‌شود، به آنان تبریک می‌گفتم. زیرا عثمان ذو نورین است، او کسی است که فرشتگان از وی حیا می‌کنند. او سومین خلیفه راشد است. او جامع قرآن است. به همین فضایل خود را متقاعد نموده و از پیروان او می‌شدم. اما من حتی یک گروه را از اهل سنت و جماعت ندیدم که از دین و آیین خلفای ثلاثه و یا از سایر اصحاب پیروی کند [۶۴۰].

من هیچ گونه تفسیر و توضیحی درباره این سخنان ارائه نمی‌دهم بلکه قضاوت را به خوانندگان آگاه و شعور بیدار آنان می‌سپارم تا خود آنان میزان اضطراب آقای تیجانی را در وارونه جلوه دادن حوادث و محو نمودن حقایق تخمین بزنند اما خداوند به کمتر از آشکار کردن نقایص و عریان کردن باطل راضی نیست.

[۵۹۱] ثم اهتدیت ص (۱۱۷-۱۱۶) و آنگاه. . . هدایت شدم ص (۱۹۲-۱۹۰). [۵۹۲] سنن ترمذی کتاب المناقب برقم (۳۷۰۸) و نگا صحیح ترمذی (۲۹۲۴). [۵۹۳] صحیح بخاری کتاب فضائل الصحابة ـ باب مناقب عثمان بن عفان (۳۴۹۲). [۵۹۴] فضائل الصحابة ج۱ ص(۴۵۲) و سند آن حسن است. [۵۹۵] فضائل الصحابة ج۱ ص۴۵۸ محقق سند این را حسن گفته است. [۵۹۶] تاریخ خلیفة الخیاط ص (۱۷۳) تحقیق مواقف الصحابة ج۱ ص (۴۶۸). [۵۹۷] عصر الخلافة الراشدة لأکرم ضیاء العمری ص (۳۹۰). [۵۹۸] الفضائل لأحمد ج۱ رقم ۷۵۳ ص (۴۶۵-۴۶۴) محقق کتاب می‌گوید: سندش صحیح است. [۵۹۹] طبقات ابن سعد، مولف عصر خلافت ص(۳۹۱) اسنادش را صحیح قرار داده است. [۶۰۰] منبع گذشته ج۸ ص۶۸۳. [۶۰۱] تاریخ دمشق ص(۳۸۸) تحقیق مواقف الصحابة ج۲ ص۲۸۰. [۶۰۲] مجمع الزوائد للهیثمی ج۹ ص۹۳. [۶۰۳] تاریخ مدینه ج۱ ص۷۶ مواقف الصحابة ج۲ ص۳۲. [۶۰۴] تاریخ الصغیر بخاری ج۱ ص۷۶. [۶۰۵] الفضائل احمد ج۱ ص۴۷۴. [۶۰۶] عصر الخلافة الراشدة ص۳۹۷. [۶۰۷] مروج الذهب للمسعودی ج۲ ص (۳۴۵-۳۴۴). [۶۰۸] أمالی شیخ الطوسی ص ۲۷۵ موسسه الوفاء. [۶۰۹] شرح نهج البلاغة ابن أبی الحدید ج۱ ص۱۲۶ تحت عنوان فی خروج أهل مصر والکوفة والبصرة على عثمان. [۶۱۰] تاریخ الطبری ج۲ ص۷۰۲ سنه ۳۵. [۶۱۱] فرق الشیعة للنوبختی ص(۴). [۶۱۲] تاریخ طبری ج۳ ص (۳۶). [۶۱۳] حوادث سال (۳۵) ج۳ ص (۴۶). [۶۱۴] ص (۱۱۸-۱۰۹). [۶۱۵] مروج الذهب تالیف مسعودی شیعه مذهب ج (۲) خلافت عثمان بن عفان ص (۳۴۳). [۶۱۶] حوادث سال (۳۶) هـ ج ۷ ص (۱۷۷). [۶۱۷] ج۳ ص (۶۴). [۶۱۸] شرح نهج البلاغه ابن أبی الحدید تحت عنوان ((فی خروج أهل مصر والكوفة والبصرة علی عثمان)) تا ((منع عثمان الماء وكیفیة قتله)) ج۱ ص(۱۶۷-۱۶۲). دار الفکر بیروت. [۶۱۹] الاستیعاب ـ ذکر عثمان بن عفان ج۳ ص (۱۰۵۳-۱۰۳۷). [۶۲۰] التاریخ الإسلامی تالیف محمود شاکر ج۳ باب سوم عثمان بن عفان [۶۲۱] الفتوح ج۱ ص (۴۴) تحت عنوان (ذکر وصول المصرین إلى المدینة). [۶۲۲] الضعفاء للعقیلی ج۴ ص ۳۰۰ رقم (۱۸۹۹). [۶۲۳] المیزان للذهبی ج۴ ص ۲۵۳ رقم (۹۰۴۶). [۶۲۴] فضائل الصحابة لاحمد ج۱ ص(۴۶۲) محقق کتاب می‌گوید: سند آن صحیح است. [۶۲۵] المصنف لابن أبی شیبة ج۸ کتاب الجمل ص۷۱۲. [۶۲۶] الفضائل لأحمد ج۱ ص(۵۱۲-۵۱۱) محقق کتاب می‌گوید: سندش صحیح است. [۶۲۷] تحقیق مواقف الصحابة فی الفتنة ج۲ ص۲۴. [۶۲۸] تهذیب الأسماء واللغات تالیف نووی ج۱ ص(۳۲۳) و ((المعالم الأثیر فی السنة والسیرة)) تالیف حسن محمد شراب ص (۱۰۱) [۶۲۹] ثم اهتدیت ص (۱۳۹) و آنگاه. . . هدایت شدم ص(۲۲۹). [۶۳۰] ثم اهتدیت ص(۱۴۰) و آنگاه. . . هدایت شدم ص (۲۳۱). [۶۳۱] شرح نهج البلاغه ج۴ ص۸۲ تحت (فی الأخبار الوارده فی فدك و ما صنع فیها.. . ) قابل یادآوری است که چاپی که تیجانی به آن اشاره کرده است غیر از آن چاپی از نهج البلاغه است که بنده حواله داده‌ام اما من به همان نهج البلاغه چاپ مورد نظر تیجانی هم مراجعه کردم و همان جزو و صفحه را نگاه کردم اما هیچ اثری از این روایت ندیدم. [۶۳۲] ثم اهتدیت ص (۱۶۸) و آنگاه. . . هدایت شدم ص (۲۸۳). [۶۳۳] فضائل الصحابة لاحمد ج۱ ص(۴۵۱) محقق کتاب می‌گوید: سندش صحیح است [۶۳۴] صحیح مسلم (۲۴۰۳) و ترمذی (۳۷۱۰) و نگا: صحیح بخاری (۳۴۹۲). [۶۳۵] سنن الترمذی (۳۷۰۸) و نگا: صحیح ترمذی (۲۹۲۴). [۶۳۶] فضائل الصحابة تالیف امام احمد ج۱ ص(۴۵۰) و محقق کتاب می‌گوید: سندش صحیح است. [۶۳۷] سنن ترمذی کتاب المناقب برقم (۳۷۰۱) و نگا: صحیح ترمذی (۲۹۲۰). [۶۳۸] کشف الغمة للاربلی ج۱ ص(۳۶۹-۳۶۸) تحت عنوان (فی تزویجه فاطمة علیها السلام). [۶۳۹] کشف الغمة للاربلی ج۲ ص۲۹۱ تحت عنوان ((فضائل زین العابدین)). [۶۴۰] کل الحلول عند آل الرسول ص(۲۲-۲۱).