مقدمه مترجم
بسم الله الرحمن الرحیم
ألْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی نَحْمَدُهُ وَنَسْتَعِینُهُ وَنَسْتَهْدِیِه وَنَسْتَغْفِرْهُ وَنَعُوذُ بِاللهِ مِنْ شُرُُورِ أنْفُسِنَا وَسَیِّئَاتِ أعْمَالِنَا. مَنْ یَهْدِهِ اللهُ فَلَامُضِلَّ لَهُ وَمَنْ یُضْلِلْ فَلَاهَادِیَ لَهُ. وَالصَّلاهُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ الَّذِی زَادَهُ اللهُ فَضْلاً وَشَرَفاً وَرَفْعَةً وَعَلَی آلِهِ وَأصْحَابِهِ أَجْمَعِین.
شکر میگوییم خداوندِ بیهمتا را که انسان را از نیستی به هستی آورد و نعمتِ زندگی را به او بخشید و گوهرِ علم را در اختیار او نهاد تا به وسیلهی آن به دُرّ و مرواریدِ عمل برسد و این جهان را رستنگاهِ نیکوی آخرتش نماید.
پس شرف و منزلتِ انسان به علم و آگاهیِ او و عمل به آن میباشد؛ الله (جل و جلاله) میفرماید:
﴿يَرۡفَعِ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ دَرَجَٰتٖ﴾[المجادلة: ۱۱].
«خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردند و بهره از علم دارند درجاتِ بزرگی میبخشد».
ابن عبّاسبدر تفسیرِ این آیه میگوید که علمای مؤمن بر دیگرِ مؤمنان، هفتصد درجه برتری دارند که فاصلهی هر درجه با درجهی دیگر پانصد سال، راه است و باز میفرماید:
﴿إِنَّمَا يَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْ﴾[فاطر: ۲۸].
«تنها بندگانِ دانا از خدا، ترسِ آمیخته با تعظیم دارند».
و «إنّما» در زبانِ عربی نشانگرِ حصر است پس آیهی فوق، غیرِمستقیم، به این اشاره دارد که خشیت و ترس از خدا مخصوصِ بندگان عالِمِ خداوند است در نتیجه علم و خصوصاً علمِ دین که اساسِ آن، خداشناسی و نزدیک شدن به او است بر همهی مسلمانان و مؤمنین واجب است و درجه و مقامِ هر کس بر اساسِ اندازهی پیشروی و ترقّی در این راه میباشد و روش آن، همان طریقی است که قرآن و سنّتِ پیامبر جبرایمان رسم کردهاند. پس ارتباطِ مستقیم با خدا به وسیلهی قرآن و سنّتِ فرستادهی خداوند، حضرت محمّدِ مصطفی جبر هر مسلمانی، در حدِّ توان فرضِ عین است. لازم است بر هر کسی که نامِ مسلمان بر خویش نهاده است، مستقیماً به مطالعهی قرآن و سنّت بپردازد و مقدّماتی را که برای آن لازم است مهیّا نماید. حقیقتاً که لایقِ یک مسلمان نیست که در فهمیدنِ یک آیهی ساده که هیچ گونه غموض و پیچیدگی در آن نیست و جزوِ محکمات قرآن است به این و آن مراجعه نماید، شایسته نیست که یک مسلمان برای آگاهی از دستوراتِ ساده و مشخّصِ فقهی دنبالِ هر کس و ناکس برود. زیرا چنانکه گفتیم کسبِ علم بر همه فرض است و همگان باید در حدِّ توان در راهِ آن کوشش نمایند و مخصوصِ یک یا چند نفر در یک منطقه یا شهر نیست.
حال ببینید که وضعیّتِ مردمِ جامعهی ما در این دوران چگونه است؛ چند درصد از آنان مستقیماً در آیات و معانیِ آن، غور مینمایند و چند درصدِ آنان با احادیثِ شریفِ پیامبر جحتّی در حدِّ بسیار ابتدایی آشنایی دارند؟؛ یعنی با آن دو رکنی که، گفتیم نزدیکی به خداوند منوط به آنهاست. واقعاً عجیب است! آیا مسلمانی این است؟ آیا طریقهی صحابه و پیروان پیامبر جاین بوده است! آنان قرآن را بسیار ساده پذیرفتند زیرا عمل به آن در همین حد واقعاً جهاد و تلاشی بیوقفه میخواهد؛ هدفِ آنان پیاده کردنِ قرآن و سنّت در زندگیشان بود. آنان به دنبالِ معانی غامض و پیچیدهی قرآن نبودند بلکه سعیشان در عملی نمودنِ دستوراتِ آن بود.
امّا حالِ مردمِ زمانِ ما چگونه است؟ مردمِ این زمانه دو گونهاند: دستهی اوّل که حداکثرِ مردم را تشکیل داده عدّهای هستند که رابطهای با قرآن و سنّتِ پیامبر جندارند. به عنوانِ مثال میتوانم به یک نمونهی ساده که مشاهده کردهام اشاره کنم؛ در مغازهای با صاحبِ مغازه مشغول صحبت کردن درمورد زندگی و خانواده و مشکلاتِ آن بودیم که صاحب مغازه درادامهی صحبتمان گفت: «من دقیق نمیدانم ولی فکر میکنم شما هم شنیده باشید که خدا در قرآن میفرماید زن از استخوانِ سینهی مرد که کج است آفریده شده است که اگر بخواهی آن را راست کنی میشکند!!» یعنی نمیدانست که این، حدیث است و آیهی قرآن نیست! و این مسأله ناشی از عدمِ آشنایی و دوریِ کامل از قرآن است، زیرا هر کس که در حدّ بسیار کمی فقط از رو قرآن خوانده باشد میفهمد که سبک و سیاقِ این جمله به قرآن نمیخورد.
دستهی دوّم که عدّهی آنها بسیار کم است آنانی هستند که با قرآن و سنّت سروکار دارند ولی آشناییِ آنان، ریشهای و کامل نیست و به صورتِ منطقی و صحیح با آن برخورد نمیکنند پس با جزئیترین علمی که کسب کردند خود را در مقامِ افتا و استادیِ قرآن و سنّت میبینند و باعثِ گمراهیِ خویش و سایرین میگردند و یا اینکه علمشان، آنان را وادار به عمل نمینماید و در نتیجه، این علم، آنها را به آتشِ دوزخ نزدیکتر مینماید تا رضایت و بهشتِ خداوند، زیراکه پیامبر جمیفرماید:
«إِنَّ أشدَّ الناسِ عَذاباً یَومَ القِیَامهِ عَالِمٌ لَمْ یَنفَعْهُ اللهُ بِعلمِهِ».
«یقیناً، در روزِ قیامت، عذابِ عالِمی که خداوند به واسطهی علمش (یعنی یا عمل کردن به آن علم) به او نفع نرسانده باشد از همه شدیدتر است».
و باز میفرماید:
«من ازدادَ علماً ولم یزدَدْ هدًی لم ینفعْهُ اللهُ بعلمِهِ».
«کسی که علمش زیاد شود ولی هدایتش بیشتر نگردد علمش چیزی به جز دوری از خدا به او نمیافزاید».
برایِ حلِّ این معضل و مخصوصاً در این دوران که دورانِ بیداریِ اسلامی است، واضح است که علومِ دینی باید در بینِ مردم شایع گردد و آنها بتوانند به راحتی به منابعی که بتواند جوابگوی مشکلاتشان باشد و آنها را با اصول و پایههای دین، بیشتر آشنا نماید دسترسی پیدا کنند ولی چون ما از نظر کتابها و منابعِ دینی به زبانِ فارسی که چنین ویژگیی داشته باشند -با وجودِ تمام ترجمههای موجود- بسیار فقیر و نیازمندیم، مردم با مشکل مواجه میگردند. در نتیجه اهمّیّتِ امرِ ترجمهی کتبِ دینی، با توجّه به ضعفِ دین در این دوران، کاملاً واضح و آشکار است. اگر به تاریخ هم بنگریم میبینیم که تأثیراتی که مسلمانان از یونان و تمدّن آن گرفتند -چه خوب و چه بد- عمدتاً در اثر ترجمههایی بود که در زمانِ خلافتِ عبّاسیان از زبانِ یونانی به عربی ترجمه شد. اروپاییان را در نظر بگیرید؛ آن همه علم و پیشرفت را چگونه از مسلمانان به ارث بردند؟ جواب این است که فقط با ترجمهی آثارِ علمیِ آن زمانِ مسلمانان که سردمدارِ علومِ آن زمان بودند، آنان در این کار تا جایی پیش رفتند که کتاب مهمّی چون «قانونِ» ابن سینا در طب، سالهای سال قبل از اینکه به فارسی ترجمه شود به انگلیسی ترجمه شده بود و در اروپا تدریس میگردید! پس میبینیم که ما هم برای اینکه با فرهنگِ اصیلِ اسلام آشنا شویم و آن را در وجودِ مردم نهادینه سازیم باید از ترجمهی آثارِ اصیل و کلاسیک اسلامی استفاده نماییم؛ همهی مردم باید با تفسیرِ قرآن و اصولِ آن، حدیث و علومِ آن، فقه و اصولِ آن و زبانِ قرآن یعنی عربی تا حدِّ توان آشنا شوند و این علوم در حدّ استفاده نباید فقط مخصوصِ چند نفری خاص در سطحِ جامعه گردد.
تفسیرِ قرآن چیزی نیست که بگوییم فقط علما باید از آن آگاهی داشته باشند زیرا قرآن با زندگیِ حال و آیندهی تک تکِ افراد ارتباط دارد و اهمالِ مردم نسبت به آن، باعثِ خسرانِ دنیا و آخرتشان میگردد.
همه باید با زبانِ قرآن یعنی عربی آشنا باشند تا مستقیماً و بلاواسطه از طریقِ کلامِ خداوند با او ارتباط برقرار کنند و جوّ و حسِّ حاکم بر قرآن را درک کنند. درکِ کامل قرآن فقط از راهِ ترجمهی تحتالفظلی ممکن نیست زیرا درست است که ترجمه میتواند به راحتی علومِ مختلف را منتقل نماید ولی در موردِ قرآن هیچ گاه نمیتواند سوزِ عشق و آتشِ شوق را در درونِ انسانها مشتعل نماید تا اینکه حتّی همانندِ اعرابِ جاهلیّت، با شنیدنِ یک آیه از آن، آرام و قرارِ خویش را از دست بدهند. راستی آیا اعرابِ جاهلیّت از ما بهتر بودند که با شنیدن یک آیه صد و هشتاد درجه عوض میشدند و از موجودی پستتر از خاک به موجودی آسمانی و ملکوتی تبدیل میشدند؟! آیا فهم و درکِ آنان از ما بیشتر بود؟! خیر. فرقِ آنان با ما این بوده که زبانشان، زبان قرآن بود پس آن را میفهمیدند و فرقِ دیگرِ آنان، که هدایت شدند این بود که عناد نورزیدند.
دین و به خصوص دینِ اسلام، پیامی است انسانساز برای تک تکِ افراد اجتماع، برای غنی و فقیر، سالم و بیمار، بزرگ و کوچک، مرد و زن و...
پس وظیفهی هر کس که بتواند در این راه قدم بردارد این است که در راستای آگاهیِ بیشترِ دیگران با آن، مخلصانه و مدبّرانه از هیچ کوششی دریغ نورزند زیرا پیامبر (جل و جلاله) فرموده است که:
«من علم علماً فکتمه ألجم یوم القیامة بلجام من النار».
«هر کسی علمی بداند و آن را از دیگران پوشیده دارد، در روزِ قیامت او را در لگامی از آتش خواهند بست».
در این راه باید جان، مال، وقت، علم و هر آنچه که به پیشبردِ دین کمک میکند را صرف کرد.
من شخصاً کوچکتر از آنم که در مقابلِ علما، حرفی برای گفتن داشته باشم ولی خاضعانه به تمامِ علما عرض میکنم که زمان، زمان بیداریِ جهان اسلام است، زمانِ شروع حرکتی است که -إن شاء الله- به برپاییِ قوانینِ اسلام درتمامِ جهان میانجامد، دین در چند دههی اخیر به پایینترین سطوح و ضعیفترین حالت رسید؛ انسان به پستترین حالاتِ خود در این جهانِ مادّی رسید و -إن شاء الله- از این به بعد هرچه پیش برویم دوباره معنویّات و دینِ اسلام، بیشتر، قامت راست مینماید تا اینکه همانند سروی بلند بالا، سربلند و افتخارآمیز، مسلّط بر تمامِ دنیا، از آن بالاها به دیدهی لطف و مهربانی به تمام انسانها خواهد نگریست و آنها را دوباره با خود و خدای خود آشنا خواهد کرد. پس، از شما بزرگان و دانایان عصرمان خواهشمندم که واردِ میدانِ نبرد و جهد شوید تا دست در دستِ هم کاری کنیم که دیگر هیچ خانهای پیدا نشود که در آن، رشد و نموِّ دینی نباشد و افراد آن به خاطرِ مسائل بسیار ساده و روشن، به این و آن مراجعه نمایند.
به خوانندگان محترمی نیز که مطالعاتِ آنها در سطحِ بالایی نیست عرض مینمایم که این کتاب در جهتِ اهدافی که ذکر کردم تهیّه شده است و امّیدوارم که در راستای تکاملِ این راه، روزی برسد که در تمامِ شاخههای علومِ دینی در تمامِ منازل، ترجمههایی از این دست یافت شود که مردم در هر کسوت و حرفهای که باشند بتوانند با مراجعه به آنها سؤالات و مشکلاتِ خود را در همان منزلِ خویش حلّ و فصل نمایند و از پذیرفتنِ بدون چون و چرای مسائل از دیگران خودداری نمایند تا در قدمِ اوّل به یک مقلّدِ واقعی و منطقی و حقیقتجو تبدیل شوند و بعد هم اگر خواستند مراتب بالاتر را طی نمایند.
در آخر لازم است که عرض نمایم که علّت انتخابِ این کتاب برای ترجمه این بوده تا کتابی باشد که کلیّت داشته و شامل تمامِ مذاهبِ اهل سنّت و جماعت باشد تا در کلِّ کشور، مردم بتواند از آن استفاده نمایند و آرای مختلف را با همدیگر مقایسه نمایند و با آشنایی بیشتر از علوم دینی، قدرتِ انتخاب و تحقیق پیدا کنند تا روح حقیقت طلبیِ دینی دوباره در نهادها بیدار گردد و همه به سوی یک هدف که همانا حاکمیّت حقیقت است، هم پیمان و هم قدم شویم.
البتّه قابلِ ذکر است که مؤلّفِ کتاب در مرجعهایی که در پاورقی آورده به شمارهی صفحهی آن هم اشاره کرده است که از نظرِ علمی چون مشخّصاتِ خودِ مراجع از قبیلِ سالِ انتشار و ... را نیاورده است نمیتواند کمکِ زیادی به پیدا کردنِ مطلب بنماید و فقط میتوان برای پیدا کردنِ حدودِ شمارهی صفحهی مطلبِ مورد نظر در چاپهای مختلف از آن استفاده کرد. ولی به هر حال به دلیلِ احترام به مؤلّف دانشمندِ کتاب، من نیز آن شمارهها را بدون تغییر در پاورقی آوردهام.
بنده پیشاپیش از اشکالاتی که در کارم وجود دارد از تمام خوانندگان این کتاب پوزش میطلبم و امّیدوارم که با دیدهی تسامح و گذشت به آن بنگرند ولی در عین حال، بنده را از راهنماییهای کریمانهشان بهرهمند فرمایند.
وَآخِرُ دعْوینَا أنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبُّ الْعَالَمِینِ.
سامرند محمّد امینی
مهاباد
۲۱ ذی الحجّه سال ۱۴۲۵ ه.. ق
۱۲ بهمن سال ۱۳۸۳ ه. ش