یک استثنا در سوگندِ حرام
بعضی اوقات، دروغ، جایز و حتّی در بعضی حالات که راهی برای رهاییِ انسانِ بیگناهی از کشته شدنِ به ناحق، ایجاد کند واجب میگردد. مثلاً وقتی که شخصی بیگناه نزدِ کسی که میداند او بیگناه است، پنهان میشود اگر شخصِ ظالم و توانمندی در موردِ آن شخصِ بیگناه از او پرس و جو کرد تا او را بیابد و بکشد، برای او جایز است که وجودِ مردِ بیگناه را در خانهاش انکار کند. این انکار، انکاری دروغ است ولی شرعاً روا و جایز حتّی به دلیلِ نجاتِ بیگناهی از کشته شدن، واجب است و هرگاه دروغ در موردِ چیزی جایز یا واجب باشد، سوگند بر آن چیز نیز جایز یا واجب میگردد زیرا در این حالت سوگند بر چیزی قرار گرفته که قسم خوردن در مورد آن، درست است.
مثالی را که در مورد جایز یا واجب شدنِ دروغ زدیم از قول عزّ بن عبدالسلام /گرفتیم که میگوید: دروغ منشأ فساد و تباهی است و حرام میباشد مگر اینکه در آن، جلبِ مصلحت یا دفعِ مفسدهای باشد پس گاهی جایز و گاهی واجب میگردد و برای آن، مثالهای زیادی وجود دارد، مثلاً در نظر بگیرید که انسانِ بیگناهی پیشِ کسی مخفی شده است. مردِ ظالم از او پرس و جو میکند و او در جواب میگوید: «او را ندیدهام». این دروغ از راستی بهتر است زیرا مصلحت و نفعِ حفظِ عضو از راستیی که هیچ ضرر و نفعی ندارد بیشتر است. حال مقایسه کنید در مورد راستیی که مضر هم باشد وضع به چه شکل است. بالاتر از این حالت، وقتی است که آدم بیگناهی از ترس کسی که میخواهد او را بکشد نزد شخص پنهان شده باشد [٩].
اکنون در نظر بگیرید زنی از دستِ کسی که میخواهد بیعفّتش کند فرار میکند و به منزلِ شخصی پناه میبرد. در این حالت، حکمِ سوگندِ شخصِ صاحب خانه نیز اگر سوگند بخورد و بگوید که آن زن در خانهاش نیست تا بدین وسیله او را از دستِ آن کسی که میخواهد عفّتش را لکّهدار کند نجات دهد همانندِ حکمِ سوگند در مثالی است که عزّ بن عبدالسلام ذکر کرد.
[٩] «قواعد الأحکام فی مصالحه الأنام» نوشتهی عزّ بن عبدالسلام، ج ۱، ص ۱۰۶.