پیدایش مسئلهی زیر سوال بردن حجاب:
این دوره از زشتترین و شرمآورترین ادوار تاریخ اسلام است، در این دوره بود که مسئلهی اعتراض بر حجاب شکل گرفت، اگر بحث در این مسئله منحصر به تعیین حدود حجاب و دیدگاه اسلام در این رابطه بود مسئلهای آسان به شمار میرفت و حل آن مشکل نبود؛ زیرا اختلاف اصلی در این باب منحصر در پوشش صورت و دست زن میباشد که آیا عدم پوشش صورت و دست جایز است یا خیر؟ این اختلاف آنچنان خطرناک نیست، ولی موضوع بحث غیر از این بود. مسلمانان در مسئلهی حجاب بحث میکردند؛ زیرا که غربیها به حجاب به دیدهی حقارت مینگریستند و در نشریات خود با بدترین وضع آن را زشت و پلید جلوه میدادند و محجوب بودن زن را از بزرگترین عیبها میدانستند، مسلمانان در برابر این عیبجویی و خردهگیری غربیان نمیتوانستند خاموش بنشینند و از این مطلب چشمپوشی کنند. بنابراین، در این مسأله نیز مانند مسألهی جهاد، بردگی، ازدواج و تعدد زوجات به قرآن و سنت روی آوردند و به جستجو و کنکاش پرداختند. بعد به بررسی کتب فقهی و احکام و نظریات اجتهادی امامان و علما مشغول شدند تا شاید در میان آنها دلایلی بیابند که این ننگ و عار!! را از روی آنها پاک کند، بالآخره به اقوالی برخوردند که بعضی از علما عدم پوشش صورت و دست زن را جائز شمردهاند و بیرون رفتن زن برای انجام مسائل ضروری را اجازه میدهند، و همچنین فهمیدند که شرکت زن در جنگ برای مداوای مریضان و آبدادن به مجاهدان جایز است، در این کتابها اقوال دیگری نیز یافتند، مبنی بر این که زن میتواند برای ادای نماز به مسجد برود و برای تعلیم و تعلّم در مسجد بنشیند. این معلومات برای آنان کافی بود تا ادعا کنند که اسلام به زن آزادی مطلق داده است و مسألهی حجاب ریشه در تقلید مردم جاهل و بیخبر از دین فقهای متأخر و خشک و محافظه کار دارد و قرآن و سنت اینچنین حکم نکردهاند و اصولاً قرآن و سنت مسائل زندگی را به عنوان اخلاقی به مردم یاد میدهند و در آنها قانون و حکمی وجود ندارد که آزادی زن را محدود نموده باشد.