ممنوعیت اظهار زینت:
حکم پوشیدن چشم متوجه به هر دو طبقه – زن و مرد – است و در آینده ما احکامی را تذکر خواهیم داد که مخصوص زن است که اولین حکم دوری جستن از نمایش زینت است مگر در محدودۀ خاص و معین. پیش از اینکه در اهداف و تفاصیل این حکم تأمل کنید لازم است احکام گذشته را در خصوص لباس و ستر عورت به یاد بیاورید، گفتیم که غیر از روی و کف دست زن، اعضای دیگر وی عورت است و آشکار کردن و نمایان ساختن آن جایز نیست و حتی به پدر، برادر، پسر و یک زن دیگر هم اجازه ندارد که عورتش را نشان بدهد [۹۵]. حال که این احکام را در ذهن خود مجسم کردید، پس حدود و اندازۀ اظهار زینت، بقرار زیر تقدیم میگردد:
۱- زن اجازه دارد زینت خود را برای آن دسته از خویشاوندان مردش که بر میشماریم نشان بدهد:
شوهر، پدر، پدر شوهر، پسر، برادر، برادرزاده و خواهرزاده.
۲- همچنین او اجازه دارد که زینتش را برای کنیز و غلامش ظاهر سازد.
۳- زن اجازه دارد که با زینت خود پیش زیردستان خود که از جمله مردان بوده، ولی به زنان تمایل شهوانی نداشته باشند وارد شود [۹۶].
۴- او میتواند زینتش را به کودکانی نشان دهد که هنوز از مسایل جنسی اطلاع ندارند و اظهار زینت باعث تحریک شهوت آنها نمیگردد.
۵- زن میتواند زینتش را برای زنان هم جنس خود نشان دهد و از آنجا که خداوند لفظ «من نسائهن» را آورده و «من النساء» نگفته است پس آیه، زنان هم مسلک را شامل میشود نه کل زنان پس روشن است که منظور، زنان عفیفه و زنهایی است که از قبیله، خویشاوندان یا هم طراز او باشند و سایر زنانی که وضعشان مجهول بوده و شهرت بدی داشته باشند و یا مورد شک و شبهه قرار گیرند از این حکم مستثنی هستند؛ زیرا آنها اسباب فتنه را فراهم میکنند، در روایات است که وقتی مسلمانان مناطق شام را فتح کردند، زنانشان با زنان یهود و نصاری اختلاط نمودند، وقتی که خبر به عمر فار وق سرسید به ابوعبیده ابن جراح سکه والی شام بود نوشت:
اما بعد، به من خبر رسید که یک عده از زنان مسلمان با زنان اهل کتاب یکجا در حمام داخل میشوند، این کار را منع کن [۹۷]. همچنین از ابن عباس نقل شده است که زن مسلمان اجازه ندارد که در بین زنان اهل کتاب خود را برهنه سازد و زینت خود را برای زنان کافر نشان دهد غیر از مواردی که جواز آن برای مردان بیگانه ذکر شد [۹۸]. منظور از این حکم، ایجاد تفرقه بین زنان، به اعتبار دین نیست بلکه هدفش این است که زنان مسلمان از معاشرت و نشست و برخاست با زنانی که اخلاق و آدابشان مجهول است و یا اخلاق و سلوکشان برخلاف اصول اسلامی است، بپرهیزند، ولی زنان پاکدامن و عفیفۀ غیر مسلمان در حکم (نسائهن) داخل هستند.
اگر کسی در این حدود تأمل و تفکر کند، دو چیز را استنباط میکند:
اول: زینتی که ظاهر کردن آن در چارچوب مقررات معین اجازه داده شده، با ظاهر کردن عورت زن فرق دارد و مقصود از آن: پوشیدن لباسهای تجملی، زیور آلات، آرایش مو، سرمه کشیدن و استعمال وسایل آرایش زنانه است که زنان به خاطر زن بودنشان در خانه از آنها استفاده میکنند.
دوم: اینکه زنان اجازۀ اظهار این زینت را فقط برای مردانی دارند که به طور دائم و همیشگی به آنها حرامند و همینطور به زیر دستانی که بدون شهوت بوده و در اخلاقشان شک و تردیدی نباشد، از اینرو زنانی هم که به خانه وارد میشوند باید زنانی از صف خودشان باشند، زیر دستان و خدمه هم از زمرۀ «غير أولى الإربة» کودکان هم باید به مسایل جنسی علاقه نداشته باشند: «لم يظهروا على عورات النساء».
از تمام این گفتار نتیجه میگیریم که هدف شرع، تنها منحصر ساختن اظهار زیور و زینت زنان در حلقهای است که سبب تحریک امیال و عواطف در قلوب مردم نشود و یا اسباب و وسایل بیبندوباری جنسی را فراهم نسازد.
غیر از مردان فوق الذکر، دیگر هیچ کس حق ندارد زینت آنها را ببیند حتی برای زنان در وقت راهرفتن، ممنوع است که پاهایشان را به زمین بکوبند چونکه نباید صدای زیورآلاتشان بلند شود و باعث جلب توجه سایرین گردد، بطوریکه در صفحات قبل گفتیم، دیده شدن زینت در دامنۀ بسیار محدودی مجاز است و حکمت و فلسفۀ این احکام هم آشکار است و بدیهی است که اگر زنان با تجمل و تزئین در برابر افرادی که دارای قوۀ شهوت جنسیاند ظاهر شوند، انگیزهها و عوامل شهوت نمیتوانند این حرمت ابدی را به عواطف پاک و بری تبدیل کنند، پس معلوم میشود که عاقبت این کار همان میشود که آمال بشری خواهان آن است و این تنها ما نیستیم که بگوییم هر زنی با داشتن چنان زینتهایی فاسد شده و هر مردی هم فاسق میگردد بلکه هیچ کس نمیتواند این را انکار کند که بیرون آمدن زنان با این وسایل زینتی و آرایش و شرکتکردن در مجالس و محافلی که ضررهای مادی و معنوی پنهان و آشکاری نیز دارد، مانند رفت و آمد زنان اروپایی و آمریکایی است که قسمت اعظم در آمد روزانۀ آنها در این راه مصرف میشود و این مصرف و اسرافشان روز به روز رو به فزونی است و نزدیک است که رزق و روزی شوهرانشان را هم تنگ کنند [۹۹]. چه فکر میکنید، علت این مصرف جنونآمیز چیست؟ آیا غیر از همین نگاههای هیجانزا به طرف زنان تجملی و مدپرست، عامل دیگری هم هست که باعث شرکت آنها در بازارها و مناطق شلوغ شود؟ و باز فکر میکنید این رغبت افراطی زنان در تجمل و تزیین چیست که مانند مرض وبا در جامعه منتشر میشود؟ آیا غیر از این است که آنها میخواهند در چشم مردان، قشنگ و زیبا جلوهگر شده و مورد پسندشان واقع گردند؟ [۱۰۰]و تمام اینها برای چیست؟ آیا این تمایل و آزادی پاک است؟ و آیا مقصود آنها برانگیختن شهوت جنسی نیست که از حدود طبیعیش تجاوز کرده است؟ و آیا طرف مقابل را وسوسه نمیکند و نمیخواهد که شخص به تمایلات فرد دیگری پاسخ گوید؟
اگر شما این حقایق را انکار کنید، عاقبت آن را چگونه میتوانید انکار کنید چرا که فردای آن به گونهای است که آتشفشانی ایجاد خواهد شد و از میان آن دود و آتش فراوان بیرون خواهد آمد و جهانی را ویران خواهد ساخت، ای کسانی که میخواهید در همۀ کارهایتان آزاد باشید سعی کنید نتایج و عواقب آنرا هم بسنجید و حقایق را انکار نکنید چون این حقایق، پوشیده نبوده بلکه نتیجۀ آن به مانند آفتاب در جهان امروز معلوم است، ممکن است شما این نتایج را از راه حسی یا تجربی در یابید ولی موضوع این است که اسلام میخواهد همان اولین روز، زمینههای فتنه را محدود کند و قبل از هر چیز دیدهشدن زینت را کار درست و پاکی ندانسته و بدور از شک و شبهه نمیداند؛ زیرا میداند که نتیجهی آن همانند ظلمت روز قیامت فراگیر بوده و احدی از آن نجات نخواهد یافت.
با آنکه قرآن ظاهر کردن زینت را برای بیگانگان منع میکند، با آوردن «إلا ما ظهر منها» یک استثنا برای آن قایل میشود و منظور از آن، زینتی است که بدون ارادۀ شخص ظاهر میگردد و بسیاری از علما خواستهاند که از این استثنا فواید زیادی استخراج کنند، ولی مشکل اینجاست که این نوع کلمات گنجایش تمام خواهشات و هوا و هوس آنها را ندارد؛ زیرا دین، به وسیلۀ این کلمات، زنان را مخاطب قرار میدهد و میگوید: زینتهایتان را برای بیگانگان از روی قصد و عمد نشان ندهید و بعد از این، اگر چیزی از زینتتان خود به خود ظاهر شود یا بر اساس ضرورت خودش بدون پوشش بماند، هیچ گناهی ندارد و منظور آیه کاملاً واضح است و آن اینکه نباید نیت شما اظهار زینت و محاسنتان برای بیگانگان باشد و یا کاری نکنید که با زیبایی و آرایش پنهان، مردان را به خود جلب نمایید و اگر نمیتوانید کاملاً آن را بپوشانید، حد اقل، نهایت سعی و کوششتان را بکنید تا زینت و آرایش شما پوشیده بماند، و سپس اگر غفلتاً قسمتی از آن دیده شود، خداوند شما را به خاطر آن مؤاخذه نمیکند، مثلاً لباسی که شما به منظور پنهانداشتن زینت خود میپوشید، طبیعی است که همه آن را میبینند و قامت شما نیز آشکار است و همچنین ممکن است مجبور شوید که دست و یا عضو دیگرتان را برای انجام بعضی امور ظاهر کنید، پس در تمام این موارد برای شما گناهی نیست چون شما به عمدا آن را ظاهر نکرده بلکه مجبور شدهاید و اگر فرضاً در آن حال شیطانهایی در نفس انسانی باشند که از این قسمت کوچک زینت شما لذت برده باشند، شما گناهی ندارید و گناه آن به گردن کسی است که دارای نیت فاسد است چرا که شما لوازم حفاظت و حراست اخلاقی و اجتماعی را به جای آورده و مسئولیت را از خود ساقط نمودهاید.
این مفهوم صحیح آیۀ کریمه است و اگر اختلافات بین مفسرین را در مفهوم این آیه بررسی کنیم در مییابیم که ریشۀ تمام اختلافاتشان همین چیزی است که ما گفتیم.
ابن مسعود، ابراهیم نخعی و حسن بصری میگویند که مراد از زینت ظاهری لباسی است که زن توسط آن زینت باطنیاش را میپوشاند مانند چادر، نقاب و ... .
ابن عباس، مجاهد، عطاء، ابن عمر، انس، ضحاک، اوزاعی و سعید ابن جبیر و عموم احناف میگویند که منظور از آن، روی و کف هردو دست است و این استثنا، زینتی را هم که در روی دست و چهره وجود دارد شامل میشود، مانند سرمۀ چشم، حنا، انگشتری و غیره.
از سعید بن مسیب روایت است که گفت: چهره در ردیف (ما ظهر منها) است و از حسن بصری، قولی روایت شده که آن را تأیید میکند.
عایشه صدیقه لبه پوشانیدن روی تمایل دارد و میگوید که هدف از زینت ظاهری، هردو دست و زینتهای آن است مانند انگشتری، النگو و ...
مسور ابن مخرمه و قتاده دیده شدن هردو دست را با زیورهای آن اجازه میدهند و در بارۀ چهره از اقوالشان چنین فهمیده میشود که فقط ظاهرکردن هردو چشم را اجازه میدهند و بس.
اگر در ریشۀ اختلاف موجود میان مفسرین بیاندیشید درمییابید که تمام آنها از (إلا ما ظهر منها) چنین فهمیدهاند که خداوند برای زن ظاهر ساختن زینتی را اجازه داده است که برخلاف قصد و ارادهاش باشد و یا که ضرورت، مقتضی آن باشد و اما جواز اینکه زن چهره و دست خود را برای مردم به این منظور کشف و ظاهر کند که مردان را به طرف خودش جلب کند، از هیچ یک از مفسرین نقل نشده است، بلکه هر یک از آنها کوشیدهاند که به اندازۀ فهم و دانش خود آنرا تفسیر کنند، و توضیح داده ند تا چه اندازه بیرونبودن دست زن مجاز است و چه چیزی بر اساس ضرورت ظاهر میشود؟ آیا در هر شرایطی میتواند ظاهر شود؟ بنا بر اصول و پرسشهای فوق هریک از مفسرین نظریهشان را ابراز داشتهاند، با وجودی که ما در اینجا میگوییم معنی استثنا (إلا ما ظهر منها) را به امور فوق الذکر مقید و محدود نسازید و به زن مسلمان اجازه بدهید بر اساس احوال، شرایط و احتیاجات خودش حکم نماید، آیا رویش را بپوشاند یا باز بگذارد، البته منظور آن زن مسلمانیست که میخواهد احکام خدا و پیغمبر را تحقیق و تتبع کند و هرگز راضی نمیشود به فتنه و فساد مبتلا شود، ضمناً او میداند که اگر باید بپوشاند تا چه اندازه باید باشد و اگر باز بگذارد نیز تا چه اندازه بگذارد؟ در این باره هیچ حکم صریح و قاطعی از طرف شریعت وارد نگردیده است و با توجه به حالات مختلف، اوضاع و شرایط هم مقتضی حکمت نمیباشد تا در آن باره حکم قاطع صادر کند؛ زیرا زنی که بخاطر انجام پارهای از امور مجبور به بیرونرفتن میشود، این خروج او را به نمایان ساختن چهره و دستها مجبور میکند که در این موضع به او اجازه داده شده است ولی زنی که چنین نیازی نداشته باشد، اجازه ندارد که بدون ضرورت عضوی از اعضایش را ظاهر سازد.
پس منظور شریعت این است که اگر زنی بدون ضرورت و فقط برای اظهار حسن و زیبایی، عضوی از اعضای بدنش را ظاهر کند گنهکار است و اگر چیزی از آن بدون قصد و اراده نمایان شود صاحب آن گنهکار نمیشود و اگر ضرورت باعث ظاهرشدن گردد پس در این صورت کشف و ظهور آن برایش مجاز است.
بدون در نظر گرفتن گوناگونی اوضاع و شرایط در بارۀ مسئلۀ صورت سؤال خاصی مطرح میشود و آن اینکه آیا شریعت آشکار ساختن چهره را میپسندد یا نه؟ و آیا اظهار آن در موقع ضرورت جایز است یا نه؟ و آیا صورت هم در ردیف اعضایی است که باید از اجانب پنهان داشته شود؟. آیهی حجاب در سورۀ احزاب به تمام این سؤالات جواب داده و ما را راهنمایی میکند.
[۹۵] بر زن حرام است که به محدودۀ ناف تا زانوی زن دیگری نگاه کند و برای مردم هم حرام است و نباید از ناف تا زانوی مرد دیگری را ببیند. [۹۶] ابن کثیر در تفسیر آیهی: ﴿أَوِ ٱلتَّٰبِعِينَ غَيۡرِ أُوْلِي ٱلۡإِرۡبَةِ...﴾مینویسد که اینان عبارتاند از: مزد بگیران و زیر دستانی که در عقلشان کمهوشی و ضعف وجود دارد و به زنان هم رغبت ندارند. تفسیر ابن کثیر ۳/ ۲۸۵. و میگوید در عدم تمایل این مردان به زنان دو احتمال وجود دارد: اول اینکه کاملاً محروم از شهوتند مثل پیر فرتوت و در دم مرگ و یا ضعیف العقول، ابله و یا خنثی. دوم اینکه تمایل طبیعی به زنان دارند، ولی به سبب ذلت و زیر دست بودنشان جرأت ندارند که شهوتشان را متوجه زنانی نمایند که در آن خانه به عنوان خادم و زیر دست کار میکنند و هر دو نوع در حکم آیهی: ﴿أَوِ ٱلتَّٰبِعِينَ غَيۡرِ أُوْلِي ٱلۡإِرۡبَةِ...﴾آمده است، ولی نباید فراموش کرد، تمام کسانی که زنان به اظهار زینت نزد آنها مجازند باید دارای دو صفت باشند: اول اینکه تابع و زیر دست آن خانه باشند که نزد زنان آن آمد و شد دارند. دوم اینکه تمایل شهوانی به زنان آن خانه نداشته باشند. و برای حفظ سلامت اخلاق و کرامت خانواده لازم است فکر کنند که آیا آن زیر دستان واقعاً در ردیف کسانی هستند که به زنان تمایل ندارند؟. و اگر در وهلهی اول دانسته شود که آنها به زنان متمایلند، لازم است که اجازهی رفت و آمد را از آنها سلب کنند، بهترین مثال در این باره مثال یک مرد مخنث است که حضرت رسول جاجازهی دخول به خانهها را به او داده بود، ولی بعد از اینکه برخی از کارهای او را دید، از داخل شدن او به خانهها جلوگیری به عمل آورد و او را از شهر بیرون کرد، جریان از این قرار است که در شهر مرد مخنثی زندگی میکرد که نزد ازواج مطهر پیامبر میآمد، روزی نزد یکی از همسران مطهر پیامبر نشسته بود و با برادر وی سخن میگفت که حضرت رسول الله جداخل شد و شنید که او میگفت: اگر خداوند فتح طائف را نصیب شما کرد، دختر غیلان را به تو نشان خواهم داد و عورت و اندامهای پوشیدهی او را برایش وصف کرد، حضرت پیامبر جفرمود: ای دشمن خدا تو به آن زن، خوب با تعمق نظر کردهای، بعد از آن به زنانش گفت: چون او این سخنان را خوب میداند نباید نزد شما بیاید و داخلشدن او را به خانهها ممنوع کرد و به این هم اکتفا نکرده بلکه از شهر بیرونش نموده و به او را به صحرا راند؛ زیرا زنان با خوش باوری و ساده اندیشی که داشتند با او چنان خوشرفتاری میکردند که تو گویی با هم جنسان خود هستند، بدین ترتیب از احوال و اسرار آنها با خبر میشد و سپس به مردان حکایت میگرد. بنابراین، ترس از فتنهی وی لازم بود. (شرح ابوداود، کتاب اللباس). [۹۷] تفسیر ابن کثیر، آیهی مذکور. [۹۸] تفسیر کبیر، آیهی مذکور. [۹۹] در بارۀ مصرف فراوان این داروهای شیمیایی، آماری ارائه داده شده است که نشان میدهد: زنان انگلستان سالانه بیست میلیون پوند و زنان آمریکا بیست و پنج میلیون پوند برای وسایل آرایشی پرداخت میکنند و ۹۰ در صد زنان به نوعی از آرایش (Make Up) معتاد شدهاند. [۱۰۰] زنان در این آرایش و تجملپرستی به اندازهای رغبت دارند که حتی خودشان را هم در این راه میفروشند و آرزوی نهایی آنها این است که دارای اندام بسیار باریک و لاغر باشند، و آرزوی فعلی هر دختری نیز همین است که اندامش متناسب با معیاری باشد که متخصصین وضع کردهاند و هدفشان چیزی نیست جز اینکه سینه، ساقها و بازوان، کمر، ران، باسن و ... در نظر مردان شیرین و خوشنما جلوه کند، برای تحققیافتن این هدف آن بیچاره خود را تشنه نگه میدارد و از خوردن غذاهای خوش طعم و لذیذ خوددداری میکند و از آب لیمو و نارنج و دیگر موادی که هضمکنندهاند، زیاد مصرف میکند و بدون مشورت طبیب از داروهای مختلف استفاده میکند که این جنون بسیاری از زنان را به هلاکت رسانیده است، مثلاً در بوداپست به سال ۱۹۳۷ هنرپیشۀ مشهورشان به نام جوسی لاباس در اثر سکتۀ قلبی جان خود را از دست داد، بعد از تحقیقات معلوم شد که او از چند سال پیش رژیم غذایی دارویی داشته و به خاطر لاغر شدن از داروهای زیاد استفاده میکرده است تا آنکه همۀ قوایش به تحلیل رفته و سبب سکتۀ وی میگردد، ماگرلاپرسی لی که در خوانندگی بسیار مشهور بود قربانی همین هدف شد و آوازهخوان مشهور دیگری به نام لوائیزا زاپو در هنگام خواندن آواز و اجرای نمایشنامه، به زمین افتاده و مرد، آن بیچاره همیشه غمگین بود که چرا اندامش با معیارهای زمان متناسب نیست، او رژیمهای سختی میگرفت تا اینکه وزنش بسیار کم شد ولی در اثر آن، قلبش ضعیف گشته و در زیر پای عاشقان زیبایی و جمال به خاک هلاکت افتاد و بعد از وی هنرپیشۀ دیگری به نام ایمولا، قربانی این هدف شد که از استعمال زیاد وسایل مصنوعی (اندام ساز) دیوانه شد و در تیمارستان بستری گشت، این زنان از جملۀ زنان مشهوری بودند که اخبارشان در جراید منتشر شد و خدا میداند چه تعداد از زنان قربانی این تجمل و تزیین میشوند و برای اینکه خود را در نظر مردان خوش آیند جلوه دهند زندگی را از دست میدهند، شما بگویید، آیا تمام اینها آزادی زن است و یا بردگی او؟ این چه آزادیای است که تسلط مردان را بر آنها فزونی میبخشد و چنان در بردگی میافتند که از خورد و خوراک و سلامتی هم محروم میشوند و مردان تمام زندگی و آرزو و هدفشان میگردد و بس.