حجاب

فهرست کتاب

زنده به گور کردن نسل

زنده به گور کردن نسل

از آنجایی که تربیت اولاد بالاترین عمل اخلاقی است که مرد برای این کار باید بر نفس خود غلبه داشته، هوا و هوس و دیگر خواهش‌های نفسانی را ترک کند و مشقات و تکالیف را قبول نموده و از مال و جان بگذرد لذا مردم خودپسند و خودپرستی که تابع هوا و هوس و بندۀ شهوت حیوانی باشند امکان ندارد که به این وظیفه تن دهند و مسئولیت آن را قبول نمایند.

از شصت یا هفتاد سال به این طرف تبلیغ جلوگیری از بارداری با همه شدت و حدت جریان دارد و این حرکت هر زن و مرد فرانسوی را وا داشته تا تمام تدابیری را که مانع نتیجۀ طبیعی تلذذ و استمتاع جنسی گردد (حمل و ولادت) بکار بندند و در حالی که از روابط جنسی بهره‌مند می‌شوند خود را از داشتن اولاد محفوظ دارند، هیچ شهر و روستایی نیست که در آن روز روشن دارو و وسایل جلویگری از بارداری فروخته نشود و استعمال آن منحصر به اهل فحشا نبوده بلکه بسیاری از اشخاص متأهل هم از آن استفاده می‌کنند چون هر زن و شوهری آرزو دارند که عیش و نوش جنسی‌شان با پیدا شدن اولاد مکدر و تلخ نگردد، کاهش نسل با سرعت زیادی پیش می‌رود حتی متخصصین آمار مربوط به جمعیت در فرانسه حدس می‌زنند که سالانه حدود ششصد هزار نفر بواسطه‌ی استفاده از آن داروها از بادار شدن خودداری می‌کنند. بنابراین، هر سال تعداد ششصد هزار طفل زنده به گور و دفن می‌شوند، ولی اگر گاهی هم به وجود استعمال این داروها و تدابیر لازم زن حامله شود آن را سقط نموده خود را از مسئولیت آن می‌رهاند، با این سقط جنین سالانه در حدود چهارهزار طفل به دیار عدم سپرده می‌شوند. این کار منحصر به دوشیزگان بی‌شوهر نبوده بلکه زنان شوهردار هم در این وادی با آن‌ها برابری می‌کنند و از نگاه اخلاق این عمل را گناه نمی‌شمارند بلکه آن را حق واجب زن می‌دانند، با وجود این که این کار از نظر قانون جرم محسوب می‌شود قانون از آن چشم‌پوشی می‌کند و ممکن است از هر سیصد زن فقط یکی به دادگاه سپرده شود و تازه کسانی که به دادگاه سپرده می‌شوند ۷۵ % بی‌گناه به حساب آمده و آزاد می‌شوند.

تدابیر و وسایل سقط را نیز بسیار آسان نموده‌اند و در این باره همیشه تبلیغات و نشریات دارند تا اندازه‌ای که زنان خودشان می‌توانند جنین را سقط کنند و آن زنانی هم که خودشان از عهدۀ آن نمی‌توانند برآیند از داروهای طبی و وسایل جدید استفاده می‌کنند طوری که کشتن طفل در رحم نزد ایشان آسان‌تر و ساده‌تر از کندن دندان فاسد در دهان است.

این تمدن و عقلیت جدید اروپا عاطفۀ مادری را از بین برده، عاطفۀ مادریی که جهان آن را بالاترین مرتبۀ محبت می‌داند ولی او از اولاد منزجر است و حتی آن را بد دانسته با وی دشمنی و او را زنده به گور می‌کند، آن اطفالی هم که با وجود آن همه تدابیر سالم بدنیا می‌آیند با خشونت و شدت و دشمنی فراوانی مواجه می‌شوند، چنانچه باول بیورو این حقیقت رنج‌آور را یادآوری کرده می‌گوید:

«اکثر اوقات در روزنامه‌ها مصایبی را که از طرف پدران به اطفال‌شان وارد می‌شود مطالعه می‌کنیم و می‌بینیم که پدران چگونه بدترین شکنجه‌ها را به فرزندان خود می‌چشانند، این روزنامه‌ها حوادثی را نشر می‌کنند که مهم و با ارزش باشد و لیکن مردم می‌دانند که این مهمانان گرامی با چه قساوت و عذابی روبرو می‌شوند و این همه عذاب به سبب آن است که پدران فکر می‌کنند که فرزندان لذت زندگی را بر آن‌ها تلخ خواهند ساخت... این بیچارگان هم وقتی به دنیا می‌آیند که مادرانشان از سقط کردن خودداری کنند ولی همین که بدنیا آمدند جزای آمدن‌شان را آنطور که شاید و باید می‌چشند.

گاهی این کراهت و دشمنی مادران در برابر اولاد به حدی است که باعث خنده و در واقع گریه است، مثلاً می‌گویند که طفل شش ماهه‌ی یک زن فوت کرد، مادرش جسد وی را پیش روی خود گذاشته از خوشحالی می‌رقصید و غزل می‌خواند، سپس به خانۀ همسایگان رفته گفت که ما بعد از این طفل دیگری را به دنیا نمی‌آوریم، دیگر من و شوهرم با آرامش و آسایش نفس می‌کشیم، شما نمی‌دانید که وی چه مخلوق بد و نا آرامی بود، هیچگاه از گریه کردن دست بر نمی‌داشت و همیشه خانه را کثیف می‌ساخت کم مانده بود که نتوانیم از شرش نجات یابیم.

بدتر و تلخ‌تر این که کشتن اولاد با سرعت سرسام‌آوری رو به ازدیاد، انتشار و کثرت است و حکومت و دادگاه‌های فرانسه در برابر این جنایت بزرگ همان غفلت و چشم‌پوشی را می‌کنند که در مقابل سقط جنین انجام می‌دهند، چنانچه دو دوشیزه‌ی جوان که اولادشان را به قتل رسانده بودند به دادگاه سپرده شدند ولی از عقوبت و جزا نجات یافتند.

یکی از این دو دختر طفلش را در آب غرق کرده به قتل رسانیده بود در حالی که خویشاوندان وی قبلاً یک طفل او را تربیت کرده بودند و این طفلش را هم تربیت می‌کردند لیکن این دختر ظالم سخن آن‌ها را نپذیرفته وی را به قتل رسانید ولی دادگاه جرم او را طوری ساده و سبک شمرده که قابل مجازات ندانست. بنابراین، او را از جزا معاف نمود.

دیگری طفلش را خفه کرده بود و با وجود این که هنوز نفس آن طفل معصوم باقی مانده بود از ترس این که مبادا دوباره زنده شود سر او را محکم به دیوار می‌کوبد و متلاشی می‌کند و آن طفل هم جان را به جان آفرین تسلیم می‌کند، قضات دادگاه فرانسه این زن را هم مجرم و قابل جزا و قصاص ندانستند. در سال ۱۹۱۸ م در محکمه‌ی شهر سین (Seine) رقاصه‌ای را احضار کردند که می‌خواست زبان طفلش را از حلقش بیرون آورد لذا سرش را مجروح کرده بود و شاهرگ (حبل الورید) او قطع شده بود تا این که طفل جان داد، زن مذکوره هم در نزد قضات و وکلای دفاع و سارنوال‌ها/ دادستانها به عنوان مجرم شناخته نشد».

آیا شما می‌توانید وسیله و تدبیری برای نجات ملتی که تا این حد با نسل خود دشمنی و عداوت داشته باشد از هلاکت و تباهی بیابید؟ تناسل و توالد برای بقا و دوام یک ملت ضروری و حتمی است و ملتی که با نسلش دشمنی کند در حقیقت با خود دشمنی کرده است و می‌خواهد که خود را نابود کند، اگر چنین ملتی در خارج هم دشمنی نداشته باشد برای محو و نابودیش همین کار کفایت می‌کند و خودش با دست خود، خویشتن را محو و نابود می‌سازد.

همانطور که قبلاً هم تذکر دادم نسبت ولادت در فرانسه در شصت سال گذشته رو به کمی و قلت است، در بعضی از سال‌ها نسبت متوفیات زیادتر از متولدین است و در بعضی سال‌ها هردو نسبت برابر است و گاهی نسبت متوفیات کمی بیشتر می‌شود، از طرف دیگر تعداد مهاجرینی که از فرانسه خارج می‌شوند هر ساله رو به افزایش است چنانچه در سال ۱۹۳۱ م از چهل و دو میلیون جمعیت فرانسه سه میلیون آن‌ها را مهاجرین تشکیل می‌دادند و اگر چنین وضعی ادامه پیدا کند در اواخر قرن بیستم ساکنان اصلی فرانسه در وطن خودشان در اقلیت می‌مانند.

این است ثمرات و نتایج نظریات و افکاری که در اوایل قرن نوزدهم بر اساس حرکت آزادی زنان و محافظت حقوق آن‌ها بوجود آمده بود.