حجاب

فهرست کتاب

قید و بندهای الزامی:

قید و بندهای الزامی:

برای زن بالغ در امور شخصی آزادی‌های بسیاری وجود دارد ولی آن آزادی اراده و خود مختاری که به مرد بالغ داده شده و به او داده نشده است، مثلاً مرد می‌تواند که به هرجا و با هر شرایطی سفر کند، ولی زن – دوشیزه باشد یا متأهل و یا بیوه – بدون محرم نمی‌تواند سفر کند؛ زیرا رسول اکرم جمی‌فرماید: «برای زنی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد جایز نیست که سه روز یا بیشتر از آن سفر کند مگر این که همراه او پدر یا برادر یا شوهر یا پسر یا یکی از محرم‌هایش باشند» [۲۸]. و از ابوهریره سروایت شده است که حضرت رسول جفرمود: «برای زن مسلمان جایز نیست که مسافت یک شب و روز را سفر کند مگر اینکه همراه وی محرمی باشد» [۲۹].

اختلاف در تعیین مدت سفر در این روایات دلالت دارد بر اینکه هدف در یکی دو روز بودن مسافرت نیست، بلکه مقصود این است که برای زن در سفر آنقدر آزادی داده نشود که سبب فتنه گردد، از این رو پیامبر اکرم در تعیین مسافت یا مدت سفر اهمیت نداده‌اند و با مراعات وقت، شرایط، مناسبات و احوال سوال‌کنندگان پاسخ‌های متفاوت داده‌اند.

مرد در ازدواج آزادی کامل دارد، او می‌تواند هر زنی را که بخواهد به همسری اختیار کند، خواه زنش مسلمان باشد یا از اهل کتاب. و او حق دارد که از کنیزش استفاده جنسی ببرد، ولی زن این همه آزادی و اختیار ندارد، او نمی‌تواند با مرد غیر مسلمان ازدواج کند. همچنین زن نمی‌تواند از غلامش استفاده‌ی جنسی ببرد. اسلام استفاده‌ی جنسی از کنیز را برای مرد قائل شده است؛ اما برای زن حق بهره‌وری جنسی از غلام را قائل نشده است، چنانچه در زمان عمر فاروق ت زنی در تفسیر «مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ» دچار اشتباه شد و با غلامش همبستر شد وقتی که جریان به گوش عمر فاروق ترسید موضوع را در مجلس شورای خود مطرح کرد، ایشان به اجماع فتوی صادر کردند که: «خداوند عمل‌کرد این زن را زشت و قبیح می‌شمارد، او کتاب خداوند را بر غیر معنیش تفسیر کرده است». زن دیگری در باره‌ی این موضوع از عمر ت اجازه خواست، عمر او را شدیداً تنبیه کرد و گفت: «همیشه امت عرب زندگی خوبی خواهند داشت مادامیکه زنانش بی‌قیدوبند نشده‌اند» [۳۰].

به استثناء کافر و غلام، زن در انتخاب شوهر از بین مردان آزاد مسلمان آزادی و اختیار دارد، ولی در این هنگام نیز بر وی واجب است که نظریه‌ی پدر، پدر بزرگ، برادر و دیگر سرپرست‌هایش را مراعات کند و این هم قطعی است که اولیایش نمی‌توانند او را بدون رضایت خودش به ازدواج کسی درآورند، حضرت رسول جمی‌فرمایند: «زن بیوه در باره‌ی خودش از سرپرستش محق‌تر است و دختر باکره به ازدواج کسی در نمی‌آید مگر آنکه از سرپرستش اجازه گرفته شود»، اما برای زن هم مناسب نیست که بدون رضایت مسئول و سرپرست خانواده‌اش با هرکس که بخواهد ازدواج کند، از این رو قرآن‌کریم در نکاح مردان باب ثلاثی از فعل «نکح، ینکح» را استعمال می‌کند: ﴿وَلَا تَنكِحُواْ ٱلۡمُشۡرِكَٰتِ[البقرة: ۲۲۱]، یعنی «با زنان مشرک ازدواج نکنید» و ﴿فَٱنكِحُوهُنَّ بِإِذۡنِ أَهۡلِهِنَّ[النساء: ۲۵]، یعنی «ازدواج کنید با آنان با اجازه‌ی خانواده‌شان» ولی در باره‌ی نکاح زن باب افعال را استعمال کرده می‌گوید: ﴿وَأَنكِحُواْ ٱلۡأَيَٰمَىٰ مِنكُمۡ[النور: ۳۲]، یعنی «و به ازدواج درآورید زنان بی‌شوهر را» و ﴿وَلَا تُنكِحُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ حَتَّىٰ يُؤۡمِنُواْ[البقرة: ۲۲۱]، یعنی «و زنان مؤمن را به ازدواج مردان مشرک درنیاورید تا اینکه آنان ایمان آورند».

سخن مذکور این معنی را دارد که همانطور که زن متأهل و شوهردار تابع شوهر است، همانطور نیز دختر باکره تابع مرد مسئول خانواده می‌باشد، ولی این تابع بودن به این معنی نیست که او در کارهای خود هیچ اختیاری ندارد بلکه هدف این است که چون مرد در حفظ نظام اجتماعی، صیانت اخلاق خانواده و عدم اخلال داخلی و خارجی آن مسئولیت دارد، لذا برای حفاظت این نظام بر زن لازم است که از مردی متابعت کند که مسئول این کار است، چه آن مرد شوهرش باشد یا پدر و یا برادرش.

[۲۸] ترمذی، باب «کراهیة أن تسافر الـمرأة وحدها». [۲۹] ابوداود، باب «فیي الـمرأة تحج بغیر محرم». [۳۰] کشف الغمة شعرانی.