معنای صحیح آزادی زن:
این حقی است از حقوق زن، ولی انسان شکر نعمتی را که خداوند به زن اعطا نموده را نمیتواند بجای آورد؛ زیرا اگر به تاریخ جوامع بشری نظر انداخته شود مشاهده میشود که وجود زن در این دنیا با ذلت، خواری، گناه و معصیت عنوان میشود. ولادت دختر برای پدر عار و ننگ محسوب میشد، خویشاوندان عروس از جمله نزدیکان، بیارزش و اهمیت بحساب میآمدند و در زبان اردو هم اکنون نیز کلمهی عروس و پدر زن و مادر زن برای دشنامدادن و تحقیر کردن استعمال میشود، در بسیاری از ملتها زنده بگور کردن دختران رواج داشت تا از این ننگ و عار خود را نجات دهند، چنانچه قرآنکریم این عادت و صفت جاهلی را چنین شرح میدهد:
﴿وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِٱلۡأُنثَىٰ ظَلَّ وَجۡهُهُۥ مُسۡوَدّٗا وَهُوَ كَظِيمٞ٥٨ يَتَوَٰرَىٰ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ مِن سُوٓءِ مَا بُشِّرَ بِهِۦٓۚ أَيُمۡسِكُهُۥ عَلَىٰ هُونٍ أَمۡ يَدُسُّهُۥ فِي ٱلتُّرَابِۗ أَلَا سَآءَ مَا يَحۡكُمُونَ٥٩﴾[النحل: ۵۸-۵۹].
«وقتی که یکی از مردان به ولادت دختر خبر داده میشد، از فرط خشم و غضب رویش سیاه میگشت و این خبر را بخاطر زشتی آن از دیگران پنهان میداشت، (او در پیش خود دو راه داشت) یا آن دخترک را با ذلت و خواری نگهداری میکرد و یا اینکه او را در زیر خاک مینمود».
علما و رهبران دینی در طی سالیان دراز مباحثه و مناقشه میکردند که آیا زن انسان است یا نه؟ و آیا خداوند به زن روح داده است؟. پس وقتی که علما چنین فکر میکردند از جاهلان چه انتظاری میتوان داشت؟ در مذهب هندو خواندن کتاب بودا بر زن حرام بود و مذهب بودا میگفت: اگر مردی با زنی تماس پیدا کند دیگر او را نجاتی نیست و در دین یهود و مسیح زن منبع همه گناهان شمرده میشد. یونانیها میگفتند که پردهنشین نه علم دارد نه تمدن نه فرهنگ و نه حقوق مدنی، همین وضع در روم، ایران، چین، مصر و دیگر مراکز تمدن انسانی وجود داشت. بردگی، محکومیت و بدبینی عمومی از جمله اوصاف جدا ناپذیر زن شمرده میشد، حتی روی خود زن نیز تأثیر کرده و خودش احساس میکرد که او کرامت و عزت نفس ندارد، فراموش کرده بود که او هم در دنیا حقوق و منزلت اجتماعی دارد که باید از آن استفاده کند بلکه مرد تا اندازهای احساس بردگی و حقارت را بر زن تحمیل کرده بود که زن را وادار میکرد تا افتخار کند که کنیز شوهرش باشد و این چنین عقیده داشته باشد که شوهر معبود و خدای او است.
تنها دینی که در چنین اوضاع و شرایط نه تنها از نظر قانونی و عملی بلکه از نظر فکری انقلاب بزرگی را به راه انداخت اسلام بود، این اسلام بود که تفکر زن و مرد را اصلاح کرد و در ذهن انسان عزت، کرامت و حقوق زن را زنده نمود لذا کلماتی از قبیل حقوق زن، تعلیم و تربیت زن و نهضت زنان را که امروزه میشنوید انعکاس آن انقلاب عظیمی است که حضرت رسول ع ایجاد کرد و طرز تفکر انسانی را تا روز قیامت عوض کرد، و ایشان تنها پیامبری بود که به تمام جهانیان فهمانید که زن مانند مرد انسان است:
﴿خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا﴾[النساء: ۱].
«(خداوند ذاتی است که) شما را از یک نفس آفریده و از آن نفس همسر او را خلق کرد».
و نیز اعلام نمود که نزد خدا زن و مرد هیچ فرقی ندارند:
﴿لِّلرِّجَالِ نَصِيبٞ مِّمَّا ٱكۡتَسَبُواْۖ وَلِلنِّسَآءِ نَصِيبٞ مِّمَّا ٱكۡتَسَبۡنَ﴾[النساء: ۳۲].
«مردان را سهمی است از آنچه که کسب کردند و زنان را نیز سهمی است از آنچه کسب کردند».
آن مراتب روحی که مرد توسط ایمان و عمل صالح به آن میرسد برای زنان نیز میسر و مهیا است و در جایی که مرد میتواند به مقام «ابراهیم بن ادهم» برسد هیچ مانعی وجود ندارد که زن در مرتبه کمال روحی به مقام «رابعهی بصری» ارتقا پیدا کند:
﴿فَٱسۡتَجَابَ لَهُمۡ رَبُّهُمۡ أَنِّي لَآ أُضِيعُ عَمَلَ عَٰمِلٖ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوۡ أُنثَىٰۖ بَعۡضُكُم مِّنۢ بَعۡضٖ﴾[آل عمران: ۱۹۵].
«و خداوند دعای ایشان را قبول کرد که من ضایع نمیسازم عمل هیچ یک از شما را چه مرد باشد و چه زن، بعضی از شما جزء بعضی دیگر هستید».
﴿وَمَن يَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِن ذَكَرٍ أَوۡ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَأُوْلَٰٓئِكَ يَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ وَلَا يُظۡلَمُونَ نَقِيرٗا١٢٤﴾[النساء: ۱۲۴].
«و کسی که از شما چه زن و چه مرد با داشتن ایمان عمل صالح انجام دهد، پس آنها داخل بهشت میشوند و کوچکترین ظلمی به آنها نمیشود».
سپس حضرت محمد ع به زن و مرد فهمانید که حقی را که مرد بر زن دارد، همان حق را زن بر مرد دارد:
﴿وَلَهُنَّ مِثۡلُ ٱلَّذِي عَلَيۡهِنَّ﴾[البقرة: ۲۲۸].
«و همان حقوقی که برعهدهی زن است، همان حقوق نیز برای زن وجود دارد».
اوست که زن را از گودال ذلت و خواری نجات داد و در مقام عزت و کرامت نشاند و اوست که به پدر فهماند که داشتن دختر نه تنها ننگ و عار نیست بلکه اگر پدر آن دختر را خوب تربیت کند و حقوقش را ادا نماید مستحق بهشت میگردد، چنانچه پیامبر اکرم فرموده است: «مَنْ عَالَ جَارِيَتَيْنِ حَتَّى تَبْلُغَا جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَنَا وَهُوَ وَضَمَّ أَصَابِعَهُ» [۳۳]. یعنی «کسی که مسئول و سرپرست دو دختر تا وقت بلوغ آنها باشد، من و او در روز قیامت این چنین هستیم و انگشتانش را به هم چسبانید». «وَمَنْ ابْتُلِيَ مِنْ الْبَنَاتِ بِشَيْءٍ فَأَحْسَنَ إِلَيْهِنَّ كُنَّ لَهُ سِتْرًا مِنْ النَّار» [۳۴]. «و کسی که بواسطهی دختران به مشکلی گرفتار شود و باز به آنها احسان و نیکی کند، آنها در روز قیامت برای او پردهای در مقابل آتش میشوند». و همچنین پیامبر اکرم شخصیتی است که به شوهر فهمانید که بهترین چیزی که خدا در دنیا به او اعطا کرده است همسر صالح است: «خَيْرُ مَتَاعِ الدُّنْيَا الْمَرْأَةُ الصَّالِحَةُ» [۳۵]. «بهترین متاع دنیا زن صالح است». حدیث دیگری فرموده است: «حُبِّبَ إِلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا: النِّسَاءُ، وَالطِّيبُ وَجُعِلَتْ قُرَّةُ عَيْنِي فِي الصَّلاةِ» [۳۶]. «از چیزهای دنیا زن و بوی خوش برایم دوست داشتنیتر است، و ورشنی و آرامش چشم من در نماز است». «وَلَيْسَ مِنْ مَتَاعِ الدُّنْيَا شَىْءٌ أَفْضَلَ مِنَ الْمَرْأَةِ الصَّالِحَةِ» [۳۷]. «و در دنیا هیچ چیز بهتر از زن صالح نیست»، پیامبر اسلام جاست که به پسر امر میکند که مستحقترین مخلوقات برای اکرام و عزت و خدمت و رفتار پسندیده بعد از خدا و رسول، مادر است: «سَأَلَ رَجُلُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ أَحَقُّ بِحُسْنِ صَحَابَتِى؟ قَالَ: أُمُّكَ. قَالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ: أُمُّكَ. قَالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ أُمُّكَ. قَالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ: ثُمَّ أَبُوكَ» [۳۸]. یعنی: «شخصی از حضرت رسول پرسید که مستحقترین فرد برای رفتار خوب و پسندیدهی من کیست؟ فرمودند: مادرت. باز پرسید بعد از آن؟ باز پیامبر فرمودند: مادرت. و بار سوم پرسید که بعد از آن کیست؟ در جواب فرمودند: مادرت. و شخص پرسید، بعد از آن؟ پیامبر اکرم پاسخ دادند: پدرت».
و هم چنین فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ عَلَيْكُمْ عُقُوقَ الأُمَّهَاتِ» [۳۹]. «و خداوند نافرمانی از مادران را بر شما (اولاد) حرام گردانیده است».
این پیامبر است که برای انسان بیان کرد که عواطف و احساسات شدید تنها بخاطر فطرتی است که خداوند ایشان را بر آن فطرت آفریده، این صفت برای زنان عار و ننگ نبوده بلکه از خصوصیات و جمال آنهاست و اگر بخواهی که از وی نفعی ببرید وقتی به این هدف میرسید که با او مطابق فطرتش عمل کنید و اگر خواسته باشید او را مانند مرد مستقل و استوار سازید، او میشکند و از بین میرود. پیامبر اکرم فرمودهاند: «الْمَرْأَةُ كَالضِّلَعِ، إِنْ أَقَمْتَهَا كَسَرْتَهَا ، وَإِنِ اسْتَمْتَعْتَ بِهَا وَفِيهَا عِوَج» [۴۰]. «زن مانند استخوان پهلو است که اگر بخواهید آن را راست کنید میشکند، و اگر بخواهید از وی بهره و استفادهای ببرید، باید در همین حالت کجی از آن استفاده کنید».
همچنین پیامبر اسلام جاولین مصلح و بلکه در حقیقت آخرین مصلحی است که ذهنیت مرد و حتی خود زن را در بارهی زن تغییر داد و به جای تفکر جاهلی در آنها تفکر صحیح و معتدل ایجاد کرد، که اینها بر اساس عواطف نیست بلکه براساس عقل محض استوار است، سپس آن حضرت تنها به اصلاح داخلی کفایت نکرده بلکه اسباب پاسداری از حقوق زن را نیز تهیه نموده و با قدرت قانون او را از تهدید تجاوز مردان حمایت کرد، به آنان چنان شعور داد که حقوق مشروعهی خود را بشناسند و برای حفاظت آن از قانون استمداد و یاری جویند.
زنان، شخص پیامبر اکرم جرا بهترین یاریکننده، دلسوز و پناهگاه میدانستند و جزئیترین تجاوز و ظلم مردان را بدون هیچ مشکلی به ایشان عرضه میداشتند، شوهران نیز احتیاط میکردند که مبادا از ایشان عملی صادر شود که موجب شکایت به حضور پیامبر اکرم جگردد، چنانچه از ابن عمر سروایت است که گفت: «در زمان حضرت رسول ما در سخنگفتن و شوخیکردن با زنان خود احتیاط میکردیم، از ترس اینکه مبادا در رابطه با ما چیزی نازل شود، وقتی که آن حضرت وفات یافت ما به راحتی سخن میگفتیم و شوخی میکردیم» [۴۱].
در سنن ابن ماجه آمده که حضرت رسول امر کرده بود که کنیزان خدا را نزنید، عمر فاروق نزد پیامبر جآمد و گفت: ای رسول خدا، زنان با شوهرانشان سر ناسازگاری گذاشتهاند، سپس حضرت رسول جدر زدن آنها رخصت داد، تا آن روز مردان خشمشان را فرو میبردند و در آن روز هفتاد زن در خانههایشان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و چون صبح شد زنان بر در خانهی پیامبر گرد آمدند، پیامبر مردم را جمع کرد و فرمود: «لَقَدْ طَافَ اللَّيْلَةَ بِآلِ مُحَمَّدٍ سَبْعُونَ امْرَأَةً كُلُّ امْرَأَةٍ تَشْتَكِى زَوْجَهَا فَلاَ تَجِدُونَ أُولَئِكَ خِيَارَكُمْ» [۴۲]. «امشب هفتاد زن به در خانهی آل محمد آمدهاند و همه از شوهران خود شکایت داشتند، بدانید که آنها مردان برگزیدهی شما نیستند».
این اصلاح اخلاقی و قانونی است که به زن در جامعهی اسلامی عزت و فضیلت و مقام بالایی اعطا کرد که نظیر آن در دیگر جوامع بشری دیده نمیشود، لذا برای زن مسلمان فرصت و وسایل آماده است که از دید مادی و عقلی ترقی و رشد کند، از لحاظ معنوی و روحی به مدارج عالی عزت و کرامتی برسد که مرد در امو دینی و دنیوی به آن میرسد و زن بودن او مانع پیشرفت و ترقی وی به مدارج عالی شرافت و عزت نمیشود، در این مورد اسلام از تمام دنیا، حتی در قرن بیستم نیز سبقت و پیشی گرفته و آنها را پشت سر گذاشته است و ترقی و رشدی که اسلام دارد فکر انسانی هنوز به آن درجه نرسیده، تمام چیزهایی که غرب به زن داده بخاطر زن بودن او نبوده است بلکه اول او را از طبیعت زن بودنش بیرون آورده و او را مرد یا مثل مرد ساخته، سپس آنها را به او اعطا کرده است، ولی زن به عنوان یک زن هنوز هم مانند جاهلیت قدیم در نظرشان مخلوق خوار، ذلیل و بیارزشی است. لذا زنی که به عنوان مربی خانه، کدبانو و مادر باشد و یا به عبارت دیگر زنی که به طبیعت و حقیقت زن بودنش باقی باشد، تا این زمان هم نزد آنها هیچ عزت و قدر و شرف ندارد، شرافت و کرامت از آن زنی است که مانند مرد است، شخصی که از لحاظ جسمانی زن ولی از لحاظ عقلانی و فکری مرد باشد و در اجتماع کار مردان را انجام دهد، پس معلوم میشود که این احترام و عزت به خاطر زن بودن او نبوده بلکه به سبب مرد بودنش است.
از واضحترین دلایلی که زنان خود را روحاً ناقص و عقب افتاده میشمارند این است که آنها با کمال افتخار و مباهات لباس مردان را میپوشند و این در حالی اس که به فکر هیچ مردی خطور نمیکند که از خانهاش با لباس زنانه بیرون آید، ملیونها زن وجود دارند که همسر شدن را عار و ننگ میدانند، در حالیکه هیچ یک از مردان شوهر بودن را عار و ننگ نمیدانند و زنان در اشتغال به اعمال مردان افتخار میکنند، ولی هیچ یک از مردان به اشتغال به کارهای زنانه از قبیل تدبیر منزل و تربیت فرزند افتخار نمیکند.
بنابراین، حقیقت غیر قابل انکار این است که غربیها زن را به عنوان اینکه زن است، اکرام و احترام نمیکنند. غیر از اسلام هیچ دین و قانونی وجود ندارد که او را در مقام طبیعی و اصلیش گذاشته و اکرام و احترام نماید و مقام زن بودن را به معنی صحیح آن تا این حد بالا ببرد، پس تمدن اسلامی زن و مرد را در جایگاه طبیعی هر یک قرار میدهد و آنها را در جایی بکار میگیرد که فطرت برای آنها مهیا و آماده کرده است و فرصت ترقی، عزت، کرامت و کامیابی را در آن محدوده برای هر یک برابر قرار داده است، مرد بودن و زن بودن از نظر اسلام از اجزای لازمهی انسانیت میباشند، اهمیت هر دوی آنها در اجتماع برابر است و هرکدام که در محدودهی خود عملی را انجام میدهند بطور مساوی در اجتماع ارزش دارد و قابل تقدیر و احترام میباشد و هیچ فضیلتی در مرد بودن و هیچ ذلتی در زن بودن وجود ندارد و همانطور که عزت، ترقی و موفقیت مرد در مرد بودنش و اجرای وظایف مربوطه است. عزت، ترقی و موفقیت زن در این است که یک زن بماند و وظایف مربوط به یک زن را انجام دهد، از خصوصیتهای یک جامعهی سالم این است که زن را در دایرهی اعمال فطریش موظف سازد و همه حقوقش را به او اعطا کند، او را مورد اکرام و احترام قرار دهد، مواهب و استعدادش را در تعلیم و تربیت ترغیب و تشویق نماید و دروازههای ترقی و موفقیت را در دایرهی عملکرد طبیعی و فطریش به روی او بگشاید.
[۳۳] صحیح مسلم، کتاب البر والصلة والادب. [۳۴] صحیح مسلم، کتاب البر والصلة والادب [۳۵] نسائی، کتاب النکاح. [۳۶] نسائی، کتاب عشرة النساء. [۳۷] ابن ماجه، کتاب النکاح. [۳۸] صحیح بخاری، کتاب الادب. [۳۹] صحیح بخاری، کتاب الادب. [۴۰] صحیح بخاری، باب مداراة النساء. [۴۱] بخاری، باب الوصیة بالنساء. [۴۲] ابوداود، ابن ماجه و دارمی.