حجاب

فهرست کتاب

تصور آزادی در قرن هیجدهم:

تصور آزادی در قرن هیجدهم:

فیلسوفان، ادبا و بزرگان علوم طبیعی که در قرن هیجدهم پرچمدار تغییرات و اصلاحات همه جانبه بودند – همان طوریکه در گذشته بیان داشتیم – با نظامی روبرو بودند که در آن انواع قیود، جمود، خشونت، سنت‌های مخالف فطرت و قوانین خشک ضد طبیعت و عقل ریشه دوانیده بود. علاوه بر موارد فوق، پسروی و انحطاط مردم در قرون متمادی همه و همه موانع و مشکلاتی بود که سد راه ترقی و شکوفایی می‌شدند، از یک طرف جوشش علمی و عقلی نوین که در جان‌های طبقه و قشر متوسط ایجاد شده بود سبب می‌شد که آن‌ها در عمل، عقل، نبوغ و فعالیت‌های دیگر احساس استقلال کنند و از طرف دیگر فرمانروایان و حکام و رهبران دینی می‌خواستند دست‌های مردم را با زنجیرهای تقلید ببندند، از کلیسا گرفته تا ارتش و دادگستری، و از قصرهای پادشاهان تا مزارع و تجارتخانه‌ها و ... و بالآخره تمام جوانب زندگی و تمام اصول و ضوابط اجتماعی بر نظامی استوار بودند که زمینه را برای تسلط بعضی طبقات مخصوص آماده می‌کردند و چون آن‌ها این امتیاز و حقوق را از گذشتگان خود به ارث برده بودند، با استفاده از این زمینه بر کسانی که از طبقه‌ی آن‌ها نبودند ظلم و ستم می‌کردند و آن‌ها را استثمار می‌کردند و حاصل عمر و نتیجه‌ی کار و تلاش آنان را می‌خوردند، لذا هر حرکت اصلاحی که مصلحین به آن اقدام می‌نمودند با مقاومت این طبقات استثمارگر و قدرتمند و روبرو شده و به ناکامی می‌انجامید، ولی با این وجود طبقه‌ی که طرفدار اصلاح و تغییر بودند، با همه موانع و مشکلات به حرکتشان ادامه می‌دادند تا این که سرانجام شورش و انقلاب بر ضد این نظام اجتماعی و دم و دستگاه آن انجام گرفت. سپس در بین مردم تفکر افراط آمیزی در رابطه با آزادی فردی پیدا شد و فرد در مقابل اجتماع از آزادی کامل و بی‌بند و باری مطلق برخوردار گردید، مصلحان اجتماعی فریاد برآوردند که افراد دارای آزادی مطلق هستند و هرچه بخواهند انجام می‌دهند و هرچه نخواهند انجام نمی‌دهند و در انجام‌دادن و ندادن یک عمل هیچ مانعی وجود ندارد، اجتماع حق ندارد که آزادی فردی را از اشخاص سلب نماید و وظیفه‌ی حکومت این است که از آزادی افراد حمایت نماید تا افراد از آزادی کامل برخوردار گردند و موسسات اجتماعی وظیفه دارند که فرد را در رسیدن به این مقصود یاری و مساعدت نمایند، این نظریه‌ی افراطی در رابطه با آزادی فردی که نتیجه‌ی خشم و غضب بر نظام اجتماعی متکی بر ظلم و ستم بود، در آستین خود ظلم و فساد بزرگتری را پرورد. کسانی که در مرتبه‌ی اول جلودار این طرز فکر بودند از عواقب آن خبر نداشتند و اگر در آن وقت نتایج این بی‌بند و باری مطلق و دیگر آثار ناگوار آن در پیش چشم‌شان مجسم می‌شد، و جدان آن پیشتازان اصلاح‌طلب ناراحت می‌شد؛ زیرا هدف آن‌ها این بود که با آزادی مطلق فردی ظلم و ستم را از میان بردارند و این قوانین ناعادلانه را از اجتماعشان دور سازند، ولی به هرحال این نوع طرز فکر در اذهان غربی‌ها اصالت پیدا کرد و پیشرفت و ترقی نمود و ب ثمر داد.