تخدیر احساس اخلاقی:
نظریاتی را که قبلاً ذکر کردیم از خود نتایج و آثاری باقی گذارد که اولین و بارزترین اثرش این بود که احساس اخلاقی مردم را در رابطه با مسائل جنسی تخدیر نمود. حیا، شهامت و غیرت را از بین برد، فرق بین ازدواج و زنا را از بین برداشت، زنا در نزد آنان عملی پاک و مجاز به حساب آمد و عیب و پلیدی آن از میان رفت. بنابراین، هیچ لزومی نداشت که عمل مذکور پنهان نگاه داشته شود، تا اواسط و حتی تا اواخر قرن نوزدهم هیچ تغییری در نظریهی اخلاقی فرانسویها بوجود نیامد، بجز این که زنای مردان آسان و سهل گردید و طبیعی محسوب شد، پدران از زنای پسران چشمپوشی میکردند به این شرط که به امراض مقاربتی دچار نگردند و در چنگال قانون گرفتار نیایند، بلکه اگر بدینوسیله منفعت مادی بدست میآوردند، افراد بسیاری خوشحال میگردیدند و اگر مردی با زنی بدون ازدواج رابطه داشت، آن را باعث توهین و تحقیر نمیدانستند، چنانچه در داستانهای آنان نمونههای زیادی وجود دارد که پدران، پسرانشان را وادار به برقراری رابطه با زنان صاحب قدرت و ثروت میکردند، ولی نظر آنان در بارهی زنان کاملاً تفاوت داشت، عفت و پاکی زن در نزدشان بسیار ارزشمند بود و همین پدرانی که راجع به رفاقت و معاشرت ناشایست پسران بیتفاوت بودند و آن را حمل بر جنون جوانی میکردند، راضی نبودند که در شرف و آبروی دخترانشان خلل وارد آید، زنان فاجر و فاسد، خود را نمیتوانستند برائت دهند و اجتماع نیز آنان را بری و پاک نمیدانست، تا جائی که زن فاسد را مورد تحقیر قرار میدادند، همچنین ارزش اخلاقی زن و مرد در زندگی زناشویی یکسان نبود؛ زیرا در حالی که فحشای مرد در نظرشان قابل چشمپوشی بود فساد و فحشای زن جنایت شمرده میشد.
ولی در آغاز قرن بیستم وضع تغییر کرد؛ زیرا از آثار مساوات زن و مرد و ایجاد روحیهی آزادی خواهی در زنان این شد که فساد و فحشای زنان در نظرشان مانند فحشای مردان ساده و بیاهمیت گشت و رابطهی زن با مرد دیگری بدون عقد ازدواج باعث آلودگی کرامت و عفت وی محسوب نگردید، بطوری که پاول بوره (Paul Bu – Towards Moral Bankruptcy در کتاب reau) چاپ لندن ۱۹۲۵ میلادی میگوید:
«این کار در چهارچوب شهرهای بزرگ متوقف نشد بلکه جوانان در اطراف و اکناف روستاها به صراحت اعتراف میکردند که آنها در ازدواج، عفت و باکرهبودن همسر خود را مهم نمیدانند؛ زیرا خودشان به این اوصاف متصف نیستند، در مناطق برگندی و یون چنین مرسوم گردید که یک دوشیزهی جوان پیش از ازدواج با چندین مرد رفاقت و معاشرت مینمود و بعد از ازدواج بیان خاطرات گذشتۀ خود را به شوهرش عیب نمیدانست و ارتکاب او به این فسق و فجور سبب خشم و غضب نزدیکان وی هم نمیگردید بلکه آنها داستان و سرگذشت عشقی او را با علاقۀ زیادی میشنیدند مثل این که به ماجرای ورزشی و یا موضوع تجارت گوش فرا میدهند و اگر شوهرش به سرگذشت او علم میداشت و میفهمید که دوستان آن زن تا این دم از وی بهرۀ جسمانی میبردند، بسیار میکوشید که از سرگذشت خانمش کدورت و حزنی از خود نشان ندهد (تا مردم او را مرتجع و عقبمانده ندانند). نویسنده به نوشتهاش چنین ادامه میدهد که: ما در طبقات متوسط تعلیمیافتگان، بسیار دیدهایم حتی عادت کردهایم که یک دوشیزهی تعلیمیافته از خانوادۀ نجیب و شریف که در یک اداره یا شرکت تجارتی به کار نسبتاً آبرومند و خوبی مشغول است و در اجتماع مهذب و با اخلاق هم زندگی میکند ولی در عین حال با جوانی رفاقت و مصاحبت و معاشرت مینماید، آنها مجبور نیستند که با همدیگر ازدواج کنند بلکه میخواهند که تا آخر بدون نکاح و عقد ازدواج زندگی کنند؛ زیرا میخواهند آن آزادی را داشته باشند که اگر یکی از آنها، حاجت شهوانیاش را روا کرد و سپس غریزهاش تقاضای رفیق دیگری داشت بدون کوچکترین مشکل بتواند با وی به معاشرت بپردازد و نیازی به طلاقنامه و یا دیگر تکالیف مفارقت نبوده باشد، افراد نزدیک آنها همه از این رابطه نامشروع آگاهند و ایشان هم رابطه را از کسی پنهان نمیدارند و هیچ کسی هم پیدا نمیشود که این کار را بد و ناپسند بداند و یا بر ایشان عیبگیری نماید.
کسانی که اولین بار پرچمدار این روش بودند کارگران مؤسسات و کارخانجات بودند، آنها در مراحل اول از طرف مردم مورد عیب، غضب و خشم قرار میگرفتند و لیکن امروز وضع مذکور در طبقات عالی و بلند هم ترویج یافته و در زندگی اجتماعی امروز، منزلتی را به خود گرفته که در سابق فقط نکاح و ازدواج قانونی آن مقام و منزلت را اخذ کرده بود.
این نوع جدید فحشا رواج یافت و مردم بوجود قانونی آن اعتراف نموده تسلیم شدند بطوری که موسیو بر تلیمی (M. Berthelemy) استاد قانون دانشگاه/ پوهنتون پاریس مینویسد:
«زن زناکار در جامعه نزدیک است منزلتی را بدست آورد که قبلاً یک خانم با عفت آن را داشت و این موضوع در پارلمان هم بحث شد و حکومت از آن پشتیبانی کرد و به معشوقۀ یک صاحبمنصب نظامی نفقهای داده میشد که به همسر قانونیاش اعطا میگردید و اگر آن صاحبمنصب وفات یابد معشوقۀ وی حقوقی را میگیرد که زن نکاحیاش اخذ میدارد».
از اینجا شما میتوانید اندازۀ غفلت و پستی فرانسویها را در زنا تخمین بزنید و بدانید که زنا در آن جامعه یک عیب اخلاقی محسوب نمیشد چنانچه در سال ۱۹۱۸ م یکی از خانمهای معلم مدارس بدون داشتن شوهر حامله شد و در بین مأمورین وزارت معارف شخصی وجود داشت که طبق نظام قدیم میاندیشید. بنابراین، عمل خانم معلم را نپسندیده و موضوع را توسط رجال برجسته به وزارت معارف اطلاع داد، ولی وزارت معارف از موقعیت خانم معلم به قرار ذیل دفاع نموده او را سرزنش و ملامتی هم نکرد:
۱- باید مردم در امور شخصی دیگران دخالت نکنند.
۲- جنایتی که آن خانم معلم مرتکب شده کدام است؟
۳- آیا مادر شدن یک زن بدون ازدواج نزدیکترین راه به دموکراسی نیست؟
و از جمله امور مهمی که برای ارتش فرانسوی تعلیم داده میشود این است که باید آنها تدابیر منع حمل را حتماً یاد بگیرند، گویا وظیفه است که باید هرنظامی مرتکب زنا شود، در روز سوم ماه می سال ۱۹۱۹ م یکی از صاحبمنصبان نظامی به سپاه مربوط به خود چنین اعلان کرد که:
«عموم مردم (غیر نظامی) از کثرت و ازدحام صاحبمنصبان و افراد نظامی شکایت دارند و میگویند که آنها از روی استبداد و داشتن قدرت به دیگران اجازه نمیدهند که از فاحشهخانههای نظامی بهرهمند شوند و ادارۀ کماندوئی در کوشش است که تعداد زنان را ازدیاد بخشد تا این که به تمام نظامیان کفایت کند و لیکن پیش از تمام شدن این کار ما از نظامیان خواهشمندیم که داخل این خانهها وقت زیادی را نگذرانند و تا میتوانند حاجت خود را بزودی روا کنند».
خوانندگان باید در این اعلان رسمی که از طرف کماندوی نظامی یکی از مترقیترین و پیشرفتهترین ممالک منتشر شده تأمل نمایند، آیا از این اعلان چنین فهمیده نمیشود که در دل آنها به اندازۀ ذرهای عقیده راجع به قباحت و حرمت زنا وجود ندارد؟ و نه حتی عیب و مخالف اخلاقبودن آن و این که جامعه، قانون و حکومت از تصور گناه و عیببودن آن خالی الذهناند [۲]؟ در فرانسه پیش از وقوع جنگ جهانی اول یک نمایندگی تأسیس شده بود که مرام اولیهاش این بود که هر زن از هر محیطی که باشد و در هر شرایط و حالت اقتصادی و اخلاقی که زندگی نماید مکلف است که به ضرورت (تجربۀ جدید) پی ببرد و به آن قناعت کند و بطور عملی به تجربه و تطبیق بپردازد، لذا هرکس که میخواهد با یکی از دوشیزگان تماس بگیرد باید از طریق همین نمایندگی باشد و باید مبلغ ۳۵ فرانک فرانسه برای قسط اول بپردازد. وظیفۀ نمایندگی این است که بعد از این مراحل دوشیزۀ مورد نظر را به وی تسلیم نماید و اسناد موجود در این نمایندگی دلالت میکند بر این که تمام طبقات جامعۀ فرانسه با این نمایندگی معامله داشتند و از خدمات آن بهرهمند میشدند و این کار از علم و چشم حکومت پنهان و پوشیده نبود.
این انحطاط و تنزل اخلاقی تا جایی رسید که:
«اگر در بعضی از مناطق فرانسه مخصوصاً شهرهای پر ازدحام، روابط جنسی ما بین نزدیکان خانواده مانند پدر و دختر و برادر و خواهر برقرار میگردید در نظر مردم از جمله چیزهای عجیب و غریب و شاذ و نادر شمرده نمیشد».
[۲] ارتشی که دارای چنین اخلاقی باشد و با این روحیه بخواهد مملکتی را هم فتح کند آیا شما فکر میکنید که ملت مغلوب از حیث عفت و اخلاق در چه حالتی قرار خواهد گرفت، در مقابل سپاهیان دیگری هستند که اگر ممالک را فتح کردند به گفتۀ قرآن کریم: ﴿ٱلَّذِينَ إِن مَّكَّنَّٰهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ أَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ وَأَمَرُواْ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَنَهَوۡاْ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ﴾[الحج: ۴۱]. «یعنی کسانی که اگر در روی زمین ایشان را قدرت دهیم نماز را بر پا نمیدارند و زکات میدهند و مردم را به نیکویی امر میکنند و از بدیها منع مینمایند». لذا ارتشی در زمین (ارتش امریکائیان و اروپائیها) همانند حیوانات وحشی میگردند و ارتشی دیگر اخلاق، شرف، صلاح و کرامت مردم را حفظ میکنند و جهالت انسانها به حدی رسیده که بین این دو لشکر نمیتوانند فرق بگذارند.