مسئلهی اساسی تمدن:
از گفتار فوق معلوم میشود که فزونی این تمایل جنسی که هیچ رگی از رگها و یا ناحیهای از نواحی جسمی و روحی انسان از آن خالی نیست و در کنار آن وجود اسباب و وسایل تحریک و به هیجان آوردن آن بطور بسیار وسیع، فقط بخاطر این است که انسان از فردگرایی به جمعگرایی انتقال یابد و خداوند آن را قوهی محرکۀ اصلی تمدن انسان قرار داده است و بواسطۀ همین تمایل شدید و کشش دائمی است که وصلت بین دو جنس تحقق میپذیرد و از این وصلت بین آنها زندگی اجتماعی (Social Life) انسان شروع میشود.
با تحقق این امر ثابت میشود که مسئله رابطه بین زن و مرد در حقیقت مسئله اصلی و اساسی تمدن است که حل صحیح و یا غلط این رابطه موقوف است به صلاح و فساد، خیر و شر و قوت یا ضعیف تمدن و این که بین دو جنس مخالف انسان دو رابطه وجود دارد یکی رابطهی حیوانی یا شهوانی محض که هدف از آن بقای نوع انسان است و دیگری رابطه انسانی که هدف از آن این است که باید این دو جنس با قوا و استعدادهای فطریشان برای فراهمآوردن مصالح و اهداف مشترکشان با یکدیگر همکاری کنند و تمایل جاذبهی جنسی بین آنها وسیلهی این اتصال و تعاون است، این دو عنصر انسانی و حیوانی در دو جنس مختلف بشری آنها را وادار میسازد که به کارهای اجتماعی قیام نموده در عین حال افراد زیادی را بوجود آورند که اجتماع را پیش برده و تدبیر امور آن را ادامه دهند. بنابراین، صلاح و بهبودی تمدن در این است که پیوند و آمیزش این دو عنصر، معتدل و متوازن باشد.