حجاب

فهرست کتاب

پایان بحث

پایان بحث

این نقطۀ اعتدال و موضع‌گیری مناسبی است که دنیا به منظور ترقی، آرامش و صلاحیت اخلاقی، شدیداً به آن نیاز دارد، بطوریکه در ابتدای این کتاب اشاره کردیم دنیا از هزاران سال پیش تا کنون به خاطر تعیین مقام زن که نیمی از اجتماع بشری را تشکیل می‌دهند، سرگردان و بدون دست‌یابی به هدف سپری می‌کند و گاهی راه افراط پیموده و زمانی راه تفریط رفته و از جادۀ مستقیم منحرف می‌شود و از هر دو طرف، بطوریکه تجارب و شواهد نشان می‌دهد، ضرر بزرگ و عظیمی متحمل شده است، ولی در میان این دو طرف مخالف یک نقطۀ متوسط و معتدلی وجود دارد که موافق عقل و فطرت بوده و با مصالح انسانی سازگاری کامل دارد و آن جهت‌گیری اسلام است که با خود آورده و لیکن با کمال تأسف در دوران اخیر موانع بسیاری پیدا شده که اجازه نمی‌دهد این راه مستقیم شناخته شده و آنطور که شایسته است مورد ارج و احترام قرار گیرد.

یکی از بزرگترین موانع فوق الذکر این است که انسان عصر ما در علم و بینش خود به یک نوع بیماری خاص مانند «زردی» گرفتار است و غرب‌زده‌های شرقی، به نوع خطرناک‌ترِ این مرض مبتلا شده‌اند که من آن را مرض زردی سفید می‌نامم و از رفقای خود به خاطر صراحت لهجه ام پوزش می‌طلبم ولی این یک حقیقت انکارناپذیر است، و نباید مدارا با دوستان مانع اظهار حقیقت گردد.

این یک واقعیت است که هیچ یک از احکام و قوانین اسلامی با حقایق علمی تناقض نداشته بلکه این حقایق عین اسلام است، ولی فقط آن چشم حقیقت را به رنگ اصلی‌اش می‌بیند که بدون عینک باشد و گرنه آن را به رنگ عینک خواهد، دید و ذهنی می‌تواند آن را درک کند که وسیع و آینده‌نگر بوده و یک شی را از تمام نواحی آن مطالعه کند نه از یک ناحیه، و قلبی آن را قبول می‌کند که با تکیه بر فطرت سلیمش به حقایق و واقعیات همانطور که هستند تسلیم شود و به جای اینکه حقایق را تابع نفس خود بگرداند نفس و تمایلاتش را تابع آن می‌سازد. بدون داشتن این صفات، علم و عرفان هر قدر هم زیاد باشد مفید نخواهد بود؛ زیرا چشم رنگ‌آلود همه چیز را به رنگ آن عینکی می‌بیند که بر چشم دارد و نظرهای تنگ و محدود و قالب‌ریزی شده، فقط مسایل و اموری را می‌بینند که در برابرشان واقع شده باشد، با وجود این موانع اگر حقیقت برای روح انسان به صورت اصلی‌اش نمایان شود، باز مردم تنگ‌نظر و کوتاه‌بین وجود دارند که در آن نقش‌بازی می‌کنند و می‌کوشند تا حقیقت، تابع هوی و هوس و امیال و عواطف آن‌ها باشد، اگر هم به این آرزو نرسیدند از آن پیروی نمی‌کنند، با وجود اینکه می‌دانند حقیقت است آن را پشت سر می‌اندازند و تابع هوا و هوس خود می‌شوند. و بدیهی است وقتی که انسان به این مرض خسته‌کننده مبتلا شود علم، تجربه و مشاهده نیز نمی‌تواند او را به راه راست هدایت کند و امکان ندارد که با این مریض حکم اسلام را به صورت صحیح و درست بفهمد؛ چرا که اسلام دین فطرت بلکه عین فطرت است و در جهان غرب فهم اسلام بدین علت سخت و دشوار است که آن‌ها به این مرض مبتلا هستند و با وجودی که علم دارند، ولی چشمشان دارای عینک رنگین است، لذا نظرشان نیز متلون می‌باشد و این تلون چشمشان به شاگردان جدید شرقی‌شان سرایت کرده و در چشمان آن‌ها نیز پرده افکنده و ایشان را به مرض زردی سفید مبتلا ساخته است. این مرض به این افراد اجازه نمی‌دهد که از حقایق علمی، نتایج صحیح اخذ کنند و یا به مسایل حیاتی بدیدۀ مجرد طبیعی بنگرند و اما افرادی از ایشان که مسلمانند بدون هیچ تردیدی به دین اسلام معتقد بوده و به صحت و صدق آن ایمان دارند و از پیروی آن هم سرپیچی نمی‌کنند، ولی این بیچاره‌ها چگونه می‌توانند تأثیرات آن مرض را از چشمانشان دور سازند، به هر چیزی که نگاه می‌کنند آن را به صورت غیر واقعی‌اش می‌بینند و آن را به رنگی مشاهده می‌کنند که خلاف رنگ طبیعی آن است.

دومین عاملی که مانع درک صحیح می‌شود این است که مردم وقتی که به مسئله‌ای از مسائل اسلامی فکر می‌کنند آن مسئله را منفصل و جدا از نظامی مطالعه می‌کنند که مسئله‌ی مذکور تابع آن است، در نتیجه این مسئله به نظر آن‌ها کاملاً خالی از حکمت و مصلحت جلوه می‌کند. بنابراین، شک و تردیدهای فراوانی رأی آن‌ها را سست می‌گرداند بطوریکه در مسئله‌ی سود همین عمل را انجام داده‌اند. از آنجا که ایشان مسئله را جدا از مبادی اقتصادی اسلام و نظام مالی آن مطالعه کرده‌اند. بنابراین، اعتراضات و ایرادهای بسیار بر آن وارد می‌کنند و کار به جایی رسیده که حتی بسیاری از علما و دانشمندان می‌خواهند بر خلاف مقاصد و اهداف شریعت ترمیم و تعدیلاتی بر آن بیاورند و سپس این اشتباه بسیار بزرگ را در بارۀ مسئلۀ بردگی، تعدد زوجات، حقوق زوجین و دیگر مسایل همانند آن‌ها تعمیم می‌دهند و همین اشتباه است که مسئله‌ی حجاب را نیز فرا گرفته است.

اگر شما در یک ساختمان بزرگ تنها به یک ستون آن توجه کنید و به همه جای ساختمان نگاه نکنید در این صورت بدون شک و تردید از وجود و اقامۀ یک ستون متعجب می‌شوید و وجود آن را خالی از مصلحت می‌پندارید و به مناسبت منافعی که مهندسش به خاطر آن، چنین چیزی را نصب کرده است نمی‌اندیشید و حتی به ضرری که اگر یک ستون نابود گردد، به آن بنا چه خسارتی وارد می‌شود فکر نمی‌کنید.

بنابراین، حجاب در نظام اجتماعی اسلام موقعیت همان ستون را در ساختمان دارد که بر اساس یک ضرورت، حکمت، منفعت و مناسبت خاصی لازم دانسته شده بود، و اگر جدا از نظام اجتماعی اسلام مطالعه شود، کسی نمی‌تواند مصالح و منافع آن را بفهمد و نمی‌داند که چرا باید میان دو انسان همنوع چنین حایل و پرده‌ای انداخته شود، لذا برای اینکه یک شخص منفعت آن ستون را خوب و کامل بداند لازم است همه جای بنایی را که ستون در آن نصب گردیده است مورد مطالعه قرار دهد، در این صورت جلوی فرو ریختن آن را گرفته است.

در صفحات گذشته حجاب اسلامی را شناختید و همچنین نظام اجتماعی را نیز که به خاطر حفاظت آن، قوانین حجاب وضع شده از نظر گذراندید و به تمام ارکان حجاب پی بردید و دانستید که حجاب با آن ارکان چه رابطۀ مستقیم و مستحکمی دارد و سپس تمام آن حقایق ثابت علمی را هم که این نظام کامل اجتماعی، بر آن استوار است مطالعه نمودید.

در بارۀ تمام آن‌ها فکر و دقت کنید و بعد بگویید که چه نقصانی در آن وجود دارد؟ و کجای آن دارای اثری از انحراف و بی‌توازنی است؟ در کدام جای آن امکان دارد که علم و عقل به تنهایی و حق‌بینانه، پیشنهاد اصلاح و تعدیل بدهد؟ البته هرگز به افکار و تمایلات گروه خاصی ارزش داده نمی‌شود.

من از روی علم و بصیرت می‌گویم: عدالتی که آسمان و زمین بر آن استوار است و تساوی و اعتدالی که نظام جهان با آن متأثر می‌شود و توازن و تناسب کاملی که بین ذرات و نظام منظومۀ شمسی موجود است همان چیزی است که این نظام اجتماعی بر اساس آن استحکام و بنا یافته است، اما اعمال افراطی و تفریطی انسان و تمایل یک جانبه، چیزی است که این نظام خالی از آن بوده و از آن متنفر است، در قدرت انسان نیست که آن را اصلاح و ترمیم کند و اگر با مداخله‌ی عقل ناقصش تغییری در آن ایجاد کند تا ابد نمی‌تواند دوباره آن را اصلاح کند، ولی به جای آن می‌تواند به تناسب و نظم موجود اخلال وارد نموده و آن را فاسد گرداند. افسوس که وسایل تبلیغاتی در اختیار ندارم تا دعوتم را به برادران همنوع خودم در اروپا و آمریکا و خاورمیانه برسانم؛ زیرا آن‌ها که زندگیشان را فاسد ساخته‌اند، علت فسادشان این است که از طریق یک نظام صحیح اجتماعی و متمدن راهنمایی نشدند و ملت‌های دیگر را هم در این ویرانی به طرف خود جلب کردند. و ای کاش من می‌توانستم آن‌ها را به نوشیدن آب حیات که تشنۀ آن هستند راهنمایی کنم، اگرچه ایشان با وجود تشنگی از تشنه بودنشان خبر ندارند، من هم‌وطنان هندی، یهودی و مسیحی را که با من قرابت دارند و زبان را می‌فهمند دعوت می‌کنم تا تعصب را از دل‌هایشان که بر ضد اسلام است، بزدایند و اختلافات تاریخی و سیاسی موجود را به کنار نهند و این نظام اجتماعی را که ذکر کردم با تمام خصوصیات و ویژگی‌هایش مطالعه کنند و این مطالعه‌شان هم از روی حق‌طلبی باشد و بعد از آن، این نظام اجتماعی را با نظام اجتماعی غرب که مفتون و شیفتۀ آنند موازنه و مقایسه کنند و بعد از آن به خاطر تأمین مصلحت خودشان نه به خاطر رضایت من و یا کس دیگری، حکم کنند که کدام یک از آن دو نظام، متضمن فلاح و رستگاری حقیقی است؟

بعد از مورد خطاب قرار دادن تمام خوانندگان می‌خواهم به برادران گمراه خود که خود را مسلمان می‌نامند پرداخته و چند کلمه‌ای عرض کنم.

از جمله برادران متجدد ما کسانی هستند که بیانات این کتاب را می‌پذیرند، ولی می‌گویند در صورتی که قوانین اسلامی با در نظر گرفتن اوضاع زمان قابلیت تخفیف و تشدید را دارد، که شما هم آن را انکار نمی‌کنید، پس با توجه به آن، چیزی که ما جوانان این عصر می‌خواهیم این است که از تبصره‌ها و راحتی این قوانین برخوردار گردیم و اوضاع و شرایط این عصر اقتضا می‌کند که از حدود حجاب اندکی کاسته شود؛ زیرا دختران مسلمان برای رفتن به مدارس و دانشگاه‌ها/ پوهنتون‌ها به منظور فراگیری تعلیمات عالی نیاز مبرم دارند، تا در نتیجۀ آن قابلیت درک مسایل مختلف ملی و اجتماعی، سیاست و اقتصاد را کسب کنند و در پرتو آن، مسایل فوق الذکر را حل و فصل نمایند و اگر این آموزش‌ها نباشد عقب‌ماندگی مسلمانان از کاروان تمدن ممالک همجوار حتمی و ضروری است و این خطر احساس می‌شود که زیان‌های این وضع در آینده نسبت به امروز خیلی بیشتر شود و بیم آن می‌رود که اگر زنان مسلمان قابلیت بهره‌گیری از حقوق سیاسی‌ای را که اخیراً برای آنان در کشورمان وضع شده، نداشته باشند یا بواسطۀ قیود حجاب از آن بهره‌مند نگردند، موقعیت و جایگاه مسلمانان در سیاست ملی پایین بیاید و آن بزرگترین زیان و خسارتی است که از این طریق بر ما وارد می‌شود و در جهان اسلام ممالک مترقی و پیشرفته بسیاری در این شرایط قرار گرفته‌اند. مانند ترکیه که آن‌ها مطابق با وضع زمان، بسیاری از حدود و قیود حجاب را تخفیف داده‌اند و از این رهگذر منافعی کسب کرده‌اند که قابل انکار نیست. چه اشکالی دارد که ما هم مانند ایشان باشیم و از منافعی که آن‌ها استفاده کرده‌اند ما نیز بهره‌مند شویم؟

برادران عزیز! تمام این عواقب و خطراتی که ما را از آن برحذر می‌دارید، حتی اگر بخواهید چند برابر آن را هم بدان اضافه کنید ما قبول داریم، ولی آیا تمام این تهدیدات و هشدارها می‌تواند باعث شود که قوانین اسلامی ترمیم یا ساده گردد؟ مثال آن‌ها در برابر این تهدیدات مانند شخصی است که در وسط گنداب قرار دارد و این قرارداشتن وی در آنجا دو صورت دارد: یا از روی حماقت به آن راضی است و یا به سبب ضعف، با اینکه از آن کراهت دارد ولی داخل آن قرار گرفته است. پس در این وضع نه تنها عمل‌کردن به اصول بهداشت، سخت و مشکل می‌شود بلکه زندگی در آن گرداب بدون آلودگی و ناپاکی غیر ممکن است. کاملاً روشن است که این شخص در این حالت به هیچ وجه نمی‌تواند در بارۀ رعایت اصول بهداشتی و یا آسان‌کردن آن اظهار نظر کند و اصلاً سزاوار هم نیست؛ زیرا اگر به حقیقت بهداشت ایمان داشته باشد، بر اوست که در برابر عواملی که سلامتی محیط را به خطر می‌اندازد مبارزه کند و آن را از آلودگی پاک گرداند و اگر قدرت مبارزه با محیط را نداشته باشد، به خاطر همین ضعف، در برابر محیط شکست خورده است، پس همیشه باید در آن آلودگی و گنداب غوطه بخورد؛ زیرا در این صورت هیچ دلیل و حجتی وجود ندارد که مقررات بهداشتی عوض شود یا آسانتر گردد. اما اگر به صحت موازین بهداشتی معتقد نبوده و به نجاست و پلیدی اطرافش خو گرفته باشد پس آزاد است که هر قانونی را بخواهد برای خود اختراع نماید و مقررات بهداشتی، صفا و نظافت را کنار بگذارد؛ زیرا کسانی که به آلودگی‌ها عادت کرده‌اند دیگر با آن قوانین سازگاری ندارند، شکی نیست که قوانین اسلامی مانند سایر قوانین برحسب اوضاع و احوال، سخت و آسان می‌شوند، ولی اسلام هم مانند قوانین دیگر برای تخفیف یا تشدید قوانین از دیدگاه خاص خود نظر می‌افکند، و این بهترین کار است چرا که نگرش به اوضاع و احوال از نقطه نظر دیگران و سپس حکم‌کردن به مواد قانون به منظور تخفیف‌دادن بندهایی از آن، نه تنها تخفیف نبوده بلکه تحریف صریح است، در نظر اسلام، نگرش دیگران به اوضاع و احوال از یک دیدگاه غیر اسلامی و سپس درخواست تخفیف براساس بینش خودشان، نه تنها درخواست تخفیف در قانون نیست بلکه در شدت بخشیدن و سخت‌نمودن آن سهم بسزایی دارد؛ زیرا تخفیف در قانون زمانی می‌آید که اهداف آن به آسانی و با عوامل و دستورات موجود تحقق یابد و دیگر نیازی به افزایش تشدید و سختگیری در پیشگیری‌ها و حفاظت و حراست نباشد، ولی در صورتی که اهداف قانون نه تنها با دستورات موجود تحقق نیابد بلکه اگر تمام قوای خارجی هم برای از بین‌بردن آن منسجم شود، دست‌یابی به آن اهداف تنها وابسته به احکام باز دارنده و پیشگیری‌کننده باشد، در این صورت غیر از افرادی که کاملاً از روحیۀ قانون بی‌خبر باشند هیچ شخص دیگری در آن شرایط درخواست تخفیف قانون را نمی‌کند.

در فصل‌های پیشین به تفصیل بیان کردیم که هدف از قانون اجتماعی اسلام حفظ پیوند ازدواج، جلوگیری از بی‌بندوباری جنسی و از میان برداشتن انگیزه‌های شهوانی غیر ارادی است و گفتیم که شرع مقدس برای تحقق‌یافتن این اهداف، تدابیر سه گانه‌ای را اتخاذ کرده که عبارت است از:

اول اصلاح اخلاق، دوم حدود و جزا، و سوم تدابیر حفظ‌کننده و حراستی. تدابیر شریعت بمنزلۀ سه ستون اصلی می‌باشد که این بنا بر آن استوار است، اگر آن ارکان و ستون‌ها مستحکم و قوی باشند، استحکام بنا نیز بسیار خواهد بود، ولی اگر نابود شوند، بنای مورد نظر نیز خراب می‌شود، اکنون بیایید نظری به اوضاع کنونی مملکت خود بیاندازیم تا ببینیم که این ارکان و پایه‌های سه‌گانه تا چه حد قدرت و استحکام دارند.

حال محیط اطراف و اوضاع اخلاقی آن را بیش از پیش مورد بررسی قرار دهید. شما در سرزمینی زندگی می‌کنید که ۴/ ۳ آن هنوز غیر مسلمان است (این بحث وقتی نوشته شده که نصف قارۀ هند موقعیت یک مملکت را داشت) و این غیر مسلمان ماندن آن‌ها بعلت کوتاهی شما در گذشته و حال است و علاوه بر آن این کشور از طرف غیر مسلمان (استعمار انگلیس) هم اداره می‌شود و تمدن بیگانه، بگونه‌ای در آن اثر گذاشته است که اصول و مبادی اخلاق جاهلیت و افکار غیر اسلامی در همه اطراف و اکناف آن مانند میکرب وبا انتشار یافته و تمام فضا را احاطه کرده است و فحشا و بی‌بندوباری به مرحله‌ای رسیده است که اگر آن اوضاع را چند سال قبل می‌دیدید از خشم و غضب مو بر تنتان راست می‌شد، ولی امروز چنان به آن انس گرفته‌اید که در نظرتان یک چیز بسیار عادی و پیش پا افتاده جلوه می‌کند و حتی کودکان که در روزنامه‌ها، جراید و مجلات، عکس‌های برهنه را می‌بینند از همین حالا به آن‌ها عادت می‌کنند و بزرگسالان، جوانان و خردسالا به دیدن فیلم‌هایی می‌روند که جذاب‌تر بوده و برهنگی و بی‌آبرویی آن باعث جلب توجه فراوان می‌شود و وسیلۀ اغوا و تحریک می‌گردد و این کار را هم گناه نمی‌شمارند، از طرف دیگر اعضای خانوادۀ شما در حضور پدر، مادر، دختر، پسر، خواهر، و دیگران؛ همه یکجا دور هم نشسته و به اختلاط و بوسه در فیلم‌های سکسی می‌نگرند و از دیدن آن حیا نمی‌کنند و کثیف‌ترین آوازها و موسیقی‌هایی که محرک درجه یک هستند در منازل، خیابان‌ها و گردشگاه‌ها بگوش می‌رسد.

دوشیزگان و زنان تعلیم‌یافته اعم از داخلی و خارجی با لباس‌های براق و یا نیمه‌عریان در بازارها با ناز و کرشمۀ بسیار می‌گردند و دید مردم نسبت به این لباس‌های سکسی و رسواکننده بقدری عادی است که هیچ کس آن را گناه نمی‌داند و به بدی و فضیحت آن پی نمی‌برد، به علت رواج تعلیم و تربیت غربی، آراء و افکار مردم در بارۀ اخلاق تا بدانجا نزول کرده است که نکاح را یک عرف کهنه و عتیقه‌ای قلمداد می‌کنند که دیگر زمان آن گذشته است و زنا را نوعی تفریح می‌شمارند و اختلاط زن و مرد را عیب نپنداشته بلکه آن را خوب و مستحسن می‌شمارند، طلاق را بعنوان یک بازیچه و وظایف همسرداری را بار گران به حساب می‌آورند و توالد و تناسل را حماقت و سفاهت دانسته و اطاعت زن را از شوهرش ذلت و بردگی تلقی می‌کنند، و این وضع در زنان چنان تأثیر کرده است که یک زن حاضر نمی‌شود همسری محترم شود، ولی دوست دارد وسیله‌ی تفریح و معشوقه‌ی کسی باشد.

آثار این محیط مبتلا به وبا را در ملت خودتان بنگرید، آیا می‌توانید در جامعۀ خودتان کسی را پیدا کنید که از دیدن حرام چشم بپوشد؟ آیا حتی یک نفر از میان هزاران نفر، دیدن زن نامحرم و تلذذ از جمال و زیبایی وی را گناه می‌شمارد؟ آیا او زنای چشم و زبان را آشکارا مرتکب نمی‌شود؟ و آیا زنان شما از اظهار زینت و آرایش جاهلیت دوری می‌کنند؟ آیا امروز زنان و دختران شما آن لباسی را نمی‌پوشند که حضرت رسول الله جدر بارۀ پوشندگان آن گفته است: «زنان پوشیده‌ی برهنه مایل به دیگران هستند و دیگران را نیز به خود جلب‌کننده‌اند»؟ و آیا آن‌ها خواهران، دختران و مادران‌شان را در لباسی نمی‌بینند که پوشیدنش برای زن مسلمان جز پیش شوهرش جایز نیست؟ آیا در اجتماع شما داستان‌های عشقی مفتضح و تحریک‌آمیز بی‌هیچ ترسی تعریف نمی‌شود؟ و آیا مردم در مراسم و کلوپ‌ها از شنیدن نام فاسقان و بدکاران، بدشان می‌آید؟ در صورتی که جواب تمام این سؤالات منفی باشد که حقیقت هم همین است، شما بگویید کجاست آن رکن اساسی – اخلاق پاک – که بنای جامعۀ اسلامی بر آن استوار شده است؟ غیرت اسلامی تا اندازه‌ای از میان مردم رخت بر بسته است که نه تنها خود بلکه آبرو و شرف خویش را بازیچه قرار دادهاند، این وضع در یک حکومت بیگانه واقع نشده بلکه در شهرهای مسلمان‌نشین هند واقع می‌شود و مسلمانان خودشان آن وضع را می‌بینند ولی از سکون خود به حرکت در نمی‌آیند حتی در بین آن‌ها کسانی هم یافت می‌شوند که فرومایگی و پستی‌شان به درجه‌ای رسیده است که خواهران خود را در معرض تمتع و استفادۀ دیگران قرار می‌دهند و با کمال افتخار و مباهات اعلام می‌دارند که با فلان کافر بزرگ خویشاوندی دارند، آیا کاری پست‌تر از این وقاحت، ابتذال و فرومایگی اخلاقی وجود دارد که مسلمانان گرفتار آنند؟

به رکن دوم این بنا توجه می‌کنیم و آن را مورد بررسی قرار می‌دهیم، قانون جزای اسلامی در این سرزمین کاملاً محو و باطل قلمداد شده است، حد زنا و قذف در هند بریتانیائی (انگلیس) و ایالات مسلمان‌نشین آن هم اجرا نمی‌شود. نه تنها اینجا بلکه در نصف قارۀ هند امروزی اصلاً زنا بعنوان جرم و جنایت محسوب نمی‌شود.

و اگر اشخاص فاسق و فاجر دوشیزۀ پاک و با عفتی را به فسق و فجور بکشانند هیچ پناهگاه و ملجأ قانونی در دسترس شما وجود ندارد که کرامت و عفت او را حفظ کنید و اگر مردی با یک زن بالغ از روی میل و رضایت او زنا کند بر طبق کدام قانون او را جزا می‌دهید؟ اگر زنی آشکارا قصد زنا کند شما قدرت آن را ندارید که او را از این کار باز دارید و قانون فقط زنایی را گناه می‌داند که به جبر و اکراه باشد، و اما از افرادی که سر و کارشان با قانون است بپرسید که برای اثبات زنای جبری چه مشکلات و سختی‌هایی را از نظر قانونی متحمل شده‌اند و هم اینکه فریب زن شوهردار چگونه جنایت و جرم محسوب می‌شود، و همینطور از حقوقدانان انگلیسی حکم زن شوهرداری را که با میل خود به خانۀ مرد بیگانه‌ای برود بپرسید، محاکم قضایی با این قانون فعلی که در اختیار دارند چه کاری می‌توانند بکنند؟

این اوضاع نظام اجتماعی شماست که دو رکن از ارکان مهم و اساسی آن منهدم شده و حال فقط بر رکن سومش تکیه دارد، آیا می‌خواهید آن رکن باقیمانده را هم از میان بردارید؟ از یک طرف عیب و ایرادهایی را به حجاب نسبت می‌دهید و الغای آن را می‌خواهید، و از طرف دیگر بر داشتن حجاب به معنی تزلزل اخلاقی و نظام اجتماعی است، پس خود شما بین این دو قضاوت کنید، شک نیست که پیاده‌کردن هردوی آن‌ها سخت و مشکل است و فقط باید یکی از آن‌ها را بپذیرید و شما از وجدان خود گواهی بخواهید که کدام یک از آن دو مصیبت کوچکتر و دارای ضرر کمتری است؟

اگر این موضوع مربوط به اوضاع و شرایط این دوره باشد من به صراحت می‌گویم که اوضاع و شرایط سرزمین ما خواهان تخفیف در حدود حجاب نیست، بلکه خواهان توجه و اهتمام بیشتری برای آن است؛ زیرا دو رکن از ارکان نظام اجتماعی شما منهدم شده و تنها رکن سومش باقی است که مدار اعتماد و تکیه‌گاه نظام به شمار می‌رود، اگر خواسته باشید که مشکلات اجتماع، اقتصاد و سیاست را حل و فصل کنید پس باید با هم نشسته و آن‌ها را مورد بحث و بررسی قرار دهید، در نتیجه ممکن است با تبادل افکار در حدود و چهارچوب فرهنگ اسلامی، در حل مشکلات موفق شوید، ولی سعی کنید بواسطۀ آن از قدرت و توان تنها رکن اساسی که باقی مانده است چیزی نکاهید؛ زیرا خود آن هم تا اندازه‌ای ضعیف شده است و قبل از اینکه آن را با تخفیف معالجه کنید، لازم است که قدرت و تسلط زیادی داشته باشید تا بتوانید ضررها و مصائبی را که از آن ایجاد می‌شود سرکوب نمایید، بطوری که اگر در اجتماع دو چشم پیدا شود که به طرف زنی نگاه کند که با دست و پای و روی برهنه از خانه بیرون آمده است، واجب می‌شود که هفتاد دست وجود داشته باشد تا به طرف آن دو چشم دراز شده و آن‌ها را از نگاه‌کردن باز دارد و یا از حدقه درآورد.

(پایان)