حجاب

فهرست کتاب

۳- بستن راه بی‌بند و باری جنسی:

۳- بستن راه بی‌بند و باری جنسی:

در کنار ازدواج و تشکیل خانواده واجب است که دروازه‌ی اشباع غرایز در خارج از چهارچوب ازدواج به شدت مسدود گردد؛ زیرا بدون آن امکان ندارد مقصود فطرت که برای تحقق آن ازدواج و تشکیل خانواده لازم گردیده است برآورده شود.

در این زمان جاهلیت نوین هم هستند مردمانی که مانند زمان جاهلیت قدیم زنا را عمل طبیعی و فطری می‌شمارند و ازدواج را از جمله اختراعات تمدن و یا از زواید و حواشی آن می‌دانند و می‌گویند همانطور که فطرت برای هر قوچ، میش آفریده و برای هر سگ نر، سگ ماده‌ای خلق نموده بهمین ترتیب برای هر مرد نیز زنی آفریده است، روش فطرت این است که همانطور که رابطه‌ی جنسی بین دو حیوان صورت می‌گیرد بین دو انسان یعنی زن و مرد نیز صورت می‌گیرد و آن‌ها هروقت که خواسته باشند و قدرت پیدا کنند و یا به هر ترتیبی که راضی باشند می‌توانند آن عمل را انجام دهند و در این مسیر هیچ فرقی با حیوانات ندارند.

ولی این‌ها از فطرت انسانی تعبیر بسیار غلط و اشتباهی دارند؛ زیرا انسان را حیوان محض می‌شمارند و هر وقت که به فطرت و طبیعت اشاره می‌کنند هدفشان فطرت حیوانی است نه فطرت انسانی و رابطه‌ی جنسی آزاد بدون قید و شرط را که از کارهای طبیعی می‌دانند بدون شک در میان حیوانات عمل طبیعی است نه در فطرت انسانی، این نوع ارتباط نه تنها مخالف فطرت انسانی است بلکه مخالف فطرت حیوانی نیز هست؛ زیرا فطرت انسانی و حیوانی در وجود انسان دو فطرت کاملاً جداگانه نیست بلکه هردوی آن‌ها در وجود انسان مخلوط و ممزوج است و از ترکیب آن شخصیت واحدی تشکیل می‌شود، این دو فطرت با همدیگر چنان ترکیب شده که اخلال در مقصود یکی از آن‌ها بالطبع اخلال در مقصود دیگری است، بعضی از مردم زنا را ظاهراً یک نیاز فطری حیوانی می‌شمارند؛ زیرا تناسل و بقا فقط با انجام وظیفه‌ی جنسی محقق می‌شود، حال چه این رابطه و وظیفه داخل چهارچوب ازدواج باشد یا خارج آن، ولی اگر مطالبی را که ما قبلاً ذکر کردیم دوباره از نظر بگذرانید برایتان بخوبی واضح می‌شود که ضرر این عمل در شخص به مقتضای فطرت حیوانی مانند ضرر آن به مقتضای فطرت انسانی است؛ زیرا فطرت انسانی تقاضا دارد که رابطۀ جنسی دوام و استقرار داشته باشد تا این که پدر و مادر در تربیت طفل مشارکت داشته باشند و پدر تا مدتی عهده‌دار مادر و فرزندش باشد، ولی اگر پدر مطمئن نباشد که فرزند از اوست هیچگاه راضی نمی‌شود که در تربیت وی زحمت و سختی را متحمل شود و همچنین راضی نمی‌شود که بعد از وی وارث او باشد، همینطور اگر زن یقین نداشته باشد که مردی که او را باردار می‌سازد عهده‌دار تربیت و نفقه‌ی او و فرزند اوست هیچگاه راضی نمی‌شود که مسئولیت بارداری را قبول کند، در نتیجه اگر پدر و مادر هردو با مشارکت هم در تربیت فرزند کمر همت نبندند امکان ندارد که تعلیم، تربیت، اخلاق، عقل و فکر فرزند به سطحی برسد که او عضو مفید تمدن انسانی بارآید و تمام این‌ها از مقتضیات فطرت انسانی در بنی آدم است، پس اگر زن و مرد از این نکته غفلت نموده و با یک رابطه‌ی جنسی بی‌دوام و سست با هم پیوند داشته باشند بدون شک از نظر فطرت حیوانی که عبارت است از توالد و تناسل هم اهمال و کوتاهی کرده‌اند؛ زیرا ایشان در این رابطه توالد و تناسل را قصد نکرده‌اند و رابطه و اتصال‌شان فقط برای لذت و اشباع شهوت است و بس که این وضع از اصل و اساس مخالف فطرت محسوب می‌گردد.

اصحاب جاهلیت جدید خودشان هم این مسئله (آزادی مطلق رابطه جنسی) را ضعیف می‌شمارند و ضمن دلایل خود این دلیل را هم اضافه می‌کنند که: اگر دو نفر از افراد اجتماع قسمتی از وقت خود را به لذت‌بردن و تمتع و خوشگذرانی بگذرانند، چه ضرری از این ناحیه به اجتماع می‌رسد تا بدان علت اجتماع در مورد آنان دخالت نماید؟ دخالت اجتماع وقتی جایز است که از یک طرف اکراه و یا اجباری صورت بگیرد و یا یکی از آن‌ها در مقابل دیگری از فکر و فریب استفاده کند، یا به کاری دست زند که با مصلحت اجتماعی برخورد داشته باشد، ولی اگر هیچ کدام از آن‌ها وجود نداشته باشد و تمام کار منحصر به تمتع و لذت‌جویی یکی از دیگری باشد، پس به کدام دلیل اجتماع در این موضوع دخالت کند؟ و اگر در چنین موضوعاتی اجتماع حق دخالت داشته باشد پس دیگر برای آزادی شخصی چه معنایی باقی می‌ماند؟

این طرز تفکر آزادی شخصی از جمله جهالت‌های قرن هیجده و نوزده است که با اولین پرتو علم و تحقیق محو و نابود می‌شود و با اندکی تأمل و دقت هرکس می‌تواند بفهمد که چنین آزادی که برای افراد انتظار دارند در زندگی اجتماعی ممکن نیست و هرکس که چنین آزادی را آرزو داشته باشد باید به جنگل‌ها و غارها پناه ببرد و در آنجا مانند حیوانات زندگی کند؛ زیرا اجتماع انسانی از روابط و تعلقات زیادی ترکیب یافته که حیات یک فرد را به دیگری با وسایل زیادی پیوند می‌دهد، فرد بر دیگران تأثیر می‌گذارد و از دیگران متأثر می‌شود و با این روابط و ارتباطاتی که بین افراد مختلف وجود دارد، اصلاً امکان ندارد که عملی از اعمال انسان یک عمل شخصی و فردی محض محسوب شود، هیچ عملی شخصی را نمی‌توان تصور کرد که در مجموع آثارش به اجتماع نرسد و هیچ چیزی به فکر ما خطور نمی‌کند و یا هیچ عملی را اعضای ما انجام نمی‌دهند مگر این که در وجود ما تأثیر می‌نماید و انعکاس آن از ما گذشته به دیگران هم تأثیر می‌کند، همچنین همه حرکات جسمی و قلبی ما از ما انتقال یافته و اثر و نتیجه‌اش تا جایی می‌رسد، و اگر بگوییم فردی نیرویش را بکار می‌برد و تأثیرش به دیگران نمی‌رسد و فقط منحصر به خود فرد می‌ماند، اشتباه کرده ایم.

لذا اگر بنا باشد که هرکس در کارش آزاد باشد پس چطور به یک شخص اجازه داده نمی‌شود که عصای خود را بدست گرفته به طرف بازار رفته و در میان مردم آن را به هر طرف بچرخاند و یا ماشین/ موتر خود را بدون احتیاط و تأمل در میان جمعیت حرکت دهد و یا در خانه‌ی خود هر کثافت و آشغالی را جمع نماید، پس وقتی که به این اعمال شخصی اجازه داده نمی‌شود لازم است که هرکس در این نوع اعمال مقیّد به قانون و ضوابط باشد، پس چگونه جایز است که یک شخص نیرو و توان جنسی‌اش را بطور آزاد و مطلق و بدون قید و بند اجتماعی بکار برد و اجازه داشته باشد هرطوری که بخواهد از آن استفاده نماید.

این سخن که می‌گوید: اگر زن و مرد در یک محل خلوت و دور از نظر مردم از همدیگر کام بستانند در زندگی اجتماعی تأثیر نخواهند داشت سخنی است جاهلانه و از ابتکارات جاهلان مغرور و کم‌عقل، حقیقت این است که تأثیر آن فقط در آن اجتماع نمانده بلکه به تمام انسانیت و جهان بشریت سرایت می‌کند و تأثیرات بد آن فقط بر نسل حاضر واقع نمی‌شود، بلکه نسل‌های آینده را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد؛ زیرا روابط اجتماعی و عمرانی عالم انسانیت را با هم پیوند می‌دهد و هیچ فردی از افراد در هیچ حالی از احوال از آن دور و بی‌نیاز نمی‌ماند، اگر در زیر هر پرده‌ای پنهان باشد از زیر همان پرده با حیات اجتماعی رابطه دارد و اگر پشت درهای بسته باشد فرقی ندارد و مثل این است که در شلوغی بازار و یا در مجالس پرجمعیت بوده است، او وقتی که در خلوت به اتلاف قوه‌ی تولید مثل در لذت و تمتع ظاهری و بی‌فایده مشغول است در حقیقت بزرگترین عامل بی‌نظمی و بی‌بندوباری در زندگی اجتماعی شمرده می‌شود و سبب نابودی حقوق بشری و به میراث گذاشتن ضررهای مادی و معنوی است، ولی این شخص با خودخواهی، امتیازطلبی و غروری که دارد همه نظام‌ها و مؤسساتی را که از وی به عنوان عضو یک جامعه استفاده می‌کردند فراموش کرده است و از انجام وظیفه در آن شانه خالی کرده و به آن اعمالی که از وظایف لازم او بوده قیام ننموده است. اجتماع تمام مؤسسات از شهرداری تا دولت، از مدرسه تا ارتش، از کارخانه تا انجمن‌های علمی و تحقیقی را با این امید بنیان‌گذاری می‌کند که هرفردی که از آن استفاده می‌کند مسئولیتش را در قبال پیشرفت و گسترش آن نیز ادا نماید، ولی این خائن حیله‌گر وقتی که نیروی جنسی خود را در راه‌های غیر از تولد و تناسل به مصرف می‌رساند می‌خواهد که این نظام را با این ضربه از پا در آورد و این قرارداد اجتماعی را که او هم در آن شرکت داشت و به او یک انسان اطلاق می‌شد فسخ می‌کند و بجای این که خودش باری را به دوش کشد می‌کوشد که آن را به دیگران واگذار کند لذا او از جمله افراد صالح و مفید نبوده و از زمره‌ی دزدان، راهزنان و خائنین بشمار می‌رود و مسامحه و چشم‌پوشی در حق وی گناه و جنایت است، اگر شما منزلت و مقام فرد را در اجتماع به معنای حقیقی آن بدانید شکی برای شما باقی نمی‌ماند که هر نیرویی که در وجود ماست، تنها برای ما نبوده بلکه برای تمام جهان بشریت است، ما در قبال جهان بشریت مسئولیت داریم، لذا وقتی که خود را ضعیف می‌سازیم و یا یکی از قوای خود را بیهوده مصرف می‌کنیم و یا با انجام کارهای بد به خود ضرر می‌رسانیم این عمل ما عمل کسی نیست که به چیزی ضرر رسانیده که مالک آن بوده و یا در آن حق تصرف داشته است بلکه عمل مذکور از طرف ما خیانتی است بر علیه جهان بشریت و ضرری است بر کل جامعه بشری؛ زیرا وجود ما در این دنیا شهادت می‌دهد که اشخاصی غیر از ما سختی‌ها و زحماتی را متحمل شدند و ما را از تاریکی عدم به روشنایی وجود بیرون آوردند، دولت ما را از تلف شدن و هلاک‌شدن نگهداشت و مسئولین امور بهداشت به حفظ حیات و حفاظت بدن ما توجه کردند، هزاران نفر احتیاجات و لوازم زندگی مما را آماده نمودند و تمام مؤسسات اجتماعی بخاطر تربیت نیروها و ملکات ما دست به دست هم دادند تا این که به این هیئت و وجود فعلی در آمدیم، آیا جزای نیکی نیکی نیست؟ و یا عدالت و انصاف است که قوایی را که بوسیله‌ی آن دیگران به چنین خدمت باارزشی قیام کردند و از آن در ایجاد و بقا و تربیت انسانیت استفاده کردند به ضرر انسان‌ها بکار بریم؟ در حالی که ما باید آن‌ها را در راه مفیدی بکار بریم و به همین دلیل است که خودکشی حرام گردیده است.

در حدیث شریف آمده است که «ناكح اليد ملعون» یعنی کسی که توسط دست منی خود را خارج می‌کند مورد لعنت واقع می‌شود، از این رو عمل قوم لوط از بزرگ‌ترین جنایات محسوب گردیده است، پس زنا یک لذت و تمتع فردی شمرده نشده بلکه ظلم به تمام جامعه بشریت است.