حجاب

فهرست کتاب

۱- مفهوم اساسی زوجیت:

۱- مفهوم اساسی زوجیت:

اولین حقیقتی که اسلام در این باره پرده از روی آن بر می‌دارد این است که می‌فرماید:

﴿وَمِن كُلِّ شَيۡءٍ خَلَقۡنَا زَوۡجَيۡنِ [الذاریات: ۴۹].

«ما از هرچیز جفت آفریدیم».

آیۀ کریمه مذکور به عمومیت قانون زوجیت (Law Of Sex) اشاره کرده و حکمت آفرینش این جهان را بیان می‌دارد و اعلان می‌کند که خداوند این دستگاه هستی را بر اساس قاعده‌ی زوجیت و داشتن جفت و همسر آفریده یعنی تمام آلات، لوازم و ماشین‌های این کارگاه هستی همه و همه جفت آفریده شده و تمام مخلوقات و آفریده‌های عجیبی که در این کارگاه به چشم می‌خورد به همین زوجیت و امتزاج و اختلاط بین اشیاء مربوط می‌شود.

بنابراین، لازم است که تدبر کنیم که زوجیت چیست؟ زوجیت در حقیقت عبارت است از این که یک چیز فاعل و عمل‌کننده و دیگری مفعول و پذیرنده‌ی عمل باشد و در یکی از آن دو قوه‌ی تأثیر و در دیگری قوه‌ی تأثّر به ودیعت نهاده شده است. در یکی عقد و در دیگری انعقاد یعنی قبول اثر عقد وجود دارد، این فعل و انفعال، تأثیر و تأثر، عقد و انعقاد رابطه زوجیت بین دو چیز بوده و همین رابطه اساس ترکیب و بوجود آمدن اشیاء در جهان بشمار می‌رود و نظام هستی بر اساس همین ترکیب در جریان است، پس هر چیز در این دستگاه آفرینش و هستی در طبقه‌ی خود بصورت جفت و دارای همسر آفریده شده و هر یک از زوجین از لحاظ اصل و مبدأ با همدیگر با همین رابطه‌ی زوجیت ارتباط پیدا می‌کنند که در آن یکی از دو طرف فاعل بوده و دیگری منفعل یا پذیرنده‌ی اثر فعل می‌باشد، شک نیست که کیفیت این رابطه نیز با اختلاف طبقات در میان مخلوقات تفاوت دارد، مثلاً نوعی از این زوجیت و ارتباط در بین عناصر و جواهر است و نوع دیگر آن در بین مرکبات غیرنامی (چیزهایی که قابلیت نمو و رشد ندارند) است، نوع سوم آن در اشیای رشدکننده وجود دارد و نوع چهارم آن در بین تمام انواع حیوانات می‌باشد، این انواع زوجیت در نوع، کیفیت و مقاصد فطری با هم تفاوت دارند ولی با آن همه در اصل زوجیت و جوهر آن یکسان و متفق هستند و بخاطر تحقق مقصود اصلی فطرت که حصول ترکیب و پیداشدن نتیجه‌ی مرکب آن است، در هر یک از انواع موجودات در هر طبقه‌ای که باشد لازم است که یکی از زوجین متصف به قوه‌ی فعل بوده و دیگری متصف به قوه‌ی انفعال باشد، وقتی که این مفهوم در آیه ثابت شد، افراد می‌توانند سه اصل اولیه‌ی قانون زوجیت را از آیه استنباط کنند:

اصل اول این است که قانونی که خداوند، جهان را بر آن آفریده و راهی که آن را وسیله‌ی سیر نظام هستی ساخته به هیچوجه امکان ندارد که بد، مکروه و یا نجس باشد، بلکه به اعتبار اصل و جوهر پاک، نظیف و محترم است و سزاوار است که چنین نیز باشد و کسانی که مخالف این نظام هستند آن را چیز بد، ناشایسته و ناهنجار می‌دانند، ولی آفریننده و خالق این نظام نمی‌خواهد که چرخ آن از حرکت باز بماند، بلکه خواست او این است که تمام هستی و آفرینش به وظایف و کارهای خودشان ادامه دهند.

اصل دوم این است که فعل و انفعال هردو برای ادامه‌ی جریان این نظام ضروری و لازم هستند، وجود فاعل و منفعل در این دستگاه هردو از ارزش مساوی و برابر برخوردار هستند، نه فاعل به اعتبار فاعلیتش ارزش و فضیلتی دارد و نه منفعل به لحاظ این که منفعل است نقصان و عیبی دارد، کمال فاعل در این است که در آن قوه‌ی فعل و صفات فاعلی خود را به درجه‌ی کمال برساند تا این که بتواند به وظیفه‌ی خدمت فاعلی خود در زوجیت قیام کند و کمال منفعل در آن است که قوه‌ی انفعال و کیفیت آن را به درجه‌ای از کمال برساند که توسط آن بتواند از جهت قبول و انفعال، زوجیت وظیفه‌ی خود را به نحو احسن انجام دهد، همانطور که اگر شما بخواهید یک قسمت از یک دستگاه کوچک را از جایش بیرون آورید و در جای دیگری از آن استفاده نمایید در نظر مردم شما یک شخص سفیه و نادان شناخته می‌شوید و با این کار نه تنها موفق نمی‌شوید بلکه ماشین را خراب می‌کنید، همین حالت در ماشین این کارگاه بزرگ هستی وجود دارد، زیرا مردم سفیه و نادان بخاطر خواست‌های نفسانی‌شان می‌خواهند که جزء فاعل این دستگاه را به جای جزء منفعل و جزء منفعل را به جای جزء فاعل قرار دهند و بر این حماقت خود اصرار نیز می‌ورزند، در راه تحقق آن می‌کوشند و امیدوارند که در این سعی‌شان موفق و کامیاب گردند، ولی مالک و خالق این کارگاه همانند آن‌ها عمل نمی‌کند، او همیشه جزء فاعل را در محل فاعلیت گذاشته و او را با آن وضع تربیت می‌کند و جزء منفعل را در محل انفعال قرار داده و او را با آن وضع تربیت و آماده می‌سازد.

اصل سوم این که هیچ شکی نیست که فعل بر انفعال نوعی فضیلت و برتری دارد، ولی معنی فضیلت مذکور این نیست که فعل دارای عزت و کرامت بوده و انفعال همیشه ذلیل و خوار می‌باشد، این افضیلت فقط بخاطر قوت تأثیر و غلبه است، علت غلبه فعل بر انفعال به این دلیل است که فعل بر انفعال غالب بوده و نسبت به وی قوی‌تر و دارای قوۀ تأثیر است، و چیزی که اثر آن فعل را قبول می‌کند به علت این است که وی مغلوب ضعیف بوده و آماده‌ی انفعال و قبول و تأثر می‌باشد، و حصول فعل هم وقتی است که منفعل قابلیت تأثر و مغلوبیت را داشته باشد؛ زیرا اگر هر دوی آن‌ها از نظر قدرت برابر و مساوی باشند و یکی بر دیگری غلبه نداشته باشد هیچ یک از دیگری متأثر نمی‌شود و هیچ عملی حاصل نمی‌گردد، بطور مثال اگر لباس، صلابت و سختی سوزن را داشته باشد خیاطی صورت نمی‌گیرد و اگر زمین نرم و ملایم نباشد بیل و تیش در آن تأثیر نمی‌کند. بنابراین، کشت و زراعت در آن صورت نگرفته و عمران و آبادی بوجود نمی‌آید.

خلاصه این که اگر در مقابل هر فاعل، منفعل وجود نداشته باشد و اگر در منفعل قابلیت تأثر از فاعل وجود نداشته باشد در دنیا هیچ کاری نمی‌تواند صورت بگیرد. بنابراین، از مقتضیات طبیعی فاعل این است که باید دارای قدرت، غلبه، شدت و حاکمیت باشد که از آن به مردانگی و قدرت‌مردی تعبیر می‌شود؛ زیرا برای ادای وظیفه‌ی فاعلیت وجود تمام آن اوصاف ضروری و حتمی است و برعکس از مقتضیات طبیعی منفعل این است که باید دارای نرمی، ملایمت و تأثر باشد که از آن به زنانگی تعبیر می‌شود، زیرا فقط این اوصاف است که شخص منفعل را می‌تواند موفق و کامیاب سازد.

کسانی که از این حکمت خبر ندارند دو گروه هستند: یکی از آن دو گروه فضیلت ذاتی فاعل را نشانه‌ی عزت و کرامت می‌داند و منفعل را ذاتاً خوار و ذلیل می‌شمارد. و گروه دیگر این فضیلت و برتری فاعلی را به کلی انکار می‌کند و می‌خواهد که در منفعل صفاتی بوجود آورد که مخصوص فاعل است، ولی آن خالق حکیم که هر دو طرف را آفریده و در ماشین هستی طوری نصب کرده که ضامن مساوات در کرامت، عزت، شرف، توجه و تربیت برای هردو طرف است، با این وجود در آن‌ها صفت غالبیت و مغلوبیت را بر اساس فاعلیت و منفعل بودن که مقتضای فطری‌شان است خلق نموده تا این که هدف اصلی و اساسی زوجیت محقق گردد، نه این که هردوی آن‌ها در شدت و سختی مانند سنگ باشند که در اینصورت هیچگونه امتزاج و ترکیبی بین آن‌ها بوجود نمی‌آید.

این است اصولی که از مفهوم ابتدایی زوجیت استنباط می‌شود و به مجرد این که تصور شد زن و مرد به اعتبار وجود مادی با هم جفت و همسرند لازم می‌شود که این اصول میان آن دو مراعات گردد، در آینده شما خواهید دانست که قانون اجتماعی را که خالق زمین و آسمان وضع کرده در آن این اصول سه‌گانه بطور کامل رعایت شده است.