حدود عورت زنان:
حدود عورت زن نسبت به حدود عورت مرد زیادتر است، لذا زن مکلف است که همۀ اعضای بدنش را غیر از چهره و کف دست، از مردم بپوشاند حتی از پدر، برادر و خویشان دیگری که مرد باشند و از میان آنها تنها شوهر مستثنی است [۶۹]، چنانچه حضرت رسول جفرمود:
«لا يحل لامرأةٍ تؤمن بالله واليوم الآخر أن تخرج يديها إلى ههنا وقبض نصف الذراع». «برای زنیکه به خدای واحد و روز قیامت ایمان داشته باشد، حلال نیست که دستش را زیادتر از اینجا ظاهر سازد، و اشاره به نصف بازو (مچ) کرد» [۷۰].
«الجارية إذا حاضت لم يصلح أن يرى منها إلا وجهها ويدها إلى الـمفصل». «و دختر بعد از اینکه حیض ببیند (بالغ شود) درست نیست که غیر از صورت و دستانش تا مچ، اعضای دیگر او دیده شود» [۷۱].
و از عایشهی صدیقه لروایت است که گفت: من نزد برادرزادهام عبدالله بن طفیل در حالت آراسته ظاهر شدم. حضرت رسول الله جاین وضع را نپسندید، من گفتم: ای رسول خدا! او برادرزادۀ من است، آن حضرت فرمود: «إذا عرفت الـمرأة لم يحل لها أن تظهر إلا وجهها وإلا ما دون هذا وقبض على ذراع نفسه فترك بين قبضته وبين الكف مثل قبضته الأخرى». «وقتی که زن حائض شود اجازه ندارد که غیر از روی و پایینتر از این دیده شود مقصود از پایینتر از این چنین میباشد که پیامبر خدا (از ساعد خود یک قبضه گرفت) و بین کف دست و جایی که گرفت به اندازۀ یک قبضه دیگر مانده بود» [۷۲].
اسماء دختر ابوبکر و خواهر عایشۀ صدیقه ش بود، او یک بار نزد حضرت رسول جبا لباس نازک درآمد که تن او از آن نمایان بود، پس پیامبر جرویش را از وی برگرداند و فرمود: «يا أسماء! إن الـمرأة إذا بلغت المحيض لم يصلح أن يرى منها إلا هذا وهذا وأشار إلى وجهه وكفه». «ای اسماء! وقتی که زن به سن بلوغ برسد اجازه ندارد که تن وی غیر از این و این – اشاره به روی و کف دست کرد – اعضای دیگر او دیده شود» [۷۳].
و حفصه دختر عبدالرحمن سنزد حضرت رسول الله جآمد در حالیکه چادر نازک و براق پوشیده بود، حضرت عایشه برخاست چادر او را برداشت و عوض آن چادر ضخمی بر وی پوشانید [۷۴]. بطوریکه قبلاً هم ذکر کردیم حضرت رسول الله جفرمود:
«لعن الله الكاسيات العاريات». یعنی «خداوند زنان پوشیدۀ برهنه را لعنت کرده است».
و از فاروق اعظم سروایت است که فرمود:
«به زنانتان تکه کتان و قباطی (دو نوع پارچۀ نازک و شفاف) نپوشانید؛ زیرا آن لباسها نازک بوده و بدن را نمیپوشانند» [۷۵].
از تمام این روایات چنین استنباط میشود که همه جای بدن زن عورت است البته به استثنای وجه و کفین، چنان عورتی که حتی باید در بین خانه هم از نزدیکترین اقاربش بپوشاند، و زن اجازه ندارد که عورتش را غیر از شوهرش به افراد دیگر، حتی پدرش یا برادرش یا برادرزادهاش نشان دهد و حتی در نزد محارمش اجازه ندارد چنان لباس نازک و شفافی بپوشد که تن و اندامش هویدا گردد.
البته با این اوصاف باید گفت تمام این احکام مربوط به زنان جوان است که از هنگام رسیدن به بلوغ، ستر عورت وی شروع شده و تا هنگامی که دارای کشش جنسی باشد ادامه مییابد، ولی وقتی که عمر وی از این مرحله پا فراتر بگذارد و سن او زیاد گردد، شک نیست که احکام مذکور در بارۀ او تخفیف مییابد. خداوند میفرماید:
﴿وَٱلۡقَوَٰعِدُ مِنَ ٱلنِّسَآءِ ٱلَّٰتِي لَا يَرۡجُونَ نِكَاحٗا فَلَيۡسَ عَلَيۡهِنَّ جُنَاحٌ أَن يَضَعۡنَ ثِيَابَهُنَّ غَيۡرَ مُتَبَرِّجَٰتِۢ بِزِينَةٖۖ وَأَن يَسۡتَعۡفِفۡنَ خَيۡرٞ لَّهُنَّ﴾[النور: ۶۰].
«و زنان از کارافتادهای که امید به ازدواج ندارند، گناهی بر آنان نیست که لباسهای (رویین) خود را بر زمین بگذارند، بشرط اینکه در برابر مردم خودآرایی نکنند؛ و اگر خود را بپوشانند برای آنان بهتر است».
بطوریکه دیده میشود علت تخفیف، در آیه ذکر گردیده است و مقصود از عدم توقع نکاح این است که زن به سن و سالی برسد که شهوت جنسی در او بمیرد و در وجودش جذابیت باقی نماند، با وجودی که خداوند برایشان لازم گردانیده که با کنار نهادن لباس اظهار زینت نکنند.
ولی در صورتیکه در وجود زن هنوز شهوت جنسی موجود باشد، اجازه ندارد که حجاب از سر خود بردارد؛ زیرا تخفیف در بارۀ زنانی است که سنشان گذشته باشد بطوریکه ایشان اصلاً به لباس توجه نکنند و در حالتی باشند که هرکس به طرف ایشان از روی احترام و اکرام بنگرد و امثال این زنان اگر چادر از سرشان بردارند، باکی نیست.
[۶۹] البته این نظر استاد مودودی /با آنچه در فصول بعدی این کتاب (بعد از صفحه ۲۳۲) با دلایل نقلی و عقلی ذکر کردهاند مخالف است. و از آنچه ایشان در آنجا نوشتهاند: «هرکس که به کلمات آیه توجه کرده و اقوال مفسران هر عصری را تحت بررسی عمیق قرار دهد و عملکرد مردم را در زمان حیات حضرت رسول جاز نظر بگذراند به هیچ وجه نمیتواند انکار کند شریعت به زنان دستور داده است که رویشان را از بیگانه پنهان دارند و این وضع از زمان حیات خود پیامبر شروع شده و تاکنون ادامه دارد و خود قرآن نقاب یا پرده و چادر را از روی حقیقت و معنی پیشنهاد کرده ولی آنرا با این لفظ اصطلاحی ذکر نکرده است و زنان مسلمان موقع بیرونرفتن از خانه پیش روی پیغمبر پرده بر روی میانداختند و در آن زمان پردۀ مذکور بنام نقاب مشهور بود، و مردم آنرا بدان نام میشناختند». و همچنان میگویند: «از این روست که ابتدا اسلام بطور کلی امر میکند که زنان چادرهایشان را از سر بر رویشان بیاندازند، سپس با لفظ «إلا ما ظهر منها» در حالات استثنایی و ضروری اجازه میدهد که زنان رویشان را باز کنند ولی باز به شرطی که مقصود، اظهار زیبایی نبوده باشد و هدفش تنها و تنها رفع حاجت باشد و بس و برای اینکه دروازۀ فتنه از طرف مردان نیز مسدود شود به آنها امر میکند که چشمان (خود) را پایین اندازند؛ زیرا وقتی که زن عفیفه و پاکدامن فقط بر اساس ضرورت رویش را برهنه میسازد مردان هم باید چشمانشان را از نگاهکردن به طرف او برگردانند تا چشمشان در روی آنها نیافتد». [مصحح] [۷۰] ابن جریر طبری. [۷۱] ابوداود. [۷۲] ابن جریر طبری. [۷۳] این حدیث و احادیثی که بهمین معنی روایت شده همهشان ضعیف هستند. البته این حدیث را ابوداود، حدیث شماره: (۴۱۰۴) از وَلِید از سَعِید بنِ بَشِیر از قَتَادَه از خَالِد بن دُرَیک از عَائِشَه لروایت نموده، و ابوداود گفته: این حدیث مرسل است؛ زیرا خالد بن دریک عائشه را ندیده است. این حدیث به دلایل ذیل ضعیف است: سند آن منقطع میباشد چنانکه ابوداود به آن تصریح کرده است. در سند آن سعید بن بشیر ازدی آمده که امام احمد، ابن معین، ابن المدینی، نسائی، حاکم و ابوداود او را ضعیف دانستهاند، و هم چنین عبدالله بن نمیر او را منکر الحدیث دانسته است. در سند این حدیث قتاده آمده و او مدلس بوده و در اینجا عنعنه کرده است. و هرگاه مدلس عنعنه کند حدیثش ضعیف است. [مصحح] [۷۴] موطای امام مالک. [۷۵] المبسوط.