حجاب

فهرست کتاب

حرکت جدید مالتوزیسم:

حرکت جدید مالتوزیسم:

پیش از این که به بحث خود ادامه دهیم معقول خواهد بود تا نظری به افکار اشخاصی که قائل به جلوگیری از ازدیاد جمعیت و زاد و ولد بودند بیافکنیم، وقتی که اقتصاددان انگلیسی مالتوس در اواخر قرن هیجدهم پیشنهاد خود را در رابطه با منع زاد و ولد و جلوگیری از ازدیاد جمعیت عرضه داشت، هرگز پیش‌بینی نمی‌کرد که پیشنهاد او ممکن است بعد از گذشت یک قرن بزرگ‌ترین وسیله‌ی ترویج فحشا و فساد شود؛ زیرا در آن وقت هدف او این بود که مردم بتوانند بخوبی زندگی خود را اداره کنند و برای جلوگیری از افزایش جمعیت زود ازدواج نکنند، ولی وقتی که در اواخر قرن نوزدهم حرکت جدید مالتوزیسم (New Malthusiann Movent) شروع شد، هدف اصلی و عمده‌اش این بود که هرکس می‌تواند شهوت خود را با آزادی و حریت کامل ارضاء نماید و بعد از آن بوسیله‌ی علوم تجربی از نتیجه‌ی طبیعی ارضاء شهوت که بارداری و ولادت است جلوگیری کند، این حرکت نو آخرین مانع و مشکلی را که ممکن بود سدی در این زمینه بحساب آید از میان برداشت و معاشرت جنسی را بطور مطلق آزاد گذاشت؛ زیرا دیگر زنان هیچگونه نگرانی از بارداری و ولادت نداشتند و براحتی می‌توانستند خود را به مرد بیگانه عرضه کنند، در اینجا ما نمی‌خواهیم که از نتایج و آثار حرکت جلوگیری از زاد و ولد صحبت کنیم، بلکه فقط می‌خواهیم بعضی از نمونه‌های افکار و نظریاتی را که مقارن با گسترس نظریه‌ی جلوگیری از زاد و ولد منتشر شده است، ذکر کنیم.

اسلوب و روشی که این ادبیات به عنوان مقدمه‌ی مالتوزیسم نوین دنبال می‌کرد اینطور خلاصه می‌شود که: انسان دارای احتیاجات فطری زیادی است که شدیدترین و مشکل‌ترین آن‌ها احتیاجات سه‌گانه زیر است: ۱- غذا ۲- استراحت ۳- شهوت جنسی. و طبیعت تمام این احتیاجات را در وجود شخص به ودیعت نهاده است و در ارضای آن‌ها لذت خاصی را قرار داده است و هرکس به این لذت‌ها اشتیاق و علاقه دارد. بنابراین، عقل و منطق اقتضا می‌کند که شخص به طریقی این احتیاجات را برطرف سازد، ولی انسان فقط برای رفع دو نیاز اولی بطور آشکار و علنی می‌کوشد و جای تعجب است که برای رفع نیاز سوم باید تغییر جهت دهد؛ زیرا اخلاق و عادات اجتماعی لازم می‌گرداند که ارضای شهوت باید از طریق ازدواج باشد و زن و مردی که با ازدواج با یکدیگر رابطه برقرار می‌کنند را ملزم می‌کند که در مقابل همدیگر وفادار و با عفت باشند، علاوه بر آن وظیفه دارند که از تولید نسل جلوگیری نکنند، یعنی باید به طور حتم زاد و ولد داشته باشند، تمام این امور عبث و بی‌فایده و مخالف عقل و فطرت می‌باشد و از اساس اشتباه است و عواقب بد و ناگواری برای جامعه دارد.

در اینجا نظر شما را به نوشته‌ی دیگری جلب می‌کنیم که بر پایه و اساس مفاهیم فوق بیا شده است، پیپل رهبر و پیشوای حزب دموکرات آلمان بدون شرم و حیا می‌نویسد:

«آیا زن و مرد غیر از حیوان چیز دیگری هستند؟ و آیا در بین حیوانات رابطه‌ی جنسی به ازدواج نیاز دارد؟ آن هم ازدواجی که بطور دائمی و جاودانی باشد؟»

دکتر دریسدال (Drysdale) در این رابطه چنین می‌نویسد:

«محبت مانند دیگر امیال و آرزوها و خواست‌ها قابل تغییر است، پس محدودکردن آن تنها به یک روش مخصوص، خیانت در قوانین فطرت محسوب می‌شود و جوانان ما بر اساس خواست فطریشان خواستار تغییر آن روش مخصوص هستند و این خواست آنان مطابق نظام منطقی و فطری است که انسان می‌خواهد تجارب متنوع و رنگارنگ در زندگی داشته باشد، رابطه‌ی جنسی بدون قید و بند ازدواج، نمونه‌ی اخلاق عالی محسوب می‌شود؛ زیرا به نوامیس فطرت نزدیک‌تر است و از عواطف و احساس و محبت محض سرچشمه می‌گیرد و رابطه‌ای که براساس شور و شوق و علاقه پیدا می‌شود، از نظر اخلاقی دارای ارزش و مرتبه‌والایی است و این امتیاز نباید بواسطه‌ی معاملات تجاری که در حقیقت ازدواج را وسیله‌ی در آمد (Prostitution) می‌سازند، از دست برود».

دقت کنید که چگونه نظرات تغییر می‌کند و موضوع چگونه وارونه می‌شود، آنان قبلاً می‌خواستند که بدی و قباحت زنا را از افکار عمومی محو سازند تا از نظر اخلاقی ازدواج و زنا برابر گردند، ولی در اینجا پا را فراتر گذاشته، ارزش ازدواج را تا اندازه‌ای پائین می‌آورند که آن را عار و ننگ می‌دانند و ارزش زنا را تا اندازه‌ای بالا می‌برند که آن را یک فضیلت اخلاقی می‌شمارند.

دکتر مذکور در جای دیگر می‌نویسد:

«ضرورت شدیدی احساس می‌گردد تا تدابیری اتخاذ گردد که محبت بدون قید و بند ازدواج محترم و قابل ارزش گردد ... و جای بسی خوشحالی است که سهولت و آسانی طلاق کم کم سنت ازدواج را در این زمان از بین می‌برد و ازدواج فقط قرار داد جنسی بین دو شخص محسوب می‌شود و هروقت که بخواهند می‌توانند آن را لغو کنند، و این تنها روش صحیح رابطه‌ی جنسی است».

پاول رابین (Paul Robin) رهبر مشهور مکتب مالتوزیسم در فرانسه می‌گوید:

«این را باید غنیمت شمرد که تلاش‌های ما در مدت نیم قرن چنان با موفقیت روبرو شد که امروز فرزند زنازاده به منزله‌ی فرزند حلال‌زاده شمرده می‌شود و بعد از این هیچ مانعی وجود ندارد که فرزند ما از نوع اول (زنازاده) باشند، تا این که موازنه بین فرزندان زنازاده و حلال‌زاده برقرار گردد».

فیلسوف دیگر انگلیسی به نام «مل» در کتابش به نام «در باره آزادی» (On Liberty) اعتراف می‌کند که باید از ازدواج کسانی که وسایل کافی زندگی را دارا نمی‌باشند جلوگیری کرد، ولی وقتی که در انگلستان بر ضد فحشا (Prostituion) مبارزه شروع گردید، خود این فیلسوف مبارزه مذکور را به شدت مورد انتقاد قرار داده چنین استدلال می‌کرد که این کار سبب محدودیت آزادی شخصی و توهین به کارگران است؛ زیرا فحشا نیز خود کار و شغل محسوب می‌گردد.

می‌بینید که وقتی انسان آزادی فردیش را در راه فحشا مصرف می‌کند، این آزادی را چگونه احترام و تعظیم می‌کنند، ولی وقتی که این آزادی را در راه ازدواج بکار می‌برد، دیگر آزادی او را رعایت نمی‌کنند و محترم نمی‌شمارند، آن‌ها حتی راضی نیستند که این آزادی از نظر قانونی مورد تأیید قرار گیرد. البته فلاسفه آزاداندیشی از این گروه دخالت و تأیید قانونی این آزادی را مورد توجه قرار داده‌اند، اینجاست که نظریات اخلاقی به آخرین درجه‌ی دگرگونی و وارونه شدن می‌رسد و بعد از آن دیگر هیچ امیدی باقی نمی‌ماند؛ زیرا عار و ننگ جایگزین فضیلت و تمام فضائل اخلاقی نیز به عار، رذیلت و پستی تبدیل شده است.