٢. فضیلت علم به اسماء و صفات الهی
بدون تردید شناخت الله و شناخت اسمای حسنا و صفات والای او نهایت مقاصد مردم و برترین و شریفترین علوم به شمار میرود. هدفی که افراد با همّت برای رسیدن به آن در تلاشند و رقابتکنندگان برای کسب آن، با یکدیگر رقابت میکنند و افکار و قلبهای سلیم و مشتاق، متوجّه آن است و زندگی خوب و خوش، با وجود آن برای بنده حاصل میشود، «زیرا حیات انسان وابسته به زندهبودن قلب و روحش است و فقط با شناخت خالق و محبّت و عبادت ذات یگانۀ او و بازگشت و توبه به درگاه پروردگار و آرامش با یاد الهی و انس با تقرّب به او تعالی، قلبش زنده و سرخوش میگردد. و کسی که این نوع حیات را از دست بدهد، همۀ خوبیها را از دست خواهد داد هر چند تمام دنیا را به دست آورد، چرا که هر چیزی عوضی دارد، ولی کسی که شناخت و رضایت الله را از دست بدهد، هرگز چیز دیگری نمیتواند این نوع نقصش را جبران کند.»[١٥]
شگفتا از احوال بیشتر مردم که «چگونه زمان تمام میشود و عمر به پایان میرسد، ولی دل بویی از این نوع شناخت نمیبرد، و همان گونه که به دنیا آمده است، از آن میرود و بهترین و شیرینترین نعمت دنیا را نمیچشد، بلکه در دنیا همچون چهارپایان زندگی میکند و به مانند بینوایان و دست خالی از آنجا میرود. بنابراین زندگیاش ناتوانی، و مرگش اندوه و معادش حسرت و افسوس است.»[١٦] در نتیجه، از دنیا میرود در حالی که از شیرینترین نعمتش محروم میماند و دنیا را ترک میکند در حالی که بهترین پناهگاهش را از دست میدهد؛ زیرا لذّت کامل و خوشحالی و سرور و زندگی خوش و نعمتها در شناخت الله و توحید و انس و اشتیاق به لقای او تعالی وجود دارد. بدترین زندگی، زندگی دل پریشان و پراکندهای است که هدفی صحیح و راهی روشن ندارد که به دنبال آن باشد، بلکه راههای فراوانی در جلوی او قرار دارد و در هر راهی، لغزش و خطایی است. چنین انسانی بر روی زمین حیران و سرگردان است و راه راست را نمییابد و هر اندازه هم که در این راهها بگردد، نمیتواند دلش را آرام کند و اطمینان به دست آورد و تنها زمانی چشمانش خنک میشود که با شناخت و یاد پروردگار و سرور و آفریدگارش آرام گیرد؛ ذاتی که تنها ولی و کارساز اوست و انسان همواره به او نیاز دارد، چنانکه شاعر میسراید:
نَقِّلْ فُؤادَكَ حَيثُ شِئتَ مِن الهَوى
ماالحُبُّ إلاّ للحَبيبِ الأوَّلِ
كَمْ مَنزِلٍ في الأرضِ يألفُهُ الفَتـى
وحَنينُهُ أبداً لأوَّلِ مَنـزِلِ
با دلت به دنبال هر آرزویی که خواستی برو، که محبّت و عشق واقعی فقط برای اولین محبوب است.
چه بسا منزلهایی بر روی زمین است که جوان با آنها انس و الفت میگیرد، ولی علاقه و اشتیاق او همواره برای اولین منزل است.
بنابراین هر کس که دوست دارد همّت و هدفش یکی باشد؛ یعنی شناخت الله، و دوست دارد که راهش یکی باشد؛ یعنی کسب رضایت الهی، قطعاً به آرزویش خواهد رسید و تمامی خوشبختیها را به دست خواهد آورد، امّا بیشتر مردم از این هدف دورند، چنانکه یکی از پیشینیان میگوید: «بینوایان دنیا از آن رفتند در حالی که شیرینترین نعمتش را نچشیدند. پرسیده شد که: شیرینترین نعمتش چیست؟ پاسخ داده شد که: شناخت الله و محبّت و انس با تقرّب به او و اشتیاق به لقای الله تعالی.»[١٧]
پس این معرفت و محبّت و انس همان راه ایمن برای راهیافتگان و راه مفید برای افراد کوشا و با همّت است. «بنابراین رفتن به سوی الله از طریق اسماء و صفات الهی، بسیار شگفتانگیز بوده و به دستآوردن آن نیز بسیار عجیب است؛ صاحب آن در حالی که بر بستر خود خوابیده است و هیچ درد و رنجی را تحمّل نمیکند و از وطن و خانهاش دور نمیشود، سعادت را به دست میآورد.»[١٨] در نتیجه، همواره در راه کسب این خوبیها و درجات، پیشرفت میکند و به پیش میرود تا به بالاترین درجات و مقامها میرسد.
این شناخت حاصل میشود با «یادآوری معانی اسماء الله و تحصیل آنها در قلوب تا اینکه از آثار و نتایجشان متأثّر شوند و از مهمترین و بهترین معارف پُر گردند؛ مثلا اسامی عظمت و کبریا و مجد و جلال و هیبت، شکوه و عظمت الله را در دل جای میدهد، و اسامی جمال و بِرّ و احسان و رحمت و بخشش، دل را سرشار از محبّت الله و شوق لقای او و حمد و شکر الهی میکند، و اسمهای عزّت و حکمت و علم و قدرت، دل را سرشار از فروتنی و تواضع در برابر الله تعالی میگرداند، و اسامی علم و آگاهی و مراقبت و مشاهده باعث میشود که دل در تمامی حرکات و سکناتش، الله ﻷ را مراقب بداند، و ذهنها را از افکار باطل و ارادههای فاسد حفاظت کند، و نامهای بینیازی و لطف الهی دل را سرشار از نیازمندی و توجّه به الله متعال در هر حالتی میکند.
این معارفی که برای قلوب، بر اثر شناخت اسماء و صفات الهی و عبادت الله تعالی حاصل میشود، برتر و فراتر و کاملتر از هر نوع نعمت دنیوی، و بهترین هدیۀ الله برای بنده، و روح و اصل توحید است، و هر کس که این دروازه برایش باز شود، دروازۀ توحید خالص و ایمان کامل برایش باز میگردد.»[١٩]
شایسته است که بدانیم شناخت الله تعالی بر دو نوع است:
١. شناخت اقرار، که تمامی مردم؛ نیکوکار و بدکار و فرمانبردار و گنهکار در این زمینه با یکدیگر مشترکند.
٢. شناختی که باعث حیا و محبّت و وابستگی دل به الله تعالی و شوق به لقای او و ترس و رجوع و انس و تقرّب به او تعالی میشود.[٢٠]
این نوع شناخت، اصل هر نوع خیر و منبع هر نوع فضیلتی است و از این رو، شیوۀ قرآن در دعوت به حق و هدایت و بر حذر داشتن از مواضع هلاکت و نابودی، استوار بر فتح دروازههای این نوع شاخت است. الله ـ در قرآن کریم، از صفات کمال و علوّ خود بر عرش و سخنگفتن و سخنشنیدن و شمول علم و نفوذ ارادهاش نام میبرد که بندگان را به سوی لزوم اخلاص و تحقیق توحید و بیزاری از گرفتن شریکان و خدایان فرا میخواند.
همچنین از برخی اوصاف کمال و جلالش نام میبرد که باعث میشود دلهای بندگان متوجّه دعوتش شوند و برای اطاعت از او شتاب گیرند و به قصد تقرّب و لزوم ذکر و شکر و عبادت صحیح او تعالی با یکدیگر رقابت کنند. علاوه بر این، الله أ به هنگام ترغیب و تهدید بندگان، از برخی صفاتش نام میبرد تا به دلها بفهماند که چه کسی تقوا و امید و میل به الله دارد.
همچنین هنگام بیان احکام و دستورات و ممنوعات خویش، از برخی صفاتش یاد میکند تا بندگان اوامر الهی را مهم بدانند و به شریعتش عمل کنند. خیلی کم پیدا میشود که در آیهای از قرآن، حکمی از احکام مکلّفان بیان شود و در آخر آن، یک یا دو صفت از صفات الله تعالی بیان نشود. گاهی اوقات در ابتدا و وسط و آخر آیه، صفتی ذکر میشود؛ مانند آیۀ زیر:
﴿قَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّتِي تُجَٰدِلُكَ فِي زَوۡجِهَا وَتَشۡتَكِيٓ إِلَى ٱللَّهِ وَٱللَّهُ يَسۡمَعُ تَحَاوُرَكُمَآۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِيعُۢ بَصِيرٌ﴾[المجادلة: ١]
«به راستی الله سخن زنی را که دربارۀ شوهرش با تو مجادله میکرد، و به الله شکایت میبرد شنید، و الله گفتگوی شما را میشنید، بدون تردید الله شنوای بیناست.»
در زمان پاسخ به سؤالاتی که بندگان دربارۀ او از پیامبرش پرسیدهاند نیز از صفاتش نام میبرد، و تمامی احکام الهی متّکی بر بیان اسماء و صفات او تعالی است، حتّی نماز فقط با ذکر اسماء و صفات الهی منعقد میشود و بیان این نوع اسماء و صفات، روح و رازش است و از ابتدا تا انتهای آن وجود دارد و فلسفۀ اجرای نماز، همان یاد اسماء و صفات الهی است.[٢١] سایر عبادات و طاعات و انواع تقرّب نیز این گونه است و در نتیجه، شناخت اسماء و صفات الله متعال اساس سعادت و مقدّمۀ هر خیری است، و توفیق فقط به دست الله تعالی است.
[١٥]- الجواب الکافي، ابن قیّم، صص ١٣٢- ١٣٣.
[١٦]- طریق الهجرتین، ابن قیّم، ص ٣٨٥.
[١٧]- الجواب الکافي، ابن قیّم، ص ١٢٣.
[١٨]- طریق الهجرتین، صص ٣٩٣- ٣٩٤.
[١٩]- القول السّدید، ابن سعدی در ضمن مجموعۀ کامل تألیفات او، ج ٣، صص ٤٥- ٤٦.
[٢٠]- نک: الفوائد، ابن قیّم، ص ١٩٠.
[٢١]- نک: الصّواعق المرسلة، ابن قیّم، ج ٣، صص ٩١٠- ٩١١.