٥١. مجید
این اسم بزرگ در دو آیه بیان شده است:
﴿رَحۡمَتُ ٱللَّهِ وَبَرَكَٰتُهُۥ عَلَيۡكُمۡ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِۚ إِنَّهُۥ حَمِيدٞ مَّجِيدٞ﴾[هود: ٧٣]
«رحمت الله و برکاتش بر شما اهل بیت باد، همانا او ستودۀ بزرگوار است.»
﴿وَهُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلۡوَدُودُ١٤ ذُو ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡمَجِيدُ﴾[البروج: ١٤-١٥]
«و او آمرزندۀ دوستدار است.صاحب عرش، مجید است.»
با مرفوعخواندن ﴿ٱلۡمَجِيدُ﴾، زیرا اگر مرفوع خوانده شود، صفت الله، و در صورتی که مجرور قرائت گردد، صفت عرش است.
این نام الهی بیانگر یک معنا نیست، بلکه بر معانی متعدّدی دلالت میکند.
مجید: یعنی ذاتی که صفاتش گسترده و بزرگ است و صاحب خصایل نیک بسیاری است. بنابراین «مجید» بیانگر عظمت، فراوانی و شمول اوصاف الله، عظمت پادشاهی و قدرت و یگانگی الله در دارابودن کمال، جلال و جمال مطلق است؛ ذاتی که بندگان نمیتوانند به صفتی از صفاتش احاطه داشته باشند، از هر چیزی بزرگتر و برتر است، در دلهای دوستان و برگزیدگانش صاحب تعظیم و شکوه است، به گونهای که دلهایشان سرشار از تعظیم و شکوه الله و فروتنی و خضوع در برابر کبریایی اوست، هیچ نوع مجد، عظمت، جلال، جمال و کبریایی غیر از مجد، عظمت، جلال، جمال و کبریایی او وجود ندارد. تمامی اسماء و صفات، افعال و اقوال الهی بزرگ و با عظمتند و خودش در ذات و صفاتش بزرگوار و بلندمرتبه است.
الله ﻷ در آیات متعدّدی از قرآن، خودش را ستوده، و بلکه قرآن کریم کتاب تمجید و تعظیم الهی است، به گونهای که در تمامی آیات، نکته یا سخنی از اسماء و صفات والا و افعال حکیمانۀ الله بیان شده و مهمترین آیۀ قرآن، مشتمل بر این موارد است؛ یعنی در آیة الکرسی، ٥ تا از نامهای الله و بیش از ٢٠ صفت آمده است. سورۀ اخلاص که [پاداش قرائت آن] معادل یک سوم قرآن است، اسماء و صفات الهی را به طور خلاصه بیان کرده و نیمی از سورۀ فاتحه که مهمترین سورۀ قرآن به شمار میرود، ثنا و تمجید الله متعال است.
مسلم / در صحیح خود،[١٨٩] از ابوهریره س روایت میکند که از پیامبر ج چنین شنیدم: «الله متعال میفرماید که نماز را میان خود و بندهام تقسیم کردم و برای بندهام هر چه بخواهد، است. هر گاه بنده بگوید: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾، الله متعال میفرماید: «حَمِدَنِي عَبْدِي»؛ «بندهام حمد مرا به جای آورد.» و چون بنده بگوید: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ﴾، پروردگار عالم میفرماید: «أَثْنَى عَلَيَّ عَبْدِي»؛ «بندهام مرا ثنا گفت.» و هنگامی که بگوید: ﴿مَٰلِكِ يَوۡمِ ٱلدِّينِ﴾، الله ﻷ میفرماید: «مَجَّدَنِي عَبْدِي»؛ «بندهام مرا تمجید کرد.» و ... .
تمامی ارکان و اعمال نماز، ثنا، تعظیم و تمجید پروردگار ستوده و بزرگ و منزّهی است که تمامی حمد و ستایشها از آنِ اوست. رسول الله ج زمانی که سرشان را از رکوع بلند میکردند، چنین میفرمودند: «رَبَّنَا لَكَ الْحَمْدُ، مِلْءَ السَّمَاوَاتِ، وَمِلْءَ الْأَرْضِ، وَمِلْءَ مَا بَيْنَهُمَا، وَمِلْءَ مَا شِئْتَ مِنْ شَيْءٍ بَعْدُ، أَهْلَ الثَّنَاءِ وَالْمَجْدِ، أحقُّ مَا قالَ العَبدُ، و کُلُّنَا لَكَ عَبدٌ، اللّهُمَّ لَا مَانِعَ لِمَا أَعْطَيْتَ وَلَا مُعْطِيَ لِمَا مَنَعْتَ وَلَا يَنْفَعُ ذَا الْجَدِّ مِنْكَ الْجَدُّ»[١٩٠]؛ «ای پروردگار ما! ستایش مخصوص توست، به اندازۀ پُری آسمانها، پُری زمین، پُری میان آسمان و زمین و پُری هر آنچه بخواهی، [تو] شایستۀ ثنا و مجدی، شایستهترین چیزی که بنده بگوید. همۀ ما بندۀ تو هستیم، پروردگارا! آنچه تـو بـدهى، هیچ چیز مانع آن نمىگردد، و آنچه تو منع كنى، هیچ چیز نمىتواند آن را بدهد. توانگر را ثروتش از عذاب تو نجات نمىدهد.»
ایشان در رکوع و سجده نیز تعظیم و تمجید الهی را به جای میآوردند، زمانی که برای تشهّد مینشستند، الله را حمد و ثنا میگفتند و حمد و تعظیم الهی را با این سخن به پایان میبردند: «إنَّكَ حمِيدٌ مجِيدٌ»؛ «همانا تو ستوده و بزرگی.» بنابراین ابتدا و پایان نماز حمد و تمجید است و بلکه تمامی ارکانش بر اساس حمد و تمجید الله متعال بنا شده است.
ابن قیّم / میگوید: «آمدن نام "مجید" در کنار "حمید" چقدر خوب و زیباست! چنانکه فرشتگان به همسر ابراهیم ÷ گفتند:
﴿قَالُوٓاْ أَتَعۡجَبِينَ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِۖ رَحۡمَتُ ٱللَّهِ وَبَرَكَٰتُهُۥ عَلَيۡكُمۡ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِۚ إِنَّهُۥ حَمِيدٞ مَّجِيدٞ﴾[هود: ٧٣]
«(فرشتگان) گفتند: آیا از فرمان الله تعجب میکنی؟! رحمت الله و برکاتش بر شما اهل بیت باد، همانا او ستودۀ بزرگوار است.»
در آخر نماز، مشروع شده است با بیان اینکه الله متعال حمید و مجید است، او را حمد و ثنا گوییم و پس از برخاستن از رکوع، بگوییم: «رَبَّنَا ولَكَ الْحَمْدُ، أَهْلَ الثَّنَاءِ وَالْمَجْدِ»؛ «ای پروردگار ما! ستایش مخصوص توست، [تو] شایستۀ ثنا و مجدی». پس حمد و تمجید به طور کل، مخصوص پروردگار ستوده و بزرگ است. حمید: یعنی محبوبی که مستحقّ تمامی صفات کمال است. و مجید: یعنی پروردگار بزرگ، بسیار بخشنده، توانا، بینیاز و صاحب عزّت و شکوه.»[١٩١]
در ختم تشهّد با نام «مجید» نکتۀ ظریفی وجود دارد که ابن قیّم / به آن اشاره کرده و میگوید: «بیندیش که چگونه این نام با درخواست درود بر پیامبر ج آمده است، چنانچه خود ایشان به ما آموختند که این مورد را از الله متعال بخواهیم، زیرا در اینجا درخواست لطف و احسان بیشتر و مداوم میشود و این خواسته را با اسمی که مقتضی آن است، بیان فرمود.»[١٩٢]
و نیز مجد دلالت بر فراوانی اوصاف کمال و افعال بِرّ و خیر و تعدّد عطا و بخشش میکند.
و بهترین احوال بنده و برترین مقام او زمانی است که حمد و تمجید الهی را به جای میآورد، که بزرگترین و بهترین حالت، تلاوت کلام شریف اوست، به گونهای که الله أ در دو آیه، قرآن را با این صفت بیان فرموده است:
﴿بَلۡ هُوَ قُرۡءَانٞ مَّجِيدٞ٢١ فِي لَوۡحٖ مَّحۡفُوظِۢ﴾[البروج: ٢١-٢٢]
«بلکه این قرآن مجید است،که در لوح محفوظ (نگاشته شده) است.»
﴿قٓۚ وَٱلۡقُرۡءَانِ ٱلۡمَجِيدِ﴾[ق: ١]
«قاف، سوگند به قرآن مجید.»
پس قرآن، مجید است؛ یعنی ارزش و مقام و منزلتش بسیار بزرگ است، هرگز باطل به آن راه ندارد و وحیی از جانب پروردگار حکیم و ستوده است.
علاوه بر این، تحمید، تکبیر، تسبیح و تهلیل خوب باعث تمجید الله متعال میشود، که هر کس این عمل را همواره انجام دهد، به سعادتی خواهد رسید که پس از آن هیچ شقاوتی نیست و خیر دنیا و آخرت را به دست خواهد آورد.
بخاری / در صحیح خود،[١٩٣] از ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمودند: «إِنَّ لِلَّهِ تَعالى ملائِكَةً يَطُوفُونَ في الطُّرُق يَلْتَمِسُونَ أَهْلَ الذِّكْر، فإِذا وَجَدُوا قَوْماً يذكُرُونَ اللَّهَ، تَـنَادَوْا: هَلُمُّوا إِلى حاجتِكُم، فَيَحُفُّونَهُم بِأَجْنِحَتِهم إِلى السَّمَاء الدُّنْيَا، فَيَسأَلهُم رَبُّهُم وَهُوَ أَعْلَم: ما يَقولُ عِبَادِي؟ قال: يَقُولُون: يُسبِّحُونَكَ وَيُكَبِّرونَك ، ويحْمَدُونَك ، ويُمَجِّدُونَك ، فيقول: هل رَأَوْني؟ فيقولون: لا واللَّهِ ما رأَوْكَ، فَيَقُول: كَيْفَ لو رَأَوْني؟ قال: يقُولُون لو رَأَوْكَ كانُوا أَشَدَّ لكَ عِبادَة، وأَشَدَّ لكَ تمْجِيدا، وأَكثرَ لكَ تَسْبِيحا. فَيَقُول: فماذا يَسأَلُون؟ قال: يَقُولُون: يَسأَلُونَكَ الجنَّةَ. قال: يقول: وَهل رَأَوْهَا؟ قال: يَقُولُون: لا وَاللَّه ياربِّ مَا رأَوْهَا. قَال: يَقُول: فَكَيْفَ لو رَأَوْهَا؟ قال: يَقُولُون: لو أَنَّهُم رأَوْها كَانُوا أَشَدَّ علَيْهَا حِرْصا، وَأَشَدَّ لهَا طَلَبا، وَأَعْظَم فِيها رَغْبة. قَال: فَمِمَّ يَتَعَوَّذُون؟ قَال: يَقولُون يَتعَوَّذُونَ مِنَ النَّار، قال: فَيقُول: وهَل رَأَوْهَا؟ قالَ: يقولونَ: لا واللَّهِ ما رأَوْهَا. فَيقُول: كَيْف لو رَأوْها؟ قال: يقُولُون: لو رَأَوْهَا كانوا أَشَدَّ منها فِرارا، وأَشَدَّ لها مَخَافَة. قَال: فيقُول: فَأُشْهدُكم أَنِّي قَد غَفَرْتُ لهم، قَال: يقُولُ مَلَكٌ مِنَ الملائِكَة: فِيهم فُلانٌ لَيْس مِنهم، إِنَّمَا جاءَ لِحاجَةٍ، قال: هُمُ الجُلَسَاءُ لا يَشْقَى بِهم جلِيسُهُم»؛ «الله أ فرشتگانی دارد که در راهها به دنبال اهل ذکر میگردند، هر گاه گروهی را بيابند که به ذکر الله مشغول هستند، همديگر را صدا میکنند که به سوی نیازتان بشتابيد. آنان را با بالهای خود تا آسمان دنيا احاطه میکنند. سپس پروردگارشان از آنان، در حالی که داناتر است، سؤال میکند: بندگانم چه میگويند؟ فرمود: فرشتگان میگويند: تسبيح، تکبير و حمد تو را گويند و تو را به بزرگی ياد میکنند. الله میفرمايد: آيا مرا ديدهاند؟ میگويند: نه، والله تو را نديدهاند. میفرمايد: چگونه است، اگر مرا ببينند؟ فرشتگان میگويند: اگر تو را ديده بودند، بيشتر برايت عبادت میکردند و بیشتر تو را به بزرگی ياد مینمودند و زيادتر تسبيح تو را میگفتند. سپس میفرمايد: چه میخواهند؟ فرمود: فرشتگان میگويند: بهشت را از تو میخواهند. فرمود: الله تعالی میفرمايد: آيا آن را ديدهاند؟ فرمود: میگويند: نه، والله، يا رب آن را نديدهاند. فرمود: میفرمايد: چگونه است اگر آن را ببينند؟ فرمود: میگويند: اگر آن را ديده بودند، بيشتر بدان حرص میورزيدند و سختتر در پی به دستآوردن آن تلاش میکردند و بيشتر بدان مشتاق میشدند. الله میفرماید: از چه پناه میجستند؟ فرمود: فرشتگان میگويند: از دوزخ پناه میجويند. فرمود: میفرمايد: آيا آن را ديدهاند؟ فرمود: میگويند: نه، والله آن را نديدهاند. فرمود: میفرمايد: چگونه است اگر آن را ببينند؟ فرمود: میگويند: اگر آن را ببينند از آن بيشتر میترسند و فرار میکنند. فرمود: سپس میفرمايد: پس من شما را گواه میگيرم که برایشان آمرزيدم. فرمود: فرشتهای از فرشتگان میگويد: در میانشان فلانی است که از آنان نيست و برای ضرورتی آمده بود. الله متعال میفرماید: آنان گروهی هستند که همنشينشان بهوسیلۀ آنان شقاوتمند نمیشود.»
همنشین آنان بدبخت نمیشود، پس شرایط و عاقبت خودشان چگونه خواهد بود؟ از الله متعال، فضل و احسان او را خواستاریم.
[١٨٩]- شمارۀ حدیث: ٣٩٥.
[١٩٠]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ٤٧٧، به روایت ابو سعید خدری س.
[١٩١]- التّبیان في أقسام القرآن، ص ١٢٥.
[١٩٢]- بدائع الفوائد، ج ١، ص ١٤٤.
[١٩٣]- شمارۀ حدیث: ٦٠٤٥.