٣٩. شهید و رقیب
نام مبارک «شهید» در آیات متعدّدی بیان شده است؛ مانند:
﴿وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ﴾[البروج: ٩]
«و الله بر هر چیزی گواه است.»
﴿وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِيدٗا﴾[النّساء: ٧٩]
«و گواهی الله (در این باره) کافی است.»
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِينَ هَادُواْ وَٱلصَّٰبِِٔينَ وَٱلنَّصَٰرَىٰ وَٱلۡمَجُوسَ وَٱلَّذِينَ أَشۡرَكُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ يَفۡصِلُ بَيۡنَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ﴾[الحج: ١٧]
«یقیناً کسانی که ایمان آوردند و افرادی که یهودی شدند و صابئان (بیدینان) و نصاری و مجوس و کسانی که (به الله) شرک آوردند، همانا الله در میانشان روز قیامت داوری میکند. بیگمان الله بر هر چیزی گواه است.»
ولی «رقیب» در سه آیه آمده است، که در یکی از آنها، همراه «شهید» آورده شده است:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلَيۡكُمۡ رَقِيبٗا﴾[النّساء: ١]
«همانا الله همواره بر شما مراقب (و نگهبان) است.»
﴿وَكَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ رَّقِيبٗا﴾[الأحزاب: ٥٢]
«و الله همواره بر هر چیزی نگهبان است.»
﴿وَكُنتُ عَلَيۡهِمۡ شَهِيدٗا مَّا دُمۡتُ فِيهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّيۡتَنِي كُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِيبَ عَلَيۡهِمۡۚ وَأَنتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ﴾[المائدة: ١١٧]
«و تا زمانی که در میان آنان بودم مراقب و گواهشان بودم و هنگامی که مرا برگرفتی، تو خودت مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی.»
شهید: یعنی ذاتی که از همۀ امور آگاه است و چیزی بر او پنهان نمیماند، تمامی صداهای آشکار و پنهان را میشنود، همۀ موجودات ریز و درشت و کوچک و بزرگ را میبیند، علم او به تمامی امور احاطه دارد و به نفع یا علیه بندگان، بر اساس آنچه انجام دادهاند، گواهی میدهد.
رقیب: ذاتی است که از آنچه در سینهها وجود دارد، مطّلع است، میداند که هر موجودی چه عملی انجام میدهد، و مراقب است، پروردگاری که مخلوقات را حفاظت میکند و آنها را به بهترین و کاملترین شکل و تدبیر، به حرکت و تکاپو وا میدارد. آفریدگاری که با چشم خود دیدنیها را میبیند و مراقب است و هیچ چیزی از او پنهان نمیماند، همۀ شندیدنیها را تحت نظر دارد و با علم خود که بر تمامی امور و موجودات احاطه دارد، مراقب است.
اگر کسی به مفهوم این دو اسم دقّت کند، نوعی ترادف میان آنها مییابد و به همین سبب، شیخ عبدالرّحمان بن سعدی / میگوید: «رقیب و شهید مترادفند و هر دو اسم دلالت میکنند که الله متعال تمامی شندیدنیها را میشنود، همۀ دیدنیها را میبیند، از همۀ موجودات و امورِ آشکار و پنهان باخبر است، مراقب آنچه به فکرها خطور میکند و آنچه چشمها میبینند، است و به طریق اولی، اعمال و حرکات سایر اعضا را تحت نظر دارد، چنانکه میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلَيۡكُمۡ رَقِيبٗا﴾[النّساء: ١]
«همانا الله همواره بر شما مراقب (و نگهبان) است.»
﴿وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ﴾[البروج: ٩]
«و الله بر هر چیزی گواه است.»
بر این اساس، الله از باطن هر مخلوقی باخبر است و شناخت این موضوع باعث میشود که انسان فکر و ذهن و نیز ظاهرش را از هر آنچه باعث خشم و غضب الهی میشود، پاک کند و به درجۀ احسان برسد؛ یعنی اینکه الله را به گونهای عبادت کند که گویی او تعالی را میبیند و اگر وی الله را نمیبیند، قطعاً الله متعال او را میبیند.»[١٦٣]
در قرآن کریم چنین میخوانیم:
﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ فَٱحۡذَرُوهُۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٞ﴾[البقرة: ٢٣٥]
«و بدانید که الله آنچه را که در دلهای شماست میداند، پس از (مخالفت با) او بترسید و بدانید که الله آمرزندۀ بردبار است.»
﴿وَكَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ رَّقِيبٗا﴾[الأحزاب: ٥٢]
«و الله همیشه بر هر چیزی نگهبان است.»
﴿وَهُوَ مَعَكُمۡ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٞ﴾[الحديد: ٤]
«و هر کجا باشید او با شماست و الله به آنچه میکنید بیناست.»
﴿أَلَمۡ يَعۡلَم بِأَنَّ ٱللَّهَ يَرَىٰ﴾[العلق: ١٤]
«آیا نمیداند که مسلماً الله (همۀ اعمالش را) میبیند؟!»
﴿وَٱصۡبِرۡ لِحُكۡمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعۡيُنِنَاۖ﴾[الطّور: ٤٨]
«(ای پیامبر!) برای حکم پروردگارت شکیبا باش، زیرا تو زیر نظر (و در حفاظت) ما هستی.»
﴿يَعۡلَمُ خَآئِنَةَ ٱلۡأَعۡيُنِ وَمَا تُخۡفِي ٱلصُّدُورُ﴾[غافر: ١٩]
«(الله) خیانت چشمها و آنچه را که سینهها پنهان میکنند، میداند.»
آیات فراوانی در این زمینه وجود دارد.
در حدیث صحیحی آمده است که جبرئیل ÷ از پیامبر ج دربارۀ احسان پرسید و ایشان فرمودند: «أَنْ تَعْبُدَ اللَّه كَأَنَّكَ تَراه، فإِنْ لَمْ تَكُنْ تَراهُ فإِنَّهُ يَراكَ»[١٦٤]؛ «اینکه الله را به گونهای عبادت کنی که گویی او را میبینی و اگر تو او را نمیبینی، قطعاً الله متعال تو را میبیند.»
تفکرّ و دقّت در این متون و امثال آن، باعث میشود که بنده الله ﻷ را در تمامی اعمال و حالاتش مراقب بداند، زیرا مراقبت یکی از نتایج علم و آگاهی بنده به این موارد است که الله همواره او را تحت نظر دارد، میبیند، سخنانش را میشنود و در هر زمان و لحظهای از اعمالش مطّلع میگردد.
مراقبدانستن الله أ منزلت و مقامی والا برای کسانی است که هدفشان رسیدن به الله و نعمتهای آخرت است و حقیقت آن دوام و بقای علم و یقین بنده به اینکه الله همواره ظاهر و باطنش را میبیند، است، که اگر این علم و یقین مداوم باشد، مراقبت شکل میگیرد؛ یعنی مراقبدانستن الله در زمان انجام کار که باعث شود بنده کارش را به بهترین شکل انجام دهد و نیز مراقبدانستن او تعالی به هنگام پرهیز از ممنوعات تا سبب گردد که بنده از نزدیکی و دچارشدن به گناهان و محرّمات بر حذر باشد، چنانکه شاعر میسراید:
إِذا ما خَلَوتَ الدَهرَ يَوماً فَلا تَقُل
خَلَوتُ وَلَكِن قُل عَلَيَّ رَقيبُ
وَلا تَحسَبَنَّ اللَهَ يُغفِلُ ما مَضـى
وَلا أَنَّ ما يَخفى عَلَيهِ يَغيـبُ
یعنی اگر روزی خودت را تنها دیدی، نگو که تنهایم، بلکه بگو پروردگاری مراقب من است. و گمان نکن که الله از آنچه گذشته، غافل است یا اینکه آنچه پنهان باشد، از نظر او مخفی میماند.
این نوع مراقبت نیاز دارد که بنده حضور دل داشته باشد، از غفلت بپرهیزد و همواره ذکر الهی را به جای آورد، که این امور باعث آرامش و خوشی دل، گشایش سینه و خنکی چشمان به سبب تقرّب به پروردگار میشود؛ همان نعمت زودهنگامی که بنده پیش از آخرت، در دنیا به آن دست مییابد.
ابن قیّم / میگوید: «هیچ یک از نعمتهای دنیوی شبیه نعمت آرامش و خوشی دل و خنکی چشمان بر اثر تقرّب به الله متعال نیست و هرگز مثل و مانندی ندارد و بلکه حالتی از احوال بهشتیان است، تا جایی که یکی از عارفان میگوید: "گاهی اوقات حالاتی به من دست میدهد که میگویم: اگر بهشتیان چنین حالتی داشته باشند، قطعاً در زندگی و حیاتی خوش خواهند بود." بدون تردید چنین آرامش و سروری نتیجۀ استمرار حرکت به سوی الله و نهایت تلاش برای کسب رضایت اوست و کسی که چنین آرامش و سروری را احساس نکند و بویی از آن نبرد، باید که در ایمان و اعمالش شک کند، زیرا ایمان شرینی خاصّی دارد که هر کس آن را نچشد، باید که برگردد و به دنبال نوری باشد که با آن شیرینی ایمان را درک نماید. رسول الله ج دربارۀ چشیدن طعم ایمان و درک شیرینی آن میفرمایند: «ذَاقَ طَعْمَ الإِيمَانِ، مَنْ رَضِيَ بِالله رَبًّا، وَبِالإِسْلامَ دِيناً، وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولاً»[١٦٥]؛ «مزّۀ ایمان را کسی میچشد که الله را به عنوان پروردگار، اسلام را به عنوان دین و محمّد ج را به عنوان رسول [خود] برگزیند.» و نیز فرمودند: «ثَلَاثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ، وَجَدَ حَلَاوَةَ الْإِيمَانِ: أَنْ يَكُونَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِمَّا سِوَاهُمَا، وَأَنْ يُحِبَّ الْمَرْءَ لَا يُحِبُّهُ إِلَّا لِلَّهِ، وَأَنْ يَكْرَهَ أَنْ يَعُودَ فِي الْكُفْرِ كَمَا يَكْرَهُ أَنْ يُقْذَفَ فِي النَّارِ»[١٦٦]؛ «سه ویژگی است که در هر کس باشد، لذّت و شيرينی ايمان را مییابد: اينکه الله و رسولش را بیشتر از غیرشان دوست بدارد، و اینکه شخص را فقط برای رضای الله دوست بدارد، و اینکه ناپسند بداند که به کفر باز گردد چنانچه نمیپسندد که به آتش انداخته شود.»
از شیخ الإسلام ابن تیمیّه / شنیدم که میگفت: اگر از کاری که انجام میدهی، شیرینی و حلاوتی در دل و گشایشی در سینهات ندیدی، آن را ناپسند بدان، چون الله تعالی پاداش عمل صالح و شکر را میدهد و باید که فرد صالح به سبب کار نیکی که انجام میدهد، در دنیا پاداش بگیرد و حلاوتی در دل و قدرت و گشایشی در سینه و خنکی و روشنی در چشمانش احساس کند و اگر این موارد را نیابد، پس عملش ارزشی ندارد و فاسد است.»[١٦٧]
[١٦٣]- الحقّ الواضح المبین، صص ٣١- ٣٢.
[١٦٤]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ٨، به روایت عمر بن خطّاب س، که حدیثی طولانی است.
[١٦٥]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ٣٤، به روایت عبّاس بن عبدالمطّلب س.
[١٦٦]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: ١٦؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ٤٣، به روایت انس س.
[١٦٧]- مدارج السّالکین، ج ٣، صص ٦٧- ٦٨.