شناخت و شرح معانی اسماء الله

فهرست کتاب

٣٧. کبیر و عظیم

٣٧. کبیر و عظیم

الله متعال فرموده است:

﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدۡعُونَ مِن دُونِهِ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُ[لقمان: ٣٠]

«این بدان (سبب) است که الله حق بوده و همانا آنچه به جز او می‌خوانند، باطل است و قطعاً الله است که بلندمرتبۀ بزرگ است.»

﴿فَٱلۡحُكۡمُ لِلَّهِ ٱلۡعَلِيِّ ٱلۡكَبِيرِ[غافر: ١٢]

«پس (اینک) داوری از آنّ الله بلندمرتبه است.»

﴿وَهُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡعَظِيمُ[البقرة: ٢٥٥]

«و او بلندمرتبه و بزرگ است.»

﴿فَسَبِّحۡ بِٱسۡمِ رَبِّكَ ٱلۡعَظِيمِ[الحاقّة: ٥٢]

«پس (ای پیامبر!) به نام پروردگار بزرگت تسبیح گوی.»

کبیر و عظیم: ذاتی است که کبریا خصلت او و بزرگی صفتش است. الله  أ در یک حدیث قدسی می‌فرماید: «الْكِبْرِيَاءُ رِدَائِي، وَالْعَظَمَةُ إِزَارِي، فَمَنْ نَازَعَنِي وَاحِدًا مِنْهُمَا، قَذَفْتُهُ فِي النَّارِ»[١٥٦]؛ «کبریا ردای من و عظمت ازارم است، پس هر کس در یکی از آن دو با من نزاع کند، وی را به آتش می‌اندازم.»

معانی کبریا و عظمت بر دو نوع است:

١. نوع اول به صفات الله مربوط است: اینکه تمامی معانی عظمت و جلال از آنِ اوست؛ همچون قوّت، عزّت، کمال قدرت، گستردگی و فراوانی علم، کمال مجد و شکوه و سایر صفات عظمت و کبریایی. یکی از نشانه‌های عظمت الهی این است که آسمان‌های هفتگانه و هفت زمین در دست و اختیار اوست، مانند اینکه دانۀ خردلی در دست یکی از ما باشد، چنانکه از ابن عبّاس  ب نقل شده است.

در قرآن کریم، چنین آمده است:

﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ وَٱلۡأَرۡضُ جَمِيعٗا قَبۡضَتُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُ مَطۡوِيَّٰتُۢ بِيَمِينِهِۦۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ[الزّمر: ٦٧]

«و آ‌نان (مشرکان) الله را چنانکه سزاوار بزرگی اوست نشناختند در حالی‌ که روز قیامت تمام زمین در مشت اوست و آسمان‌ها درهم‌پیچیده در دست راست او قرار دارد. او تعالی منزّه و برتر است از آنچه شریکش می‌پندارند.»

بنابراین الله ـ صاحب کبریا و عظمت است؛ دو صفتی که بندگان آن گونه که باید، آن‎ها را نمی‌شناسند و به حقیقتشان دست نمی‌یابند. در حدیث صحیحی روایت شده است که رسول الله  ج در رکوع و سجده می‌فرمودند: «سُبْحَانَ ذِي الْجَبَرُوتِ وَالْمَلَكُوتِ وَالْكِبْرِيَاءِ وَالْعَظَمَةِ»[١٥٧]؛ «منزّه است صاحب بزرگی، پادشاهی، کبریا و عظمت.»

٢. هیچ کس غیر از الله   مستحقّ تعظیم، تکبیر، اجلال و تمجید نیست و باید که بندگان با دل‌ها، زبان‌ها و اعمالشان، او تعالی را تعظیم کنند، که این کار با تلاش فراوان در راه شناخت و کسب محبّت الهی، فروتنی در برابر او و ترس و رعایت تقوا حاصل می‌شود. از موارد تعظیم پروردگار، این است که اطاعت شود و نافرمانی نگردد، یاد و ذکر شود، از او شکر گردد و ناسپاسی نشود، انسان در برابر دستورات و شریعت و احکامش فرمانبردار باشد، بر کس یا چیزی از مخلوقات و احکامش تعرّض نکند، احترام زمان، مکان، افراد و اعمالی که الله متعال آن‎ها را گرامی داشته است، رعایت نماید. روح و اصل عبادت، تعظیم و تکریم آفریدگار است و به همین سبب، در ابتدای نماز و آغاز هر رکنی از آن، تکبیرات مشروع گشته است تا بنده مفهوم تعظیم را در این عبادت که از بزرگ‌ترین عبادات به شمار می‌رود، یادآوری و تکرار کند.

در بسیاری از عبادات و طاعات، تکبیر برای انسان لازم شده است؛ مثلا زمانی که روزۀ ماه رمضان را به پایان می‌برد، چنانکه الله می‌فرماید:

﴿وَلِتُكۡمِلُواْ ٱلۡعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰكُمۡ وَلَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ[البقرة: ١٨٥]

«و تا شمار (روزهای رمضان) را کامل کنید و الله را بر اینکه شما را هدایت کرد، بزرگ بدارید و باشد که شکرگزاری کنید.»

انسان در حج نیز تکبیر می‌گوید. الله متعال فرموده است:

﴿لَن يَنَالَ ٱللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَآؤُهَا وَلَٰكِن يَنَالُهُ ٱلتَّقۡوَىٰ مِنكُمۡۚ كَذَٰلِكَ سَخَّرَهَا لَكُمۡ لِتُكَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰكُمۡۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُحۡسِنِينَ[الحج: ٣٧]

«گوشت‌های قربانی و خون‌هایشان هرگز به الله نمی‌رسد، ولی پرهیزگاری شما به او می‌رسد. این گونه (الله) آن‎ها را برای شما مسخّر کرد تا الله را به (شکرانۀ) اینکه شما را هدایت کرده است، بزرگ بشمارید. و نیکو‌‌‌‌‌‌کاران را بشارت ده.»

با توجّه به مطالب پیشین، ارزش تکبیر و جایگاه و اهمّیت آن در دین روشن می‌گردد. تکبیر یعنی اینکه از دیدگاه بنده، الله ـ از هر چیزی بزرگ‌تر است، همان گونه که پیامبر  ج به عدیّ بن حاتم  س فرمودند: «ما یُفِرُّك أن تَقولَ لا اله الاالله؟ فهل تَعلمُ مِن إلهٍ سوَى الله؟!»؛ «چه چیز تو را می‌گریزاند از اینکه "لا إله الّا الله" بگویی؟! آیا غیر از الله، معبودی را می‌شناسی؟!» عدی پاسخ داد: نه. سپس پیامبر  ج لحظه‌ای صحبت کردند و فرمودند: «إنّما تَفَرَّ أن تَقولَ ‌ الله‌ اکبر، فهل تَعلمُ شیئاً أکبرَ مِن اللهِ؟!»[١٥٨]؛ «حتما از این می‌گریزی که "الله أکبر" بگویی؟! آیا چیزی را بزرگ‌تر از الله سراغ داری؟!»

مشخّص می‌گردد که الله بزرگ‌تر از هر چیزی است و هیچ چیز بزر‌گ‌تر و برتر از او تعالی نیست و از این رو، گفته می‌شود: رساترین و جامع‌ترین عبارت در زبان عربی برای دلالت بر معنای تعظیم و شکوه، عبارت «الله أکبر» است؛ یعنی در توصیف الله بگو که او برتر از هر چیزی است و معتقد باش که الله از هر چیزی بزرگ‌تر و برتر است.

چنانکه قبلا بیان شد، تکبیر به معنای تعظیم است، امّا مترادف با او نیست، چون کبریا برتر از عظمت بوده و کبریا علاوه بر اینکه متضمّن مفهوم عظمت است، بر معانی دیگری نیز دلالت می‌کند و به همین سبب، شیخ الإسلام ابن تیمیّه  / می‌گوید: «"الله أکبر" عظمت الهی را اثبات می‌کند، چون کبریا مشتمل بر مفهوم عظمت بوده و از آن کامل‌تر است و از این رو، الفاظ مشروع در نماز و اذان، با لفظ: "الله أکبر" بیان شده است، زیرا از اینکه بگوییم: "الله أعظم" کامل‌تر و جامع‌تر است، چنانکه در روایتی صحیح از پیامبر  ج ثابت شده است که فرمودند: «يَقُولُ اللَّهُ تعالی: الْكِبْرِيَاءُ رِدَائِي، وَالْعَظَمَةُ إِزَارِي، فَمَنْ نَازَعَنِي وَاحِدًا مِنْهُمَا، عَذَّبتُهُ»؛ «الله می‌فرماید: کبریا ردای من و عظمت ازارم است، پس هر کس در یکی از آن دو با من نزاع کند، وی را عذاب می‌کنم.» الله متعال عظمت را تشبیه به ازار و کبریا را تشبیه به ردا کرد، و مشخّص است که ردا بهتر از ازار است. بنابراین از آنجا که تکبیر رساتر و جامع‌تر از تعظیم بود، آن را صراحتا بیان فرمود، که متضمّن معنای تعظیم هم است.»[١٥٩]

لازم به ذکر است که بدانیم هر گاه انسان مسلمان معتقد باشد و باور کند که الله از هر چیزی بزرگ‌تر است و غیر الله هر چند بزرگ باشند، در برابر کبریایی و عظمت الهی، بسیار کوچکند، به طور یقین خواهد دانست که کبریایی و عظمت و جلال و جمال و سایر اوصاف پروردگار، موضوعی است که هرگز عقل‌ها و فهم‌ها نمی‌توانند حقیقت آن را درک کنند و تصوّر نمایند و امکان ندارد که به فکرها خطور کند، چرا که الله بزرگ‌تر و برتر از این است:

﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي لَمۡ يَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ شَرِيكٞ فِي ٱلۡمُلۡكِ وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ وَلِيّٞ مِّنَ ٱلذُّلِّۖ وَكَبِّرۡهُ تَكۡبِيرَۢا[الإسراء: ١١١]

«و بگو: ستایش برای الله است که فرزندی (برای خود) برنگزیده و او را در فرمانروایی هیچ شریکی نیست و به سبب ناتوانی (و ذلّت، حامی و) سرپرستی برایش نیست. و او را به شایستگی بزرگ بشمار.»

نکتۀ دیگر اینکه هر کس مفهوم دو اسم مورد بحث را درک کند، قطعاً در برابر پروردگار فروتن و خاضع خواهد بود و انواع عبادات را برای او تعالی انجام خواهد داد و معتقد می‌گردد که فقط الله   مستحقّ عبادت است و می‌داند که هیچ مشرکی آن گونه که باید، پروردگارش را نشناخته و تعظیم نکرده است، چنانکه الله می‌فرماید:

﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ وَٱلۡأَرۡضُ جَمِيعٗا قَبۡضَتُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُ مَطۡوِيَّٰتُۢ بِيَمِينِهِۦۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ[الزّمر: ٦٧]

«و آنان (مشرکان) الله را چنانکه سزاوار بزرگی اوست نشناختند در حالی ‌که روز قیامت تمام زمین در مشت اوست و آسمان‌ها درهم‌پیچیده در دست راستش قرار دارد. او منزّه و برتر است از آنچه شریکش می‌پندارند.»

﴿مَّا لَكُمۡ لَا تَرۡجُونَ لِلَّهِ وَقَارٗا١٣ وَقَدۡ خَلَقَكُمۡ أَطۡوَارًا١٤ أَلَمۡ تَرَوۡاْ كَيۡفَ خَلَقَ ٱللَّهُ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ طِبَاقٗا١٥ وَجَعَلَ ٱلۡقَمَرَ فِيهِنَّ نُورٗا وَجَعَلَ ٱلشَّمۡسَ سِرَاجٗا١٦ وَٱللَّهُ أَنۢبَتَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ نَبَاتٗا١٧ ثُمَّ يُعِيدُكُمۡ فِيهَا وَيُخۡرِجُكُمۡ إِخۡرَاجٗا١٨ وَٱللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ بِسَاطٗا١٩ لِّتَسۡلُكُواْ مِنۡهَا سُبُلٗا فِجَاجٗا[نوح: ١٣-٢٠]

«شما را چه شده است که برای الله، عظمت (و شکوه) قایل نیستید؟!در حالی ‌که شما را در مراحل گوناگون آفرید (از نطفه، سپس خون لخته‌شده، آنگاه تکّه‌ای گوشت، تا اینکه انسان کامل شد)آیا نمی‌بینید چگونه الله هفت آسمان را بر فراز یکدیگر آفرید؟!و ماه را در میان آسمان‌ها مایۀ روشنایی قرار داد و خورشید را چراغ (فروزانی) گردانیدو الله شما را همچون گیاه و نباتی از زمین رویانید.سپس شما را به آن (زمین) باز می‌گرداند و دوباره شما را بیرون می‌آوردو الله زمین را برایتان پهن کرد تا از راه‌های پهناور آن (به سوی مقصد خود) رفت و آمد کنید.»

سبحان الله! عقل و خرد این مشرکان کجا رفته است که در برابر مخلوقاتی بی‌ارزش و موجوداتی پست، فروتن و خاضع می‌شوند و امید، ترس، میل، محبّت و طمعشان متوجّه آن‌هاست؛ مخلوقاتی که برای خود مالک سود و زیان نیستند، چه رسد به اینکه برای دیگران بخواهند سود و زیانی برسانند؟! در حالی که این مشرکان فروتنی و خضوع در برابر پروردگار بزرگ و بلندمرتبه را ترک کرده‌اند، و آفریدگار بزرگ برتر از آنچه آنان توصیف می‌کنند است، از آنچه شرک می‌ورزند، پاک و منزّه است و فقط او مستحقّ تعظیم و اجلال بوده و باید که فقط در برابر او فروتن و فرمانبردار باشند. و این فقط حقّ الله متعال است و بدترین ستم آن است که حقّ الهی به غیر الله داده شود یا اینکه انسان کسی یا چیزی را با الله شریک بداند. هر کس شرک ورزد، قطعاً الله را آن گونه که باید، نشناخته و تعظیم نکرده است. پاک و منزّه است ذاتی که چهره‌ها در برابر او فرو افتاده، صداها پایین آمده، دل‌ها از ترسش هراسان و مضطرب شده و گردن‌ها در برابر او خوار و فروتن گشته‌اند. پر برکت است الله که پروردگار جهانیان است.

[١٥٦]- مسند احمد، ج ٢، ص ٢٤٨؛ سنن ابی داود، شمارۀ حدیث: ٤٠٩٠؛ و سایر کتاب‌های حدیثی، به روایت ابوهریره  س. اسناد این روایت حسن است.

[١٥٧]- مسند احمد، ج ٢، ص ٢٢٣؛ سنن ابی داود، شمارۀ حدیث: ٨٧٣؛ سنن نسائی، شمارۀ حدیث: ١٠٤٩؛ و سایر کتاب‌های حدیثی، به روایت عوف بن مالک أشجعی  س. اسناد روایت مذکور صحیح به شمار می‌رود.

[١٥٨]- مسند احمد، ج ٤، ص ٣٧٨؛ جامع ترمذی، شمارۀ حدیث: ٢٩٥٣، عبارت فوق در جامع ترمذی آمده است؛ صحیح ابن حبان، شمارۀ حدیث: ٧٢٠٦؛ و دیگران. ترمذی  / آن را حسن دانسته است.

[١٥٩]- مجموع الفتاوی، ج ١٠، ص ٢٥٣.