شناخت و شرح معانی اسماء الله

فهرست کتاب

٧٢. شافی

٧٢. شافی

این اسم از طریق احادیث، ثابت شده است؛ در صحیح بخاری و صحیح مسلم،[٢٨٣] از أمّ المؤمنین عایشه  ل روایت شده است که پیامبر  ج برخی از اعضای خانواده‌اش را با دست راست خویش، لمس می‌کردند و می‌فرمودند: «اللَّهُمَّ رَبَّ النَّاس، أَذْهِب الْبَأس، واشْفِ، أَنْتَ الشَّافي لا شِفَاءَ إِلاَّ شِفَاؤُك، شِفاءً لا يُغَادِرُ سَقماً»؛ «الهی؛ ای پروردگار مردم! سختی را برطرف کن و شفا ده که فقط تو شفادهنده‌ای و شفايی جز شفايت نيست؛ شفایی که بيماریی بر جا نگذارد.»

در روایت دیگری، از عایشه  ل نقل شده است که هر گاه فردی از ما بیمار می‌شد، رسول الله  ج با دست راست خود وی را لمس می‌کردند و سپس آن دعا را می‌خواندند.

بنا بر روایتی دیگر، أمّ المؤمنین عایشه  ل روایت می‌کند که پیامبر  ج با این دعا، تعویذ و رُقیه می‌خواندند.

در صحیح بخاری،[٢٨٤] از عبدالعزیز بن صهیب چنین روایت شده است: من و ثابت نزد انس بن مالک رفتیم. ثابت گفت: ای ابو حمزه! احساس درد و بیماری می‌کنم. انس  س گفت: آیا برایت دعایی را که رسول الله  ج می‌خواندند، بخوانم؟ سپس این دعا را خواند: «اللهم رَبَّ النَّاسِ، مُذْهِبَ البَأسِ، اشْفِ أَنتَ الشَّافي، لا شافي إِلاَّ أَنْتَ، شِفاءً لا يُغادِر سَقَماً»؛ «الهی؛ ای پروردگار مردم! ای از بین‌برندۀ سختی! شفا ده که تو شفادهنده‌ای و هیچ شفادهنده‌ای غیر از تو نیست، شفایی که هیچ بیماریی بر جای نگذارد.»

شافی: یعنی ذاتی که شفا از جانب اوست؛ شفای سینه‌ها از شبهه‌ها، تردیدها، حسادت، کینه و سایر بیماری‌های روانی و قلبی. و شفای جسم‌ها از بیماری‌ها و مصیبت‌ها، که فقط الله متعال قادر بر این امور است، شفا فقط از جانب او بوده و تنها او شفادهنده است، چنانکه ابراهیم  ÷ فرمود:

﴿وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ يَشۡفِينِ[الشّعراء: ٨٠]

«و هنگامی ‌که بیمار شوم، پس او مرا شفا می‌دهد.»

یعنی فقط ذات یگانۀ الله شفا می‌دهد و از این رو، بر هر مکلّفی واجب است که اعتقادی قطعی داشته باشد به اینکه فقط الله شفادهنده است. رسول الله  ج مطلب مذکور را این گونه بیان فرمودند: «لا شافي إِلاَّ أَنْتَ»؛ «فقط تو شفادهنده‌ای.»

بر این اساس، یکی از بهترین اسباب توسّل به الله  أ برای طلب شفا از بیماری‌ها و مصیبت‌ها، توسّل با یگانگی او در ربوبیّت و اینکه شفا فقط از جانب او بوده و هر کسی با اجازۀ او تعالی شفا می‌یابد، است. بنابراین امر، خلق، و هر چیزی از جانب او بوده و با تصرّف و تدبیر الهی صورت می‌گیرد، آنچه را که الله بخواهد انجام می‌شود و آنچه را که نخواهد، صورت نمی‌پذیرد و هیچ تغییر و توانی برای بازگشت از گناه، بدون توفیق و اجازۀ او ممکن نیست.

پس این سخن پیامبر  ج که فرمودند: «اللهم رَبَّ النَّاسِ»؛ یعنی همان توسّل به الله با ربوبیّتی که بر تمامی جهانیان دارد؛ یعنی اینکه آنان را می‌آفریند، امورشان را تدبیر و اداره می‌کند و در نتیجه، زندگی و مرگ، سلامتی و بیماری، ثروتمندی و نداری و قدرت و ضعف، در دست او تعالی است.

«أَذْهِب الْبَأس»؛ یعنی بیماری و سختی و بیماری را از بین ببر. در حدیثی که از طریق انس  س روایت شده، چنین آمده است: «اللهم رَبَّ النَّاسِ، مُذْهِبَ البَأسِ»؛ در این حدیث، به‎وسیلۀ اینکه فقط او تعالی از بین‌برندۀ بیماری و سختی است و هر نوع سختی و مصیبتی فقط با اذن و ارادۀ او برطرف می‌شود، به الله  أ توسّل شده است.

«اشْفِ أَنتَ الشَّافي»؛ از الله متعال درخواست شفا شده است؛ یعنی همان عافیت و سلامتی از بیماری. با این اسم بزرگ که بیانگر یگانگی الله در شفادادن بوده و اینکه شفا در دست الله است، به او تعالی توسّل شده است.

«لا شِفَاءَ إِلاَّ شِفَاؤُك»؛ با عبارت مذکور، این اعتقاد و باور تاکید و تقویت می‌شود و اقرار به این مطلب است که شفا فقط از جانب الله بوده و اگر درمان همراه با اراده و اذن الهی نباشد، هیچ فایده و منفعتی ندارد.

«شِفاءً لا يُغادِر سَقَماً»؛ یعنی شفایی که هیچ نوع بیماری و معلولیتی بر جای نگذارد.

مسلم  / در صحیح خود،[٢٨٥] از ابو سعید خدری  س روایت کرده است که: جبرئیل  ÷ نزد پیامبر  ج آمد و گفت: ای محمّد! آیا بیمار شده‌ای؟ ایشان فرمودند: بله. جبرئیل گفت: «بِسْمِ اللَّهِ أَرْقِيك، مِنْ كُلِّ شَيْءٍ يُؤْذِيكَ، مِنْ شَرِّ كُلِّ نَفْسٍ أَوْ عيْنِ حَاسِد، اللَّهُ يشْفِيك، بِسْمِ اللَّهِ أَرْقِيكَ»؛ «با نام الله، تو را مداوا می‌کنم، از هر چیزی که تو را اذیّت می‌کند، از شرّ هر نفس و چشم حسود. الله تو را شفا دهد، با نام الله، تو را مداوا می‌کنم.»

ناگفته نماند که باور و ایمان بنده به اینکه فقط الله شفادهنده است و شفا به دست اوست، مانع از بکارگیری و استفاده از داروها و وسایل مفید و پیگیری درمان و مصرف داروهای لازم نمی‌شود، زیرا احادیث متعدّدی از پیامبر  ج بیان شده است که ایشان فرمان به درمان بیماری‌ها داده‌اند و در آن‎ها انواع مختلفی از داروهای مفید بیان شده است و نیز این مورد با توکّل بر الله و اینکه شفا به دست او تعالی است، منافاتی ندارد.

مسلم  / در صحیح خود،[٢٨٦] از جابر بن عبدالله  س روایت کرده است که رسول الله  ج فرمودند: «لِكُلِّ دَاءٍ دَوَاءٌ فَإِذَا أُصِيبَ دَوَاءُ الدَّاءِ بَرَأَ بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ»؛ «هر بیماری [و دردی] دارویی دارد، پس زمانی که دارو به بیماری برسد، به اذن الله متعال شفا می‌یابد.»

در صحیح بخاری،[٢٨٧] از ابوهریره  س روایت شده است که رسول الله  ج فرمودند: «مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِن دَاءٍ إِلَّا أَنْزَلَ لَهُ شِفَاءً»؛ «الله تعالی هیچ بیماری و دردی نفرستاده مگر اینکه برایش شفایی فرستاده است.»

در «المسند» و سایر کتاب‌های حدیثی، از اسامه بن شریک  س چنین روایت شده است: نزد پیامبر  ج نشسته بودم که بادیه‌نشینان آمدند و گفتند: ای رسول الله! آیا خودمان را درمان کنیم؟ ایشان فرمودند: «نَعَمْ، يَا عِبَادَ اللهِ تَدَاوَوْا، فَإِنَّ اللهَ لَمْ يَضَعْ دَاءً إِلا وَضَعَ لَهُ شِفَاءً، إِلا دَاءً وَاحِدًا»؛ «بله، ای بندگان الهی! خود را درمان کنید، که همانا الله تعالی هیچ بیماری [و دردی] قرار نداده مگر اینکه برایش شفایی تعیین کرده است مگر یک بیماری.» آنان پرسیدند: آن بیماری چیست؟ رسول الله  ج پاسخ دادند: «الْهَرَمُ»؛ «پیری» و بنا بر روایتی فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ لَمْ يُنْزِلْ دَاءً إِلا أَنْزَلَ لَهُ شِفَاءً، عَلِمَهُ مَنْ عَلِمَهُ وَجَهِلَهُ مَنْ جَهِلَهُ»[٢٨٨]؛ «الله هیچ بیماری [و دردی] نفرستاده مگر اینکه برایش شفایی فرستاده است. هر کس آن را دانست، دانست و هر کس آن را نفهمید، نفهمید.»

احادیث مذکور بیانگر اثبات و وجود اسباب و مسبّبات و امر به درمان است و اینکه معالجه منافاتی با توکّل بر الله ندارد، زیرا حقیقت توکّل بر الله، همان اعتقاد و باور قلبی به این موضوع است که تمامی منافع دینی و دنیوی بنده و ضررهایی که در این زمینه از بنده برطرف می‌شود، از جانب الله است و با این باور و اعتقاد، باید اسباب و وسایل مفید را نیز به کار گرفت، همان گونه که رفع گرسنگی و تشنگی با خوردن و نوشیدن، منافاتی با این آیه ندارد:

﴿وَٱلَّذِي هُوَ يُطۡعِمُنِي وَيَسۡقِينِ[الشّعراء: ٧٩]

«و ذاتی ‌که او به من غذا می‌دهد و مرا سیراب می‌کند.»

برطرف‌کردن بیماری با درمان و داروی مفید هم منافاتی با ایمان به این آیه ندارد:

﴿وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ يَشۡفِينِ[الشّعراء: ٨٠]

«و هنگامی ‌که بیمار شوم، پس او مرا شفا می‌دهد.»

بلکه حقیقت توکّل با استفاده از اسبابی که الله   آن‌ها را از لحاظ قدری و شرعی همراه مسبّباتشان قرار داده است، حاصل می‌شود و استفاده‌نکردن از آن‌ها، توکّل را ناقص می‌کند.

«لِكُلِّ دَاءٍ دَوَاءٌ»؛ این عبارت روحیۀ بیمار و پزشک را افزایش می‌دهد و باعث تلاش برای یافتن داروی مخصوص هر دردی می‌شود. پیامبر  ج خود را درمان می‌کردند و به افرادی از خانواده و یارانشان نیز فرمان به درمان می‌دادند، که این موضوع به طور مفصّل در فصلی از کتاب «زاد العباد في هدي خیر العباد» نوشتۀ علّامه ابن قیّم، با عنوان «الطّبّ النّبوي» بیان شده است.

امّا بر بنده واجب است که در رابطه با اسباب، سه مطلب را بشناسد:

١. از اسبابی استفاده کند که از لحاظ شرعی و قدری، به عنوان سبب تعیین شده باشند.

٢. بر اسباب اعتماد نکند، بلکه بر بوجودآورنده و آفریدگار آن‎ها اعتماد نماید و از اسباب شرعی و جایز؛ بویژه اسباب مفید استفاده کند.

٣. بداند که اسباب هر اندازه هم که قوی و مهم باشند، باز هم وابسته به قضا و قدر الهی است و نمی‌تواند از دایرۀ تقدیر خارج شود و الله تعالی هر گونه که بخواهد، در آن‎ها تصرّف می‌کند؛ اگر بخواهد سبب‌بودن و فایدۀ آن‎ها را باقی می‌گذارد و گر نه، هر گونه که بخواهد در آن‎ها تغییر ایجاد می‌کند تا بندگان بر اسباب اعتماد نکنند و از کمال قدرت الله آگاه شوند و بدانند که تصرّف و ارادۀ مطلق از آنِ الله یگانه است، همان گونه که درحدیث پیامبر  ج بیان شد: «أَنْتَ الشَّافي لا شِفَاءَ إِلاَّ شِفَاؤُك»؛ «فقط تو شفادهنده‌ای و شفايی جز شفايت نيست.»

از الله یگانه و بزرگ، پروردگار مردم، از بین‌برندۀ بیماری و سختی و شفادهنده‌ای که هیچ شفایی غیر از شفای او نیست، درخواست می‌کنم که بیماران ما و تمامی بیماران مسلمان را شفا دهد.

[٢٨٣]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: ٥٣٥١؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ٢١٩١.

[٢٨٤]- شمارۀ حدیث: ٥٤١٠.

[٢٨٥]- شمارۀ حدیث: ٢١٨٦.

[٢٨٦]- شمارۀ حدیث: ٢٢٠٤.

[٢٨٧]- شمارۀ حدیث: ٥٣٥٤.

[٢٨٨]- مسند احمد، ج ٤، ص ٢٧٨؛ ابو داود، شمارۀ حدیث: ٣٨٥٥؛ ابن حبان، شمارۀ حدیث: ٤٨٦؛ حاکم، ج ١، ص ١٢١ و سایر کتاب‌های حدیثی با اسنادی صحیح.