شناخت و شرح معانی اسماء الله

فهرست کتاب

١٤. اسم های الله متعال منحصر در عدد مشخّصی نیست

١٤. اسم های الله متعال منحصر در عدد مشخّصی نیست

از دیگر اصول مهم در حوزۀ اسماء و صفات، این است که نام‌های الهی منحصر در عدد معیّنی نبوده و در احادیث پیامبر  ج، دلایلی روشن در تأیید این مطلب وجود دارد؛ از جمله اینکه مسلم  / در صحیح خود،[٤٩] از عایشه  ل چنین روایت می‌کند: شبی پیامبر  ج را در بستر نیافتم، به دنبالش گشتم تا این که دستم به پاهایش در حالی که در مسجد ایستاده بود برخورد کرد، و می‌فرمود: «اللّهُمَّ إنِّي أَعُوذُ بِرضَاكَ مِنْ سَخَطِكَ ، وَبِمُعَافَاتِكَ مِنْ عُقُوبَتِكَ ، وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْكَ ، لا أُحْصِي ثَنَاءً عَلَيْكَ ، أَنْتَ كَمَا أَثْنَيْتَ عَلَى نَفْسِكَ»؛ «پروردگارا! از غضبت به رضایتت، و از عقوبتت به عفوت و از [عذاب] تو به تو پناه می‌برم. الهی! [مرا توان آن نیست که] ثنای تو را به جای آورم [حتی اگر چنین تلاشی کنم]، تو همان گونه‌ای که خود ثنای خویش گفته‌ای.»

رسول الله  ج فرمودند که نمی‌توان ثنای الهی را به جای آورد، و اگر امکان شمارش تمامی نام‌های الله می‌بود، این کار نیز ممکن می‌شد.

در حدیث طولانی مربوط به شفاعت آمده است که پیامبر  ج فرمودند: «ثُمَّ يَفْتَحُ اللَّه عَلَيَّ مِنْ مَحَامِدِه، وحُسْن الثَّنَاءِ عَلَيْهِ شَيْئاً لَمْ يَفْتَحْهُ عَلَى أَحَدٍ قَبْلِي»[٥٠]؛ «سپس الله از خصایل و خوبی ثنا بر خودش، آن قدر بر من می‌گشاید [و زبانم را برای این کار باز می‌کند] که بر هیچ کس پیش از من، آن گونه نگشوده است.»

با توجّه به حدیث فوق، نتیجه می‌گیریم که خصایل و اسماء و صفاتی از الله وجود دارد که آن‎ها را برای پیامبرش در آن روز روشن می‌سازد، و بدون تردید با خصایلی که در قرآن و سنّت آمده است، تفاوت دارد.

همچنین در «مسند احمد»[٥١] و سایر کتاب‌ها، روایت شده است که عبدالله بن مسعود  س می‌گوید: پیامبر  ج فرمودند: «مَا أصَابَ عَبدًا هَمٌّ و لا حَزَنٌ فَقالَ: اللَّهُمَّ إنِّي عَبْدُكَ ابْنُ عَبْدِكَ ابْنُ أَمَتِكَ، نَاصِیَتِی بِیَدِكَ، مَاضٍ فِیَّ حُکْمُكَ، عَدْلٌ فِیَّ قَضَاؤُكَ، أَسْأَلُكَ بکُلِّ اسْمٍ هُوَ لَكَ، سَمَّیْتَ بهِ نَفْسَكَ، أَوْ أَنْزَلْتَهُ فِی کِتَابِكَ، أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَداً مِنْ خَلْقِكَ، أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَكَ: أَنْ تَجْعَلَ الْقُرْآنَ رَبِیعَ قَلْبِي، وَنُورَ بَصَري، وَجلاَءَ حُزنِي، وَذَهَابَ هَمِّي، إلّا أذهَبَ اللهُ هَمَّهُ و حُزنَهُ، و أبدَلَهُ مَکانَهُ فَرَحًا»؛ «به هر بنده‌ای غم و اندوهی رسد، سپس بگوید: الهی! همانا من بندۀ تو و فرزند بنده و کنیز توأم، پیشانی‌ام [زمام امورم] در دست توست، حکم تو دربارۀ من جاری است، تقدیر تو در مورد من عین عدالت است. تو را با همۀ نام‌هایی می‏خوانم که از آنِ توست و تو آن‎ها را بر خود نهاده‏ای، یا آن‎ها را در کتاب خودت [قرآن] نازل فرموده‏ای، یا آن را به یکی از بندگانت آموخته‏اى و یا علم به آن را مخصوص خود گردانیده‏ای، [از تو مى‏خواهم] که قرآن را بهار دلم، نور چشمم، [سبب] برطرف‌شدن اندوه و رفتن غمم قرار دهی؛ قطعاً الله متعال غم و اندوهش را خواهد برد و در عوض به وی خوشحالی خواهد داد.»

ابن قیّم  / می‌گوید: «بنابراین نام‌های الهی به سه نوع زیر تقسیم شده است:

الله بخشی از نام‌هایش را برای فرشتگان یا سایر مخلوقاتش آشکار کرده، ولی در کتاب آسمانی نیامده است.

برخی از آن‎ها را در کتابش بیان فرموده و به بندگانش معرّفی کرده است.

و شناخت بخشی را به خودش اختصاص داده و هیچ یک از مخلوقاتش را از آن‎ها آگاه نکرده است، و به همین سبب، رسول الله  ج فرمودند: «اسْتَأْثَرْتَ بِهِ»؛ یعنی فقط خودت از آن‎ها آگاهی.»[٥٢]

با این دلایل واضح، ثابت می‌گردد که نام‌های الهی منحصر در عدد معیّنی نیستند، و حدیثی که در صحیح بخاری و صحیح مسلم[٥٣] به نقل از ابوهریره  س روایت شده است که پیامبر  ج فرمودند: «إِنَّ لِلَّهِ تِسْعَةً وَتِسْعِينَ اسْمًا؛ مِائَةً إِلَّا وَاحِدًا، مَنْ أَحْصَاهَا دَخَلَ الجَنَّةَ»؛ «الله متعال، نود و نه اسم دارد؛ یکی کمتر از صد تا، هر کس [همۀ] آن‎ها را بشمارد [نام برد و بنا بر قولی حفظ کند و ...] وارد بهشت می‌شود.» ، بیانگر انحصار نام‌های الهی در عدد ٩٩ نیست، بلکه در نهایت می‌توان گفت که بیانگر فضیلت احصای این تعداد از اسماء الله است.

خلاصۀ سخن دربارۀ حدیث فوق، این است که عبارت: «مَنْ أَحْصَاهَا» صفت بوده و خبری مستقل نیست، بدین معنا که الله   ٩٩ نام دارد که یکی از ویژگی‌های آن‎ها این است که هر کس آن‎ها را إحصا [شمارش و ...] کند، وارد بهشت می‌گردد، و این منافاتی ندارد که الله متعال نام‌های دیگری هم داشته باشد. سخنان فراوانی از این قبیل در زبان عربی وجود دارد، چنانکه می‌گویی: من ٩٩ درهم دارم که می‌خواهم آن‎ها را صدقه بدهم، و امکان دارد درهم‌های دیگری داشته باشی و نخواهی آن‎ها را صدقه بدهی. این مطلبی روشن است و عالمان در این باره هیچ اختلافی ندارند.

نووی  / می‌گوید: «عالمان متّفقند که حدیث مذکور بیانگر انحصار اسم‌های الهی در عدد معیّنی نیست، و این مفهوم را نمی‌رساند که الله غیر از این ٩٩ اسم، نام دیگری نداشته باشد، بلکه هدف این است که هر کس این ٩٩ تا را إحصا کند، وارد بهشت می‌شود. بنابراین هدف، خبردادن از ورود به بهشت بر اثر احصای آن‌ها، و نه خبر از انحصار نام‌های الله تعالی است. از این رو، در حدیث دیگری آمده است که: «أَسْأَلُكَ بکُلِّ اسْمٍ سَمَّیْتَ بهِ نَفْسَكَ أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَكَ»؛ «تو را با همۀ نام‌هایی می‏خوانم که آن‎ها را بر خود نهاده‏ای و یا علم به آن‎ها را مخصوص خود گردانیده‏ای.» حافظ ابوبکر بن عربی مالکی به نقل از فردی می‌آورد که: الله متعال هزار نام دارد، و ابن العربی در ادامه می‌گوید: این تعداد هم کم است، والله أعلم.»[٥٤]

شیخ الإسلام ابن تیمیّه  / می‌گوید: «قول صحیح که جمهور عالمان نیز بر آن توافق دارند، دربارۀ حدیث: «إِنَّ لِلَّهِ تِسْعَةً وَتِسْعِينَ اسْمًا؛ مِائَةً إِلَّا وَاحِدًا، مَنْ أَحْصَاهَا دَخَلَ الجَنَّةَ» این است که: هر کس ٩٩ نام از نام‌های الهی را إحصا کند، وارد بهشت می‌شود. هدف این نیست که الله فقط ٩٩ اسم داشته باشد، زیرا در حدیث دیگری که احمد و ابوحاتم در صحیح خود روایت کرده‌اند، چنین آمده است: «أَسْأَلُكَ بکُلِّ اسْمٍ هُوَ لَكَ، سَمَّیْتَ بهِ نَفْسَكَ، أَوْ أَنْزَلْتَهُ فِی کِتَابِكَ، أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَداً مِنْ خَلْقِكَ، أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَكَ: أَنْ تَجْعَلَ الْقُرْآنَ رَبِیعَ قَلْبِي، وَنُورَ بَصَري، وَجلاَءَ حُزنِي، وَذَهَابَ هَمِّي»؛ «تو را با همۀ نام‌هایی می‏خوانم که از آنِ توست و تو آن‎ها را بر خود نهاده‏ای، یا آن‎ها را در کتاب خودت [قرآن] نازل فرموده‏ای، یا آن را به یکی از بندگانت آموخته‏اى و یا علم به آن را مخصوص خود گردانیده‏ای، [از تو مى‏خواهم] که قرآن را بهار دلم، نور چشمم، [سبب] برطرف‌شدن اندوه و رفتن غمم قرار دهی.» همچنین در حدیث صحیحی آمده است که پیامبر  ج در سجدۀ خود می‌فرمودند: «اللّهُمَّ إنِّي أَعُوذُ بِرضَاكَ مِنْ سَخَطِكَ ، وَبِمُعَافَاتِكَ مِنْ عُقُوبَتِكَ ، وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْكَ ، لا أُحْصِي ثَنَاءً عَلَيْكَ ، أَنْتَ كَمَا أَثْنَيْتَ عَلَى نَفْسِكَ»؛ «پروردگارا! از غضبت به رضایتت، و از عقوبتت به عفوت و از [عذاب] تو به تو پناه می‌برم. الهی! [مرا توان آن نیست که] ثنای تو را به جای آورم [حتی اگر چنین تلاشی کنم]، تو همان گونه‌ای که خود ثنای خویش گفته‌ای.» ایشان فرمودند که نمی‌توان ثنای کامل الهی را به جای آورد، و اگر تمامی نام‌هایش شمارش می‌شد، تمامی صفاتش نیز شمارش می‌شد، چون صفات او تعالی، با نام‌هایش تعبیر و بیان می‌شوند.»[٥٥]

بر این اساس، دانسته می‌شود که نام‌های الله منحصر در عدد معیّنی نیست، و حتّی اسم‌هایی که در قرآن و سنّت بیان شده‌اند، منحصر در این عدد (٩٩) نیستند، و در نهایت می‌توان گفت که الله   ٩٩ اسم دارد که هر کس آن‎ها را إحصا کند، وارد بهشت می‌شود و به همین سبب، عالمان اثبات و تأیید کرده‌اند که نام‌های موجود در قرآن و سنّت، بیشتر از این عدد است.

شیخ الإسلام ابن تیمیّه  / می‌گوید: «اگر گفته شود: فقط با اسمی از الله دعا کنید که در قرآن و سنّت آمده است، پاسخ داده می‌شود: اسم‌هایی که در قرآن و سنّت وجود دارد، بیشتر از ٩٩ تاست.»[٥٦]

در نتیجه، برخی از عالمان ٩٩ تا از نام‌های الهی را بیان نموده‌اند و برخی نام‌های دیگری را نیز جمع‌آوری کرده‌اند و بنابراین در بیان برخی با یکدیگر موافق و هماهنگ بوده‌اند و بدین معنا نیست که آنچه مورد اختلاف بوده و از ٩٩ تا بیشتر است، از اسامی الهی به شمار نمی‌رود، بلکه امکان دارد که همگی آن‎ها از نام‌های الله باشند هر چند بیشتر از ٩٩ تا گردند و برای صحّت و ثبوت هر اسمی، باید دلیلی از قرآن و سنّت وجود داشته باشد.

وقتی خطای افرادی که بر اثر فهم اشتباه حدیث مذکور، نام‌های الهی را منحصر در ٩٩ تا می‌دانستند، روشن گردید، اشتباه کسانی که می‌گویند الله   ٣٠٠ یا ١٠٠٠ یا ٤٠٠٠ و یا ... نام دارد، بسیار آشکار است، زیرا سخنانی بدون دلیل و برهان است، و الله تعالی می‌فرماید:

﴿وَأَن تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ[الأعراف: ٣٣]

«و اینکه چيزی را که نمی‌دانيد به الله نسبت دهيد (حرام کرده است).»

﴿وَلَا تَقۡفُ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ[الإسراء: ٣٦]

«و از آنچه به آن علم نداری، پیروی نکن.»

الله  أ از همه داناتر است.

[٤٩]- شمارۀ حدیث: ٤٨٦.

[٥٠]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: ٤٧١٢؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ١٩٤، به روایت ابوهریره  س.

[٥١]- ج ١، ص ٣٩١.

[٥٢]- بدائع الفوائد، ج ١، صص ١٧٥- ١٧٦.

[٥٣]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: ٢٧٣٦؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ٢٦٧٧.

[٥٤]- شرح صحیح مسلم، ج ١٧، ص ٥.

[٥٥]- درء التّعارض، ج ٣، صص ٣٣٢- ٣٣٣.

[٥٦]- مجموع الفتاوی، ج ٢٢، ص ٤٨٢.