شناخت و شرح معانی اسماء الله

فهرست کتاب

٢١. حیّ و قیّوم

٢١. حیّ و قیّوم

این دو اسم، در سه آیه از قرآن کریم، کنار هم آمده‌اند؛ ابتدا در آیة الکرسی:

﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَيُّ ٱلۡقَيُّومُۚ[البقرة: ٢٥٥]

«الله (معبود بر حق است) هیچ معبودی به حق جز او نیست، زنده (و جهان هستی را) نگهدار و مدبّر است.»

دوم در ابتدای سورۀ «آل‌عمران»:

﴿الٓمٓ١ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَيُّ ٱلۡقَيُّومُ[آل‌عمران: ١-٢]

«الم (الف لام میم).الله (معبود بر حق است) هیچ معبودی به حق جز او نیست، زنده (و جهان هستی را) نگهدار و مدّبر است.»

و سوم در سورۀ «طه»:

﴿۞وَعَنَتِ ٱلۡوُجُوهُ لِلۡحَيِّ ٱلۡقَيُّومِۖ[طه: ١١١]

«و (همۀ) چهره‌ها در برابر (الله) زندۀ پاینده فروتن می‌شود.»

نام «حیّ» صفت حیات را برای الله  أ اثبات می‌کند؛ حیاتی کامل که پیش از آن عدم و نیستی نبوده، هرگز فنا نمی‌شود، دچار نقص و عیب نمی‌گردد و پروردگار ما از این امور منزّه و برتر است. حیاتی که مستلزم کمال صفاتش؛ همچون علم، سمع، بصر، قدرت، اراده، رحمت و انجام آنچه بخواهد و سایر صفات او تعالی است. ذاتی که دارای این صفات باشد، شایستۀ عبادت است و باید که برای او رکوع و سجده شود، چنانکه می‌فرماید:

﴿وَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱلۡحَيِّ ٱلَّذِي لَا يَمُوتُ[الفرقان: ٥٨]

«و بر زنده‌ای که هرگز نمی‌میرد، توکّل کن.»

موجود زنده‌ای که می‌میرد یا مرده‌ای که زنده نیست و یا جمادی که هرگز حیات ندارد؛ هرگز شایستۀ عبادت نیست، زیرا فقط ذات زنده‌ای که نمی‌میرد، مستحقّ عبادت است. الله متعال می‌فرماید:

﴿هُوَ ٱلۡحَيُّ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَٱدۡعُوهُ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَۗ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ[غافر: ٦٥]

«او زنده است، هیچ معبودی (به حق) جز او نیست، پس در حالی ‌که دین خود را خالص گردانیده‌اید او را بخوانید. حمد و ستایش مخصوص الله پروردگار جهانیان است.»

پیامبر  ج در دعای خویش می‌فرمودند: «اللَّهُم لَكَ أسْلَمْتُ وبِكَ آمنْت، وعليكَ توَكَّلْت، وإلَيكَ أنَبْتُ، وبِكَ خاصَمْت. اللَّهمَّ أعُوذُ بِعِزَّتِك، لا إلَه إلاَّ أنْتَ أنْ تُضِلَّنِي، أنْت الْحيُّ الَّذي لا تمُوت، وَالْجِنُّ وَالإِنْسُ يمُوتُونَ»[٩٠]؛ «پروردگارا! برای تو تسليم شدم، به تو ايمان آوردم، بر تو توکّل کردم، به سوی تو رجوع نمودم و برای تو [با دشمنان دين] دشمنی ورزيدم. الهی! به عزّتت پناه می‌جويم که معبودی جز تو نيست، از اينکه مرا گمراه سازی. تو زنده‌ای هستی که نمی‌ميری، در حالی که جنّیان و انسان‌ها می‌ميرند.»

و نام «قیّوم» صفت قیّومیت را برای الله   اثبات می‌کند؛ یعنی اینکه الله تعالی قائم به ذات خود بوده و بر بندگانش مسلّط و نگهبان است. این اسم بیانگر دو مسأله است:

١. کمال غنا و بی‌نیازی پروردگار، که الله متعال قائم به ذات خود و بی‌نیاز از مخلوقاتش است، چنانکه می‌فرماید:

﴿۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ أَنتُمُ ٱلۡفُقَرَآءُ إِلَى ٱللَّهِۖ وَٱللَّهُ هُوَ ٱلۡغَنِيُّ ٱلۡحَمِيدُ[فاطر: ١٥]

«ای مردم! شما (همگی) به الله نیازمندید، و (تنها) الله است که بی‌نیاز ستوده است.»

در حدیث قدسی چنین آمده است: «يَا عِبَادِي إِنَّكُمْ لَنْ تَبْلُغُوا ضُرِّي فَتَضُرُّوني، وَلَنْ تَبْلُغُوا نَفْعِي فَتَنْفَعُوني»[٩١]؛ «ای بندگانم! بدون تردید شما هرگز قدرت ضرررساندن به من را ندارید که به من ضرر رسانید، و هرگز قدرت فایده‌رساندن به من را ندارید که به من فایده رسانید.»

غنا و بی‌نیازی الله ـ از مخلوقاتش، غنایی ذاتی است که در هیچ موردی نیاز به آن‎ها ندارد و به طور کل، از مخلوقاتش بی‌نیاز است.

٢. کمال قدرت و تدبیر الله برای مخلوقات، که با قدرت خود، بر آن‎ها مسلّط و مراقب است و تمامی مخلوقات به الله نیاز دارند و حتّی لحظه‌ای از او بی‌نیاز نمی‌شوند. بنابراین عرش، کرسی، آسمان‌ها، زمین، کوه‌ها، درختان، مردم و حیوانات؛ تمامی آن‎ها محتاج به الله هستند. در قرآن کریم می‌خوانیم:

﴿أَفَمَنۡ هُوَ قَآئِمٌ عَلَىٰ كُلِّ نَفۡسِۢ بِمَا كَسَبَتۡۗ وَجَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَكَآءَ قُلۡ سَمُّوهُمۡۚ[الرّعد: ٣٣]

«آیا ذاتی که بر همۀ نفوس (جهانیان) با آنچه به دست آورده‌اند مراقب (و نگهبان) است (سزاوار پرستش است یا مخلوقات عاجز و ناتوان و از همه جا بى‌خبر)؟! و برای الله شریکانی قرار دادند، (ای پیامبر!) بگو: آن‎ها را نام ببرید!»

﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ يُمۡسِكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ أَن تَزُولَاۚ وَلَئِن زَالَتَآ إِنۡ أَمۡسَكَهُمَا مِنۡ أَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ كَانَ حَلِيمًا غَفُورٗا[فاطر: ٤١]

«بدون ‌تردید الله آسمان‌ها و زمین را نگه می‌دارد از اینکه (از نظام خود) منحرف شوند، و اگر منحرف گردند، کسی جز او نمی‌تواند آن‎ها را نگه دارد، بی‌گمان او بردبار آمرزنده است.»

﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦٓ أَن تَقُومَ ٱلسَّمَآءُ وَٱلۡأَرۡضُ بِأَمۡرِهِۦۚ[الرّوم: ٢٥]

«و از نشانه‌های او (این) است که آسمان‌ها و زمین به فرمانش (بر جای) می‌ایستند.»

آیات فراوانی در این باره وجود دارد.

الله  أ متصرِّف در تمامی مخلوقات و تدبیرکنندۀ همۀ امور هستی است.

با توجّه به مطالب پیشین، دانسته می‌شود که دو نام «حیّ و قیّوم» جامع معانی اسماء الله و محور آن‎ها به شمار می‌روند، چون تمامی صفات پروردگار، به این دو اسم برمی‌گردند.

حیّ: جامع صفات ذات، و قیّوم: جامع صفات افعال است. مرجع صفات ذاتی پروردگار؛ مانند سمع، بصر، ید، علم و مانند آن، نام «حیّ»، و مرجع و محور صفات فعلی؛ همچون خلق، رزق، إنعام، زنده‌کردن، میراندن و امثال آن، اسم «قیّوم» است، زیرا نشان می‌دهند که الله   بر خلقت، روزی، زنده‌کردن، میراندن و ادارۀ امور مخلوقات، مسلّط و صاحب اختیار است و از این رو، محور تمامی اسماء الله، دو نام مذکورند و به همین سبب، برخی عالمان آن دو را نام اعظم می‌دانند؛ نام اعظمی که هر گاه با آن دعا شود، الله متعال اجابت می‌کند، و اگر با آن درخواست شود، الله  أ آن درخواست را برآورده می‌سازد.

همچنین دو نام مزبور، در بیشتر احادیثی که اشاره به نام اعظم دارند، بیان شده است.

ابن‌قیّم  / می‌گوید: «قطعاً صفت حیات متضمّن تمامی صفات کمال و مستلزم آن‌هاست. و صفت قیّومیت متضمّن همۀ صفات افعال است و بر این اساس، نام اعظم الهی به شمار می‌روند، که هر گاه با آن دعا شود، الله اجابت می‌کند، و اگر با آن درخواست شود، الله تعالی آن درخواست را برآورده می‌کند.»[٩٢]

و نیز می‌گوید: «نام اعظم الهی در این دو آیه وجود دارد: آیة الکرسی و ابتدای سورۀ آل‌عمران، زیرا مشتمل بر صفت حیاتند و این صفت متضمّن تمامی صفات است، و نیز صفت قیّومیت که متضمّن تمامی افعال است.»[٩٣]

قبلا متونی که بیانگر نام اعظم بودند و نیز سخن عالمان در این زمینه بیان گردید.

ابن قیّم  / در مورد تاثیر فراوان دعا با این دو اسم سخن گفته است؛ بویژه در دفع و دورکردن غم و مصیبتی که به انسان می‌رسد.

وی می‌گوید: «در تاثیر عبارت: "یا حیّ یا قیّوم! برحمتک أستغیث: ای زنده و همیشه پابرجا! من به رحمت تو پناه می‌برم [و کمک می‌خواهم]" برای دفع این مصیبت، تناسب بدیع و جذّابی وجود دارد، چرا که صفت حیات متضمّن تمامی صفات کمال و مستلزم آن‎ها بوده و صفت قیّومیت متضمّن همۀ صفات افعال است.

بنابراین نام اعظم الهی، که اگر با آن دعا شود، الله اجابت می‌کند و هر گاه با آن درخواست شود، الله   آن را برآورده می‌سازد، همان «الحیّ القیّوم» است، و حیاتِ کامل متضادّ با تمامی بیماری‌ها و دردهاست و به همین سبب، زمانی که زندگی بهشتیان کامل شود، دیگر غم و اندوه و آفتی به آنان نمی‌رسد. امّا ناقص‌بودن زندگی به افعال ضرر می‌رساند و با قیّومیت منافات دارد و بنابراین کمال قیّومیت بر اثر کمالِ حیات است و ذاتی که دارای حیات کامل و مطلق باشد، هرگز صفت کمال را از دست نمی‌دهد و برای ذات قیّوم و همیشه پابرجا، انجام هیچ کاری مشکل نیست و در نتیجه، توسّل به صفت حیات و قیّومیت، تاثیر فراوانی در برطرف‌کردن آنچه متضادّ با زندگی و افعال است، دارد ... یعنی اینکه نام «الحیّ القیّوم» تاثیر خاصّی در اجابت دعاها و برطرف‌کردن مصیبت‌ها دارد.

در «سنن» و «صحیح ابی حاتم»،[٩٤] به صورت مرفوع آمده است که: «اسْمُ اللَّهِ الْأَعْظَمُ فِي هَاتَيْنِ الْآيَتَيْنِ: ﴿وَإِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِيمُ وفاتحة آل عمران: ﴿الٓمٓ١ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَيُّ ٱلۡقَيُّومُ»؛ «اسم اعظم الهی در این دو آیه است: آیۀ ١٦٣ بقره و ابتدای سورۀ آل‌عمران.» ترمذی می‌گوید که این حدیثی صحیح است.

همچنین در «سنن» و «صحیح ابن حبان» به روایت انس  س آمده است که: مردی این گونه دعا نمود: اللّهُمَّ إنِّي أسألُكَ بِأنَّ لَكَ الحَمدُ، لا إلهَ إلّا أنتَ، المَنّانُ، بَدیعُ السّمواتِ و الأرضِ، یَا ذَالجَلالِ و الإکرامِ، یَا حَيُّ یَا قَیُّومُ؛ الهی! من از تو درخواست دارم به اینکه همۀ ستایش‌ها مخصوص توست، ای بسیار نعمت‌دهنده! تنها تو معبود برحقّی، آفرینندۀ آسمان‌ها و زمین، ای صاحب بزرگی و احسان، ای همیشه زنده و پایدار! رسول الله  ج فرمودند: «لَقَدْ دَعا اللهَ بِاْسمِهِ الأَعْظَمِ، الّذي إِذا دُعِيَ بِهِ أَجَابَ، وَ إِذَا سُئِلَ بِهِ أَعطَي»[٩٥]؛ «بدون تردید الله را با نام اعظمش خواند؛ نامی که اگر با آن دعا شود، حتما اجابت می‌کند و اگر با آن چیزی درخواست شود، قطعاً می‌دهد.»[٩٦]

در تأیید سخن ابن قیّم، باید گفت که ترمذی  / در جامع خود،[٩٧] به روایت از انس بن مالک  س آورده است: هر گاه به پیامبر  ج مصیبتی می‌رسید، می‌فرمودند: «یا حیّ یا قیّوم! برحمتك أستغیث»؛ «ای زنده و همیشه پابرجا! من به رحمت تو پناه می‌برم [و کمک می‌خواهم].»

تمامی این مطالب بیانگر جایگاه و ارزش فراوان دو نام مذکور است و اینکه باید در برابر ذات حیّ و قیّوم خاضع و فروتن بود:

﴿۞وَعَنَتِ ٱلۡوُجُوهُ لِلۡحَيِّ ٱلۡقَيُّومِۖ وَقَدۡ خَابَ مَنۡ حَمَلَ ظُلۡمٗا[طه: ١١١]

«و (همۀ) چهره‌ها در برابر (الله) زندۀ پاینده فروتن می‌شود، و قطعاً کسی که (بار) ستم بر دوش دارد، ناکام (و مأیوس) می‌گردد.»

[٩٠]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: ٦٩٤٨؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ٢٧١٧، عبارت فوق در صحیح مسلم آمده است، به روایت ابن عبّاس  س.

[٩١]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ٢٥٧٧، بخشی از حدیثی که ابوذر  س روایت کرده است.

[٩٢]- زاد المعاد، ج ٤، ص ٢٠٤.

[٩٣]- الصّواعق المرسله، ج ٣، صص ٩١١- ٩١٢.

[٩٤]- من آن را در «صحیح ابن حبان» نیافتم، و تخریجش قبلا بیان شده است.

[٩٥]- قبلا تخریج این حدیث بیان شد.

[٩٦]- زاد المعاد، ج ٤، صص ٢٠٤- ٢٠٦.

[٩٧]- شمارۀ حدیث: ٣٥٢٤، ترمذی آن را ضعیف دانسته و می‌گوید: «حدیثی غریب است»، چون در سندش، یزید رقاشی وجود دارد، که هر چند صالح و عابد بوده، امّا در حوزۀ حدیث، ضعیف است. امّا این حدیث، شاهد و تأییدی دارد؛ که ابن مسعود  س می‌گوید: هر گاه مصیبت و غمی به پیامبر  ج می‌رسید، ایشان می‌فرمودند: «یا حيّ یا قیّوم! برحمتك أستغیث»؛ «ای زنده و همیشه پابرجا! من به رحمت تو پناه می‌برم [و کمک می‌خواهم]». حاکم آن را در المستدرک، ج ١، ص ٥٠٩، از طریق نضر بن اسماعیل بجلی، از عبدالرّحمان بن اسحاق، از قاسم بن عبدالرّحمان، از پدرش و او از راوی اصلی روایت کرده است. و می‌گوید: «اسنادش صحیح به شمار می‌رود.» ذهبی دربارۀ آن می‌گوید: «گفتم که عبدالرّحمان آن را از پدرش نشنیده است. و عبدالرّحمان (یعنی ابن اسحاق) و افراد پس از او، حجّت نیستند.» بنابراین حدیث مذکور، با شواهد، حسن به شمار می‌رود و به همین سبب، آلبانی  / آن را در السّلسلة الصّحیحة، شمارۀ حدیث: ٣١٨٢ آورده است.