٤٣. اوّل، آخر، ظاهر و باطن
چهار اسم مذکور، در یک آیه، با هم بیان شدهاند:
﴿هُوَ ٱلۡأَوَّلُ وَٱلۡأٓخِرُ وَٱلظَّٰهِرُ وَٱلۡبَاطِنُۖ وَهُوَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٌ﴾[الحديد: ٣]
«او اوّل و آخر و ظاهر و باطن است و او تعالی به هر چیزی داناست.»
بهترین تفسیر و توضیح در تبیین معانی این نامها، مناجاتی است که از پیامبر ج ثابت شده است؛ مناجاتی که متضمّن اسمهای مذکور و بیان مفاهیم آنهاست.
مسلم / در صحیح خود،[١٧٣] از ابوهریره س چنین روایت میکند: پیامبر ج به ما دستور دادند که پیش از خواب بگوییم: «اللّهم ربَّ السّموات السّبعِ و ربَّ العرشِ العظیمِ، ربَّنا و ربَّ کلِّ شیءٍ، فالِقَ الحَبِّ و النّوی، و مُنزِلَ التّوراةِ و الإنجیلِ و الفرقانِ، أعوذُ بكَ مِن شرِّ کلِّ شیءٍ أنتَ آخِذٌ بِناصِیَتِهِ. اللّهم أنتَ الأوّلُ فلیسَ قبلَكَ شیءٌ، و أنتَ الآخِرُ فلیس بعدَكَ شیءٌ، و أنت الظّاهِرُ فلیسَ فوقَكَ شیءٌ، و أنت الباطِنُ فلیس دُونكَ شیءٌ، أقضِ عنّا الدَّینَ و أغنِنا عَنِ الفقرِ»؛ «الهی! پروردگار هفت آسمان و پروردگار عرش بزرگ، پروردگار ما و همه چیز، شکافندۀ دانه و هسته، نازلکنندۀ تورات و انجیل و فرقان! از شرّ هر آنچه پیشانیاش در دست توست، به تو پناه میبرم. الهی! توئی اول، قبل از تو چیزی نبوده. و توئی آخر، بعد از تو چیزی نیست. تو آشکاری و هیچ چیز آشکارتر از تو نیست، تو پنهانی و چیزی پنهانتر از تو نیست. الهی! قرض ما را ادا کن و ما را از تنگدستی به توانگری و غنا برسان.»
رسول الله ج در این دعای جامع، مفهوم هر یک از نامهای فوق را بیان فرمودند و ضدّ آنها را نفی کردند، که این برترین نوع و درجۀ بیان است. محور این اسمهای چهارگانه، بیان احاطۀ پروردگار بر مخلوقات است، که بر دو نوع زمانی و مکانی تقسیم میشود.
یعنی الله قبل از هر چیزی بوده و پس از هر چیزی خواهد بود، بنابراین اولبودن الله مقدّم بر اولبودن هر چیزی است و آخربودن او یعنی اینکه پس از هر چیزی باقی است و از این رو، قبل و بعد از تمامی مخلوقات و موجودات بوده و خواهد بود؛ هیچ اولی وجود ندارد مگر اینکه الله پیش از آن بوده و هیچ آخری وجود نخواهد داشت مگر اینکه الله پس از آن خواهد بود. در نتیجه، الله ﻷ اوّل است و قبل از او چیزی نبوده و آخر است و بعد از او چیزی نخواهد بود، که این همان احاطۀ زمانی است.
دربارۀ احاطۀ زمانی باید گفت که ظاهر و باطنبودن الله بر هر ظاهر و باطنی احاطه دارد؛ یعنی هیچ ظاهر و آشکاری نیست مگر اینکه الله بالاتر و برتر از آن است و هیچ باطنی وجود ندارد مگر اینکه الله پنهانتر از آن است، چنانکه پیامبر ج فرمودند: «و أنت الظّاهِرُ فلیسَ فوقَكَ شیءٌ، و أنت الباطِنُ فلیس دُونكَ شیءٌ.» پس الله تعالی با ظهور خود، از هر چیزی برتر است و ذات والا و بلندمرتبهای است که هیچ چیزی بالاتر از او وجود ندارد، بر عرش بزرگ قرار گرفته، که عرش فراتر و بالاتر از تمامی مخلوقات است و الله بر بالای عرش قرار دارد. بنابراین ظاهربودن الله به معنای برتری و علوّ بر هر چیزی است. باطنبودن الله یعنی اینکه به هر چیزی نزدیک است و احاطه دارد، به گونهای که به هر موجودی، از خود آن موجود نزدیکتر است. این مطلب بیانگر کمال اطّلاع پروردگار از اسرار و نهان و جزئیّات امور است علاوه بر اینکه دلالت بر کمال قرب و نزدیکی او تعالی میکند. پس با وجود اینکه بر عرش قرار دارد، به مخلوقاتش بسیار نزدیک است و آنها را احاطه دارد و هیچ یک از آسمانها و زمین و هیچ ظاهر و باطنی مانع او نیستند، بلکه باطن و پنهان برای الله همچون آشکار، و غیب به مانند حاضر، دور همچون نزدیک و سرّ و نهان همانند آشکار است.
هر گاه مسلمان این نامهای بزرگ و اینکه دلالت بر کمال، عظمت و احاطۀ پروردگار میکنند را بداند، باید که به مقتضیات آنها عمل نماید و در برابر الله أ خاضع و عابد گردد.
شناخت اینکه الله پیش از هر چیزی بوده و با فضل و احسان خود مقدّم بر تمامی اسباب است، میطلبد که انسان فقط برای او تعالی خاضع باشد و به او پناه ببرد و به دیگران توجّه و توکّل نکند. همچنین میطلبد که از وابستگی و توجّه به اسباب رها شود و به ذاتی وابسته و متوجّه گردد که امداد و احسان از جانب اوست و فضل و کرمش مقدّم بر وسایل و اسباب است.
و شناخت اینکه الله ﻷ پس از هر چیزی است، میطلبد که الله نهایت اهداف بنده باشد؛ یعنی هدفی که بعد از آن هدف و مقصدی در کار نباشد، تمامی تلاشهای انسان به آن ختم شود و آخرین مطلوب آدمی گردد. و مقتضی آن است که انسان به اسباب دل نبندد، زیرا حتما اسباب از بین خواهند رفت و فقط پروردگار باقی خواهد ماند، پس وابستگی به اسباب وابستگی به موجوداتی است که فنا میشوند، امّا دلبستن به آخر [الله] دلبستن به ذات همیشه زندهای است که هرگز نمیمیرد و ذاتی باقی که هرگز از بین نمیرود.
شناخت ظاهربودن الله و اینکه او تعالی بر بندگانش مسلّط است، امورشان را تدبیر میکند و اعمال آنان به سوی او بالا میرود، مقتضی توجّه نیک دل به سوی الله و خضوع کامل در برابر عظمت و جلال الهی و تضرّع فقط به درگاه اوست:
﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُ﴾[الحج: ٦٢]
«این بدان سبب بوده که الله حق است و آنچه جز او میخوانند باطل است و به راستی که الله بلندمرتبۀ بزرگ است.»
هر کس به ظاهربودن و برتری الله ایمان نیاورد، قطعاً دلش پراکنده و مضطرب خواهد بود و قبلهای ندارد که به آن روی آورد و معبودی نخواهد داشت که آن را به عنوان هدف و مقصد خویش انتخاب کند.
فهم باطنبودن الله و مشاهدۀ احاطۀ او بر جهانیان و نزدیکبودن به بندگان و آگاهی او تعالی از نهانها و اسرار، مقتضی تزکیۀ نفس، اصلاح باطن، پاککردن قلب و آبادکردن آن با ایمان و تقواست.
پس این نامهای چهارگانه، جامع شناخت الله و بندگی برای اوست علاوه بر اینکه باعث از بینرفتن وسوسههای مهلک و تردیدهایی میشود که شیطان به قصد گمراهی و بازداشتن انسان از ایمان، آنها را در دلش میاندازد.
ابو داود در سنن خود، با اسنادی جیّد از ابو زُمیل سمّاک بن ولید روایت میکند که گفت: از ابن عبّاس ب پرسیدم: این چیست که در دلم احساس میکنم؟ او پرسید: چیست؟ گفتم: سوگند به الله که آن را نخواهم گفت. پرسید: آیا نوعی شکّ و تردید است؟ سپس خندید و گفت: هیچ کس از این نجات نیافته است و الله میفرماید:
﴿فَإِن كُنتَ فِي شَكّٖ مِّمَّآ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ فَسَۡٔلِ ٱلَّذِينَ يَقۡرَءُونَ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلِكَۚ﴾[يونس: ٩٤]
«پس اگر در آنچه بر تو نازل کردهایم در تردید هستی، از کسانی که کتاب (آسمانی) را پیش از تو میخوانند، بپرس.»
سپس به من گفت: هر گاه در دلت چیزی احساس کردی، بگو:
﴿هُوَ ٱلۡأَوَّلُ وَٱلۡأٓخِرُ وَٱلظَّٰهِرُ وَٱلۡبَاطِنُۖ وَهُوَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٌ﴾[الحديد: ٣]
«او اوّل و آخر و ظاهر و باطن است و او به هر چیزی داناست.»
ابن عبّاس ب وی را برای دفع وسوسهها و از بینبردن تردیدها، توصیه کرد که آیۀ فوق را تلاوت کند.
[١٧٣]- شمارۀ حدیث: ٢٧١٣.