١١. اسم های الله تعالی عَلَم (اسم خاص) و صفتند
یکی از اصول مفید در حوزۀ شناخت نامهای الهی این است که اسمهای مذکور، علَم و صفتند، و توصیف با آنها منافاتی با علَمبودنشان ندارد؛ یعنی به اعتبار دلالت بر ذات، عَلَم، و از لحاظ دلالت بر معانی، صفتند. و به اعتبار اول مترادف با دلالتشان بر مسمّایی واحد؛ یعنی الله ﻷ بوده و به اعتبار دوم، متباین و متفاوت با دلالت هر یک از آنها بر معنایی خاص است. بنابراین اسامی: حيّ، علیم، قدیر، سمیع، بصیر، رحمان، رحیم، عزیز و حکیم، نامهایی برای یک مسمّا؛ یعنی الله ـ به شمار میروند، امّا «حيّ» معنایی خاص، «سمیع» معنایی خاص، و «بصیر» معنایی خاص دارد؛ حيّ دلالت بر صفت حیات میکند، سمیع بیانگر صفت سمع و شنیدن است، بصیر دلالت بر صفت بصر و دیدن میکند و ... . پس از این لحاظ که هر یک بیانگر معنایی خاص هستند، با یکدیگر متفاوتند.
دلایل بسیاری در قرآن و سنّت وجود دارد که نشان میدهد نامهای الهی دلالت بر معانی و اوصاف میکنند.
شیخ الإسلام ابن تیمیّه / میگوید: «عبارتهای مختلفی در قرآن کریم آمده است که معنا و صفت کمال را اثبات میکنند؛ اینکه در قرآن، حمد و ستایش الهی اثبات شده و خصایل او بیان گشته و توصیف برتر از آنِ اوست و نیز اثبات معانی نامهای او تعالی و امثال آن، بیانگر این معنا (کمال) است.»[٣٥]
بارزترین این دلایل عبارت است از:
١. الله متعال در توصیف نامهایش میفرماید که تمامی آنها حسنا هستند؛ یعنی در نهایت زیبایی و کمالند، زیرا مشتمل بر اوصاف کمال و جلالند، و اگر علَم جامد و بدون معنا میبودند، حسنا و کامل نمیشدند.
٢. الله ﻷ خبر داده که توصیف برتر فقط مختصّ اوست:
﴿وَلِلَّهِ ٱلۡمَثَلُ ٱلۡأَعۡلَىٰۚ﴾[النّحل: ٦٠]
«و برای الله صفت برتر (و عالی) است.»
﴿وَلَهُ ٱلۡمَثَلُ ٱلۡأَعۡلَىٰ﴾[الرّوم: ٢٧]
«و توصیف برتر برای اوست.»
ابن کثیر / در تفسیر: ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡمَثَلُ ٱلۡأَعۡلَىٰۚ﴾ میگوید: «یعنی کمال مطلق از هر لحاظ از آنِ الله تعالی و منسوب به اوست.»[٣٦]
ابن قیّم / در تفسیر آن، چندین معنا آورده که یکی از آنها ثبوت صفات والا برای الله ـ است.
٣. اینکه در قرآن کریم، حمد و ثنای الهی ثابت شده و خصایلش به تفصیل بیان گشته است.
به عنوان نمونه، یکی از نامهای او، «وهّاب» است. و در بیان جزئیّاتش چنین آمده است:
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى ٱلۡكِبَرِ إِسۡمَٰعِيلَ وَإِسۡحَٰقَۚ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ ٱلدُّعَآءِ﴾[إبراهيم: ٣٩]
«ستایش از آن الله است که در (سنّ) پیری، اسماعیل و اسحاق را به من عطا کرد، مسلماً پروردگار من شنوندۀ دعاست.»
یکی دیگر از اسمهایش، «خالق» است و در توضیح آن آمده است:
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَجَعَلَ ٱلظُّلُمَٰتِ وَٱلنُّورَۖ ﴾[الأنعام: ١]
«ستایش برای الله است که آسمانها و زمین را آفرید و تاریکیها و نور را پدید آورد.»
همچنین «القدّوس السّلام»، که در قرآن کریم میخوانیم:
﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي لَمۡ يَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ شَرِيكٞ فِي ٱلۡمُلۡكِ وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ وَلِيّٞ مِّنَ ٱلذُّلِّۖ وَكَبِّرۡهُ تَكۡبِيرَۢا﴾[الإسراء: ١١١]
«و بگو: ستایش برای الله است که فرزندی (برای خود) بر نگزیده و او را در فرمانروایی هیچ شریکی نیست، و به سبب ناتوانی (و ذلت حامی و) سرپرستی برای او نیست، و او را به شایستگی بزرگ بشمار.»
و نیز «الملک و العلیم»، که در توصیفش آمده است:
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي لَهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَهُ ٱلۡحَمۡدُ فِي ٱلۡأٓخِرَةِۚ وَهُوَ ٱلۡحَكِيمُ ٱلۡخَبِيرُ١ يَعۡلَمُ مَا يَلِجُ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا يَخۡرُجُ مِنۡهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ وَمَا يَعۡرُجُ فِيهَاۚ وَهُوَ ٱلرَّحِيمُ ٱلۡغَفُورُ﴾[سبأ: ١- ٢]
«حمد (و ستایش) مخصوص اللهِ است که آنچه در آسمانها و آنچه در زمین وجود دارد از آنِ اوست، و ستایش در (سرای) آخرت (نیز) از آنِ اوست، و او حکیم آگاه است.آنچه را که در زمین فرو میرود و آنچه را که از آن بیرون میآید، و آنچه را که از آسمان نازل میشود و آنچه را که در آن بالا میرود میداند، و او مهربان آمرزنده است.»
٤. در قرآن کریم، اسمهای الهی و نیز صفاتی که آن اسامی بیانگر آنها هستند، اثبات شده است.
مثلا الله تعالی خودش را «عزیز» نامیده و توصیف به «عزّت» کرده است:
﴿فَلِلَّهِ ٱلۡعِزَّةُ جَمِيعًاۚ﴾[فاطر: ١٠]
«پس تمامی عزّت از آنِ الله است.»
در آیاتی دیگر، خودش را «علیم» نامیده و توصیف به عِلم کرده است:
﴿وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيۡءٖ مِّنۡ عِلۡمِهِۦٓ إِلَّا بِمَا شَآءَۚ﴾[البقرة: ٢٥٥]
«و به چیزی از علم او، جز به آنچه بخواهد احاطه نمییابند.»
﴿فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَآ أُنزِلَ بِعِلۡمِ ٱللَّهِ﴾[هود: ١٤]
«پس بدانید که (قرآن) فقط به علم الله نازل شده است.»
همچنین خودش را «قوی» نامیده و توصیف به قوّت کرده است:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلرَّزَّاقُ ذُو ٱلۡقُوَّةِ ٱلۡمَتِينُ﴾[الذّاريات: ٥٨]
«بیگمان الله است که روزیدهنده است، (و او) قدرتمند استوار است.»
در جایی دیگر، خودش را «رحمان و رحیم» مینامد و توصیف به رحمت و مهربانی میکند:
﴿وَرَبُّكَ ٱلۡغَفُورُ ذُو ٱلرَّحۡمَةِۖ﴾[الكهف: ٥٨]
«و پروردگارت آمرزنده و صاحب رحمت است.»
علاوه بر این، خودش را «حکیم» نامیده و توصیف به حکم و حکمت کرده است:
﴿لَهُ ٱلۡحُكۡمُ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ﴾[القصص: ٨٨]
«فرمانروایی (تنها) از آنِ اوست، و (همه) به سوی او بازگردانده میشوید.»
﴿أَلَا لَهُ ٱلۡحُكۡمُ وَهُوَ أَسۡرَعُ ٱلۡحَٰسِبِينَ﴾[الأنعام: ٦٢]
«بدانید که حکم (و داوری) مخصوص اوست، و او زودشمارترین حسابگران است.»
الله ﻷ خودش را «قدیر» معرّفی کرده و پیامبر ج در توصیف الله متعال میفرماید که او صاحب قدرت است، چنانکه در دعای استخاره میآید: «اللَّهُم إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ بعِلْمِكَ ، وأستقدِرُكَ بقُدْرِتك»[٣٧]؛ «پروردگارا! من به علمت از تو طلب خير و به قدرتت از تو طلب قدرت میکنم.» و نیز آمده است: «اللهم بِعِلْمِكَ الْغَيْبَ، وَقُدْرَتِكَ عَلَى الْخَلْقِ»[٣٨]؛ «پروردگارا! به علم غیب تو و قدرتت بر مخلوقات ... .»
الله متعال خودش را «بصیر» مینامد و پیامبر ج میفرماید که او تعالی صاحب بصر و بینایی است: «إِنّ اﻟﻠّﻪَ ﻋَﺰَّ وَﺟَﻞَّ ﻟَﺎ ﻳَﻨَﺎمُ، وَﻟَﺎ ﻳَﻨْﺒَﻐِﻲ ﻟَﻪُ أَﻥْ ﻳَﻨَﺎمَ، ﻳَﺨْﻔِﺾُ اﻟْﻘِﺴْﻂَ وَﻳَﺮْﻓَﻌُﻪُ، ﻳُﺮْﻓَﻊُ إِﻟَﻴْﻪِ ﻋَﻤَﻞُ اﻟﻠَّﻴْﻞِ ﻗَﺒْﻞَ ﻋَﻤَﻞِ اﻟﻨَّﻬَﺎرِ، وَﻋَﻤَﻞُ اﻟﻨَّﻬَﺎرِ ﻗَﺒْﻞَ ﻋَﻤَﻞِ اﻟﻠَّﻴْﻞِ، ﺣِﺠَﺎﺑُﻪُ اﻟﻨُّﻮرُ، ﻟَﻮْ ﻛَﺸَﻔَﻪُ ﻟَﺄَﺣْﺮَﻗَﺖْ ﺳُﺒُﺤَﺎتُ وَﺟْﻬِﻪِ ﻣَﺎ اﻧْﺘَﻬَﻰ إِﻟَﻴْﻪِ ﺑَﺼَﺮهُ ﻣِﻦْ ﺧَﻠْﻘِﻪ»[٣٩]؛ «همانا الله متعال نمیخوابد و شایستۀ او نیست که بخوابد، ترازوی اعمال را پایین و بالا میبرد. عمل شب پیش از عمل روز و عمل روز پیش از عمل شب، به سوی او برده میشود. حجابش نور است که اگر آن را بردارد، پرتو صورتش تمام مخلوقاتش را که چشمش به آنها میافتد، خواهد سوخت.»
٥. در قرآن کریم، نامهایی برای الله ثابت شده و الله متعال خبر داده است که بر اثر آن اسمها، کارهایی انجام میدهد، و آن کارها احکامی برای صفاتند و از این رو، ثبوت عمل و کار دلیلی بر ثبوت صفت است.
به عنوان نمونه، خودش را «سمیع» نامیده و در آیات زیر خبر از انجام کاری که این اسم مقتضی آن است میدهد:
﴿قَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّتِي تُجَٰدِلُكَ فِي زَوۡجِهَا وَتَشۡتَكِيٓ إِلَى ٱللَّهِ وَٱللَّهُ يَسۡمَعُ تَحَاوُرَكُمَآۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِيعُۢ بَصِيرٌ﴾[المجادلة: ١]
«به راستی الله سخن زنی را که دربارۀ شوهرش با تو مجادله میکرد، و به الله شکایت میبرد شنید، و الله گفتگوی شما را میشنید، بیگمان الله شنوای بیناست.»
﴿إِنَّنِي مَعَكُمَآ أَسۡمَعُ وَأَرَىٰ﴾[طه: ٤٦]
«همانا من با شما هستم، میشنوم و میبینم.»
خودش را «علیم» مینامد و خبر از انجام کاری میدهد که نام مذکور آن را میطلبد:
﴿يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا يُحِيطُونَ بِهِۦ عِلۡمٗا﴾[طه: ١١٠]
«آنچه را پیش رو دارند، و آنچه را پشت سرشان است میداند، و آنان به علم او احاطه ندارند.»
﴿إِنَّا نَعۡلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعۡلِنُونَ﴾[يس: ٧٦]
«قطعاً ما آنچه را که پنهان میدارند و آنچه را که آشکار میکنند، میدانیم.»
﴿وَلَوۡ عَلِمَ ٱللَّهُ فِيهِمۡ خَيۡرٗا لَّأَسۡمَعَهُمۡۖ﴾[الأنفال: ٢٣]
«و اگر الله خیری در آنها میدانست، قطعاً به آنان میشنواند.»
همچنین خودش را «غفور» نامیده و میفرماید کاری که در اثر آن اسم به وجود میآید، توسّط او صورت میگیرد:
﴿أَلَا تُحِبُّونَ أَن يَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَكُمۡۚ﴾[النّور: ٢٢]
«آیا دوست ندارید که الله شما را ببخشد؟!»
﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمۡتُ نَفۡسِي فَٱغۡفِرۡ لِي فَغَفَرَ لَهُۥٓۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ﴾[القصص: ١٦]
«(سپس) گفت: پروردگارا! من به خود ستم کردم، پس مرا ببخش آنگاه (الله) او را بخشید، بیتردید او آمرزندۀ مهربان است.»
﴿وَإِلَّا تَغۡفِرۡ لِي وَتَرۡحَمۡنِيٓ أَكُن مِّنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ﴾[هود: ٤٧]
«و اگر مرا نبخشی و بر من رحم نکنی، از زیانکاران خواهم بود.»
و نیز خودش را «رحیم» مینامد و خبر از انجام کاری که این نام مقتضی آن است، میدهد:
﴿وَلَا يَزَالُونَ مُخۡتَلِفِينَ١١٨ إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَۚ﴾[هود: ١١٨- ١١٩]
«ولی (آنان) همواره مختلفند [یا در اختلافند] مگر کسی که پروردگارت (بر او) رحم کند.»
﴿يُعَذِّبُ مَن يَشَآءُ وَيَرۡحَمُ مَن يَشَآءُۖ﴾[العنكبوت: ٢١]
«هر کس را که بخواهد عذاب میکند، و هر کس را که بخواهد مورد رحمت قرار میدهد.»
٦. الله ﻷ در قرآن کریم، نامهایی را برای خویش بیان فرمود، سپس خودش را از صفاتی که متضادّ آنهاست، منزّه و مبرّا دانست.
مثلا خودش را «الحيّ القیّوم» نامید و نفس خویش را از چرت و خواب که با کمال حیات و قیّومیت او منافات دارند، منزّه دانست:
﴿لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةٞ وَلَا نَوۡمٞۚ﴾[البقرة: ٢٥٥]
«نه چرت او را فرا گیرد و نه خواب.»
و خودش را «قوی» نامید و نفسش را از خستگی و از اینکه حفاظت آسمانها و زمین او را خسته کند، منزّه دانست، چون خستگی با کمال قوّتش منافات دارد:
﴿وَمَا مَسَّنَا مِن لُّغُوبٖ﴾[ق: ٣٨]
«و هیچ (گونه) خستگی (و رنجی) به ما نرسید.»
﴿وَلَا ئَُودُهُۥ حِفۡظُهُمَاۚ﴾[البقرة: ٢٥٥]
«و نگهداری آن دو (زمین و آسمان) بر او گران و دشوار نیست.»
همچنین خودش را «علیم» مینامد و نفسش را از غفلت و فراموشی که با کمال علمش منافات دارد، مبرّا میداند:
﴿وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ﴾[البقرة: ٧٤]
«و الله از آنچه میکنید، غافل نیست.»
﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيّٗا﴾[مريم: ٦٤]
«و پروردگارت هرگز فراموشکار نیست.»
علاوه بر این، خودش را «غنی» نامیده و نفسش را از آنچه با کمال غنا و بینیازیش منافات داشته باشد، منزّه دانسته است:
﴿وَهُوَ يُطۡعِمُ وَلَا يُطۡعَمُۗ﴾[الأنعام: ١٤]
«و اوست که روزی میدهد، و روزی داده نمیشود.»
﴿مَآ أُرِيدُ مِنۡهُم مِّن رِّزۡقٖ وَمَآ أُرِيدُ أَن يُطۡعِمُونِ٥٧ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلرَّزَّاقُ ذُو ٱلۡقُوَّةِ ٱلۡمَتِينُ﴾[الذّاريات: ٥٧- ٥٨]
«هرگز از آنان روزیی نمیخواهم، و نمیخواهم که مرا طعام دهند.بیگمان الله است که روزی دهنده است، (و او) قدرتمند استوار است.»
نمونههای فراوانی در این باره وجود دارد. قاعدۀ کلّی این است که هر آنچه الله متعال از خود نفی کرده و خویش را منزّه از آن دانسته است، متضمّن ثبوت کمالی ضدّ آنچه نفی شده، برای الله أ است.
٧. در سنّت، احادیثی مشتمل بر اثبات معانی و صفاتی برای نامهای الهی روایت شده است، چنانکه پیامبر ج در دعای قبل از خواب فرمودند: «اللَّهُمَّ أَنْتَ الْأَوَّلُ فَلَيْسَ قَبْلَكَ شَيْءٌ، وَأَنْتَ الْآخِرُ فَلَيْسَ بَعْدَكَ شَيْءٌ، وَأَنْتَ الظَّاهِرُ فَلَيْسَ فَوْقَكَ شَيْءٌ، وَأَنْتَ الْبَاطِنُ فَلَيْسَ دُونَكَ شَيْءٌ»[٤٠]؛ «پروردگارا! تو اولی و پیش از تو چیزی نبوده، و تو آخری و بعد از تو چیزی نیست، و تو ظاهر [و غالبی] و برتر از تو چیزی نیست و تو باطنی و غیر از تو چیزی نیست.» و فرمودند: «إنّ اللهَ حَیيّ كريم يَستحي من عَبده إِذا رفع إِلَيْهِ يَدَيْهِ أَن يردهما صفراً»[٤١]؛ «همانا الله بسیار با حیا و بزرگوار است و از بندهاش حیا دارد که وقتی دستانش را به سوی او بلند کند، آنها را خالی برگرداند.» در حدیث دیگری آمده است که: «إنَّ اللهَ هُو الحكَمُ وإليه الحُكْمُ»[٤٢]؛ «بدون تردید الله حَکَم است و حُکم مربوط به اوست.» وقتی سیّدنا ابوبکر س از رسول الله ج خواست دعایی به او آموزش دهد که در نماز و خانهاش بگوید، پیامبر ج فرمودند که بگو: «اللَّهمَّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي ظُلْماً كثِيرا، وَلا يَغْفِر الذُّنوبَ إِلاَّ أَنْت، فَاغْفِر لي مغْفِرَةً مِن عِنْدِك، وَارحَمْني، إِنَّكَ أَنْتَ الْغَفور الرَّحِيم»[٤٣]؛ «پروردگارا! من بر خويش ستم بسياری نمودهام و گناهان را تنها تو میبخشی، پس برای من از نزد خويش آمرزشی کن و به من رحم نما که همانا تو آمرزنده و مهربانی.»
و سایر دلایلی که نشان میدهد نامهای الهی عَلَم (اسم خاص) و صفتند و اسمهایی محض و بدون معنا نیستند، بلکه تمامی آنها نامهایی حسنا و کاملند که متضمّن ثبوت اوصاف کمال و جلال و جمال پروردگار، به گونهای که شایستۀ ذات او تعالی باشد، هستند؛ پروردگاری که بسیار با عزّت و بلند مرتبه است.
[٣٥]- مجموع الفتاوی، ج ٦، صص ٧١- ٧٢.
[٣٦]- تفسیر ابن کثیر، ج ٤، ص ٤٩٦، چاپ: الشّعب.
[٣٧]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: ١١٦٦، به روایت جابر س دربارۀ دعای استخاره.
[٣٨]- مسند امام احمد، ج ٤، ص ٢٦٤؛ سنن نسائی، شمارۀ حدیث: ١٣٠٥؛ ابن حبان، شمارۀ حدیث: ١٩٧١؛ حاکم، ج ١، ص ٧٠٥، وی این حدیث را به روایت عمّار بن یاسر ب صحیح میداند.
[٣٩]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ١٧٩، به روایت ابو موسی س.
[٤٠]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ٢٧١٣، به روایت ابوهریره س.
[٤١]- سنن أبي داود، شمارۀ حدیث: ١٤٨٨؛ جامع ترمذی، شمارۀ حدیث: ٣٥٥٦؛ سنن ابن ماجه، شمارۀ حدیث: ٣٨٦٥؛ صحیح ابن حبان، شمارۀ حدیث: ٨٧٦، به روایت سلمان فارسی س.
[٤٢]- سنن أبي داود، شمارۀ حدیث: ٤٩٥٥؛ سنن نسائی، شمارۀ حدیث: ٥٣٨٧؛ مستدرک حاکم، ج ١، ص ٢٤، به روایت هانئ بن یزید س.
[٤٣]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: ٨٣٤؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ٢٧٠٥.