تدبر در قرآن

فهرست کتاب

درس آموختن قرآن توسط صحابهش:

درس آموختن قرآن توسط صحابهش:

با وجود آنکه صحابه چه از لحاظ زندگی با قرآن و چه زبان و چه از لحاظ فهم نزدیکترین انسان‌ها به قرآن بودند، آن‌هاشدرس آموختن قرآن را ترک نمی‌کردند، ابن عمربگفته است: «سال‌های طولانی را گذراندیم، ایمان را قبل از قرآن، [پیامبرص]به شخصی از ما می‌آموخت و بعد از آن سوره‌ای بر محمدصنازل می‌شد و آن شخص، حلال آن و حرام آن و اوامر آن مسائل نهی شده در آن را می‌آموخت تا آنچه را در مورد آن سوره لازم بود یاد بگیرد» [۴۰۵].

ابی عبدالرحمن سلمی [۴۰۶]گفته است: «کسانی که [قرآن] برای ما قرائت می‌کردند، [مثلِ] عثمان بن عفان و عبدالله ابن مسعود و غیره به ما گفته‌اند: هرگاه از پیامبرصده آیه می‌آموختند، از آن نمی‌گذشتند تا آنچه که از علم و عمل در آن وجود دارد را بیاموزند، گفتند: [پیامبرص]قرآن و علم و عمل را همراه هم به ما می‌آموخت» [۴۰۷].

و در روایت دیگر می‌گوید: «ما وقتی ده آیه از قرآن را می‌آموختیم به سراغ ده آیه بعدی نمی‌رفتیم تا اینکه حلال و حرام و اوامر و نواهی [آن ده آیه قبلی] را یاد بگیریم» [۴۰۸].

این راه و منهج ام المؤمنین عایشهلنیز بود؛ از عبدالله ابی ملیکة آمده است: عایشهلاگر چیزی را می‌شنید و نمی‌فهمید به آن باز می‌گشت تا آن را بفهمد، و [جائی] پیامبرصفرمود: «کسی که به حسابش رسیدگی شود عذاب می‌شود». عایشهلگفت: آیا الله نفرموده است؟: ﴿فَأَمَّا مَنۡ أُوتِيَ كِتَٰبَهُۥ بِيَمِينِهِۦ ٧ فَسَوۡفَ يُحَاسَبُ حِسَابٗا يَسِيرٗا ٨[الانشقاق: ٧-٨]. ترجمه: «پس اما کسی که کارنامه‌ی [اعمالش] به [دست] راست او داده شود * در نتیجه به حساب او آسان رسیدگی می‌شود» و رسول اللهصفرمود: «آن فقط به نمایش گذاشتن [پرونده‌ی او] است و کسی که در روز قیامت به حساب و کتاب او رسیدگی شود جز این نیست که به عذاب گرفتار می‌شود» [۴۰۹].

ابن حجر/گفته است: «حدیثی که از عایشهلبیان شده است حرص بر فهم معانی احادیث را می‌رساند و پیامبرصاز رجوع کردن به مسائل علمی بی‌قرار نمی‌شد. و در جواز مناظره و قرار دادن سنت در کنار قرآن بیان شده است، ... به غیر از این مورد، برای افرادی به غیر ازصنیز دیده شده است، مثل حدیث حفصهلوقتی که شنید: «احدی از افرادی که غزوه‌ی بدر و حدیبیة را دیده‌اند، وارد جهنم نمی‌شود»، گفت: آیا الله نفرموده است: ﴿وَإِن مِّنكُمۡ إِلَّا وَارِدُهَاۚ[مريم: ٧١]. ترجمه: «از شما کسی نیست بجز آنکه وارد آن شود». و جواب گرفت: ﴿ثُمَّ نُنَجِّي ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْ[مريم: ٧٢]. ترجمه: «سپس کسانی که تقوا پیشه می‌کردند را نجات می‌دهیم». همچنین صحابه وقتی این آیه نازل شد: ﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ يَلۡبِسُوٓاْ إِيمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ[الأنعام: ٨٢]. ترجمه: «کسانی که ایمان آوردند و ایمان خود را با ظلمی در نیامیختند»، سوال کردند: آیا بین ما کسی وجود دارد که به خودش ظلم نکرده باشد؟ و جواب گرفتند: منظور از ظلم، [نوعِ] شرک آن است. در این سه مثال حالت کلی مورد حساب قرار گرفتن و داخل شدن [به جهنم] و ظلم آمده است ولی با توضیحی که برای آن‌ها داده شده است برای هر کدام نوع خاصی از آن در نظر گرفته شده است، و البته به مانند این موارد، صحابه کمتر سوال می‌پرسیدند و علت آن کمال فهم آن‌ها و معرفتشان به زبان عربی بود، وگرنه در مورد کسی که از روی سرسختی سوالی می‌پرسید، مذمت وارد شده است» [۴۱۰].

و از عایشهلآمده است: «از پیامبرصدر مورد این آیه پرسیدم: ﴿وَٱلَّذِينَ يُؤۡتُونَ مَآ ءَاتَواْ وَّقُلُوبُهُمۡ وَجِلَةٌ[المؤمنون: ٦٠]. ترجمه: «کسانی که آنچه را باید [در راه الله] بدهند می‌دهند و قلب‌هایشان بیمناک است»، گفتم: آیا آنان کسانی هستند شراب می‌نوشند و دزدی می‌کنند؟ فرمود: نه‌ای دختر صدیق! بلکه آنان کسانی هستند که روزه می‌گیرند و نماز می‌خوانند و صدقه می‌دهند در حالی که می‌ترسند تا از آن‌ها قبول نشود: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ يُسَٰرِعُونَ فِي ٱلۡخَيۡرَٰتِ وَهُمۡ لَهَا سَٰبِقُونَ ٦١[المؤمنون: ٦١]. ترجمه: «آنان در خیرات سرعت می‌بخشند و اینان در انجام آن پیشتازند» [۴۱۱].

حسن/درباره‌ی این آیه گفته است: «مؤمن [برای خود] نیکی و خیرخواهی جمع می‌کند و منافق [برای خود] بدی و راحتی را جمع می‌کند» [۴۱۲].

و انسسگفته است: مردم نزد پیامبرصرفتند و گفتند: برای ما افرادی قرار بده تا قرآن و سنت به ما بیاموزند. مردانی را برای آن‌ها گمارد که به آن‌ها «قراء» گفته می‌شد، قرآن را قرائت کرده و به دراست آن مشغول بودند و در شب آن را می‌آموختند و در روز آب به مسجد آورده و آن را در مسجد گذاشته و هیزم جمع آوری می‌کردند و آن را می‌فروختند و [با پول آن] غذا تهیه کرده و به اهل صفه و فقراء می‌دادند، و پیامبرصآن‌ها را برای آموزش [قومی دیگر] برگزید، و قبل از آنکه به آنجا برسند کشته شدند و مردی [به نام] حرام بن ملحان – دایی انسس- از پشت سرش آمد و نیزه‌ای به او زد تا او را به زمین زد و حرام گفت: قسم به پروردگار کعبه رستگار شدم! و رسول اللهصفرمود: «برادران شما کشته شدند در حالی که گفتند: خداوندا ما را به پیامبرمان برسان، همانا ما پروردگارمان را ملاقات کردیم و از تو راضی شدیم و از ما راضی شدی» [۴۱۳].

و روایت شده است ابو موسی اشعریسگفت: «پیامبرصوقتی نماز صبح را تمام می‌کرد به سمت ما بر می‌گشت، عده‌ای از ما در مورد قرآن از وی پرسیدیم و عده‌ای دیگر در مورد واجبات دین» [۴۱۴].

و از ابن عباسبآمده است: وی و حرِّ بن قیس بن حصن فَزاری درباره‌ی همنشین حضرت موسی÷[که در آیاتی از سوره کهف درباره آن صحبت شده است] به شک افتادند، ابن عباس گفت: او خضر [پیغمبر] است. ابی بن کعبساز کنار آن‌ها گذشت و ابن عباسباو را صدا کرده و گفت: «من و شخصی که با من است درباره‌ی همنشین موسی÷که موسی÷در راهش او را ملاقات کرد و از او سوال کرد به شک افتادیم، آیا از پیامبرصشنیده‌ای که درباره‌ی این شخص چیزی گفته باشد؟ گفت: بله! از رسول اللهصشنیدم که می‌گفت: موسی در بین جمعیتی از بنی‌اسرائیل بود و مردی نزد وی آمد و گفت: آیا کسی را می‌شناسی که از تو عالم‌تر باشد؟ موسی گفت: نه و الله به موسی وحی فرمود: بله، او بنده‌ی ما خضر می‌باشد. و موسی راه رسیدن به وی را سوال کرد» [۴۱۵].

عبید بن عبیر/گفت: عمرسروزی به یاران پیامبرصگفت: «این آیه در مورد چه کسی نازل شده است؟ ﴿أَيَوَدُّ أَحَدُكُمۡ أَن تَكُونَ لَهُۥ جَنَّةٞ[البقرة: ٢٦٦]. ترجمه: «آیا کسی از شما دوست دارد برای او باغی باشد؟». گفتند: الله داناتر است. عمر عصبانی شده و گفت: بگوئید می‌دانید یا نمی‌دانید. و ابن عباسبگفت: ‌ای امیرالمؤمنین، چیزی در درونم در مورد آن وجود دارد. عمر گفت: ‌ای پسر برادرم، بگو و خودت را کوچک نشمار. ابن عباس گفت: مثالی برای عمل، زده شده است؛ عمر گفت: چه عملی؟ ابن عباس گفت: برای عمل. عمر گفت: برای مردی غنی است که به طاعت اللهمشغول است سپس الله شیطان را بر وی چیره می‌کند و او به گناه آلوده می‌‌شود تا آنجا که اعمال [نیک] وی باطل می‌شود» [۴۱۶]. ابن حجر گفته است: «در این حدیث تشویق دانش آموز توسط عالم وقتی که دانش آموز برای سخن گفتن در پیشگاه او حاضر بوده و عالم از وی مسن‌تر می‌باشد و در وی استعدادی را می‌بیند، آمده است و همچنین ایجاد نشاط و اعتماد به نفس در وی و ترغیب به کسب علم را می‌رساند» [۴۱۷]. و در آن تشویقی به بازگشت جوان به سوی درس خواندن و درس خواندن در جوانی است: تا سبب تعلیم آن‌ها گردد و باعث تربیت و پرورش و پاک شدن جانهایشان و پرورش و و آموزش عقل‌هایشان شود. که برای جوانان سبب سرزندگی، تقویت حافظه و بلند همتی می‌گردد، و برای عالمان سبب کسب علم از آن‌ها و پیروی کردن از راه روششان در استنباط احکام می‌گردد.

ابن مسعودسگفته است: «تعلیم و تعلم نماز است» [۴۱۸]. و ابن عباسبگفته است: «یادآوری علم در بعضی شب‌ها برای من از زنده نگهداشتن آن [شب] دوست داشتنی‌تر است» [۴۱۹].

و ابن قیم/گفته است: «ملاقات مردان با یکدیگر بارور کننده‌ی خرد‌ها می‌باشد و تبادل نظر آن‌ها بارور کننده‌ی عقل» [۴۲۰].

[۴۰۵] طبرانی در الأوسط، هیثمی گفته است رجال آن صحیح می‌باشد ۱/۶۵؛ نگاه شود به: حیاة الصحابة ۳/۷۵. [۴۰۶] او عبد بن حبیب کوفی قاری قرآن از بزرگان تابعین و شخصی قابل اعتماد و دارای حافظه‌ی قوی است و ظاهراً پدرش هم صحابی بوده است؛ نگاه شود به: تقریب التهذیب ۱/۴۰۸. [۴۰۷] طبری ۱/۲۸؛ تفسیر ابن کثیر ۱/۱۰؛ جامع لأحکام القرآن ۱/۳۹؛ زاد المسیر ۱/۴؛ امام احمد آن را روایت کرده است که در اسناد آن عطاء بن السائب وجود دارد که در اواخر عمرش دچار اختلال حافظه شده؛ نگاه شود به: مجمع الزوائد ۱/۱۶۵؛ الفتاوی ۱۳/۴۰۲؛ القاعدة المراکشیة ص ۲۸. [۴۰۸] الجامع لأحکام القرآن ۱/۳۹؛ و آن را به عبد الرزاق نسبت داده است؛ ابن سعد ۶/۷۲؛ هیثمی ۱/۱۶۵؛ احمد ۵/۴۱۰؛ الکنز ۱۲۳. نگاه شود به: حیاة الصحابة ۳/۱۷۵. [۴۰۹] بخاری ۶۵۳۷، ۶۵۳۶، ۱۰۳، الفتح ۱۱/۴۰۰. [۴۱۰] الفتح ۱/۱۹۷. [۴۱۱] ترمذی ۲/۲۰۱؛ ابن جریر ۱۸/۲۶، و نزد وی روایتی از حدیث ابوهریرهسوجود دارد؛ حاکم ۲/۳۹۳، ۳۹۴، و آن را صحیح دانسته و وافقه؛ بغوی در تفسیرش ۶/۲۵؛ أحمد ۶/۱۵۹، ۲۰۵؛ و آلبانی آن را در الصحیحة صحیح دانسته است ۱۶۲، ۱/۳۰۴ و متبعاتی از حدیث را ذکر می‌کند. [۴۱۲] الزهد ابن مبارک ۳۵۰. [۴۱۳] بخاری ۶/۱۴؛ مسلم که این لفظ از وی می‌باشد ۳/۱۵۱۱ شماره ۱۴۷. [۴۱۴] طبرانی در الکبیر، نگاه شود به: حیاة الصحابة ۳/۲۱۶؛ و در مجمع الزوائد گفته است: در بین راویان آن محمد بن عمر وجود دارد که ابو داود و ابو زرعة او را ضعیف دانسته‌اند و ابن حبان ثقه دانسته است. [۴۱۵] بخاری ۳/۷۴، الفتح ۱/۱۶۸، ۳/۷۸، باب: ما ذکر ذهاب موسی فی البحر إلی الخضرإ، و باب: خروج فی طلب العلم. ابن حجر گفته است: در آن فضل زیاد کردن علم وجود دارد حتی اگر با مشقت باشد و به سفر منجر شود و همچنین خضوع زیاد در برابر کسی که آن را می‌آموزد و وجه دلالت آن قول الله تعالی می‌باشد که که به پیامبرش÷فرموده است: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ هَدَى ٱللَّهُۖ فَبِهُدَىٰهُمُ ٱقۡتَدِهۡۗ[الأنعام: ٩٠]. ترجمه: «اینان کسانی هستند که الله آنان را هدایت فرموده است پس به شیوه‌ی آنان اقتدا کن». و موسی از آن‌ها می‌باشد؛ و امت پیامبرصداخل این امر می‌شوند بجز آنچه که نسخ آن به ثبت رسیده باشد، الفتح ۱/۱۷۵. [۴۱۶] بخاری ۴۵۳۸. [۴۱۷] فتح الباری ۸/۲۰۲. [۴۱۸] جامع بیان العلم از ابن عبدالبر ۱/۲۲. [۴۱۹] مرجع قبلی ۱/۲۴. [۴۲۰] مفتاح دار السعادة ص ۲۱۷.