دوم: نیاز قلب به تدبر در قرآن:
همانا قلب نیازی دارد که چیزی جز یاد الله و لذت از خطاب گرفتن توسط وی پاسخگوی این نیاز نمیباشد، و در آن نگرانی و وحشتی است که پایان نمیپذیرد جز با انس گرفتن با کتاب الله و در آن اضطراب و دغدغهای وجود دارد که جز با آنچه الله به بندگانش بشارت داده است به آرامش تبدیل نمیشود و در آن فقری وجود دارد که جز با جمع آوری توشه از حکمتهای قرآن و احکامش به غنا و نیازمندی نمیرسد، و قلب دارای سرگشتگی و حیرانی و اضطرابی است که توسط قرآن و برهانهای آن کتاب پرعزت بسوی نور پروردگار هدایت مییابد. الله تعالی میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَتۡكُم مَّوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡ وَشِفَآءٞ لِّمَا فِي ٱلصُّدُورِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ ٥٧ قُلۡ بِفَضۡلِ ٱللَّهِ وَبِرَحۡمَتِهِۦ فَبِذَٰلِكَ فَلۡيَفۡرَحُواْ هُوَ خَيۡرٞ مِّمَّا يَجۡمَعُونَ ٥٨﴾[يونس: ۵۷-۵۸]. ترجمه: «ای انسانها همانا پندی از جانب پروردگارتان آمده است و شفایی برای آنچه در سینهها میباشد و هدایت و رحمتی برای مؤمنین * بگو: به فضل الله و برحمتش شادمان گردند که آن از هر آنچه جمع میکنند بهتر است». بنده مؤمن هر اندازه که دارای بار علمی و سطح تقوا باشد هرگز از قرآنی که تثبیت کننده و هدایت کننده و کمک کننده است، بی نیاز نمیشود. چگونه این بینیازی میتواند وجود داشته باشد در حالی که الله به پیامبرش میفرماید: ﴿وَكُلّٗا نَّقُصُّ عَلَيۡكَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِۦ فُؤَادَكَۚ وَجَآءَكَ فِي هَٰذِهِ ٱلۡحَقُّ وَمَوۡعِظَةٞ وَذِكۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِينَ ١٢٠﴾[هود: ١٢٠] ترجمه: «یکایک اخبار رسولان را برای تو میخوانیم، [اخباری که] با آن دلت را استوار میکنیم. و در این [قرآن] حق و پند و یادکردنی برای مؤمنین میباشد». و از این رو است که شیخ الإسلام/میگوید: «امت نیازی اساسی به فهم قرآن دارد» [۲۱]تا قلبها اصلاح شده و بر هدایت و دین ثابت قدم گردند.
و الله سبحانه و تعالی، هنگامی که صحابهشرا از حیث خشوع قلبهایشان نکوهش میکند و از پایان بدفرجامی که در اثر از بین رفتن تدبر در کتابش حاصل میشود را تحذیر میکند، میفرماید: ﴿أَلَمۡ يَأۡنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن تَخۡشَعَ قُلُوبُهُمۡ لِذِكۡرِ ٱللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ ٱلۡحَقِّ وَلَا يَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلُ فَطَالَ عَلَيۡهِمُ ٱلۡأَمَدُ فَقَسَتۡ قُلُوبُهُمۡۖ وَكَثِيرٞ مِّنۡهُمۡ فَٰسِقُونَ ١٦﴾[الحديد: ١٦] ترجمه: «آیا برای مسلمانان آن هنگام نرسیده است که دلهایشان به هنگام یاد الله و هنگام به یاد آوردن آنچه از حق که نازل شده است، خشوع یابد و مانند کسانی نباشند که پیش از این به آنان کتاب داده شد و روزگار بر آنان دراز آمد و از پس آن سنگدل شدند و بسیاری از آنان بدکارند». محمد بن کعب/نیز گفته است: «صحابه در مکه نیازمند بودند، وقتی هجرت کردند نعمت و ثروت بر آنها فزونی یافت، در نتیجه آن بر آنچه در قبل بودند افترا بستند و قلبهایشان دچار قسوت شد، پس از آن، الله آنها را موعظه فرمود و آنها بیدار شدند» [۲۲]... این نکوهش شامل تمامی مؤمنین از اولین تا آخرین آنها میشود.
ابن مسعودسدرباره حالتی که قلب توسط آن از قرآن نفع میبرد سخن گفت و فرمود: «همانا افرادی هستند که قرآن میخوانند ولی از حنجرههای آنها عبور نمیکند، ولی وقتی قلب سود میبرد که قرآن بر قلب واقع شود» [۲۳]، مصداق این سخن، کلام الله تعالی است که میفرماید: ﴿وَإِذَا مَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞ فَمِنۡهُم مَّن يَقُولُ أَيُّكُمۡ زَادَتۡهُ هَٰذِهِۦٓ إِيمَٰنٗاۚ فَأَمَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ فَزَادَتۡهُمۡ إِيمَٰنٗا وَهُمۡ يَسۡتَبۡشِرُونَ ١٢٤﴾[التوبة: ١٢٤] ترجمه: «و چون سورهای نازل شود کسی از آنان است که میگوید: چه کسی از شما است که این [سوره] بر ایمان او افزوده است، اما مؤمنان ایمانشان افزوده میگردد و آنها شادمان میگردند». پس تدبر در هنگام شنیدن قرآن باعث زیاد شدن نور و ایمان در قلب میشود. جندب ابن عبداللهسگفته است: «ما همراه نبیصبودیم، در حالی که جوانی بودیم، ایمان را قبل از تعلم قرآن آموختیم سپس با آموختن قرآن بر ایمانمان افزوده شد» [۲۴].
رسوخ قرآن در قلب بدون تردید وقتی نفع رساننده میشود که تنها به شکلی خشک بر زبان جاری نشود و قلب را به حرکت انداخته و به شکلی حقیقی آن را تغییر دهد؛ رسوخ صحیح را آجری/اینگونه بیان میدارد: «مؤمن عاقل وقتی قرآن تلاوت میکند، آن قرآن به شکل آینهای بر وی تجلی میگردد بطوری که افعال نیک و قبیح خود را در آن میبیند، از آنچه که مولایش او را تحذیر کرده بر حذر میشود و از عاقبت آنچه که او را میترساند، میترسد، و به آنچه او را ترغیب میکند رغبت نشان میدهد؛ کسی که دارای این صفات باشد و یا خود را به این صفات نزدیک کند همانا آن [قرآن] را به حق تلاوتش، تلاوت کرده و آنچنان که شایسته آن است، آن را مراعات کرده است؛ و قرآن برای او شاهد و شفیع و انیس و حافظ میشود و صاحب این صفت به خود و اهلش سود رسانده و تمامی خیر دنیا و آخرت را به والدین و فرزندانش عطا کرده است» [۲۵]؛ «و قرآن برای او شفائی خواهد بود و همچنین بی نیازی بدون مال و عزت بدون طایفۀ و انیسی که نسبت به آنچه دیگران از آن هراس دارند آرامش میدهد، میشود؛ کوشش و همت او وقتی که سورهای را شروع به تلاوت میکند این است که: آمادهی پند گرفتن از آن میباشد، مراد او [از خواندن قرآن] اینگونه نیست که چه زمانی سوره ختم میشود؟ بلکه نیت او فقط این است که: چه زمان در مخاطب گرفتن الله تعقل کنم؟ چه وقت اجر ببرم؟ و چه موقع عبرت بگیرم؟ زیرا قرائت قرآن عبادت است و عبادت با غفلت هیچگاه همراه نمیشود» [۲۶].
نووی/گفته است: «برای قاری [قرآن] اینگونه شایسته است که دارای خشوع و تدبر و خضوع باشد، و هدف خواسته شده نیز همین میباشد، توسط آن سینهها فراخ شده و قلبها نورانی میگردد؛ دلایل این امر نیز بیشتر از آن است که قابل شمارش باشد و همین طور شناخته شدهتر از آن است که نیاز باشد تا یادآوری شود» [۲۷].
الله سبحانه و تعالی در وصف قلبهای خاشعان میفرماید: ﴿ٱللَّهُ نَزَّلَ أَحۡسَنَ ٱلۡحَدِيثِ كِتَٰبٗا مُّتَشَٰبِهٗا مَّثَانِيَ تَقۡشَعِرُّ مِنۡهُ جُلُودُ ٱلَّذِينَ يَخۡشَوۡنَ رَبَّهُمۡ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمۡ وَقُلُوبُهُمۡ إِلَىٰ ذِكۡرِ ٱللَّهِۚ﴾[الزمر: ٢٣]. ترجمه: «خداوند بهترین سخن را نازل کرده است. کتابی همگون [و] مشتملِ بر مکررات. پوستهای آنان که از پروردگار میترسند از [شنیدن] آن به لزره میافتد. آنگاه پوستها و قلبهایشان با یاد الله نرم میشود»: ﴿ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمۡ وَقُلُوبُهُمۡ﴾به معنی: «اطمینان قلبها و آرامش میباشد» [۲۸].
ابن قیم/گفته است: «هیچ چیز برای قلب پر سودتر از قرائت قرآن همراه با تفکر و تدبر نمیباشد که خود، جمع کنندهی تمامی منازل سرگشتگان و احوال عمل کنندگان و مقامهای عارفین میباشد، آن چیزی است که محبت، شوق، ترس، امید، انابه [۲۹]، توکل، رضایتمندی، تفویض، شکر و صبر به ارث میگذارد و همچنین مابقی حالتهائی که قلب توسط آن زنده شده و به کمال میرسد؛ و نیز از تمامی صفات و افعال ناپسندی که باعث فساد و نابودی قلب میشود جلوگیری میکند؛ اگر انسانها میدانستند که در قرائت با تدبر چه چیزی وجود دارد، خود را هرگز مشغول کار دیگری نمیکردند؛ قرائت همراه با تفکر حتی به اندازه مرور یک آیه، نیازی برای شفای قلب آنها میباشد حال ممکن است این عمل صدبار و یا حتی شبی تا به سحر صورت گیرد؛ قرائت یک آیه همراه با تفکر و تفهم برای قلب بهتر و پرمنفعتتر از ختم تمامی [قرآن] بدون تفکر و تفهم میباشد، ... و قرائت با تفکر قرآن راه اصلی برای اصلاح قلب میباشد» [۳۰].
و نیز/گفته است: «برای بنده در زندگی و معادش و همچنین کوتاهترین راه برای نجاتش چیزی پر منفعتتر از تدبر در قرآن و طولانی کردن تأمل در آن و تمرکز بر معانی آیات وجود ندارد و در واقع همان چیزی است که عالَم خیر و شر را به او نشان میدهد... و باعث تثبیت پایههای ایمان در قلب او و ساختن بنای آن و استوار شدن ارکان آن میشود... و به قلبش قوت، حیات، وسعت، فراخی، درخشندگی و شادی میدهد و او را در مسیری سوق میدهد که که انسانها در آن راه نیستند... معانی آن [قرآن] بنده را بسوی پروردگارش بالا میبرد و قلبش را در برابر شک و دوری از حق مقاوم میکند و هر گاه که عزم او سست گشت و در حرکتش کندی افتاد او را به خود میخواند و میگوید: کاروان رفت و راهنما را از دست دادی... در واقع در تأمل و تدبر در قرآن خیلی خیلی فواید و حکمتهائی بیشتری از آنچه ذکر کردیم وجود دارد» [۳۱].
نیاز قلب به قرآن در دعای عظیمی که ابن مسعودساز رسول اللهصروایت کرده است بخوبی مشهود است، آنجا که رسول اللهصفرمود: «کسی که ناراحتی و غم بر وی غلبه کند و بگوید: خداوندا! من بنده تو هستم و پسر بندهی مذکر و پسر بندهی مونث تو میباشم، پیشانی من به دست توست؛ [ای] قاطع در حُکمت [و] عادل در در قضاوتت؛ به تمامی اسمهائی که برای تو میباشد و خود را به آنها نامیدهای و یا به هر یک از مخلوقاتت آن را یاد دادهای و یا در کتابت آن [اسم] را نازل فرمودهای و یا آنکه برای خودت در عالم غیب نگه داشتهای، [تو را میخوانم] و از تو میخواهم قرآن را بهار قلبم و نور سینهام و بر طرف کنندهی غمم و دور کنندهی ناراحتیام، قرار بده، [از پس این دعا اتفاقی نمیافتد] بجز اینکه خداوند غم و ناراحتی او را بر طرف میکند و فرجی برای او حاصل میشود». گفته شد: ای رسول الله! آیا آن را یاد بگیریم؟ فرمود: «بله! برکسی که آن را بیاموزد نیز شایسته است تا آن را بیاموزد» [۳۲].
از این رو مالک بن دینار گفته است: «قرآن در قلبهای شما اهل قرآن، چه چیزی را به ثمر رسانده است؟! همانا قرآن بهار مؤمن است همانگونه که باران بهار زمین را بوجود میآورد» [۳۳].
و همین طور ابراهیم خواص گفته است: «داروی قلب پنج چیز است – و اولین آنها را اینگونه بیان کرد: قرائت با تدبر در قرآن» [۳۴].
«اگر علم این مسئله شناخته شود، هر مکلفی نیاز میبیند تا معانی قرآن را بشناسد و از آن هدایت بخواهد؛ و به شکلی حقیقی بر بنده واجب میشود تا کوشش و سعی خود را معطوف به تعلم و تفهم [قرآن] به بهترین شکل قرار دهد» [۳۵].
[۲۱] مقدمة فی أصول التفسیر، ص ۲. [۲۲] الجامع لأحکام القرآن، ۱۶/۲۵۰. [۲۳] مسلم ۱۸۵۸؛ بخاری، ۶/۲۳۸؛ ابو داود ۱۴۶۷. [۲۴] ابن ماجه ص ۷؛ نگاه شود به حیاة الصحابة، ۳/۱۷۶. [۲۵] أخلاق حملة القرآن، ص ۴۰. [۲۶] أخلاق حملة القرآن، ص ۱۸. [۲۷] الأذکار، ص ۹۰؛ و التبیان، ص ۶۰. [۲۸] نگاه شود به: الجامع لأحکام القرآن، ۱۵/۲۵۰. [۲۹] توبه و بازگشت معنی کردهاند. (مترجم) [۳۰] مفتاح دار السعادة، ص ۲۲۱. [۳۱] مدارج السالکین، ۱/۴۵۱ – ۴۵۳. [۳۲] به روایت أحمد ۱/۳۹۱؛ ابو یعلی ۱/۱۵۶؛ و طبرانی در الکبیر ۳/۱۷۴؛ ابن حبان ۲۳۷۲؛ حاکم ۱/۵۰۹؛ و ابن سنی ۳۳۵ و همچنین ۳۴۳ از روایت ابو موسی اشعریس؛ ابن حجر در تخریج الأذکار آن را حسن دانسته؛ و ابو الفضل بغدادی گفته است: حدیث حسن با اسناد عالی میباشد؛ نگاه شود به کتاب (الأذکار) تعلیق محقق، ص ۱۰۴؛ شیخ الإسلام آن را در الکلم الطیب، ۱۲۳ آورده است؛ و ابن قیم در شفاء العلیل (۲۷۴) آن را صحیح دانسته است، و آلبانی در الصحیحة ۱۹۹ آن را صحیح دانسته است؛ و صحیح الکلم الطیب، ص ۱۰۲. [۳۳] فن الترتیل، ص ۹، از عبد الله صباغ. [۳۴] التبیان، ص ۶۱. [۳۵] تفسیر السعدی، ۱۲.