تدبر در قرآن

فهرست کتاب

نهایت و هدف:

نهایت و هدف:

الله تعالی برای بندگانش اینگونه بیان می‌فرماید که هدف نزول کتابش تبعیت از وی و پذیرفتن اوامر و خضوع در مقابل وی و استقامت در راه مبینش می‌باشد، همانگونه که ذات سبحانش می‌فرماید: ﴿وَهَٰذَا كِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ مُبَارَكٞ فَٱتَّبِعُوهُ وَٱتَّقُواْ لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ ١٥٥[الأنعام: ١٥٥] ترجمه: «این کتاب را خجسته بر تو نازل کردیم پس از آن تبعیت کنید و تقوا پیشه کنید تا بلکه مورد رحمت واقع بشوید». و همچنین می‌فرماید: ﴿كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ ءَايَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ يَتَّقُونَ ١٨٧[البقرة: ١٨٧] ترجمه: «و اینگونه است که آیات خود را برای انسان‌ها روشن می‌داریم تا بلکه تقوا پیشه کنند» و همچنین می‌فرماید: ﴿ٱتَّبِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكُم مِّن رَّبِّكُمۡ[الأعراف: ٣] ترجمه: «تبعیت کنید از آنچه از طرف پروردگارتان نازل شده است». قرطبی/در تفسیرِ این قول الله تعالی: ﴿ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمۡ وَقُلُوبُهُمۡ إِلَىٰ ذِكۡرِ ٱللَّهِۚ[الزمر: ٢٣] ترجمه: «سپس پوست‌ها و قلب‌هایشان با ذکر الله نرم می‌شود»، می‌گوید: منظور عمل به کتاب الله و تصدیق آن می‌باشد» [۱۷۶].

ابن قیم/رابطه بین تسلیم شدن با خشوع را اینگونه بیان می‌دارد: «گفته شده است، معنی خشوع، تسلیم شدن در برابر حق می‌باشد. و این خود از علت‌های بوجود آمدن خشوع می‌باشد» [۱۷۷].

ابن عباسبدرباره قول الله - تعالی – که می‌فرماید: ﴿يَتۡلُونَهُۥ حَقَّ تِلَاوَتِهِۦٓ[البقرة: ١٢١]. ترجمه: «تلاوت می‌کنند آن را آن‌چنان که حق تلاوت آن است»، می‌گوید: «آنگونه که حق تبعیت از آن می‌باشد آن را تبعیت می‌کنند» [۱۷۸]، و قول عطاء و مجاهد و عکرمه نیز همین می‌باشد.

ابن مسعودسگفته است: «قسم به کسی که جان من در دست اوست، همانا حق تلاوت آن، حلال کردن حلال وی و حرام کردن حرامش و قرائتش به همان شکلی که الله آن را نازل فرموده است می‌باشد» [۱۷۹]و مجاهد و عطاء – رحمهما الله – گفته‌اند: «به آن طوری عمل می‌کنند که حق عمل کردن به آن می‌باشد» [۱۸۰].

(قرآن فقط کتابی برای تلاوت کردن و علم اندوزی نیست... و بس، بلکه قرآن مراقبت کننده از نیروی دافعه و بوجود آورنده‌ی اعتماد به نفس جدیدی در درون انسان برای مواضع و حوادث گوناگون می‌باشد! و نصوص قرآنی در هر لحظه انسان را برای عمل کردن آماده می‌کنند به شرطی که قلب انسان با نصوص قرآن ارتباط و تمایل داشته باشد. و از آن حرف شنوی نماید. و ظرفیتی در درون انسان باشد که نیروی پنهانی و درونی را در مقابل این نصوصی که دارای رمز و رازهای عجیبی هستند، آزاد نمایند و توان تحمل این نصوص را داشته باشند) [۱۸۱].

(تدبر به ذاته هدف و نهایت نمی‌باشد بلکه فقط وسیله‌ای است برای امر عظیمی که [از بشر] خواسته شده است: ﴿وَٱلَّذِينَ ٱجۡتَنَبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ أَن يَعۡبُدُوهَا وَأَنَابُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ لَهُمُ ٱلۡبُشۡرَىٰۚ فَبَشِّرۡ عِبَادِ ١٧ ٱلَّذِينَ يَسۡتَمِعُونَ ٱلۡقَوۡلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحۡسَنَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ هَدَىٰهُمُ ٱللَّهُۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمۡ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ ١٨ أَفَمَنۡ حَقَّ عَلَيۡهِ كَلِمَةُ ٱلۡعَذَابِ أَفَأَنتَ تُنقِذُ مَن فِي ٱلنَّارِ ١٩ لَٰكِنِ ٱلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ رَبَّهُمۡ لَهُمۡ غُرَفٞ مِّن فَوۡقِهَا غُرَفٞ مَّبۡنِيَّةٞ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ وَعۡدَ ٱللَّهِ لَا يُخۡلِفُ ٱللَّهُ ٱلۡمِيعَادَ ٢٠ أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَسَلَكَهُۥ يَنَٰبِيعَ فِي ٱلۡأَرۡضِ ثُمَّ يُخۡرِجُ بِهِۦ زَرۡعٗا مُّخۡتَلِفًا أَلۡوَٰنُهُۥ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَىٰهُ مُصۡفَرّٗا ثُمَّ يَجۡعَلُهُۥ حُطَٰمًاۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكۡرَىٰ لِأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ ٢١ أَفَمَن شَرَحَ ٱللَّهُ صَدۡرَهُۥ لِلۡإِسۡلَٰمِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٖ مِّن رَّبِّهِۦۚ فَوَيۡلٞ لِّلۡقَٰسِيَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِكۡرِ ٱللَّهِۚ أُوْلَٰٓئِكَ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ ٢٢ ٱللَّهُ نَزَّلَ أَحۡسَنَ ٱلۡحَدِيثِ كِتَٰبٗا مُّتَشَٰبِهٗا مَّثَانِيَ تَقۡشَعِرُّ مِنۡهُ جُلُودُ ٱلَّذِينَ يَخۡشَوۡنَ رَبَّهُمۡ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمۡ وَقُلُوبُهُمۡ إِلَىٰ ذِكۡرِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِكَ هُدَى ٱللَّهِ يَهۡدِي بِهِۦ مَن يَشَآءُۚ وَمَن يُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِنۡ هَادٍ ٢٣[الزمر: ١٧ تا ٢٣]. ترجمه: «پس بشارت بندگان را * کسانی که سخن[ها] را می‌شنوند، آنگاه از بهترینش پیروی می‌کنند. اینانند کسانی که الله هدایتشان کرده و ایشانند خردمندان * آیا کسی که وعده‌ی عذاب بر او تحقق یافته، تو [می‌توانی] کسی را که در آتش خواهد بود، نجات دهی؟ * ولی آنان که از پروردگارشان پروا داشته‌اند غرفه‌هایی دارند که بر فرازش غرفه‌هایی دیگر ساخته شده است. از فرو دست آن جویباران روان است. الله به وعده‌ای [راستین] وعده کرده است. الله وعده[اش] را خلاف نمی‌کند * آیا نیاندیشیده‌ای که الله از آسمان آبی فرو فرستاد، آنگاه آن را بصورت چشمه‌هایی در زمین راه داد آنگاه با آن کشتی رنگارنگ بر می‌آورد، سپس می‌خشکد و آن را زرد می‌بینی آنگاه آن را ریزه ریزه می‌سازد. بی‌گمان در این [امر] برای خردمندان پندی است * آیا کسی که الله دلش را برای [پذیرش] اسلام گشوده است و او از [سوی] پروردگارش از نوری برخوردار است [چون سنگدلان است!] پس وای بر کسانی که از ترک یاد الهی سنگدلند. اینان در گمراهی آشکارند * الله بهترین سخن را نازل کرده است. کتابی همگون [و] مشتمل مکررات. پوست‌های آنان که از پروردگارشان می‌ترسند از [شنیدن] آن به لرزه می‌افتد. آنگاه پوست‌ها و قلب‌هایشان با یاد خدا نرم می‌شود. این هدایت الله است که هرکس را بخواهد با آن هدایت می‌کند». مراد از آن امر عظیمی است که طی کردن [اعمال] گوش دادن به قرآن و تلاوتش و تاثیر گرفتن از آن و خاشع بودن در برابر آن برای رسیدن به هدایت می‌باشد، راهی که التزام به آن چیزهائی که الله نازل فرموده است می‌باشد، و به عبادت دیگر تحول پیدا کردن به راه روشن حیات.

مسلمانان در این عصر نیازمندترین مردم به تدبر در قرآن می‌باشند به دلیل همین تدبر نکردن است که مباحث اعتقادی و قضیه‌ی الوهیت – یکتاپرستی- فقط بصورت کلماتی در آمده که بر زبان مسلمان جاری می‌شود و قلب از مقتضیات آن غافل است.

همانا قرآن وسیله‌ای زودگذر برای بیدار کردن وجدان‌ها نمی‌باشد که از روی عادت همواره نص محکم و بلیغ قرآن را می‌خوانند و چه بسا آن دروسی تربیتی و راهنمائی برای امت می‌باشد، رسولصتوسط همان تربیت یافت و بعد توسط همان امتش را تربیت فرمود، پس شایسته است قرآن را بر این اساس تربیت، قرار دهیم: آن را قرائت کنیم تا ما را تربیت کند و قرآن شعارهای عادی و سمبلیک آویزان شده نمی‌باشد و چهارچوب‌های فکری صرف نیز نیست، بلکه قرآن واقعیت زندگی است، و قرآن بزرگترین شیوه‌های تربیتی‌ای را که در زندگی برای هر مؤمنی لازم است با خود به ارث آورده. همانا آن حامل بزرگترین راهنمائی تربیتی برای مؤمنین می‌باشد.

و هیچ جایی در قرآن نیست مگر اینکه دارای نکات تربیتی و اخلاقی است. ما احتیاج به تدبر در قرآن داریم تا ما را همانگونه که گروه اول را تربیت کرد، تربیت کند و عقاید که به شکل مسائل ذهنی وجود دارد تحول پیدا کرده و در قلب مستقر گردد و نیروی محرکی در درون ما گردد، سلوک [ما] از آن نشأت گرفته و قرآن راه زندگی ما در فکر و شعور و سلوک ما در هرسو گردد.

به همین دلیل است که باید به آن توجه زیادی کنیم؛ ما قرآن می‌خوانیم تا تدبر مطلوب در ما از بین نرود و آثار مطلوب این تدبر که در واقعیت سلوک و واقعیت حیات وجود دارد، زوال نیابد» [۱۸۲].

و درباره این کلام الله تعالی که می‌فرماید: ﴿وَإِذَا قُرِئَ ٱلۡقُرۡءَانُ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ ٢٠٤[الأعراف: ٢٠٤]، ابن وهب بن منبه/گفته است: «از آداب شنیدن [قرآن] آرامش جوارح می‌باشد... و حرکت بسوی عمل کردن... و حرکت بسوی فهمیدن و عمل کردن به مسئله‌ی فهمیده شده می‌باشد» [۱۸۳].

[۱۷۶] الجامع لأحکام القرآن ۱۵/۲۴۹. [۱۷۷] مدارج السالکین ص ۱/۵۲۱. [۱۷۸] تفسیر طبری ۱/۵۶۶. [۱۷۹] شبیه آن را قتادة/ نیز گفته است، نگاه شود به: تفصیل الروایات در تفسیر الطبری ۱/۵۶۶. [۱۸۰] الطبری ۱/۵۶۸؛ الزهد از ابن مبارک ۲۷۳. [۱۸۱] الظلال ج۵ ص ۲۸۳۶. [۱۸۲] اقتباس با تصرف از کتاب دراسات قرآنیة از استاد محمد قطب، فصل: کیف تقرأ القرآن ص ۴۸۷. [۱۸۳] الجامع لأحکام القرآن ۱۱/۱۷۶.