تدبر در قرآن

فهرست کتاب

از خشوع‌های سلف:

از خشوع‌های سلف:

اسماء بنت ابوبکربگفت: «اصحاب پیامبرِ اللهصهمانگونه که الله آن‌ها را توصیف می‌فرماید، وقتی قرآن برای آن‌ها قرائت می‌شد، چشمانشان پر از اشک شده و مو بر تن آن راست می‌شد» [۱۶۴].

عایشهلدر داستان حمایة بن دغنة از ابوبکرسگفته است: «سپس در نزد ابوبکر آشکار شد و مسجدی پس از خراب شدن منزلش ساخت و در آن نماز می‌خواند و قرآن قرائت می‌کرد؛ زنان و فرزندان مشرکین بخاطر این کار وی، او را دشنام می‌دادند و با تعجب به او می‌نگریستند؛ و [در این حال] ابوبکر مردی بود که هنگام قرائت گریه می‌کرد و بر دو چشمش اختیاری نداشت و همین مسئله بزرگان قریش را به وحشت انداخت» [۱۶۵].

و در حدیثی دیگر اینگونه آمده است: «همانا ابوبکر مردی رقیق [القلب] بود؛ و هنگام قرائت قرآن کنترلی بر اشکهایش نداشت» [۱۶۶].

وقتی اهل یمن در زمان ابوبکر صدیق سبه پیشواز اسلام آمده و قرآن را شنیدند به گریه افتادند، [در این هنگام] ابوبکر گفت: ما نیز این‌چنین بودیم [۱۶۷].

ابراهیم بن اشعث/گفته است: «شخصی را ندیدم که به اندازه فضیل، الله در قلبش بزرگ جلوه کند؛ هرگاه الله را یاد می‌کرد و یا نزد او یاد کرده می‌شد و یا قرآن می‌شنوید، شدتِ خوف و غمگینی او آشکار شده و اشک از دو چشمش سرازیر می‌شد و آنقدر گریه می‌کرد که هرکس در حضور او بود دلش برای وی به رحم می‌آمد» [۱۶۸]. عبد الله ابن مبارک/گفت: «از سفیان ثوری/سوال کردم و گفتم: اگر مردی قصد نماز کرد چه نیتی برای قرائت و نمازش داشته باشد؟ گفت: نیت او این باشد که وی با پروردگارش مناجات می‌کند» [۱۶۹].

شیخ الإسلام ابن تیمیه/در مورد آیاتی که الله در آن‌ها عبادش را هنگام شنیدن قرآن توصیف می‌فرماید، می‌گوید: «این [وصف] شنیدن [قرآن] توسط سلف و [پیشینیان] امت [اسلام] و [همچنین] بزرگان مشایخ و امامان آن‌ها مثل صحابه و تابعین و مشایخ بعد از آن‌ها مثل ابراهیم ابن ادهم و فضیل عیاض و ابوسلیمان دارانی و معروف کرخی و یوسف ابن اسباط و خذیفه مرعشی و بقیه افرادی که مثل آن‌ها بودند، می‌باشد. عمر بن خطابسبه ابوموسیسمی‌گفت: «ای ابو موسی! پرودگار ما، ما را متذکر شده است و بعد شروع به قرائت می‌کرد و [بقیه] می‌شنیدند و گریه می‌کردند. و اصحاب محمد صوقتی دور هم جمع می‌شدند به یک نفر از آن‌ها می‌گفتند: قرائت کن و بقیه گوش می‌دادند» [۱۷۰].

این نکته را نیز باید در نظر داشت که کثرت گریه و خشوع و شدت تأثیر گرفتن دلیلی بر زیادی گناهان نبوده و بلکه روشنگر صفای قلب می‌باشد.

[۱۶۴] الجامع لأحکام القرآن ۱۵/۱۴۹؛ البغوی ۷/۲۳۸. [۱۶۵] بخاری ۳۹۰۵؛ بیهقی در الدلائل: ۲/۴۷۱؛ أحمد ۶/۳۴۶؛ ابن سعد در الطبقات ۸/۲۵۰؛ طبری در تاریخش ۲/۳۷۵؛ نقلی از (صحیح السیرة النبویة ابراهیم العلی ص ۹۱. [۱۶۶] مسلم ۴۱۸؛ و به همین نحو از ترمذی ۳۶۷۲. [۱۶۷] ابو نعیم در الحلیة و فی الکنز ۱/۲۲۴، از حیاة الصحابة ۳/۱۷۳. [۱۶۸] نزهة الفضلاء تهذیب سیر أعلام النبلاء، ۲/۶۶۱. [۱۶۹] تعظیم قدر الصلاة ۱/۱۹۹، و محقق آن الفریوائی گفته است: رجال آن از ثقات بوده و اسنادش صحیح می‌باشد. [۱۷۰] التحفة العراقیة از شیخ الإسلام ص ۵۹.