۸- در نظر گرفتن معنای کامل آیات در مواقعی که سخن از قوم گذشتهای و یا احوال خاصی که گذشته است، به میان میآید:
و یا وضعیتهائی که گذشته است. باید آگاه بود در قرآن مسائلی که در ارتباط با هدایت و ارشاد و روشنگری نیستند، داخل نمیشود؛ و نداشتن این دید باعث شده بسیاری از مردم از نگریستن دقیق به قرآن و جستجوی هدایت در آن و طلب شفای از آن باز بمانند، ابن قیم/میگوید: «بسیاری از مردم، کلیت بعضی مسائل را که در [قرآن] وجود دارد درک نمیکنند، و میپندارند [آن آیات] درباره نوع و قوم دیگری آمده است که قبلاً زندگی میکردند و دارای وارثانی [در عقیده و عمل و عقوبت] نمیباشند، و این مسئله باعث ایجاد پردهای بین قلب آنها و فهم قرآن میشود، به الله قسم چه بسا که آن [مردم] خود وارثان آن قوم گذشته [در عقیده و عمل و... ] بوده و درست مثل آنها باشند، و چه بسا که بدتر و پستتر از آنها باشند! [و در این حالت است که] خطاب قرآن به آنها مثل خطاب قرآن به آن [قوم گذشته] میباشد» [۱۴۰]. و شیخ عبداللطیف آل شیخ میگوید: «شاید بعضی از آنها شنیده باشند که فلان مفسر گفته است: این آیات برای بت پرستان است و آن [آیات] برای مسیحیان، و این یکی برای صائبین نازل شده است، در نتیجه این شنیدن شخص کم خرد فکر میکند که خطاب آن [آیات] فقط مختص به آنها میباشد، و حکم این آیات شامل غیر آنها نمیگردد، و این بزرگترین سببی است که بین بنده و فهم قرآن جدائی میاندازد» [۱۴۱].
شبیه این عمل، رفتار بسیاری از مردم است که هدایت قرآن را در شعائر محدودی مثل طهارت و نماز و روزه و زکات و از این قبیل موارد، محصور میکنند.
و در مسائل دیگری مثل اقتصاد و تبلیغات و تعلیم از هدایتهای آن دور میمانند، و دلیل آنها چیزی نیست جز اینکه در این مسائل جدید قرآن جائی ندارد.
و شایسته این است، فردی که میخواهد از قرآن بهرهای داشته باشد، خطاب آن را متوجه خود ببیند، و نگاه او اینگونه باشد که کل قرآن خطاب به وی میباشد؛ اگر امر و نهیای شنید، خود را امر شده و نهی شده بداند و به همین ترتیب اگر وعده و وعیدی شنید، و اگر داستان گذشتگان و انبیاء را شنید، باید بداند مقصود قصهسرائی نمیباشد بلکه فقط، هدف عبرت گرفتن از آنها بوده و باید از تکرار آنها آنچه را نیاز دارد بگیرد، و اگر خطاب به کلیه انسانها بود باید بداند که او یکی از آنها میباشد و او از سایر انسانها جدا نیست و خود را نیز مورد خطاب بداند، الله تعالی میفرماید: ﴿وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانُ لِأُنذِرَكُم بِهِۦ وَمَنۢ بَلَغَۚ﴾[الأنعام: ١٩]. و محمد بن کعب قرظی گفته است: «کسی که قرآن به او میرسد، مانند آن است که الله با او سخن گفته است و اگر چنین برداشتی داشته باشد، قرائت قرآن را عمل خود ندانسته بلکه آن را به مانند آن قرائت میکند که بنده کتاب مولای خود را قرائت میکند، [کتابی] که برای او نوشته شده تا در آن تأمل کرده و به مقتضای آن عمل کند» [۱۴۲].
«نصوص قرآن برای عمل کردن آمدهاند و فقط برای بیان حال کسانی که در گذشته بودهاند و شاهد حوادث زمان خود بودهاند، نیست. و قرآن برای عمل کردن در هر لحظه و زمان آمده است و آمادگی به عمل در آمدن را در درون هر انسانی را دارد، وقتی که انسان با حوادث یا شبیه آنها در آینده دوباره مواجه میگردد» [۱۴۳].
[۱۴۰] مدارج السالکین ۱/۳۴۳. [۱۴۱] تحفة الطالب و الجليس از شیخ عبداللطیف آل شیخ ص ۵۹، نقل آن در مجله البیان شماره ۱۶۲ ص ۱۳. [۱۴۲] موعظة المتقین من احیاء علوم الدین قاسمی، کتاب آداب تلاوة القرآن ص ۸۴ چاپ دارالفکر، بیروت. [۱۴۳] الظلال ج۵، ص ۲۸۳۶.