۵- پناه بردن به الله (استعاذه):
الله تعالی میفرماید: ﴿فَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِ مِنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ ٱلرَّجِيمِ ٩٨﴾[النحل: ٩٨]. ترجمه: «پس چانچه قرآن قرائت کردی به الله پناه ببر از شر شیطان رانده شده»، به شکلی ثابت شده از ابو سعید خدریسآمده است: پیامبرصوقتی نماز را شروع میکرد در دعای افتتاح چنین میفرمود: «أعوذ بالله السميع العليم من الشيطان الرجيم من همزه ونفخه ونفثه» [۷۶]، [۷۷]، و کاملا واضح است شیطان در هنگام تلاوت قرآن [برای جلوگیری از آن و یا به اشتباه افتادن] از هر موجود دیگری به انسان حریصتر میباشد؛ و به همین دلیل الله – سبحان – امر فرموده تا در هنگام تلاوت قرآن از شر شیطان به او پناه ببریم، که این خود فواید [۷۸]دیگری هم دارد:
الف: قرآن شفای دنیای درون است و پناه بردن به الله قلب را از القائات شر شیطانی پاک میدارد.
ب: ملائکه به قاری نزدیک شده و صدای او را میشنوند و بر قلب [وی] آرامش نازل میکنند و پناه بردن باعث گریزان شدن شیاطین نیز میشود.
ج: شیطان قاری را به چیزهای دیگر مشغول میکند و در نماز و زمانهای دیگر قرائت، از هر جهت به وی نزدیک میشود و تمامی سعی او بر این است که بین قلب [قاری] و اهدافی که قرآن بدنبال آن است جدائی بیاندازد؛ و اهداف قرآن همان تدبر در آن و فهمیدن و تاثیر گرفتن از آن میباشد که بوسیله پناه بردن به الله از کید شیطان دفع میشود.
د: رسولی و پیامبری نبود بجز آنکه وقتی قرآن میخواند، شیطان در قرائتش القاء میکرد، این مشکلی بود که برای رسولان پیش میآمد، حال، وضع بقیه چگونه میشود؟ با وجود این مسائل قاری دچار اشتباه و فراموشی شده و زبانش به تشویش افتاده و یا ذهن و قلب او مشغولیتی دیگر پیدا میکند و توانائی تمرکز خود را از دست میدهد؛ این خود دلیلی دیگر برای این امرِ به الله پناه بردن میباشد.
ه: استعاذه شیطان را از اینکه باعث فساد قلب شود و آن را از هدایت و نور و خیر و فهمیدن قرآن و تدبر در آن دور کند، منع میکند.
[۷۶] احمد ۳/۵۰؛ ترمذی ۲۴۲؛ ابو داود ۷۷۵؛ ابن ماجه ۸۰۴؛ نسائی ۲/۱۳۲؛ دارمی ۱/۲۸۲؛ دارالقطنی ۲۰۱؛ بیهقی ۲/۳۴؛ و در مورد آن ترمذی گفته است: مشهورترین حدیث در باب میباشد. و آلبانی آن را در صحیح الترمذی ۲۰۱ صحیح دانسته است. [۷۷] ترجمه: به الله شنوای دانا از شر شیطان رانده شده و از انواع وسوسههای آن پناه میبرم. [۷۸] بطور تفصیلی نگاه شود به إغاثة اللهفان من مصاید الشیطان، ۱/۱۰۹ از ابن قیم.