پنجم: شناخت اسلوبهای قرآنی:
کسی که با اسلوبهای قرآن آشنا نیست، خود را در برابر قرآن و ترکیب جملات آن غریب حس میکند و در فهم آنها دچار مشکل میشود. «با تدبر در الفاظ و معانی قرآن، چه به شکل ظاهری و یا باطنی، انواع اعجاز را میتوان یافت، الله تعالی فرموده است: ﴿الٓرۚ كِتَٰبٌ أُحۡكِمَتۡ ءَايَٰتُهُۥ ثُمَّ فُصِّلَتۡ مِن لَّدُنۡ حَكِيمٍ خَبِيرٍ ١﴾[هود: ١]. ترجمه: «این کتابی است که آیاتش استوار آنگاه روشن شده است. از نزد [الله] فرزانهی آگاه نازل گشته است»، پس الفاظ آن حکم [و امر] میباشد و معانی آن شرح و تفصیل داده شده است، و تمامی لفظها و معانی آن شیواست و هیچ شبیه و مانندی ندارد، در اخبار صادقانه؛ و در حکم صادر کردن، عادلانه؛ و تمامی آن حق و راست و عدالت و هدایت بوده و هیچگونه ریسکی در آن وجود ندارد؛ اگر در اخبار آن تأمل صورت گیرد، حلاوت در نهایت آن یافت میشود، چه [مطلب] کامل گفته شده باشد و یا مختصر، چه تکرار شده باشد و یا نه، و هرچه قدر تکرار شود شیرین و شیواست، و اگر از آنچه که از وعید و تهدید در آن آمده است، درک شود، کوهستانهای استوار و بلند از آن به لرزه خواهند افتاد، چه برسد به قلبهای دارای فهم؟! و وقتی وعده (مژده) میدهد به آنجائی میرساند که قلبها و گوشها شنوا شده و به سمت دارالسلام و مجاورت عرش الرحمن سوق پیدا میکند» [۳۸۳].
قرطبی/۱۰ نوع از معجزات قرآن را شرح داده و میگوید:
«اولین آنها: دارای نظمی نوین است که هر آیهای دارای نظمی شکل گرفته در زبان عرب است.
دوم: اسلوبی جدای تمام اسلوبهای زبان عربی.
سوم: صلابت و اقتداری که از هیچ مخلوقی قابل تصور نیست. در این آیه تأمل کنید: ﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ﴾[الزمر: ٦٧] و ابن حصار گفته است: هر کس که بداند اللهأحق است؛ خواهد دانست که صلابتی که در آن [قرآن] وجود دارد، در سخن هیچ کسی غیر از وی وجود ندارد، و هیچ یک از پادشاهان دنیا نمیتواند به این شیوایی سخن بگوید که: ﴿لِّمَنِ ٱلۡمُلۡكُ ٱلۡيَوۡمَۖ لِلَّهِ ٱلۡوَٰحِدِ ٱلۡقَهَّارِ ١٦﴾[غافر: ١٦]، و یا بگوید: ﴿وَيُسَبِّحُ ٱلرَّعۡدُ بِحَمۡدِهِۦ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ مِنۡ خِيفَتِهِۦ﴾[الرعد: ١٣]، و ابن حصار میگوید: هر سه این، نظم و اسلوب و صلابت از ملزومات هر سوره و بلکه هر آیه است، و با هر سه این موارد است که فرق مطالبی که از هر آیه و هر سورهای شنیده میشود، با کلام بشر هویدا میشود، و بدین ترتیب توسط آن، [قرآن] به مبارزه دعوت داده و عجز و ناتوانی [رقیبان] را اعلام میدارد.
چهارم: دخل و تصرف در لغت و زبان عرب به گونهای که هیچ عربی قدرت آن را ندارد.
پنجم: خبر دادن از اموری که در گذشته رخ داده است.
ششم: عملی شدن وعدهها و پیمانهای آن مثل وعد به یاری رسول الله÷.
هفتم: خبر دادن از آینده به شکل غیبی بطوری که جز با وحی، مطلع شدن از آنها راهی وجود ندارد.
هشتم: شمولیت قرآن در علومی که مایه زندگی تمامی مخلوقات با شعور میباشد.
نهم: حکمتهای شکوفا شدهای که تا کنون عادت نبوده که به علت زیادی و شرف آن از آدمی صادر شود.
و دهم: تناسب در تمامی مسائلی که در بر دارد، چه ظاهری و چه باطنی؛ و هیچگونه اختلافی در آن وجود ندارد [۳۸۴].
* از اسلوبهای قرآن: الله تعالی آیات را با اسماء الحسنایِ خود ختم میکند، «دلیلی بر این میباشد حکم گفته شده [در آن آیه] به آن اسم بزرگوار الله تعالی تعلق دارد، و این قاعدهای ریز بینانه و دارای منفعت میباشد، و واجب است تا در تمامی آیاتی که به آن [اسماء] ختم شده است از این [قاعده] تبعیت شود، دیده میشود که در نهایت تناسب [این اسماء ذکر شده] است، و دلیلی میشود که تمامی موارد قانونگذاری و امر کردن و خلق کردن، از اسماء و صفات الله صادر شده است و به آنها مرتبط میشود، و این دربی بزرگ برای شناخت الله و شناخت حُکمهای وی میباشد و این رساننده معارف و شریفترین علوم میباشد» [۳۸۵].
* از اسلوبهای قرآن: «دارای بهترین روش آموزش میباشد، و معانی را به سادهترین شکل به قلب انتقال داده و آن را توضیح میدهد و از انواع آموزش عظیم آن: مثال زدن میباشد... وهدف آن تماماً توضیح معناهائی است که منفعت میرساند، و مثال زدن آن مربوط به اموری است که محسوس بوده و قابل درک میباشد؛ و به شکلی آنها را به قاری انتقال میدهد که مانند این است که او با چشم خود آنها را میبیند؛ و این از بخشش – باری تعالی – به بندگانش و لطف وی به آنها میباشد» [۳۸۶].
زرکشی/ [۳۸۷]چهل و دو اسلوب از اسلوبهای قرآن را میشمارد، از آن جمله: تأکید، حذف، تقدیم، استطراد، التفات، تضمین و بیان آینده با لفظ فعل ماضی و بر عکس آن و توسع و اعراض و توریة و طباق،... و برای بحث و اسلوب تأکید حدود ۲۸ قسم را بیان میکند.
* از اسلوبهای قرآن: توصیف مطالب بطور زنده و به شکلی محسوس، ایجاد حرکتی نو و جهشی بسوی حقیقت و لبریز از اعتماد به نفس دائمی و همیشگی وقتی در مورد بشری سخن میگوید، به شکل مجسم و مرئی میباشد و وقتی حوادث و داستانها و مناظر را بیان میکند، به شکلی برجسته و حاضر میباشد و وقتی به گفتگو میپردازد تأثیراتی بر قاری میگذارد بطوری که فراموش میکند این کلامی است و یا وقتی مثالی میزند قاری خود را در برابر آن واقعه میبیند و نه کلامی که آن را بیان میدارد [۳۸۸]؛ آفاق توضیحات و گفتگوها را با هم جمع کرده و سخنی تأثیر گذار میشود و عبارات برای بیان تصاویر و مناظر اتفاق افتاده به شکلی میشوند که چشم و گوش را میپوشانند، و با حس و خیال و تفکر و وجدان درک شده و اثر خود را از مرحله حواس گذرانده و به اعماق وجود میرساند؛ و این همان اثر قرآن میباشد و همان معجزهای از معجزات آن، [ناگفته نماند این اداراکات تنها با خواندن کلام عربی آن ایجاد میشود] [۳۸۹].
* از اسالیب قرآن: «حذف» میباشد. ابن قیم/مثالهایی از آن را آورده و میگوید: «و الله – پاک و منزه – جواب قسم را ذکر میکند، و گاهی آن را حذف میکند، همچنانکه جواب «لو» را در این فرموده حذف کرده: ﴿كَلَّا لَوۡ تَعۡلَمُونَ عِلۡمَ ٱلۡيَقِينِ ٥﴾[التكاثر: ٥] ترجمه: «چه بسا اگر علم الیقین را بدانند» و سخنش: ﴿وَلَوۡ أَنَّ قُرۡءَانٗا سُيِّرَتۡ بِهِ ٱلۡجِبَالُ أَوۡ قُطِّعَتۡ بِهِ ٱلۡأَرۡضُ﴾[الرعد: ٣١] ترجمه: «و اگر قرآنی [فرستاده میشد] که کوهها به آن روان یا زمین به آن پاره پاره میشد»، ﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذۡ يَتَوَفَّى ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ﴾[الأنفال: ۵۰] ترجمه: «و اگر میدیدی چون فرشتگان روح کافران را میگیرند»، ﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذۡ وُقِفُواْ عَلَىٰ رَبِّهِمۡۚ﴾[الأنعام: ٣٠]. ترجمه: «و اگر ببینی آنگاه که به حضور پروردگارشان باز داشته شوند» و اینگونه حذفیات در جواب قسم از زیبایی کلام است؛ و مراد این است که اگر آن را میدیدی، واقعهی عظیمی دیده میشد، و این در عادات انسانها نیز میباشد بطوری که وقتی امر عجیبی را میبینند و میخواهند آن را برای فردی که حضور نداشته بازگو کنند در کلام میگویند: اگر میدیدی چه اتفاقی در فلان روز افتاد» [۳۹۰].
* از اسلوبهای قرآن: رساندن خبری است در حالی که منظور از آن امر و نهی میباشد [۳۹۱]، ﴿وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيّٖ قَٰتَلَ مَعَهُۥ رِبِّيُّونَ كَثِيرٞ فَمَا وَهَنُواْ لِمَآ أَصَابَهُمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا ٱسۡتَكَانُواْۗ وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلصَّٰبِرِينَ ١٤٦ وَمَا كَانَ قَوۡلَهُمۡ إِلَّآ أَن قَالُواْ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسۡرَافَنَا فِيٓ أَمۡرِنَا وَثَبِّتۡ أَقۡدَامَنَا وَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡكَٰفِرِينَ١٤٧﴾[آلعمران: ١٤٦-١٤٧] ترجمه: «و چه بسا پیامبری که تودههایی انبوه همراه او نبرد کردند، و از هر آنچه در راه الله به آنان رسید سستی نورزیدند و ناتوان نشدند و زبونی نشان ندادند. و الله بردباران را دوست میدارد * و سخنِ آنان جز این نبود که گفتند: پروردگارا، گناهانمان و اسرافمان را در کارمان بیامرز و گامهایمان را استوار بدار. و ما را بر گروه کافران پیروز گردان»، و این آیات: ﴿إِنَّ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ لَأٓيَٰتٖ لِّأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ ١٩٠ ٱلَّذِينَ يَذۡكُرُونَ ٱللَّهَ قِيَٰمٗا وَقُعُودٗا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمۡ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ رَبَّنَا مَا خَلَقۡتَ هَٰذَا بَٰطِلٗا سُبۡحَٰنَكَ فَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ ١٩١﴾[آلعمران: ١٩٠-١٩١]. ترجمه: «براستی در آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف شب و روز برای خردمندان نشانههایی وجود دارد * کسانی که الله را ایستاده و نشسته و [در حالی که] بر پهلوی خویش [آرمیدهاند] یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین اندیشه میکنند. [و میگویند: ] پروردگارا این را باطل نیافریدهای، پاکی برای توست، پس ما را از عذاب آتشِ [جهنم] حفظ کن»، و این کلام الله: ﴿لَيۡسُواْ سَوَآءٗۗ مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ أُمَّةٞ قَآئِمَةٞ يَتۡلُونَ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ ءَانَآءَ ٱلَّيۡلِ وَهُمۡ يَسۡجُدُونَ ١١٣ يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَيَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَيُسَٰرِعُونَ فِي ٱلۡخَيۡرَٰتِۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ مِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ ١١٤﴾[آلعمران: ١١٣-١١٤]. ترجمه: «[همهی آنها] برابر نیستند، از اهل کتاب گروهی راستکردار است. آیات الله را در اوقات شب سجدهکنان میخوانند * به الله و روز قیامت ایمان میآورند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و در [انجام] نیکیها میشتابند و آنان از شایستگانند»، و مثالی برای نهی و منع کردن: ﴿ٱلزَّانِي لَا يَنكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوۡ مُشۡرِكَةٗ وَٱلزَّانِيَةُ لَا يَنكِحُهَآ إِلَّا زَانٍ أَوۡ مُشۡرِكٞۚ وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٣﴾[النور: ٣] ترجمه: «مرد زناکار ازدواج نمیکند بجز با زن زناکار یا مشرک و زن زناکار ازدواج نمیکند بجز با مرد زناکار یا مشرک و آن بر مؤمنین حرام شده است» و مثالی دیگر: ﴿وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِيثَٰقَكُمۡ لَا تَسۡفِكُونَ دِمَآءَكُمۡ وَلَا تُخۡرِجُونَ أَنفُسَكُم مِّن دِيَٰرِكُمۡ﴾[البقرة: ٨٤] ترجمه: «و هنگامی که از شما پیمان گرفتیم که خونهای همدیگر را نریزید و افرادتان را از دیارتان بیرون نکنید»، این موارد به صراحت دال بر امر و نهی میباشند، مانند آن است که سرعت گرفته به سوی فرمانبرداری و خبر دادن از مسئله [۳۹۲].
* از اسلوبهای قرآن: «التفات» میباشد، و در مورد آن زرکشی/میگوید: «و آن تغییر دادن کلام از اسلوبی به اسلوبی دیگر، برای ایجاد تازگی و تنوع برای شنونده میباشد، نشاط او را دوباره برگردانده و خاطرش را در برابر خستگی و یکنواختی و شنیدن یک اسلوب واحد، حفظ میکند» [۳۹۳]. سپس / اقسام و شروط آن را ذکر کرده و انواع آن را میشمارد:
«اول: «التفات» از متکلم بسوی مخاطب مثل: ﴿إِنَّا فَتَحۡنَا لَكَ فَتۡحٗا مُّبِينٗا ١ لِّيَغۡفِرَ لَكَ ٱللَّهُ﴾[الفتح: ١-٢]. ترجمه: «همانا ما بر تو فتحی آشکار را گشودیم * تا الله تو را بیامرزد)، و نمیفرماید تا تو را ببخشیم.»
دوم: از متکلم به غایب، مانند: ﴿إِنَّآ أَعۡطَيۡنَٰكَ ٱلۡكَوۡثَرَ ١ فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَٱنۡحَرۡ ٢﴾[الكوثر: ١-٢]. ترجمه: «همانا ما به تو حوض کوثر را عطا کردیم * پس نماز بگذار برای پروردگارت و قربانی کن». و نمیفرماید: برای ما نماز بگذار.
سوم: از مخاطب به متکلم، مانند: ﴿قُلِ ٱللَّهُ أَسۡرَعُ مَكۡرًاۚ إِنَّ رُسُلَنَا يَكۡتُبُونَ مَا تَمۡكُرُونَ ٢١﴾[يونس: ٢١]. ترجمه: «بگو: الله در مکر کردن سریعترین است، همانا فرستادگان ما آنچه را مکر میکنید مینویسند».
چهارم: از مخاطب به غایب، مثل: ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا كُنتُمۡ فِي ٱلۡفُلۡكِ وَجَرَيۡنَ بِهِم بِرِيحٖ طَيِّبَةٖ﴾[يونس: ٢٢]. ترجمه: «تا آنگاه که بر کشتیها قرار گیرید و [کشتیها] با بادی خوش آن را پیش برند»، و نمیفرماید شما را به حرکت اندازیم.
پنجم: از غایب به متکلم، مانند: ﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗا ٨٨ لَّقَدۡ جِئۡتُمۡ شَيًۡٔا إِدّٗا٨٩﴾[مريم: ٨٨-٨٩]. ترجمه: «و گفتند: بسیار رحمت کننده فرزندی بر گرفته * همانا چیزی [بس] زشت [در میان] آورید».
ششم: غایب به مخاطب مانند: ﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ ٱسۡوَدَّتۡ وُجُوهُهُمۡ أَكَفَرۡتُم﴾[آلعمران: ١٠٦]. ترجمه: «پس اما کسانی که صورتهایشان سیاه میشود آیا کفر ورزیدید».
سپس/مسائلی که به التفات مربوط است را بیان داشته که همان تغییر ضمیر در کلام از جمع به مفرد و مانند آن و همچنین تغییر افعال در آیهی از مضارع به ماضی و مانند آن است، و بعد از آن برای این موارد تعدادی مثال میآورد» [۳۹۴].
* از اسلوبهای قرآن در مورد ایجاد انگیزه: یادآوری آن امر و عظمت آن و تشویق برای اجر آن و زیادی آن اجر [۳۹۵]، و همچنین یادآوری شأن و منزلت کسی که بر وی امر شده است و نیاز آن شخص به پروردگارش و نیز ترغیب و حرکت انداختن [۳۹۶]، و همچنین ستایش کسی که اوامر را انجام میدهد و یا یادآوری برتری و فضیلتی که در در عاقبت آن شخص بدست میآید و چه در دنیا و یا ایجاد تمایل و یاد آوردن حکمتی در پس از آن اوامر وجود دارد [۳۹۷]، و یا یادآوری مسائلی که در بین مردم عظیم میباشد [۳۹۸]، و ایجاد اعتبار توسط زندگی پیامبران و صالحین بزرگ.
* از اسلوبهای قرآن در خصوص نهی: ایجاد بغض نسبت به فعل و یا طعنه زدن به انجام دهندگان آن و به استهزاء کشیدن آنها، و یا یادآوری عقوبتی که در دنیا در انتظار انجام دهنده آن میباشد، و یا توصیف ضرری که در آخرت متوجهی وی خواهد بود، و یا ایجاد انگیزه با نشان دادن زشتی آن اعمال و یا آنچه که در بین انسانها ناپسند است، و یا پند دادن توسط بیان زندگی ملتهای ظالم و معاندین بزرگ [۳۹۹].
* از اسلوبهایی که هم در نهی و هم در ایجاد انگیزه موجود میباشد: تشبیه، کنایه، شمولیت دادن، مقایسه، بیان قصص، تأکید، اختصاص دادن، شرح دادن، بطور اجمالی بیان کردن، تقدیم و تأخیر، التفات اشارات، شاهد آوردن و بیان حکمت و پایان دادن آیه با اسماء و یا صفاتی از الله که به مطالب آیه مربوط است وتمام کردن سوره با آنچه که متناسب آن سوره میباشد.
* و از اسلوبهای قرآن: گوناگونی در آوردن داستانهای قرآنی در جاهای مختلف قرآن است. و شاطبی/در اینباره میگوید: «آوردن داستان پیامبران†مثل نوح و هود و صالح و لوط و شعیب و موسی و هارون؛ برای این بوده است تا به محمد÷آرامش داده و دل او را محکم گرداند؛ و از آنجا با عناد کفار و تکذیب وی توسط آنها به شکلهای مختلف روبرو بوده است، داستانی برای وی بازگو میشد که مطابق با [آزاری] بود که با آن روبرو بود و از این رو بر حسب حالتهای مختلف قسمتهای گوناگون از یک داستان بیان میشد» [۴۰۰].
طبری/گفته است: «معانی کتاب الله که بر پیامبر ما محمدصنازل شده است، مطابق کلام عرب بوده و ظاهر آن هم هماهنگ با ظاهر آن کلام عرب میباشد؛... پس وقتی چنین است،... در کلام عرب ایجاز، اختصار و اکتفا کردن به پنهان کردن بجای آشکار کردن و اکتفا کردن به کوتاه کردن بجای بسط دادن در بعضی مواقع و بکاری گیری بلند کردن و تکثّر و رجوع کردن و تکرار و بیان اسماء بدون کنایه زدن و پنهان کاری در بعضی اوقات،... استفاده از کنایه به نیت مصرح و از صفت به نیت موصوف و از موصوف به نیت صفت و پیش انداختن چیزی که در معنی مؤخر است و عقب انداختن چیزی که در معنی متقدم است و اکتفاء کردن به بعضی از آنها بجای بعضی دیگر و به آنچه که آشکار میشود بجای حذف کردن و به خذف کردن بجای اظهار،... تمامی این موارد در کتاب الله که بر پیامبرصنازل شده است وجود دارد، و برای تمامی آنها همانند و مثال و تشبیه وجود دارد» [۴۰۱].
[۳۸۳] تفسیر ابن کثیر ۱/۵۸ با تصرف آسان کردن. [۳۸۴] مختصر شده از الجامع لأحکام القرآن ۱/۷۳، و وقتی ماوردی/وجوه اعجاز را ذکر میکند، از آنها موارد زیر را بیان میدارد: «بلاغت قرآن: از آن جهت که الفاظ قرآن کوتاه ولی پر معنی هستند، بیان و شیوایی قرآن، ناتوان بودن از آوردن الفاظی مثل الفاظ قرآن، توصیفات شگفت انگیز، و خوانندهی قرآن خسته و بیحوصله نمیشود. خبر دادن از مسائل و رویدادهای گذشته، خبر دادن از مسائل غیبیای که در آینده روی میدهد، گرد آوری علومی که عرب با آنها سر و کار نداشته، و علمای امت هم به آن آگاهی نداشتهاند» نگاه شود به: النکت و العیون ۱/۳۰. [۳۸۵] القواعد الحسان از سعدی/ص ۵۱؛ قاعده ۱۹. [۳۸۶] مرجع قبلی ص ۶۵ قاعده ۲۲ و برای آنها مثالهای زیادی زده است. [۳۸۷] در کتابش البرهان فی علوم القرآن تحت عنوان: اسلوبهای قرآن و هنرهای بلاغتش از ۲/۳۹۷ تا ۴/۱۴۱. [۳۸۸] و ابن کثیر به ناقص بودن کلام بشر اشاره داشته – حتی اگر شعر زیبایی باشد – و اینگونه بیان میدارد که: فایده نمیرساند کلام متکلم مگر اینکه او از مسائل پنهانی و دقیق خبر داشته باشد. تفسیر ابن کثیر ۱/۵۸. [۳۸۹] اقتباس از کتاب التصویر الفنی فی القرآن از سید قطب/ص ۳۶، ۲۴۱، و در اول کتاب ذکر میکند که این اسلوبها منبع تأثیر گرفتن از قرآن در مسلمانان اولیه بوده است، و در کتابش مثالهای زیادی بر بیان اسلوبهای تصاویر هنری در قرآن را ذکر میکند. [۳۹۰] التبیان فی اقسام القرآن ص ۴. [۳۹۱] نگاه شود به: البرهان از زرکشی ۳/۴۰۴؛ و قبس من الاعجاز ص ۳۴ از هشام حمصی. [۳۹۲] زمخشری/دربارهی آن بعد از آوردن دو مثال میگوید: در هر دوی آنها لفظ خبر است ولی مراد از آن نهی میباشد و این روش بلیغتری برای نهی میباشد. نقلی از البرهان ۳/۴۰۴. [۳۹۳] البرهان ۳/۳۶۳. [۳۹۴] نگاه شود به: البرهان ۳/۳۸۳. [۳۹۵] مثل این کلامش: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ هَلۡ أَدُلُّكُمۡ عَلَىٰ تِجَٰرَةٖ تُنجِيكُم مِّنۡ عَذَابٍ أَلِيمٖ١٠﴾[الصف: ١٠] ترجمه: «ای کسانی که ایمان آوردهاید آیا شما را بر تجارتی رهنمون شوم که شما را از عذاب دردناک نجات میدهد». [۳۹۶] نگاه شود به کلام ابن کثیر/ المتقدم ص ۸۶. [۳۹۷] مانند این کلام الله تعالی: ﴿وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنًاۚ﴾[الإسراء: ٢٣]. ترجمه: «و پروردگارت حکم کرد که غیر او را عبادت نکنید و به والدین احسان کنید». [۳۹۸] مانند این کلام الله تعالی: ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِي تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ﴾[النساء: ١] ترجمه: «از الله که به [نام] او از همدیگر درخواست میکنید، و از [گسستن] رابطهی خویشاوندی تقوا پیشه کنید». [۳۹۹] نگاه شود به: تعلیق قرطبی/ ص ۸۵. [۴۰۰] الموافقات ۳/۸۵۹. [۴۰۱] مقدمه طبری در تفسیرش ۱/۳۰.