ترک عمل به قرآن از بزرگترین فاصله گرفتنها از قرآن میباشد:
الله تعالی میفرماید: ﴿وَقَالَ ٱلرَّسُولُ يَٰرَبِّ إِنَّ قَوۡمِي ٱتَّخَذُواْ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ مَهۡجُورٗا٣٠﴾[الفرقان: ٣٠]. ترجمه: «و رسول گوید: پروردگارا، حقا که قوم من این قرآن را رها کردند».
ابن قیم/وقتی انواع دوری از قرآن را بیان میدارد، میگوید: «دوم: دوری از عمل به آن و رعایت حلال و حرامش و آنکه آن را قرائت کند و به آن ایمان آورد. و سوم: دوری جستن از حکم خواستن از آن و حکم کردن توسط آن، چه در اصول دین و چه در فروع، و [همچنین] اعتقاد به مفید نبودن آنها و دیگر اینکه آن [فقط] یک راهنمائی لفظی بوده و از آن [آگاهی] و علمی حاصل نمیشود، ... و صحبت دیگری که میشود از جهت کفایت و عدم آن میباشد و [گفته میشود: ] آن [احکام] برای بندگان کافی نمیباشند، و آنها همراه آن نیاز به مسائل عقلی و قیاسی دارند و این [نیاز آنها] در آراء و سیاست نیز وجود دارد» [۱۸۹]. چگونه [چنین چیزی ممکن است] در حالی که الله میفرماید: ﴿وَمَن لَّمۡ يَحۡكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ ٤٤﴾[المائدة: ٤٤]. ترجمه: «و کسی که به غیر از آنچه الله نازل فرموده است حکم صادر کند پس از کافرین است».
در مورد سخن الله که میفرماید: ﴿وَإِذۡ أَخَذَ ٱللَّهُ مِيثَٰقَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ لَتُبَيِّنُنَّهُۥ لِلنَّاسِ وَلَا تَكۡتُمُونَهُۥ فَنَبَذُوهُ وَرَآءَ ظُهُورِهِمۡ وَٱشۡتَرَوۡاْ بِهِۦ ثَمَنٗا قَلِيلٗاۖ فَبِئۡسَ مَا يَشۡتَرُونَ ١٨٧﴾[آلعمران: ١٨٧]. ترجمه: «و آنگاه که الله از اهل کتاب پیمان گرفت که باید آن [کتاب آسمانی] را برای مردم بیان کنید و آن را نهان ندارید. آنگاه آن را پشت سر خویش انداختند و به [جای] آن بهایی ناچیز به دست آوردند و چه بد است آنچه به دست میآورند»، مالک بن مغول/میگوید: «عمل به آن را ترک میکردند» [۱۹۰].
حسن بصری/گفته است: قرآن نازل شده است تا در آن تدبر شده و به آن عمل شود، پس تلاوت آن را، عملی [برای خود] گردانید [۱۹۱]و تدبر در آیاتش: تبعیت و عمل به آن میباشد، و قسم به الله باید اینگونه است که [قرائتِ] حروفش انجام میگیرد و حدود [و قوانین] آن ضایع میگردد؛ تا جائی که [کار به آنجا میکشد که] فردی میگوید: تمام قرآن را قرائت کردم و حتی حرفی از [حروف] آن را جای نگذاشتم، در حالی که [باید گفت: ] قسم به الله تمامی آن را جای انداخته است، زیرا قرآن نه در اخلاق و نه در عمل، اثری بر وی نگذاشته است [۱۹۲]. کسی که میخواهد خودش را بشناسد باید خود را با قرآن بسنجد [۱۹۳]، و حقیقتا کسانی قبل از شما بودند که رسالات پروردگارشان را در قرآن میدیدند و شب در آن تدبر کرده و روز آن را به کار میگرفتند [۱۹۴].
و قرطبی/گفته است: (کسی که علوم قرآن به وی ابلاغ شود و سودی نبرده و مسائل نهی شده آن وی را منع نکند و او [از آنها] خودداری نکرده و گناهان را قبیحانه مرتکب شده و از جرائم پرده بر دارد، قرآن دلیلی بر علیه وی و دشمنی برای او میشود، نبیصفرموده است: «قرآن یا دلیلی برای تو است و یا بر علیه تو» [۱۹۵]، [۱۹۶].
[۱۸۹] الفوائد ص ۱۵۶. [۱۹۰] جامع البیان العلم، ص ۷۰۸، رقم ۱۲۸۱. [۱۹۱] مدارج السالکین، ۱/۴۵۱؛ و به مانند آن در تلبیس ابلیس از ابن جوزی ص ۱۰۹ آمده است، و از فضیل عیاض نیز نقل شده است، نگاه شود به: اقتضاء العلم و العمل، ص ۷۶. [۱۹۲] أخلاق حملة القرآن از آجری ص ۵۰، و الزهد از ابن مبارک ص ۲۷۴؛ و کتاب البدع و الحوادث ۹۹؛ و ابن نصر در قیام اللیل ص ۷۲؛ و فریابی در فضائل القرآن شماره ۱۷۷. [۱۹۳] أخلاق حملة القرآن از آجری ۲۰، و الزهد از ابن مبارک ص ۱۳. [۱۹۴] التبیان النووی ص ۴۲. [۱۹۵] مسلم ۲۲۳؛ أحمد ۵/۳۴۲، ۳۴۳؛ دارمی ۱/۱۶۷؛ ترمذی ۳۵۱۷؛ ابن ماجه ۲۸۰؛ بیهقی ۱/۴۲؛ ابن حبان ۸۴۴. [۱۹۶] الجامع لأحکام القرآن، ۱/۲.