دوم: در نظر داشتن حالت و زمانی که آیات نازل میشدند [۲۴۵]:
کسی که با تمامی معانی قرآن زندگی نمیکند از قبیل جهاد، دعوت، جهد، انفاق و خوراک دادن [به مستحق] و مقابله با باطل، به وضع و حال دعوت [اسلامی] هنگام نزول آیات نزدیک نمیشود، ولی اگر اینگونه نباشد نظر و تعاملش با آن الفاظ تغییر کرده و در ذهنش حیاتی متحرک ایجاد میشود و [حال و وضع] او به اثری که قرآن بر رسول اللهصو صحابهشگذاشت نزدیک میشود؛ چه بسیار سورههای کوچک مکی بودهاند که سلامتی وتسکین را برای قلبهای صحابه به ارمغان آوردند و آفاق عظیمی را در درون آنها گشادند، در حالی که آنها با ظلم و تهدید و مکر و حیله جاهلیت دست به گریبان بودند؛ و قلبهای آنها با هر کلمه آن شاد و مسرور شده و بال و پر میگشاد، و هر آیهای، هر چند هم کوچک بود در درونشان ایمان و یقین را زیاد میکرد؛ و باید به آیاتی که الله آنها را به صورت داستان حکایت فرموده است، نیز توجه داشت که شامل مسائلی بود که بر پیامبران میگذشت، اعم از اذیت و حیلهها و مسائلی که بطور مکرر با آن روبرو بودند، چیزی به آنها گفته نمیشد بجز مطالبی که به پیامبران قبلی و پیروان آنها گفته میشود، باید به هر آنچه که در قلبهای آنها تاخت و تاز میکرد نگریست، زیرا وعده یاری الهی و حسن عاقبت را میشنیدند در حالی که هنوز در مکه بودند و غزوه بدر را ندیده و در جنگ قادسیه شرکت نکرده بودند.
برای شناخت راهنمائیهای آیات و منظور آنها اسباب نزول بعضی آیات و سور را شناخت؛ زیرا شناخت وضعیت زمانی هنگام نزول آیات بیانگر کلیتی است که آن آیات به خاطر آن نازل شدهاند و این مسئله برای تدبر کاملتر مقاصد و حکمتها و حُکمهای آن نیاز میباشد. و در نظر گرفتن وضعیت زمانی نزول آیات، مهمترین هدف برای شناخت اسباب نزول [آیات] و مکی و مدنی بودن آنها میباشد. «باید [آیات] شناخته شوند که مکی هستند و یا مدنی، تا بین خطاب قرار دادن الله به بندگانش در اول اسلام و آنچه که در آخر اسلام توسط آن التیام یافتند، فرق گذاشته شود» [۲۴۶]، «نگریستن به سیاق آیات، همراه آگاه بودن به احوال رسولصو سیرتش در رابطه با اصحاب و یا دشمنانش در هنگام نزول آن [آیات]، از بزرگترین اموری است که به شناخت [آیات] و فهمیدن منظور آنها کمک میکند، خصوصاً اگر با آشنائی به انواع مختلف علوم زبان عربی همراه باشد» [۲۴۷].
ابن قیم/گفته است: «اگر میخواهی از قرآن بهره ببری، قلب خود را هنگام تلاوت و شنیدنش متوجه آن کن، و گوش خود را به آن متمرکز کن، و حضور کسی را احساس کن که توسط آن مورد خطاب قرار میگیری، کسی که [الله] – سبحانه – توسط آن با وی سخن میگوید؛ همانا او تو را، با زبان رسولش مورد خطاب قرار میدهد» [۲۴۸].
شاطبی/گفته است: «شناخت اسباب نزول برای کسی که میخواهد از قرآن علم بیاموزد لازم میباشد، ودلیل آن هم دو امر میباشد:
اول: توسط علمِ معانی و بیان، اعجاز وزنی [۲۴۹]قرآن درک شود، از این گذشته برای شناخت مفاهیم عربی نیز لازم میباشد، ولی آن علم با شناخت اوضاع و مقتضیات [کامل و] مرزبندی میشود، وضعیت خطاب [که شاملِ] سخن و یا مخاطب و یا خطاب کننده و یا تمامی آنها میباشد؛ چه بسا که از یک سخن بر حسب اوضاع مختلف و یا مخاطبان مختلف و یا مسائل دیگر برداشتهای گوناگون شود؛ و یا جملات سوالی، با یک لفظ مسائل مختلفی چون بیان کردن و یا سرزنش کردن و یا... را دربردارد؛ و یا جملات امری که معانیای شامل: رخصت دادن، ترساندن، حقیر کردن، و یا مانند این مسائل را دربردارد. و هیچ چیزی منظور جمله را نمیرساند جز اموری که حول آن جمله اتفاق میافتد، و این مقتضیاتِ اوضاع و احوالِ اطراف جمله است که به آن شکل میدهد. تمامی اوضاع در جمله نقل شده وجود ندارد و تمامی قرینهها هم قرینه مورد نظر جمله نقل شده نمیباشند، و وقتی بعضی قرینههای کلام حذف میشود باعث عدم فهم بطور کامل و یا قسمتی از آن میشود. و شناخت اسباب نزول تمامی اینگونه مبهمات را از بین میبرد، و خود از مهمترین مسائل در فهم قرآن میباشد که گریزی از آن وجود ندارد، شناخت اسباب نزول همان شناخت مقتضیات و اوضاع و احوالی است که آیه در آن نازل شده است.
دوم: جهل به اسباب نزول باعث ایجاد شبه و ابهام میشود و نصوص ظاهری قرآن را از شفافیت میاندازد و آن را وارد دایرهی اجمال میکنند و باعث ایجاد اختلاف میشود» [۲۵۰].
میدانی – در راستای توضیحاتش - برای اهمیت شناخت اسباب نزول – انسانی و زمانی و مکانی – میگوید: «بر کسی که در کتاب الله تدبر میکند واجب است که هنگام اعتبارِ خود و تدبرش در نصوص، امور زیر را مورد ملاحظه قرار دهد:
اول: در نظر گرفتن عصر اسلامی اولیه...
دوم: در نظر گرفتن حالت روحی و فکری و اجتماعیِ زمانی که آیات در آن نازل شدهاند...
سوم: در نظر گرفتن وضع زمان و مکان... به دفعات پیش میآید که کسی به دنبال معنی نصوص باشد و به اشتباه بیافتد؛ زیرا او فهمِ نصوص و اعتبارش را با توجه به اجتماعی که در آن زندگی میکند و موقعیت محیطی خود میسنجد، نه در اوضاع و احوال اجتماعی که در آن، نصوص نازل شدهاند...، و درنظر گرفتن دو حالت زمانی و مکانی که آیات در آن نزول یافتهاند، بهره با شکوهی به کسی که [در قرآن] تدبر میکند، میرساند و او را به مفاهیمی که دارای دقت بیشتر بوده و به منظور [آیه] نزدیکتر است، راهنمائی میکند؛ زیرا آن، از روشهای توضیحی میباشد که هیچ قیدی از قیود آن را فراهم نمیسازد» [۲۵۱].
برای قسمت سوم چیزی مفیدی نمیباشد بجز در نظر گرفتن وضعیت دعوت، هنگام نزول قرآن که همان تأمل کردن در اوضاع صحابه میباشد، وقتی که در سرزمین مکه بودند و آیاتی که کافران را توصیف میکرد، تلاوت میکردند، باید در نظر گرفت [آن زمانی را که] صدای خود را کوتاه میکردند و [همراه] با ترس شدید سوره «المسد» را تکرار میکردند، قلبهای آنها از ترس اینکه متهم شوند به تعلیم این سوره به تپش میافتاد و در همان وقت بود که با تکرار کلام الله که در آن مسائل جاهلیت را مورد اعتراض قرار میداد احساس عزت ایمانی و بزرگی و سربلندی میکردند. این احساسات بر اساس مسائلی که با آن زندگی میکردند، تکرار میشد، وقتی که آیات دیگری به آنها میرسید و از کافران عیب جوئی میکرد و یا به عقل آنها اعتراض کرده و یا شخصیت آنان را تحقیر میکرد، مانند سوره «العصر»، یا «الکوثر»، یا «الهمزة»، یا «المدثر» و یا مثل این سخن الله تعالی: ﴿وَلَقَدۡ ذَرَأۡنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِۖ لَهُمۡ قُلُوبٞ لَّا يَفۡقَهُونَ بِهَا وَلَهُمۡ أَعۡيُنٞ لَّا يُبۡصِرُونَ بِهَا وَلَهُمۡ ءَاذَانٞ لَّا يَسۡمَعُونَ بِهَآۚ أُوْلَٰٓئِكَ كَٱلۡأَنۡعَٰمِ بَلۡ هُمۡ أَضَلُّۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡغَٰفِلُونَ ١٧٩﴾[الأعراف: ١٧٩] ترجمه: «به راستی بسیاری از جن و انس را برای جهنم آفریدهایم، قلبهایی دارند که با آن در نمییابند و چشمهایی دارند که با آن نمیبینند و گوشهایی دارند که با آن نمیشوند، آنان چون چهارپایانند، بلکه اینان گمراهترند، ایشان بیخبرانند»، و یا این کلام الله تعالی: ﴿أَمۡ تَحۡسَبُ أَنَّ أَكۡثَرَهُمۡ يَسۡمَعُونَ أَوۡ يَعۡقِلُونَۚ إِنۡ هُمۡ إِلَّا كَٱلۡأَنۡعَٰمِ بَلۡ هُمۡ أَضَلُّ سَبِيلًا ٤٤﴾[الفرقان: ٤٤] ترجمه: «آیا میپنداری بیشترشان میشنوند و یا خرد میورزند؟ آنان جز مانند چهاپایان نیستند، بلکه اینان گمراهترند». به همین شکل میتوان احوال صحابه در مدینه را تصور کرد، وقتی که مثل این فرموده الله – تعالی – را قرائت میکردند: ﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ يَتَمَتَّعُونَ وَيَأۡكُلُونَ كَمَا تَأۡكُلُ ٱلۡأَنۡعَٰمُ وَٱلنَّارُ مَثۡوٗى لَّهُمۡ١٢﴾[محمد: ١٢] ترجمه: «و کافران [در دنیا] بهرمند میشوند و میخورند چنانکه چهاپایان میخورند و آتش [دوزخ] جایگاه آنان است».
[۲۴۵] البته این احوال و زمانها باید با حدیث صحیح به ما رسیده باشد و شایسته شأن قرآن عظیم نیست که با هر چیزی که حدیث نام دارد تفسیر شود. (مترجم) [۲۴۶] الجامع لأحکام القرآن ۱/۲۱. [۲۴۷] تیسیر الکریم الرحمن ص ۱۲. [۲۴۸] الفوائد ص ۱. [۲۴۹] وزنی که میتواند در یک شعر و یا نثر مسجع وجود داشته باشد، که البته هیچکدام از این دو مورد شایسته مقایسه با قرآن نیستند. (مترجم) [۲۵۰] الموافقات ص ۸۰۶. [۲۵۱] قواعد التدبر الأمثل لکتاب الله، ص ۲۳.