تدبر در قرآن

فهرست کتاب

۲- مشغولیت قلب و عدم تمرکز آن:

۲- مشغولیت قلب و عدم تمرکز آن:

این مسئله باعث دوری از تدبر در قرآن و تاثیر گرفتن از آن به علت غفلت قلب می‌شود، اگرچه قلب زنده است ولی به چیزهای دیگر مشغول است و در واقع غایبی است و از مسئله به دور؛ از این رو با وجود اینکه شخص دارای قلبی می‌باشد ولی نمی‌تواند ذکر خود را در آن جای دهد، و مانند کسی است که دست بر بالای ابروی خود گذاشته تا بنگرد ولی هدف خود را نمی‌بیند [۱۱۵].

از مشغولیت‌هائی که معمولا پیش می‌آید این است که قاری تمام هم و غم خود را بر این می‌گذارد تا سوره را به انتها برساند، بدون اینکه سعی و تلاشی در فهمیدن و عبرت ‌و ‌پند گرفتن از آیات و مقاصد آن داشته باشد.

و از این رو حسن بصری/گفته است: «ای فرزند آدم! وقتی تمام همت تو آن است که به آخر سوره برسی، چگونه قلبت تعالی خواهد یافت؟» [۱۱۶].

و ابن قیم/گفته است: «انسان‌ها سه دسته هستند: کسی که قلبش مرده است... دوم: کسی که دارای قلب زنده است... ولی آن قلب مشغول بوده و حضور ندارد؛ و بر این شخص ذکری اثر نمی‌کند. سوم: کسی که دارای قلب زنده و مستعد می‌باشد؛ وقی آیات برای او تلاوت می‌شود، با گوشش آن را شنیده، و گوشش [تلاوت را به قلبش] القاء می‌کند و قلب او حضور داشته و به چیزی دیگری بجز آن چیزی که می‌شنود مشغول نمی‌باشد، پس چنین کسی قلبش حاضر است؛ و در واقع این گروه از افراد هستند که از آیات بهره می‌برند» [۱۱۷]. همچنین/گفته است: «آنچه که تأثیر گذار است اگر به دست آورده شود: همان قرآن است. و جایگاه دریافت آن: همان قلب زنده می‌باشد. شرطی وجود دارد که: همان شنیدن با دقت است. از بین بردن موانعی وجود دارد که: همان مشغول کردن قلب و تمرکز آن بر معانی کلماتی است که به آن خطاب ‌شده و [در عین حال] دور کردن آن از هر آنچه که غیر از [قرآن] است می‌باشد؛ و نتیجه اثر: همان بهره بردن و پند گرفتن می‌باشد» [۱۱۸].

[۱۱۵] نگاه شود به: مدارج السالکین ۱/۴۲۲؛ آنجا که ابن قیم/بیان می‌دارد حالتی بین قلب مرده و قلبی که مستعد است، می‌باشد. [۱۱۶] مختصر قیام اللیل از مروزی ص ۱۵۰؛ عبدالله بن مسعودسنیز در این مورد بیانی داشته است، نگاه شود به: ص ۲۴، و همچنین آجری/، نگاه شود به: ص ۱۸، ص ۱۰۲. [۱۱۷] مدارج السالکین ۱/۴۴۲. [۱۱۸] کتاب الفوائد ص ۱.