تدبر در قرآن

فهرست کتاب

محاسبه نفس از حیث عمل به قرآن:

محاسبه نفس از حیث عمل به قرآن:

ابن عباسباین راه را روشن کرده و می‌گوید: «تفکر کردن در خیر، به عمل به [آن خیر] دعوت می‌دهد» [۱۹۹].

و سفیان/گفته است: «آیه‌ای در قرآن، برای من شدیدتر از این سخن الله – تعالی– وجود ندارد که می‌فرماید: ﴿قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ لَسۡتُمۡ عَلَىٰ شَيۡءٍ حَتَّىٰ تُقِيمُواْ ٱلتَّوۡرَىٰةَ وَٱلۡإِنجِيلَ[المائدة: ٦٨]. ترجمه: «بگو‌ای هل کتاب بر ذره‌ای نیستید تا وقتی که تورات و انجیل را برپا دارید»، و برپا داشتن آن: فهمیدنش و عمل کردن به آن می‌باشد» [۲۰۰].

و ابو درداءسگفته است: «از ترس آن می‌ترسم که روز قیامت گفته شود: ‌ای عویمر، آیا آگاه شدی و یا جاهل ماندی؟ اگر بگویم: آگاه شدم، [آنگاه] آیه‌ای نمی‌ماند که به چیزی امر کرده باشد و [یا از چیزی] نهی کرده باشد بجز آنکه به واجب بودن [آن امرها و نهی‌ها] استناد شود، [و گفته شود: ] آیا به اوامر آن عمل کردی؟ آیا از نهی‌های آن خودداری کردی؟ به الله پناه می‌برم از علمی که سود نمی‌رساند و نفسی که کنترل نمی‌شود و دعائی که مستجاب نمی‌شود» [۲۰۱].

آجری/در توضیح خضوع قلب در برابر کلام الله و اینکه پذیرفتن دعوت الله چگونه باید باشد؟ و چگونه قاری نفسش را مورد محاسبه قرار دهد و از آن درخواستی داشته باشد که بترسد و خضوع پیدا کند و ذلیل شود؟ مسئله را باز کرده و درباره قاری می‌گوید: «به قرآن می‌نگرد تا نفسی با ادب داشته باشد، قصد او [از قرائت] آن است که چه زمانی توسط الله، از غیر وی بی نیاز می‌گردم؟ چه وقت از متقیان می‌شوم؟ چه زمان از خاشعین می‌شوم؟ چه وقت از صابرین می‌شوم؟ چه زمان از صادقین(راستگویان) می‌گردم؟ چه وقت از از کسانی می‌شوم که از عقوبت‌های الهی می‌ترسند؟ چه زمان از امیدواران می‌شوم؟ چه موقع در برابر دنیا زهد پیدا می‌کنم؟ چه موقع رغبتم بسوی آخرت می‌شود؟ چه وقت از گناهان توبه می‌کنم؟ چه زمانی متوجه نعمت‌های بسیاری که بسوی من گسیل است، می‌شوم؟ چه وقت شکر آن‌ها را بجا می‌آورم؟ چه وقت در چیزی که از طرف الله به من خطاب شده است، تعقل می‌ورزم؟ چه زمانی آنچه را که تلاوت می‌کنم، می‌فهمم؟ چه زمانی نفس خود را بر هوای آن برتری می‌دهم؟ چه وقت آن‌چنان که حق جهاد در راه الله است، جهاد می‌کنم؟ چه وقت زبانم را حفظ می‌کنم؟ چه موقع نگاه خود را [از نامحرم] کوتاه می‌کنم؟ چه موقع شهوت خود را مهار می‌کنم؟ چه موقع آن‌چنان که حقِ شرم کردن از الله می‌باشد، از وی شرم می‌کنم؟ چه زمان مشغول عیب جوئی از خودم می‌شوم؟ چه موقع فسادی که در کارم وجود دارد را اصلاح می‌کنم؟ چه زمان نفس خود را مورد محاسبه قرار می‌دهم؟ چه وقت برای معادم توشه جمع می‌کنم؟ چه موقع از الله راضی می‌شوم؟ چه زمان به الله مطمئن می‌شوم؟ چه زمان از سرزنش‌های قرآن پند می‌گیرم؟ چه زمانی به ذکر آن مشغول شده و چیزهای دیگر را از یادم خارج می‌کنم؟ چه موقع چیزی را دوست دارم که او دوست می‌دارد؟ چه موقع به چیزی بغض می‌ورزم که او نسبت به آن بغض دارد؟ چه زمان برای الله خیرخواهی می‌کنم؟ چه وقت عمل خود را برای او خالص می‌کنم؟ چه موقع آرزوی خود را کوتاه می‌کنم؟ در حالی که روز اجل من برایم معلوم نیست چه زمان از روز مرگم می‌ترسم؟ چه زمان قبر خود را آباد می‌کنم؟ چه وقت به مرگ و شدت اهمیت آن فکر می‌کنم؟ چه موقع در خلوت خود به پروردگارم فکر می‌کنم؟ چه زمان درباره منقلب شدنم فکر می‌کنم؟ چه وقت از آنچه پرورگارم مرا از آن بر حذر داشته است، دوری می‌کنم؟ و چه زمان... » [۲۰۲].

و ابن مفلح/درباره حال و وضع کسی که قرآن می‌خواند، می‌گوید: «شایسته است که دارای آرامش و وقار باشد، [و] قرآن در اخلاق و منش وی شناخته شود؛... آنچه که مرا می‌ترساند این است که قرآن در خانه تو وجود داشته باشد و در عین حال مرتکب مسائلی که [در آن] نهی شده است بشوی؛ [واگر اینگونه باشی] حقیقتاً مستحق این کلام – سبحانه و تعالی – می‌شوی که می‌فرماید: ﴿فَنَبَذُوهُ وَرَآءَ ظُهُورِهِمۡ[آل‌عمران: ١٨٧]. ترجمه: «آنگاه آن را پشت سر خویش انداختند»؛ و دوری گسترده آن‌ها (اهل یهود) از کلام حق با چیزهای کوچک شروع شد... و قسم به الله! [این دوری علتی ندارد بجز] کوتاهی در مسائلی که الله – تعالی – واجب کرده است: [از قبیل] رعایت نکردن ادب هنگام تلاوت قرآن و ساکت شدن برای فهمیدن آن و هوشیاری برای عمل به حقوقی که در آن حکم شده است و صبر در هنگام سنگینی تکالیف آن و تسلیم شدن در هنگام نزول مصیبت و احترام به حق در تمامی شئون آن، چه گرفتنی باشد و چه ترک کردنی؛ آن چیزی که دلیل بیداری تو برای تسلیم شدن می‌باشد، این گفته او (الله تعالی) است که می‌فرماید: ﴿هُوَ ٱلۡأَوَّلُ وَٱلۡأٓخِرُ وَٱلظَّٰهِرُ وَٱلۡبَاطِنُۖ[الحديد: ٣]، ﴿أَوَ لَمۡ يَكۡفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُۥ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ ٥٣[فصلت: ٥٣]. ترجمه: «آیا کافی نیست که پروردگارت بر همه چیز آگاه است؟». [می گوئی: ] هنگام شنیدن قرآن بی‌حوصله می‌گردم و خشوع ندارم و صداهای دیگر آزارم می‌دهد... [دقت کن که: ] برای حق باید سختی کشید و نباید بواسطه تحریک احساسات توسط مطالب منظوم و آهنگ‌ها گمراه شوی... می‌دانی برای چه رفتن به مسجد در تاریکی برای تو واجب شده است... از ترس وعده‌های جهنم و یاد آخرت با نگاه عبرت گونه. زمانی که در مورد مردمانی صحبت کردی که در خانه‌هایشان ختم قرآن می‌کنند و از خانواده‌هایشان به سبب پیروی از پیامبرصمحافظت می‌کنند؛ زمانی که از بستر عایشهلجدا شد و به سوی مسجد بدون شمع و جمعی رفت، خوش به حال کسی که این سخن را می‌شنود، سپس به گوشه‌ای از خانه‌اش پناه می‌برد و مشغول قرائت یک جزء قرآن با تدبر و تفکر در دو رکعت نماز می‌شود. پس امید و آرزو برای لحظه‌ای که از دل‌مشغولی‌ها و پلیدی‌های ریا به دور باشد و آن لحظه چه خوش لحظه‌ای است» [۲۰۳].

و حسن بصری/گفته است: «به راستی گاهی مؤمن به وسیله‌ی چیزی بطور ناگهانی متعجب می‌‌شود و می‌گوید: قسم به الله! تو آرزوی منی و از نیازهای من می‌باشی، ولی قسم به الله رابطه‌ای بین من و تو نیست، بیزارم بیزارم‌ای کاش بین من و تو مانعی وجود داشته باشد. آن [چیز] را هیچکاره گردانده و به نفسش رجوع کرده و [با خودش] می‌گوید: من آن را نمی‌خواهم، قسم به الله! ان شاء الله هرگز بسوی آن بر نمی‌گردم. و باید گفت مؤمنین کسانی هستند که قرآن آنان را در قید و بند خود قرار داده است و مانعی بین آن‌ها و هلاکتشان می‌باشد؛ مؤمن در دنیا اسیر بوده و در تلاش آزادی خویش می‌باشد، و چیزی موجب آسایش او نمی‌شود تا به ملاقات الله برسد. و می‌داند درباره تمامی مسائلی که در گوش و چشم و زبان و جوارحش می‌گذرد، مورد مواخذه قرار می‌گیرد» [۲۰۴].

[۱۹۹] مفتاح الدار السعادة ص ۲۱۵. [۲۰۰] کتاب البدع و الحوادث ص ۱۰۱. [۲۰۱] عبدالله أحمد در زوائد الزهد ۲/۶۵؛ و از او ابو نعیم در الحلیة ۱/۲۱۳، و اول آن را دارمی در سننش (۱/۸۲)، و جامع بیان العلم ۱۰۲۱، ۱۲۰۴، و خطیب بغدادی در اقتضاء العلم العمل، و در کتاب جمل مفیدة حول العمل بالعلم، و نگاه شود به: حیاة الصحابة ۳/۲۴۳. [۲۰۲] أخلاق حملة القرآن ص ۴۰. [۲۰۳] الآداب الشرعیة ۲/۳۰۱ – ۳۱۰. [۲۰۴] الزهد از ابن مبارک ۱۰۳.